در راهروهای تاریک دانشکدهی قدیمی مهندسی مکانیک دانشگاه صنعتی شریف، راهروهایی بعضاً بلند، گاهی گشاده و گاهی هم باریک که بعضی اوقات با قساوت به قطع یکدیگر میپردازند، قدم میزنم. روی پلهی سوم از راهپلهای بسیار باریک، شاید به پهنای عرض شانههایم مینشینم. روبهرویم راهرویی بسیار بلند را میبینم که انتهایش در تاریکی محو میشود و تبدیل به نقطهای سیاه میشود. به دنبال نشان از زنی میگردم که روزی روزگاری، حوالی بیست و اندی سال پیش شاید روی همین پله نشستهبود و در انتهای این راهروی بلند و تاریک، به آیندهی خود خیره شدهبود.
«فائزه فلسفی»، فارغالتحصیل رشتهی مهندسی مکانیک از دانشگاه صنعتی شریف در سال ۱۳۷۶بود. او در یکی از سپیدهدمهای دیماه امسال، در حالی که احتمالاً ۲فرزندش، دانیال ۸ساله و درسای ۱۷ساله را محکم در آغوش گرفتهبود، در میان صندلیهای تنگ هواپیمای پرواز شمارهی ۷۵۲ آرام گرفت و زودتر از انتظار خود و دیگران به نقطهی سیاه انتهای راهرو رسید.
پیدا کردن نشانی از او که به من یادآوری کند چقدر شبیه به هم بودیم بسیار سخت بود. اثری از اساتید آن زمان دانشکده مکانیک نبود. پیدا کردن دوستان او که بتوانند راوی آن بخش از زندگی او باشند که شاید امروز، ما در آن زندگی میکنیم، مانند پیدا کردن اثری از اساتید او بود. شاید در آن لحظه هر کدام در نقطهای دورافتاده در حالی که شمعی روشن میکردند، اشک تنهایی و بیکسیشان قسمتی از خاک این جهان را آب میداد. غربتی که او و همنسلانش با آن عجین شدهبودند، غربتی که هر چه بیشتر باعث میشد با او احساس همزادپنداری کنم. بگذریم.
او بعد از فارغالتحصیلی از رشته مکانیک، بهعنوان مهندس طراح دکلهای برق در شرکت اهواز فانوس مشغول بهکار شد و مدیریت چندین پروژه در خارج از کشور را برعهده گرفت.
در سال ۷۹، با «علیرضا قندچی» ازدواج کرد و ایدهی تأسیس یک شرکت تخصصی در حوزهی فنی مهندسی در ذهن این دو نفر شکلگرفت. در این راستا، شرکت نوین پارسیان بهعنوان اولین آکادمی آموزش تخصصی فنی مهندسی در ایران در سال ۷۹ تأسیس شد.
فائزه در این زمان، مجدداً به قصد ادامهی تحصیل به محیط آکادمیک باز میگردد و موفق به کسب مدرک فوق لیسانس در رشته MBA در سال ۸۴میگردد.
طی بیست سال فعالیت در عرصهی آموزش فنی مهندسی، بیش از دههزار دانشجو از سیستم آموزشی شرکت نوین پارسیان فارغالتحصیل شده و جذب بازار کار میشوند؛ افرادی که هر کدام سهمی هرچند کوچک در شکوفایی و پیشرفت کشور خود داشتند و همهی اینها مرهون تلاشهای او و همسرش بود.
در سال ۹۳، او به همراه خانواده تصمیم به مهاجرت از ایران میگیرد، اما ادارهی این کسبوکار در ایران از راه دور همچنان به عهدهی او و همسرش دکتر قندچی بود.
او در کشور کانادا به ادامهی تحصیل در رشته حقوق مهاجرت میپردازد و در سال ۲۰۱۹ از دانشگاه اندرسون فارغ التحصیل میشود.
زمانی که شروع به نوشتن این متن کردم، حس خاصی نداشتم. مثل همیشه دنبال شروعی جذاب، چند نقطهی اوج در میانهی متن و پایانی متحیرکننده بودم، اما بعد از چند روز کلنجار رفتن با خود فهمیدم این بار نمیتوانم مثل همیشه باشم. شاید بعد از شناخت فائزه فلسفی، دیگر هیچوقت نتوانم مثل قبل باشم. نمیدانستم چگونه تمامش کنم! ناگهان عکس سنگ قبر او و دو فرزندش را دیدم. جملهی «همیشه مدیون شما خواهندماند» روی سنگ قبر نقش بستهبود. اما نه، نهتنها آنان بلکه همهی ما مدیون تو خواهیم بود. شاید پسر بچهای ۸ساله، هم سن دانیال خودت، در روستاهای نمور شمال یا کویر خشک کاشان نشسته و مدیون تو باشد. از کجا میدانی آنها روزی در مسیری که تو ساختی قدم نخواهندگذاشت؟ تو مسیر زندگی بسیاری از ما را عوض کردی و خواهیکرد. مانند همان راهروهای تودرتوی دانشکدهات که بهم میرسند و راه را به هم نشان میدهند.
این بار تصمیم میگیرم تمامش نکنم. این یک بار را هم که شده تمامش نمیکنیم. بهت قول میدهم همدانشگاهی.../حسان صمیمی ، ورودی 96 مهندسی صنایع شریف