به عنوان دختری در آستانه چهل سالگی که ده سال از عمرشو تنها زندگی کرده، خیلی کنجکاو بودم که روایتِ تنهایی یک زن ایرانی رو از قاب یک فیلمساز ببینم. برای همین برای اولین بار فیلمی که روی پرده سینما نرفت و غیرقانونی پخش شد رو دانلود کردم و نشستم به تماشا.
با تعریفهایی که از فیلم کیک محبوب من شنیده بودم و جوایزی که بُرده بود؛ توو دلم کلی ذوق داشتم که یه فیلم حال خوب کن قراره ببینم. فیلمی که از قضا بُرشی از زندگی آینده منه و چقدر خوب که میتونم زودتر از موعد، ببینم چه تنهایی زیبایی دارم و از کجا معلوم مثل اینکه قراره "پیرانه سرم عشق جوانی به سرم بزنه " چی ازین بهتر؟
فیلم با یه زن عبوس و اخمو و شلخته روی تخت خواب شروع میشه. فقط روسری نداره و این قراره خیلی منو متحیر کنه! نه اصلا. ما دیگه بعد 40 سال به روسری پوشیدن توو خونه و توو اتاق خواب عادت داریم.
باورتون میشه تا جایی که پیرزنِ قصه، محبوبش رو پیدا نکرده بود، در 90 درصد اوقات اخمو و شاکی بود؟ از کی؟ از چی؟ خدا میدونه! مگه خودت این زندگیو انتخاب نکردی؟ مگه یک باره این زندگی، این تنهایی بهت تحمیل شده زن؟
در سکانس مهمونی میبینیم که پیرزن اتفاقا دوستان بسیار شاد و خوش مشربی داره ولی فقط با یک دوست بداخلاق و غر غروی خودش ارتباط صمیمی داره. البته دوستان دیگرش تاثیراتی دارن وقتی یکیشون میگه من با یه مرد غریبه دم خیابون آشنا شدم و رفتیم صبحانه خوردیم و همین جمله به زن مجوز میده از فردا بیافته دنبال مردها! از صف نونوایی یا رفته گر پارک.
و بلاخره وقتی به دوست غُر غُروش زنگ میزنه و اون نمیاد که برن رستوران، خودش تنهایی پا میشه میره و توو رستوران فقط یه عده پیرمرد نشستن و خبر از هیچ خانواده یا زن یا جوون دیگهای نیست و به طرز مسخرهای محبوب تنها نشسته و جماعتی اونطرف تر در حال تکه پرانیهای چندش آور.
محبوب با صدای بلند میگه زن و بچه نداره و پیرزن شبیه شکارچی طعمه ش رو پیدا میکنه ، مثل آدمهای متجاوز میافته دنبال پیرمرد و یک نصفه روز صبر میکنه تا مرد سر و کله اش پیدا بشه و بیادُ اون رو برسونه خونه!
توو همون تاکسی و در کمتر ازیک ساعت آشنایی پیرزن کار رو تموم میکنه! به محبوب میگه میای بریم خونه، کاری که فقط پسرهای هول و سواستفاده گر میکنن! کی این کارو میکنه؟ یک زن جا افتاده ایرانی! پیرمرد هم با خوشحالی ذوق میکنه و میره قرص میخره که آخر فیلم معلوم میشه برای سکس بوده! ( در تعجبم چرا کاندوم نگرفت! )
اگر این واقعیت زنان ایرانه واقعا برای خودم متاسفم! اما هرچی به اطرافیانم نگاه میکنم حتی یک نفر توو هم سن و سال های خودم هم اینقد آواره و درمونده رابطه نیست. پس چرا فیلم کیک محبوب من بدون ذرهای اندیشه فقط برای اینکه به مسئله حجاب اعتراضش رو نشون بده، رقص مرد وزن رو طبیعی نشون بده، مشروب خوردن رو طبیعی نشون بده، اینقدر هول هول و بی طومانینه یه سری سکانسهای بیاساس و بی منطق رو میسازه و میره جلو؟!!!
و اون وسط با یک سکانس گشت ارشاد به به و چه چه مدافعان زن زندگی آزادی رو میخواد بخره! و البته داوران مسابقات خارجی که هنوز فکر میکنن ما با شتر رفت و آمد میکنیم.
سکانس حمام که اوج فضاحت این فیلم بود. بعد یکی گفته بود حموم رفتن باهم نماده تطهیر کردن بود زیر دوش آب! باشه تو خوبی مسیح مقدس :))))
از پایانبندی قهرمانانه ش هم که دیگه نگم برات!
آقا و خانم کارگردان فیلم کیک محبوب من!! زن کهنسال ایرانی هیچوقت به فکر از تنهایی در اومدن به این شکل تهوع آور نیست. نوهها، فامیلها، کارهای خیرخواهانه یا شرکت در مراسم مذهبی تِم اصلی یک زن ایرانی در 70 سالگی هست. البته اگه سلامت باشه و راه و نصف راه دکتر نباشه. زن کهنسال ایرانی اگه تنها باشه حتی به خودش حق سفر کردن نمیده چه برسه اینطور ملتمسانه در جستجوی یک مرد و عشق و عاشقی.
خلاصه خیلی نا امید شدم و از چشمام برای دیدن این فیلم که هیچ منطقی نداشت عذرخواهی کردم. ای کاش سوار موج نشیم و الکی برای یک فیلم سطحی اینطور سینه چاک ندیم؛ کمی عقلمون رو به کار بندازیم و بخاطر اینکه سینمایِ درستی نداریم هر افتضاحی رو تقدیس نکنیم.
کیک محبوب من نه تنها خوشمزه نیست بلکه مواد تاریخ انقضا گذشتهش هرکسی که اندکی عاشق ایران و زن ایرانی باشه رو راهی بیمارستان میکنه! واقعا نمیدونم تا کی اثرات این سم خالص از بدنم بیرون میره!
آپدیت:
میدونم که خیلیا این فیلم رو دوست داشتن و نظرشون محترمه. اگه دوست داشتید میتونید نقد مثبت دوست عزیزم الهه رو در یوتیوب ببینید.