
شنیدی میگن "دروغگو دشمن خداست" ؟!
آره منم شنیده م ولی اینی که الان می خوام بگم رو عمرا اگه شنیده باشی که میگه "راستگو هم دشمن آدماست!!" و از اونجایی که دشمنِ دشمن ما دوست ماست، میشه نتیجه گرفت که راستگو دوست خدا و دروغگو دوست آدماست!!
دقت کردی ما مدتیه به شدت از دیدن و شنیدن دروغ استقبال نموده و در مقابلِ حرف راست هم معمولا موضع دفاعی یا حتی تهاجمی اتخاذ می کنیم؟! ...
حتما شنیدی میگن "بگو نیست!" ... همونی که الان جلوی چشماته و داری می بینیش و صداشو می شنوی داره بهت می گه بگو فلانی اینجا نیست!! و می دونی این فلانی کیه؟ این فلان فلان شده همونیه که از بچگی همیشه بهت می گفت دروغ نگو دروغگو دشمن خداست!! یکی نیست به اینا بگه آخه ملعون چرا ما رو وارد همچین بازی کثیف و پیچیده ای می کنی!؟ یا مثلا وقتی طرفو می بینه یه جوری بهش میگه عزییییزم چقدر خوشگل شدی و قربونت برم و دلم برات تنگ شده بود و اینا ... در صورتیکه دلش می خواد با همین ناخونای درازش چشمای طرفو از حدقه در بیاره، اینا دروغ نیست؟!
شاید باورت نشه ولی همین چیزا باعث شد که من به طنز و فکاهی و حتی مسخره بازی رو بیارم، می پرسی چه ربطی داره؟ ربطش اینه که اینطوری می تونم راستشو بگم و خودمو از صفوف به هم فشرده ی دشمنان خدا سوا کنم. اگرم با اعتراضشون مواجه بشم، میگم شوخی کردم! این شوخی کردم، هم دروغ نیست چون واقعا اسمش شوخیه، هم راسته، هم اینکه بر فرض اگرم دروغ باشه، شما داری به دشمن خدا که قلبا دوست داره دروغ بشنوه دروغ میگی که خب حقشه! مثلا طرف میگه بگو نیست، تو میگی داداش فلانی الان اینجاست داره خیار گاز میزنه میگه بهت بگم اینجا نیست، حالا هر وقت اومد میگم خودش بهت زنگ بزنه، یا می خوای ازش بپرسم کجاست!؟ پدر جان کجایی!؟ آقا نمی دونه کجاست ... ازین مسخره بازیا درمیاری یه جوری جمع می کنی قضیه رو دیگه ... می دونم حرفم قدری توجیه هم قاتیش هست ولی خب چه کنم!؟ حداقل دفعه بعد از من نمی خواد که به کسی بگم ایشون نیست.
آدمیزاد عاشق و دلباخته ی انواع و اقسام دروغ شده، دروغ کلامی، تصویری، نمایشی، احساسی و ... و یه جورایی معتادش شده و نه تنها مثل نقل و نبات دروغ می بافه بلکه عمیقا و بصورت ناخودآگاه دلش می خواد دروغ هم بشنوه! من بارها امتحان کرده م وقتی به آدما راستشو میگی یهو رم می کنن و عین وحشی ها بهت حمله ور میشن اما دروغ که میگی، انگار یه دوز دیازپام بهشون دادی راحت قبول می کنن با لبخند!
طرف گفت چرا تولدمو یادت رفت؟! گفتم لابلای کارام گم شد خب ... نمی دونی چه اَلَم شنگه ای به پا کرد، منم همونجا کات دادم و گفتم آقا دوباره می گیریم ... ایندفعه گفتم راستش ذهنم خیلی درگیر پدرمه، سرطان پیشرفته ی ترموستات گرفته داره می میره، گفت آخی الهی بمیرم ... با آغوش باز دروغ شاخ دارمو پذیرفت. یا مثلا خواب موندی، دیر میرسی سر کار یا قرار یا کلاس یا هر چی، طرف شاکی می پرسه چرا دیر اومدی!؟ اگه بگی خواب موندم یا یادم رفته بود، قطعا جرت میده اما اگه بندازی گردن ترافیک همت یا پنچری ماشین یا مریض شده م و اینا قضیه حله!!
کسی طاقت شنیدن حرف راست نداره که ... چند روز پیشا عده ای از فامیلو زیارت کردم، زن دایی گفت تو نمی خوای یه سر به دایی پیرت بزنی؟ دلت تنگ نمیشه براش؟ گفتم نه ... نه!! گفت چرا دو تا نه؟!! گفتم چون دو تا سوال پرسیدی. گفت تو مثکه از ما خوشت نمیاد درسته!؟ گفتم بله کاملا درسته متاسفانه! الان سه روزه دارم ترکش های اون دیالوگو می خورم، همه جام خونی شده، در صورتی که می تونستم با چند تا دروغ به نام تعارف یا رعایت ادب قضیه رو حل کنم.
وای بچه ها رو بگو ... والدین عزیز نگرانن که چرا بچه هامون به ما دروغ میگن؟!!! می دونی چرا؟ به دو دلیل ... اول اینکه معلمین زبده ای مثل شما توی خونه داشته ن و دوم اینکه بچه ازت می ترسه، اگه راستشو بگه که شما جرش میدی بزرگوار. فکر کن بچه خرابکاریاشو گردن بگیره و اعتراف کنه، اصلا شاید بگه عمدا انجام دادم دوست داشتم ... شما عین گربه ی وحشی پنجول نمی کشی تو صورتش!؟ از ارث محرومش نمی کنی!؟ نمی گی بچه چه پر رو و وقیح شده تو روی ما وامیسته!؟ خب معلومه در مقابل پرخاشگری شما ترجیح میده دروغ مورد پسند شما رو بگه و خودشو خلاص کنه ...
می دونی من الان به چی معروفم!؟ میگن یارو قُدّ و بی ملاحظه و مغرور و بی ادبه و آداب معاشرت هم بلد نیست، می دونی چرا!؟ چون من دروغای مورد علاقه شونو تحویلشون نمیدم ... نمی گم من صادق اورجینالم ولی خدایی لااقل انتخاب اولم دروغ نیست. اصلا شایدم راست میگن خب طفلیا ...
شنیدی میگن " تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها" ؟! یه بی ادب دروغگو بدتره یا یه دروغگوی بی ادب یا یه راستگوی بی ادب یا یه بی ادب راستگو یا یه بی ادب خالی یا چی .... ؟!