ویرگول
ورودثبت نام
Unknown
Unknown
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

آدمای موقتی زندگی

به 2 سال پیش خودت یکم فکر کن. با چند درصد از اون آدمایی که 2 سال پیش باهاشون در ارتباط بودی و به یه نحوی وارد زندگیت شدن، الانم باهاشون حرف میزنی؟ از چند درصدشون خبر داری؟

تو یه بازه ای از زندگی هممون، یه سری افراد میان و وارد زندگی هامون میشن. حالا به هر نحوی. شاید از طریق شبکه های اجتماعی، تو مدرسه، دانشگاه و کلی جاهای دیگه. ما با این افراد خاطره میسازیم. باهاشون میخندیم، خوش میگذرونیم، حرف میزنیم و اختلات میکنیم و اگه شانس بیاریم، یه چند تا چیز خوب هم ازشون یاد میگیریم. اما این آدما، همیشگی نیستن برامون. یعنی میخوام بگم درصد کمی از این آدمایی که وارد زندگی هامون میشن، تبدیل میشن به افراد پر اهمیت برای ما. میشن رفیق یا شاید فردی که دوست داری ادامه ی زندگیت رو با اون بگذرونی. من اسم این آدما رو میذارم: آدمای همیشگی زندگی. اون دسته از آدما هم اسمشون میشه: آدمای موقت زندگی. و من میخوام راجع به این افراد صحبت کنم.

از اسمشون مشخصه خب. کسایی که زیاد نمیمونن تو زندگی هامون. یه دفعه به خودت میای و میبینی دیگه خبری از اون صحبت های هر روزت با طرف نیست. یهو متوجه میشی اصن دیگه کاری به کار اون شخص نداری. اصن شاید خودت تصمیم گرفت که از زندگی اون فرد خارج شی و طرف مقابل هم همین تصمیم رو گرفته.

من خودم یه زمانی از این دسته افراد بدم میومد. شاید دلیلش به این خاطر بود که از رفتن خوشم نمیومد. فکر میکردم همیشه همه چی باید دائمی باشه. چیزی به نام رفتن و نموندن وجود نداره. خیلی با خودم کلنجار رفتم تا بتونم این طرز تفکر رو از خودم دور کنم. چون خیلی بهم آسیب میزد. چطوری؟ چون نمیذاشت از زمان حال لذتی که میخواستم رو ببرم. وقتی با یکی جدید آشنا میشدم و ازش خوشم میومد، یهو این فکر میومد تو سرم که: نکنه یوقت بذاره بره؟ نکنه یه وقت اون خوشش نیاد؟ و همین افکار باعث میشد شیرینی اون لحظه ی آشنایی و صحبت کردن با اون شخص، به تلخی ختم شه. چون ترس از دست دادن داشتم. ترس از رفتن که باعث میشد دلشوره بگیرم.

تا همین چند شب پیش داشتم راجع به این موضوع فکر میکردم و خوشبختانه به نتایج خوبی رسیدم که دوست دارم اینجا هم به اشتراک بذارمشون:

  1. درسته خیلی از آدمای زندگیمون موقتی هستن ولی بیاین از این دید نگاه کنیم که شاید همون بهتر باشه که فقط تو یه مقطع از زندگیمون باشن. اگه بیشتر میموندن، شاید مسیر زندگیمون فرق میکرد. شاید تو این جایگاهی که الان هستیم نبودیم.
  2. اگه خوش شانس باشیم، شاید همین افراد موقتیمون تاثیر خوبی بذارن تو زندگی هامون و درسته که از پیش ما میرن ولی ممکنه بخشی از شخصیتمون رو تو اون دوران حضورشون شکل بدن و شاید با کمک اونا تونستیم که به یه جایگاهی برسیم که بدون حضور اونا ممکن نبود.

دوست دارم از این به بعد از حضور این دسته از افراد تو زندگیم نهایت استفاده رو داشته باشم. باهاشون همراه شم و تا جایی که مسیرم باهاش یکی باشه ادامه بدم. چه بسا تو همین مسیر کلی اتفاقای قشنگ هم بیفته. البته به نظرم این بستگی داره به فکر نکردن زیاد به آینده. همین که زیاد به آینده فکر میکنیم و زمان حال رو از دست میدیم دلیل خیلی مهمیه واسه اینکه از حضور این دسته از افراد تو زندگیمون لذت نمیبریم.


افرادموقتیزندگیافرادهمیشگیلذت بردن
تو نوشتن زیاد حرفه ای نیستم ولی هر از چندگاهی دوست دارم بنویسم از چیزهایی که ذهنم رو درگیر میکنه. این‌ها صرفا تجربه های شخصی خودم هستن که دوست داشتم اینجا به اشتراک بذارم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید