Anahita
Anahita
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

معرفی یک کتاب

پی یر بایار در این کتاب از چهار دسته بندی استفاده می کند:UB (کتابهایی که نمی شناسد و چه جالب که از محتوای آنها خبر دارد)، SB (کتابهایی که ورق زده)،HB (کتابهایی که درباره شان شنیده)،FB (کتابهایی که فراموششان کرده).

جالبترین مثال کتاب میشل مونتنی بود که کتابها را (حتی نوشته های خودش را) فراموش می کرده.

از کتابهای امبرتو اکو، دیوید لاج، بالزاک، ناتسومه سوسکی مثال می آورد و نویسندگانی چون اسکاروایلد، فلوبر و والری؛تا در نهایت نقد هنری را کنشی آفرینشگر و مستقل از اثر نقد شده بداند.

به نقل از اسکاروایلد ده قیقه را برای شناخت فرم کتاب کافی دانسته و چنین نقدی را نوعی آفرینشگری پیوسته اتوبیوگرافی منتقد می داند.

از مفاهیم جدیدی مانند کتابخانه ی جمعی درونی، کتابخانه ی درونی فردی، کتاب شبح گون و کتاب پوشان استفاده می کند.

درونمایه اصلی کتاب اجازه دادن به جریان پیوسته ی آفرینشگری به بهانه ی آثار موجود و همچنین قضاوت نکردن است؛ چه در مورد خود و چه در مورد دیگری به دودلیل نخست نداشتن آگاهی (از این منظر خود می تواند دیگری باشد) و دوم فقدان معیار.

وجه دیگر کتاب ناموجه دانستن ابهام زدایی افراطی و خشن است (چه در مورد خود، چه در پرسشگری از دیگران) یا به عبارت دیگر توصیه به نزاکت است.

بدین ترتیب با پیش کشیدن کارکرد نزاکت (در داستان لاج)نوشتاری که از ساختار پست مدرن مرگ اثر شروع می شود و به ساختار مدرن مرگ مؤلف می رسد؛ از اخلاق سنتی در مورد ارتباط میان فردی دفاع می کند و آن را به حوزه ی درون فردی هم گسترش می دهد.

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید