آنتِ جان شیفته
آنتِ جان شیفته
خواندن ۱ دقیقه·۷ ماه پیش

گم‌گشتگی

امروز برای یه نفر نوشتم دلم همون زندگی آشنای خودمو می‌خوام. همونی که همه‌چیزش رو بلد بودم. حتی آخوندش رو.

احساس می‌کنم رو یخ دارم راه می‌رم. از هیچ قدمی مطمئن نیستم. تمام مدت زل زده‌ام به پاهام. نمی‌تونم سرمو بالا بیارم بالا.


از گفتنش برای دیگران هم گریزونم. همه خودشون درگیرند. دغدغه‌های من احمقانه است. شرایط من از خیلیا بهتره و البته هیچکس حجم استرسم رو نمی‌تونه درک کنه.

مشابه این روزا رو داشتم؟ نمی‌دونم. روز سخت زیاد بوده تو این دنیا ولی هیچ‌وقت انقدر همه‌چیزم موقتی و متلاطم و شکننده نبوده. شاید هم موقتی بودن اون رو یاد گرفته بودم هندل کنم.تقریباً هیچ چیز نمی‌دونم. فقط می‌خوام دووم بیارم.

همین!

آنت جان‌شیفته به دخترای دهه 60 ایرانی خیلی شباهت داره. من آنتم که به تازگی مهاجرت کرده‌ام. عاشق پیشه، پر از تجربه های تلخ و شیرین، به دنبال خودم، بی قرار و مشتاق زندگی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید