عمو کیا
عمو کیا
خواندن ۴ دقیقه·۱ ماه پیش

من اگر کاره ای بودم...

به نام خدا
موضوع انشاء: من اگر کاره ای بودم...
والا من اگر کاره ای بودم یک کاری می کردم که پزشکی و کلا خدمات درمانی دیگر شغل و حرفه و منبع درامد نباشد و می‌گذاشتم فقط همان عشق باشد (دیدین میگن ما عاشق خدمت به بیماران هستیم!!!؟) و هر کسی عاشق است بیاید و آنهایی که معتقد هستند عشق تنها کافی نیست اصلا سمت رشته تجربی و پزشک شدن نیایند، باشد!؟ (اوکی!؟)
بله می بینم که خدا را شکر همه موافق هستند پس تصویب شد! جان؟! چرا صاف روی این موضوع دست گذاشتم؟! برای اینکه خطرناک است دوست من. برای اینکه آدمیزاد شیر خام خورده است و نمی تواند جلوی حرص و طمع و زیاده خواهی خودش را بگیرد، برای اینکه آدم اگر پای جان عزیزش در میان باشد حاضر است همه ی مال و اموال و ثروت خویش را دو دستی تقدیم بیمارستان کند که آن عزیز فقط چند روز بیشتر زنده بماند، برای اینکه روپوش سفیدهای گرامی هم این را به خوبی می دانند و اگر یک وقت خدای ناکرده شیطان در جلدشان فرو برود، قشنگ لختت می کنند و با زیر شلواری از بیمارستان به بیرون پرتابت می کنند و ککشان هم نمی گزد، برای اینکه درمان سرطان سالهاست که پیدا شده ولی نمی دانم چرا پیدا نمی شود، برای اینکه داروهای سرطان بازار بسیار هوس انگیزی را به خود اختصاص داده اند و پول توشه!! میفهمی!!؟ باز هم بگویم؟ جان!!؟ نه عزیز من، خدای ناکرده کسی منکر زحمات و خدمات انسانی و خداپسندانه ی کادر درمان نیست ولی از طرفی کسی هم منکر کار و کاسبی نجومی  بسیاری از روپوش سفیدان سوداگر نیست، هست؟ ضمن اینکه این تصمیم من به هیچ وجه جلوی خدمات عاشقانه ی فرشتگان نجات سپید پوش را نمی گیرد.... عزیزم لطفا با من بحث نکنید فعلا کسی که کاره ای شده من هستم و من هم اینگونه تصمیم گرفته ام(هیچ اعتقادی هم به دموکراسی و این قرتی بازیا ندارم) ، از این لحظه به بعد این بیزنس، دیگر بیزنس نیست(با جان آدمیزاد که نباید کاسبی کرد) ، فقط عشق خالی و خدمت به خلق است. هر کسی پی کاسبی آمده است خوش گلدین... بفرمایید بروید بنگاه معاملات ملکی بزنید یا بانکی چیزی، یا قاچاق اسلحه یا اعضای بدن کنید یا کوکایینی تریاکی چیزی.... بفرمایید لطفا بیش ازین خاطرمان را مکدر نکنید.(حالا که اینطور شد آنهایی را هم که قسم دروغ خورده اند می دهیم همان بقراط را در حلقومشان فرو کنند، به علاوه ی تمامی تالیفات قطور حکیم بوعلی سینا). جان!؟ می فرمایید عزیزان باقی مانده از کجا نان بخورند!؟ یک مبلغی خودمان به ایشان حقوق می دهیم مثل معلم ها.... آهان خوب شد یادم افتاد. معلمها هم همینطور فقط عاشق ها بمانند، بقیه به سلامت. درست است که معلمها پول درست و حسابی در نمی آورند(البته به جز کاسبان کنکور، که برای آنها هم خواب هایی دیده ایم خیالتان تخت) ولی در عوض کار درست و حسابی هم که نمی‌کنند، خدایی می کنند!؟ بین خودمان باشد من اصلا برنامه ام اینست که کلا درب مدارس را تخته کنم یا شاید هم گل بگیریم. خدایی این نظام آموزش و پرورش جز ضرر و دردسر، چیزی برای مملکت ندارد، تعطیلش می کنیم راحت!! با معلمان بیکار چه می کنیم!؟ می فرستیمشان بغل دست پزشکان بیکار که اینها آنها را خوب کنند و آنها هم به اینها درس بدهند، تمام! هیچ اعتراضی هم وارد نیست، اینجا انشای خودم است و فقط من تعیین می کنم چه کاری درست است، روشن شد!؟ آفرین... خب دیگر چکار کنیم!؟
آهااااان.... اصل داستان.... سیاستمدارها.... این عزیزان خدمتگزار همه دریا.... یا اقیانوس.... چند تا کشتی لوکس که در شانشان باشد می گیریم، هر دریایی که خودشان دوست داشته باشند، می بریم وسط مسط هایش رهاسازیشان می کنیم و کاملا هم فراجناحی! چشمانمان را می بندیم و همه را از دم غرق می کنیم به همراه خانواده های محترمشان.... باشد حالا به خاطر گل روی شما خواننده ی عزیز، بچه ها را نمی بریم. آنها را می فرستیم به یک کمپی چیزی، که سم از بدنشان خارج شود و بعد حالا یک جایی مشغولشان می کنیم که مثل آدمیزاد تربیت شوند!
عزیزان من.... فعلا تا همینجا کفایت می کند، اجازه بدهید اینها را انجام دهیم، اگر شد و گذاشتند و زنده ماندیم بقیه اش را هم برایتان خواهم گفت. ایده زیاد دارم خیالتان راحت... یک زمینی من بسازم، چل ستون، چل پنجره.....




آموزش پرورشسرطانطنزپزشکیانشا
تو سکوت مرا بشنو که صدای غمم نرسد به کسی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید