سوالی که مطرح میشود این است که نسل بعدی محاسبات هوشمند به چه صورت خواهد بود ؟
فیلم "HER" یک تصور و رویای عمومی از یک مسیر سریع و تکاملی که که نسل جدیدی از ربات ها که هم به عنوان دستیار مجازی و هم به عنوان کسی که بتوان با اون رابطه عاطفی تشکیل داد را به وجود آورد. آیا این یک آینده احتمالی است ؟
در این فیلم تکامل سیستم عامل سامانتا و رابطه او با کاربرش, تئودور را از یک دستیار صالح, به یک نماینده ادبی که به طور پیشروانه نامه های تئودور را به یک دختر ایده آل و یا در نهایت یک موجود زنده نشان می دهد. این کار ناخوشایندی است و باعث از دست رفتن علاقه مندی انسان ها نسبت به این موارد میشود.در سراسر فیلم ما متوجه یک مکالمه چشمگیر که این ربات دارای یک زبان کامل , درک گسترده متن, یک معنای مشترک و تسلط بر قلمرو عاطفی را دارا میباشد.
این یک پیشرفت گیج کننده است. اما حتی برای اولین بار اجرای این ربات نتایج کاملا چشمگیری از خود بروز میدهد مانند تشخیص گفتار, درک زبان طبیعی, تولید گفتار , گفت و گو , استدلال و برنامه ریزی و ... که یادگیری آن فراتر از هنر است .او قادر به انجام کارهای پیچیده میباشد مانند فیلتر کردن صندوق ایمیل تئودور و همچنین قادر است بدون هیچگونه پاسخ واضح از پیش تعیین شده ای درگیر استدلال انعطاف پذیر شود.
در مقابل دستیاران مجازی که تا به امروز ساخته شده اند در گفت و گو های ساده شرکت میکنند مانند "چت" آنها قادر به ایجاد رفتارهایی پیش بینی کننده محدود هستند. اما نسبتا آهسته یاد میگیرند و بیشتر دستورات "یک شات" را خودکار میکنند مانند یافتن مسیر , تنظیم کردن قرار ملاقات , ارسال پیام و یافتن جست و جو ها و ...
چه اتفاقی خواهد افتاد که دستیاران مجازی امروز حتی شبیه سامانتا دستاری فوق العاده کارآمد شوند.
بیایید با یک دستیاری شروع کنیم که برای اهداف بالاتر مانند پر فرم ها و برگه ها با اطلاعات ضمنی و بدون اینکه نیازی به دستورالعملی داشته باشد گام به گام بهتر و بهتر شود.
چنین دستیاری طبق دستورالعمل هایی مانند تنظیم کردن قرار ملاقات با دوستانم بعد از جلسه فردا و از دوستانم میخواهد که من را در آنجا ملاقات کنند. بدون اینکه اینکه ما مجبور شویم این تکالیف را به وظیفه اصلی خود تبدیل کنیم دستیار سعی میکندبر موانعی که وجود دارد گزینه های معقول تری را به ما ارائه دهد نه اینکه فقط یک شکست مانند این که قرار ملاقات دیر شد را یادآوری کند.
این حقیقت که این درخواست به زبان طبیعی بیان شده است و تصادفی نیست. توانایی درک زبان طبیعی برای این دستیار بسیار مهم است اینکه بتواند زبان را متوجه شود و درک کند. اینکه یک سیستم هوشمند بدون زبان کنترل شود بسیار مشکل است. مشخص کردن درخواست رزو یک رستوران بدون استفاده از زبان در مقابل کلیک کردن یک کار دشوار است . تکیه بر زبان برای تعامل صرفا کار راحتی نیست.
در عوض زبان نقش یک مکمل, یک مکانیسم قدرتمند را بازی میکند که به امکان می دهد اطلاعات و درخواست ها و محدودیت ها را انتقال بدهیم که یک روشی کارآمد است.
البته بیشتر ارتباطات با زبان ذاتا کم اهمیت است به عنوان مثال " درخواست رزو رستوران " این درخواست در مورد زمان و مکان مبهم است سوالاتی که پیش می آید این است که آیا رزو رستوران باید از جلسه باشد ؟ یا همین الان انجام شود ؟ و ....
انسان ها دانش خاصی را به کار میگیرند تا از ابهامات را رفع کنند. درست مانند سامانتا که یک دستیار موفق مجازی هم همین کار را انجام میدهد.
زبان یک سیستم ارتباطی و موثر است اما قدرت آن متکی بر این فرض است که گویندگان و شنوندگان هم از نظر اجتماعی و هم از نظر جسمی دارای آگاهی و دانش هستند. هنگامی که سیستم های هوشمند را وارد مکالمات میکنیم موضف هستند به روشی انسانی رفتار کنند هنگامی که سیستم این وظیفه را انجام نمیدهد محققان معمولا نا امید میشود و این منجر به مکالمه ای به اصطلاح خفه و غیر طبیعی می شود و با شکست روبرو خواهد شد
اعتماد به نفس در درک زبان, تشخیص صوت (صدا) را دقیق تر میکند. چه کسی میخواهد دستورات خود را که با زبان بیان میکند را تایپ کند ؟ قدرت درک سامانتا از این نظر چشمگیر است اون قادر است سخنان تئودور را بی عیب و نقص تشخیص دهد در حالی تشخیص صدا در دنیای واقعی هنوز مطابق با استاندارهای سامانتا نیست و این عملکرد دور از دسترس است. میزان خطا تقریبا در هر 20 سال کاهش میابد و هیچ چشم اندازی در آن مشاهده نمی شود.
ادامه دارد ...