دراز بکشی رو چمنا و آسمونو تماشا کنی.... بدون اینکه حرفی بزنی یا فکری بکنی یا کسی باهات حرف بزنه، فقط آسمونو تماشا کنی!
اگه تاحالا این کارو نکردی یا به نظرت این جور کارا اداست یا وقت تلف کردن و مسخره بازیه، کاملا بهت حق میدم، نظر شما محترمه... ولی راستشو بخوای نظر منم اینه که آدمی که نمی تونه از تماشای آسمون لذت ببره آدم نیست، کرگدنه!! کرگدن یه حیوونیه که برخلاف ظاهر نخراشیده و خشنش، خیلی هم ناز و گوگولیه، گیاه خوارم هست،عمرشم درازه، با اینکه یه شاخ گنده رو پیشونیشه بی آزارم هست و کاری به کار کسی نداره. ولی به خاطر طراحی خاص بدنش، هیچوقت نمی تونه به آسمون نگاه کنه و همه عمرش فقط زمینو می جوره. بدون اینکه حرفی بزنه یا فکری بکنه یا کسی باهاش حرف بزنه، فقط زمین!! جسارتا آدمی که تماشای آسمونو نمی فهمه از کرگدن هم کمتره چون کرگدن اینجوری آفریده شده دست خودش نیست ولی آدمیزاد چی!؟
حالا چرا آسمون؟ مگه آسمون چی داره!؟ آسمونه دیگه، همیشه بوده همیشه هم خواهد بود چیز جالبی نیست که!! خب.... تماشای پرنده ها چی؟ یا درختا یا تماشای رفت و آمد مورچه ها یا چرت زدن گربه ها یا شنای گروهی دلفینا یا خزیدن مار حتی. اینام جالب نیستن؟ پس چی جالبه؟ چی ارزش تماشا کردن داره؟ اصلا چرا آدما از یه جایی شروع کردن به تماشا کردن طبیعت؟ چی شد که نقاشی کشیدن؟ اصلا چرا تو خونه هامون تابلوهای نقاشی یا عکس یا مجسمه یا هرچی نصب میکنیم!؟ صرفا جهت تنوع؟ یا حرفی مطلبی معنایی توش هست!؟ منظورم اینه که خوبه آدم گاهی سرشو بگیره بالا، یه نگاهی به آسمون بکنه، دور و اطرافشو ببینه. والا خوب نیست مثل کرگدن زل زدیم به زمین.....