راهم را گم کردهام. قدمزنان به اداره آب و فاضلاب میرسم. وارد میشوم و از نگهبان میخواهم که راهنماییام کند. میگوید: «یکی از همکاران ما هممسیر با شماست و میتواند شما را نزدیک مقصد پیاده کند». سوار میشوم و ماشین به راه میافتد. چند ثانیه نگذشته که میپرسد:
-چرا جلو ننشستی؟
+ممنون، راحتم
-بیا جلو بشین
+نه متشکر، راحتم
قفل دربها را میزند. قلبم به تپش میافتد. از آینهی ماشین به من زل زده و موذیانه لبخند میزند. میگویم پیاده میشوم. هول کردهام و حس میکنم پاهایم بیحس شده. نمیایستد؛ «کجا میخوای بری؟ میرسونمت». حتی صدایم از گلو به سختی بیرون میآید: «نگهدارید، میخوام پیاده شم!». چند دقیقهای طول میکشد تا توقف کند. نفسم بندآمده. موقع پیادهشدن در کمال ناباوری خود از او تشکر میکنم. پاهایم توان راهرفتن ندارد. خودم را به اولین سوپرمارکت میرسانم و پیرمرد فروشنده را که میبینم میزنم زیر گریه. از خودم بدم آمده، با اینهمه ادعا، با این همه تجربهی مواجهه با مزاحمت خیابانی، با این همه مطالعات متعدد در این زمینه، اینچنین در موقعیت کمآوردهام و بدتر از همهچیز، از او به خاطر توقفکردن تشکر کردهام. آنقدر هول بودهام که حتی شمارهی ماشینش را برنداشتهام. خودم را سرزنش میکنم. برای خانواده که تعریفمیکنم، اولین واکنششان این است که «چطور اینقدر راحت سوار ماشین یک غریبه شدی؟». چه میدانستم؟! به مرد نگهبان اعتماد کردم و از کجا میدانستم کارمند یک ادارهی رسمی تا این اندازه میتواند وقیح باشد. هنوز هم با یادآوری آن روز از خودم شاکی میشوم که واکنشی چنان احمقانه نشاندادم. تصور کردهبودم میخواهد من را بدزدد.
آزار و اذیت خیابانی، معضل روزمرهی زنان
زنان ایرانی، هرروزه در فضاهای عمومی مورد انواع آزارها و مزاحمتهای فیزیکی و کلامی قرار میگیرند. آزار و اذیت خیابانی شامل هرگونه عمل فیزیکی، بصری و کلامی است که بدون رضایت طرف مقابل، در فضاهای عمومی صورت میگیرد و ممکن است مبتنی بر جنسیت، نژاد، مذهب و... باشد. بنابراین، هرگونه متلکپرانیِ خیابانی، اعم از جنسی/غیرجنسی، چاپلوسانه، شوخطبعمآبانه و... مصداق خشونت و مستلزم واکنش و مقابله است. نباید فراموش کرد که این مزاحمتها، تنها متوجه زنان جوان و دارای معیارهای زیبایی چهره و اندام نیست. کمتر زنی است که حداقل یک بار این آزارها و مزاحمت را تجربه نکردهباشد. با این حال، این موضوع تا به امروز، هرگز به مسئلهای عمومی تبدیل نشده و مورد توجه چندانی قرار نگرفتهاست. به تبع آن، مسئولین هم هرگز درصدد مقابله با این آسیب اجتماعی و ارائهی راهکارهای مؤثر برای مبارزه با آن برنیامدهاند. ریشهی این عدم توجه را میتوان در عواملی چون سکوت زنان آسیبدیده (یا در معرض آسیب) در مواجهه با آزار خیابانی، ضعف قوانین و ضمانت اجرای آن، فقدان ابزار و امکانات آگاهیبخشی و فرهنگسازی و... جستوجو کرد.
