مغالطهٔ سراشیبی لغزنده (Slippery Slope Fallacy) یکی از خطاهای رایج در استدلال است که در آن ادعا میشود اگر یک اقدام یا تصمیم کوچک انجام شود، بهطور اجتنابناپذیر منجر به زنجیرهای از پیامدهای منفی و شدید خواهد شد، بدون آنکه شواهد کافی برای این ارتباط علّی ارائه شود. این نوع مغالطه معمولاً با هدف ایجاد ترس یا هشدار نسبت به یک تغییر آغازین مطرح میشود، در حالی که مسیر پیشبینیشده اغلب اغراقآمیز یا غیرواقعی است.
برای مثال، ممکن است کسی بگوید: «اگر اجازه دهیم دانشآموزان در مدرسه لباس غیررسمی بپوشند، بهزودی نظم مدرسه از بین میرود، احترام به معلمان کاهش مییابد، و در نهایت کل نظام آموزشی فرو میپاشد.» در این استدلال، هیچ دلیل منطقی یا شواهد تجربی برای اثبات این زنجیرهٔ پیامدها ارائه نشده است، بلکه صرفاً بر اساس فرضیات و ترس از آینده بنا شده است.
مغالطهٔ سراشیبی لغزنده اغلب در مباحث اخلاقی، سیاسی و اجتماعی دیده میشود، جایی که افراد تلاش میکنند با بزرگنمایی پیامدهای احتمالی، از تغییرات یا اصلاحات جلوگیری کنند. این نوع استدلال میتواند مانع گفتوگوی منطقی و بررسی دقیق موضوعات شود، زیرا بهجای تحلیل مرحلهبهمرحلهٔ نتایج، همه چیز را به یک سقوط سریع و غیرقابل کنترل نسبت میدهد.
از نظر منطقی، برای آنکه یک استدلال سراشیبی معتبر باشد، باید برای هر مرحله از زنجیرهٔ پیامدها شواهد کافی و قابلقبول ارائه شود. در غیر این صورت، استدلال به مغالطه تبدیل میشود و اعتبار خود را از دست میدهد.
برای مقابله با این مغالطه، باید از تفکر انتقادی بهره گرفت، پرسشهایی مانند «آیا واقعاً این پیامدها اجتنابناپذیرند؟» یا «چه شواهدی برای وقوع این مراحل وجود دارد؟» مطرح کرد. همچنین، بررسی تجربیات مشابه در گذشته میتواند به ارزیابی واقعگرایانهتر کمک کند.
در نهایت، مغالطهٔ سراشیبی لغزنده نشان میدهد که چگونه ترس از آینده میتواند منطق را تحتالشعاع قرار دهد. شناخت و تحلیل این مغالطه، گامی مهم در مسیر تصمیمگیری آگاهانه و گفتوگوی سازنده است.