ما انسانها علاقهمند نیستیم تا تحت شرایط عدم قطعیت، تصمیمگیری کنیم.
برای رهایی از این بار ذهنی اغلب مدیران تمایل دارند اطلاعات را به سادهترین شکل ممکن دربیاورند و بر مبنای آن تصمیم بگیرند. یکی از تکنیکها برای مواجهه با عدم قطعیت، استفاده از یک عدد برای تخمین متغیرهای تصادفی دخیل در تصمیمگیری است. برای این کار معمولاً از میانگین استفاده میشود.
برآورد مدت زمان یک پروژه، میزان تقاضای یک کالا در ماه آینده و هزینه انبارداری مواردی هستند که مدیران آن را اغلب در قالب یک عدد میفهمند و با دیگران مطرح میکنند.
در بیشتر موارد برنامهریزیها بر مبنای میانگین متغیرها صورت میگیرد. اما چرا این روش بهطور سیستماتیک غلط است و نهتنها ریسک تصمیمگیری را کاهش نمیدهد بلکه بیشتر میکند.
درواقع بهطور میانگین، استفاده از میانگین غلط است!
فرض کنید شما در ساعت ۸ صبح جلسهای در محل کارتان با همکار خود دارید. از تجربه گذشته میدانید بهطور میانگین ۳۰ دقیقه طول میکشد تا از منزل به محل کار برسید. پس برنامهریزی میکنید که ساعت ۷:۳۰ از منزل خارج شده تا بهموقع در جلسه حاضر شوید. میتوان فرض کرد که با احتمال ۵۰ درصد تا قبل از ساعت ۸ به دفتر کار خود میرسید و با احتمال ۵۰ درصد کمی بعد از ساعت ۸ به محل کار میرسید. برای سادگی فرض کنید، همکار شما نیز شرایط مشابهی را دارد. در این صورت با چه احتمالی جلسه بهموقع در ساعت ۸ شروع خواهد شد؟
برای آنکه جلسه بهموقع شروع شود هر دو نفر باید قبل از ۸ صبح به جلسه برسند که احتمال آن برابر حاصلضرب احتمال رسیدن هر یک از افراد قبل از ساعت ۸ صبح است؛ یعنی .0.5*0.5پس تنها با احتمال ۲۵ درصد ممکن است این جلسه دونفره بهموقع تشکیل شود.
حال اگر جلسه از پنج نفر که بهطور میانگین افراد خوشقولی هستند تشکیل شده بود، احتمال تشکیل شدن جلسه در سر ساعت ۸ صبح معادل پنج بار ضرب کردن 0.5 یعنی رقمی در حدود %۳ است! به همین دلیل است که جلسات کاری معمولاً هیچگاه بهموقع شروع نمیشوند! این مثال توضیح میدهد چرا استفاده از میانگین زمان رسیدن افراد به جلسه برای پیشبینی میانگین زمان شروع جلسه صحیح نیست.
بهعنوان مثال دیگر، فرض کنید شما مدیر پروژه توسعه یک نرمافزار هستید. توسعه این نرمافزار را شش تیم کاری به عهده دارند که بهصورت موازی کار میکنند. برای تخمین مدتزمان اتمام پروژه از هر یک از تیمهای کاری سؤال میکنید که میتوانند در چه مدتی فعالیتشان را تمام کنند. فرض کنید پاسخ تیم اول این است که ما میتوانیم کار خود را بین سه تا حداکثر نه ماه تمام کنیم. شما اصرار دارید که به یک عدد برسید؛ بنابراین آنها میگویند بهطور متوسط این کار در شش ماه تمام میشود. برای سادگی فرض کنید پنج تیم دیگر هم پاسخی مشابه میدهند و اعلام میکنند بهطور میانگین فعالیت خود را در شش ماه میتوانند تمام کنند. آیا میتوان گفت بهطور میانگین کل پروژه توسعه محصول در شش ماه تمام خواهد شد؟
پاسخ خیر است!!
?در مقاله ای که لینک آن در زیر آمده بحث می کنم که چرا وقتی مدیران میخواهند پیشبینی کنند، اگر به جای توجه به توزیع متغیرهای دخیل در مسئله به دنبال یک عدد باشند، غالباً دچار خطای استفاده از میانگین میشوند. خطای استفاده از میانگین توضیح میدهد چرا پروژهها غالباً از برنامه زمانی عقب هستند و یا با هزینه تمامشده بیشتر از پیشبینی به پایان میرسند.