سکوت پرهزینهی قربانیان مزاحمتهای خیابانی
میتوان گفت خشونت خیابانی علیه زنان آنقدر تکرار شده و میشود که جزو لاینفک زندگی روزمرهی زنان شده و نرمالیزه گشتهاست. این عادیسازی موجب شده که بسیاری از زنان، بیتفاوت از کنار آن عبور کرده و خود را برای واکنش (هرگونه واکنشی اعم از مقابلهی کلامی اعتراضآمیز، تماس با پلیس ۱۱۰ و یا در صورت امکان، شکایت به مراجع قضایی) به فرد آزارگر به زحمت و دردسر نیندازند. بنابراین، عدهای تصورمیکنند این آزارها اهمیت چندانی ندارد و از آن عبور میکنند. در حالی که تکتک این سکوتها به قیمت دامنزدن به ناامنی فضاهای عمومی برای زنان تمام میشود. عدم امنیتی که باعث میشود اکثریت زنان در ساعاتی از شب به تنهایی در برخی معابر عبور و مرور نکنند و این به معنی ایجاد محدودیتی است که سهم زنان از فضاهای عمومی را کاهش میدهد. خشونت، سازوکار پرقدرتی برای کنترل اجتماعی است. این عدم امنیت، زندگی زنان قشرهای مختلف را به گونههای متفاوت تحت تأثیر قرار میدهد. برای مثال، زنان مناطق محروم بیش از زنان طبقهی مرفه از فضاهای عمومی طرد میشوند و به فضای خانه محدود میشوند. قربانیان خشونتهای خیابانی ممکن است عواقب روانی متعددی را تجربه کنند که بر اعتمادبهنفس حضور آنان در عرصههای عمومی تأثیرگذار است. شخص من، بدون اغراق تا یک هفته پس ازآن حادثه دچار اضطراب بودم و بارها کابوس دیدم.
از طرفی دیگر، در فرهنگ مردسالار جامعهی ایرانی، تعریف «مردانگی» با شهوت و غریزهی جنسی غیرقابلکنترل و «زنانگی» با وقار و متانت گرهخوردهاست. نظام مردسالار، زن را موظف میداند که خود را در برابر شهوت و نگاه مرد حفظ کند و اگر موفق نشود، انگشت اتهام را به سمت زن میگرداند. برای مثال، اولین واکنش اطرافیان به خشونتی که بر من اعمال شد، این بود که چطور سوار ماشین یک غریبه شدی و تلویحاً مقصر ماجرا شناختهشدم. بنابراین، بعضاً زنی که متلک جنسی میشنود، ابتدا دست به حجاب و مانتوی خود میبرد و اشکال را در خودش جستوجو میکند. سپس با حفظ «متانت» سرش را بهزیرمیاندازد و به راهش ادامه میدهد. چراکه اگر صدای اعتراضش در خیابان بالا برود و فریاد بزند، توسط رهگذران قضاوت میشود. چرا که همیشه کسی هست که بگوید «مردها همیناند، تو لابد حجاب درستوحسابی نداشتهای!».
از دیگر دلایل سکوت زنان میتوان به احساس ترس و اضطراب اشاره کرد. به ویژه در معابر خلوت که کمتر کسی جرئت میکند که ریسک کند و با یک مزاحم خیابانی دربیفتد. گاهی هم شخص آزاردیده -مانند تجربه نگارنده- در ماشین کارمند ادارهی آب، آنقدر دستپاچه میشود که قدرت هرگونه واکنش عقلانی، حتی در حد یادداشتکردن شمارهی ماشین مزاحم را ازدستمیدهد.
قانون ناکارآمد
برخلاف باور عموم، آزار و اذیت خیابانی علیه زنان در ایران جرمانگاری شدهاست. ماده ۶۱۹ قانون مجازات اسامی، مصوب 1375، میگوید: «هرکس در اماکن عمومی، یا معابر، متعرض یا مزاحم اطفال یا زنان بشود، یا با الفاظ و حرکات مخالف شئون و حیثیت به آنان توهین نماید، به حبس از دو تا شش ماه و تا 74ضربهی شلاق محکوم خواهدشد». با این حال، تمسک به این مادهی قانونی توسط زنان کمرنگ بوده و آمار شکایات از آزارگران بسیار پایین است. از دیگر عوامل تشویقکنندهی زنان به سکوت که بگذریم، بهکارگیری مادهی ۶۱۹ نیز در سیستم قضایی ایران با چالشهایی مواجه است.
