کیا بهرامی
کیا بهرامی
خواندن ۲ دقیقه·۲۴ روز پیش

تو از سوسک می ترسی!؟

علی: تو از سوسک می ترسی؟
رضا: نمی ترسم، چندشم میشه...
علی: از جنگ چی؟! می ترسی؟
رضا: از جنگ بدم میاد، متنفرم ازش، ضمن اینکه صحنه های چندش آورم زیاد توش اتفاق میوفته...
علی: اگه مجبور باشی چی؟ مجبور باشی بجنگی...
رضا: هیچکس مجبور نیست بجنگه، همیشه میشه جلوشو گرفت ولی متاسفانه همیشه یه سری آدم جنگ طلب هستن که حیاتشون تو جنگه. اینا نمیذارن اوضاع آروم بشه و مدام جنگ راه میندازن...
علی: اینو از کجا میگی؟ اینکه همیشه میشه جلوی جنگو گرفت! فکر کن من به هر دلیلی یه چاقو برداشتم و دارم میام که بزنمت. تو چکار میکنی؟ چندشت میشه؟!
رضا: تو میخوای بگی من ترسو هستم، نه داداش بحث ترس نیست. صحبت از کشته شدن کلی آدم بیگناهه، صحبت از خرابی و ویرونی خونه هاییه که با سالها زحمت و خون دل درست شدن، حرف از سقوط آزاد حداقل سه نسل از آدمای درگیر جنگه...
علی: من نگفتم تو ترسویی، ترس کاملا طبیعیه. آدم حتی ممکنه از یه سوسک بالدار کثیف هم بترسه ولی این ترسیدن معنیش این نیست که باید فرار کنیم. اون سوسکه خیلی بیشتر از تو می ترسه ولی وقتی میفهمه تو ازش ترسیدی بال میزنه مانور میده کیف میکنه واسه خودش، ممکنه حتی بیوفته دنبالت... در حالیکه تو میتونی زیر پات لهش کنی! خب چکار میکنی؟ دارم میام بزنمت...
رضا: دیوونه که نیستی، حتما من یه کاری کردم یا نکردم که تو به خاطرش عصبانی شدی. صبر میکنم تا آروم شی،بالاخره یه راهی پیدا میکنم که بشه باهات حرف زد...
علی: متاسفانه عمرت کفاف نداد، زدمت و مردی!! میدونی چرا اینطوری شد!؟ چون اتفاقا من دیوونه بودم....
رضا: هیچکس انقدر دیوونه نیست چون همه میدونن اینجور رفتارا عواقب سختی برات داره...
علی: عواقبی نداره، داشته باشه هم به درد تو یکی نمی خوره، تو دیگه مردی...
رضا: چی میخوای بگی!؟
علی: فقط یه چیز می تونست جلومو بگیره و نذاره بکشمت، اونم ترس بود. ترس از یه قدرت بالاتر از خودم! که تو نبودی... دنیای امروز فقط همین یه قانون رو داره عزیزم! بقیه حرفایی که میشنوی همش کشکه....
رضا: تا کی ما قراره بیوفتیم به جون هم و همدیگه رو تیکه پاره کنیم!؟ یعنی واقعا هیچ راه متمدنانه ای وجود نداره!؟ همین فقط بزنیم همو بترکونیم؟
علی: چرا وجود داره ولی اول باید نشون بدی زورت اونقدری زیاد هست که قلدرا و قداره کشای محل مثل سگ ازت بترسن. اونوقته که شاید بتونی مجبورشون کنی مثل آدم رفتار کنن یا حداقل وقتی با تو حرف میزنن مودب باشن و سرشون تو ماتحت خودشون باشه.... از توی رویا بیا بیرون داداش گلم
رضا: امثال شما آخر مارو به فنا میدین....
علی: اتفاقا منم میخواستم همینو بگم!! منم مثل خودت هزار جور ترس و نگرانی دارم رضا، ولی شک ندارم اگه با فرمون ترس بریم جلو، سوسکای کثیف همه زندگیمونو برمیدارن.....



https://vrgl.ir/FYYG2

ترسجنگسوسک
جاش خیلی خالیه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید