همهچیز از اینجا شروع شد، 18 سپتامبر 2016...
«سلام آقای حسنپور؛ من امیر اشرفی هستم... چند روزه که برای شروع دورهی دکتری اومدم زوریخ... میخواستم با جمع بچههای مذهبی اینجا مرتبط بشم. من از دوستان آقای انشایی در اصفهان بودم و ایشون گفتند که خودم رو به شما معرفی کنم. لطفاً اگر ممکن بود به نحوی که خودتون صلاح میدونید من رو با خودتون و بقیه دوستان مرتبط کنید. خیلی ممنون!»
برای اولین بار دیدمش. چیز زیادی از اون دیدار یادم نمیاد به جز سربهزیری و احترامش. اومد به جمع ما...
همیشه «آ اشرفی» صداش میکردم. گاهی وقتا هم برای اینکه بخندونمش «آیتالله اشرفی اصفهانی». خیلی پیگیر کارای مذهبی و فرهنگی بود. به جلسات خونگی ما اصلاً قانع نبود. تو کارهای مرکز اسلامی اهل بیت زوریخ حسابی فعال شدهبود. تو دانشگاه هم جلساتی راه انداخت. بهم این افتخار رو میداد و همیشه باهام مشورت میکرد. بهش غبطه میخوردم که چه ارادهای و پشتکاری داره برای کارهای فرهنگی. هدفش از جلسات دانشگاه این بود طیف وسیعتری از بچهها بتونن شرکت کنن. جلسات رو با موضوعات فلسفی شروع کرد با چاشنی مذهبی.
وقتی اومد زوریخ مجرد بود. جلسات خونگی ما اکثریت متأهل بودند. بهش گفتم: آ اشرفی بجنب. گفت: میخوام. گفتم: با خواستنِ خالی نمیشه. گفت: نه پیگیرم. گفتم: باید بری بگردی، خوباشون رو باید رفت پیدا کرد... مثل همیشه تبسمی کرد و گفت: میدونم... بالاخره تو یکی از جلسات با فاطمه خانم اومد. فکر کنم ما هم میزبان بودیم. در سجایای اخلاقی مثل هم بودن، مؤدب و سربهزیر...
میخواست استادش رو عوضکنه. اذیت شدهبود اونجا و انصراف داد. بهم گفت، ولی گفت کسی نمیدونه. گفتم: خیره انشاءالله. یه مدتی گشت. همش ازش میپرسیدم: آ اشرفی چه خبر؟ گفت: دعا کن شما. گفتم: ما همیشه دعاگو هستیم. بعد یه مدت گفت یه استاد دیگه پیدا کرده. خیلی خوشحال شدم. گفت: از جایی که فکرش رو نمیکردم درست شد. منم گفتم: و من یَتَّق الله یَجعل لَهُ مَخرجاً و یرزُقهُ مِن حیثٍ لایَحتَسِب...
یکی دو روز قبل آخرین سفر دیدمشون. گفتم: تعطیلات خوش بگذره و انشاءالله به سلامت برگردید... خبر شهادت سردار سلیمانی اومد. خیلی سنگین بود برامون. امیر به یکی از دوستان گفت که دلش نیست برگرده سوئیس و همین هم شد... غروب هشتم ژانویه تو تلگرام براش نوشتم: «آ اشرفی چرا رفتی و مارو تنها گذاشتی... خوش به حالت که پاک از این دنیا رفتی. میدونم که سر سفرهی اربابمون حسین و مادرشون زهرای اطهر سلام الله علیهم اجمعین متنعم خواهید بود هردوتون... غم ازدستدادنت خیلی سنگینه ولی...»