مهمترین چالش، امکان شناسایی مزاحم و گزارشکردن آن است. میتوان گفت غیرممکن است که بتوان رهگذری که متلکی میپراند و مزاحمتی ایجاد میکند را تا رسیدن مأمور ۱۱۰ در محل واقعه نگهداشت. مگر اینکه مأمور ذیصلاح در صحنه حاضر و شاهد واقعه باشد. یا اینکه ایجاد مزاحمت فراتر برود و به درگیری خیابانی بکشد و توجه رهگذران را جلب کند. در چنین مواردی نیز به کمک ناظران میتوان پلیس ۱۱۰ را خبر کرد و خشونت را به کلانتری گزارش داد.
بر طبق ماده ۶۱۹، بهکاربردن الفاظ و حرکاتی که مشمول توهین است، باید مخالف شأن و حیثیت باشد. اما تعریف شأن و حیثیت به عُرف واگذارشدهاست. چالشی که بهوجودمیآید، این است که آیا قاضیها برای زنی که حجاب مطلوب حاکمیت را رعایت نکردهاست، شأن و حیثیت قائل هستند؟ تجربه نشان داده که گاهی رویکرد مردسالارانهی حاکم بر دستگاه قضایی نیز انگشت اتهام را به سوی زنان میگیرد: «چرا حجاب درست نداشتی؟ چرا این موقع شب در خیابان بودی؟ و...». درنتیجه نه زنان از این ماده به جز شرایط خاص و استثنائی استفاده میکنند و نه مأموران قضایی و انتظامی، به زنانی که مورد مزاحمت قرارگرفتهاند، به چشم بِزهدیده نگاه میکنند.
ابزار و امکانات اطلاع رسانی و فرهنگسازی
آزار و اذیت خیابانی مسئلهای اجتماعی است. بدون شک لازم است که عنصر جنسیت در برنامهریزی و طراحی شهری درنظرگرفتهشود. معابر ناامن نورپردازی شوند، فضاهای بیدفاع شهری ازبینبروند، بساط نصب بیلبوردهای تبلیغاتی روی پلهای عابر پیاده برچیدهشود و... . اما مؤثرترین راه مقابله با این آسیب اجتماعی، آموزش و فرهنگسازی است. آموزشهایی که متأسفانه نه در رسانهی ملی جایی دارد و نه در کتابهای درسی. در فقدان چنین ابزارهایی، سنگینی بار بر دوش شهروندان و فعالان مدنی است. زنان با روایتکردن تجربههای خود میتوانند اعتمادبهنفس اعتراض به مزاحمان خیابانی را بهدستبیاورند و اعمال آزارگران را بیهزینه نگذارند. این هزینه گاه میتواند صرفاً جلب توجه رهگذران به متعرض باشد که خود، به نوعی آموزش در سطح خُرد هم محسوب میشود. به علاوه، تماسگرفتن با پلیس ۱۱۰ درهرصورت هیچ ضرری ندارد. افزایش تعداد گزارشها میتواند به مسئولین امر نشان بدهد که خشونت علیه زنان در فضاهای عمومی تا چه اندازه گسترده است و زنان از این بابت در رنج هستند و برخلاف تصور عدهای، متلکپرانی را «تمجید » قلمداد نمیکنند. در بسیاری از کشورهای جهان، انجیاوهایی وجود دارند که به طور تخصصی بر روی مبارزه با آزار خیابانی تمرکز کردهاند. در نبود امکان گسترده تشکلسازی در ایران، زنان با بهاشتراکگذاشتن تجربههای خود، میتوانند این خشونتها را به مسئلهای عمومی تبدیل کرده و برای شهروندان حساسیتزایی کنند. شهروندانی که در جایگاه رهگذر میتوانند صرفاً ناظر نباشند و در حمایت از فرد آزاردیده مداخله کنند./غنچه قوامی