آنوشا غفاری
آنوشا غفاری
خواندن ۷ دقیقه·۱ ماه پیش

برندها چطور ما را به خرید وادار می‌کنند؟

برندها چطور ما را به خرید وادار می‌کنند؟
برندها چطور ما را به خرید وادار می‌کنند؟


تا حالا شده وارد یک فروشگاه بشید فقط برای اینکه «یه نگاهی بندازید»، اما در نهایت با چندتا خرید غیرمنتظره از اونجا خارج بشید؟ یا مثلاً قصد داشتید یه گوشی اقتصادی بخرید، اما بعد از دیدن تبلیغات برندهای لوکس، حس کردید که یه مدل بالاتر ضروری‌تره؟ این دقیقاً همون جادوی مارکتینگه! برندها با تکنیک‌های خاصی ما رو به خرید وادار می‌کنن، بدون اینکه متوجه بشیم چرا این تصمیم رو گرفتیم. حالا بیاید ببینیم پشت این ماجرا چه ترفندهایی وجود داره و این سوال که برندها چطور ما را به خرید وادار می‌کنند؟ جواب بدیم و در پرانتز های یاد داشت های از افکار خودمه که مفاهیم را قابل درک تره و فان کرده

۱. قدرت احساسات: خرید با قلب، نه با منطق!

چرا مردم آیفون می‌خرند؟
راستش رو بخواید، خیلی‌ها آیفون نمی‌خرن چون بهترین مشخصات فنی رو داره. اونا آیفون رو می‌خرن چون (میخرن باهاش جلوی آینه سلفی بگیرن 🤝)حس لوکس بودن، خاص بودن و تعلق به یه گروه اجتماعی خاص رو بهشون میده. برندها می‌دونن که احساسات، قوی‌ترین عامل در تصمیم‌گیری‌های خرید هستن. تبلیغاتی که حس نوستالژی، هیجان یا حتی ترس رو در ما بیدار می‌کنن، احتمال خرید رو چند برابر می‌کنن.(البته در جامعه ایران برای اون معیار های که سوشال مدیا و جامعه به ما تلقین میکنه در صورتی که مدل گوشی ها زیاد با هم فرقی نداره و فقط به کاری که میخواید با گوشی بکنید ربط داره و مدل گوشی نشونه شخصیت کسی نیست)

📌 مثال: کوکاکولا توی تبلیغات کریسمسش، همیشه خانواده‌های شاد، برف و لحظات صمیمی رو نشون میده تا این پیام رو القا کنه: «نوشیدن کوکاکولا یعنی شادی و با هم بودن.» و کلی برای این هزینه شده و تا الان موفق عمل کرده .

۲. برندها خودشون رو یه شخصیت خاص نشون میدن

فکر کنید برندها آدم بودن، هر کدوم چه شخصیتی داشتن؟
برندها برای اینکه تو ذهن ما موندگار بشن، یه شخصیت مشخص می‌سازن. مثلاً نایک یه مربی سخت‌گیر و انگیزه‌بخشه، اپل یه هنرمند مینیمال و خلاقه، ردبول یه ماجراجوی دیوونه‌ست.

📌 مثال: چرا «جوردن» از نایک این‌قدر محبوبه؟ چون نایک از مایکل جوردن (اسطوره بسکتبال) استفاده کرد تا پیام قدرت و پشتکار رو منتقل کنه. اینطوری، وقتی کفش‌های جوردن رو می‌پوشی، حس می‌کنی یه قدم به حرفه‌ای شدن نزدیک‌تری!(من همچین حسی ندارم چون این اقای جوردن را نمیشناسم صداقانه اما کسایی که ایشون را میشناسن همچین حسی دارن و این باعث میشه به مسئله اینکه از ادمایی که همه میشناسن یعنی اگه در حوزه ورزشی هستی از یک نفر که کسایی بیرون از این حوزه هم میشناسنش استفاده کن مثلا رونالدو من فوتبالی نیستم ورزشکارم نیستم اما ایشون را میشناسم)

۳. اثرگذاری از طریق اینفلوئنسرها

چرا وقتی یه اینفلوئنسر چیزی رو تبلیغ می‌کنه، ما بیشتر به خریدش فکر می‌کنیم؟
مغز ما یه میانبر داره: وقتی می‌بینیم کسی که بهش اعتماد داریم، یه محصول رو تایید می‌کنه، ذهنمون خودکار اون محصول رو ارزشمندتر تلقی می‌کنه.(مثلا اگه میا پلیز یا صبا شمس یا .... بیان و از یک کتاب تعریف کنن من حداقل کنجکاو در خوندن شون میشم چون سلیقه میا مثل منه و احتمالا منم از اون محصول خوشم بیاد مثل وقتی که دوستت میاد و از یک چیزی که خوشش امد برات تعریف میکنه و چون تو به دوستت اعتماد داری اون محصول را میخری )

📌 مثال: برندهای لوازم آرایشی از اینفلوئنسرها استفاده می‌کنن تا کرم یا رژلبی رو تبلیغ کنن که یه بازیگر معروف هم استفاده می‌کنه. نتیجه؟ ما احساس می‌کنیم اون محصول واقعاً معجزه می‌کنه!( مثلا کسایی که احتمالا در اکسپلور مون در حال ارایش یا اموزش ارایش می بینیم که گاهی در حال نصیحت گاهی داستان گویی و .. به عنوان مثال ویدئو ای که سلبریتی ها از روتین پوستی شون میزارن یکی شون کندال جنر از روتین پوستیش گذاشته بود محصولاتی را نشون داد و در کمترین زمان بقیه بلاگر ها اون وسایل را خرید اند تا اموزشش را بزارن مثلا صبا شمس هم این کار را کرد که من هم دیدم )

۴. تخفیف‌های هوشمندانه: یه ترفند برای ایجاد فوریت

تا حالا شده یه تخفیف ببینید و بلافاصله خرید کنید چون حس کردید اگه الان اقدام نکنید، یه فرصت طلایی رو از دست می‌دید؟
برندها دقیقاً روی همین حس فوریت کار می‌کنن. با تخفیف‌های محدود یا جمله‌هایی مثل «فقط تا پایان امروز!» ما رو به خرید فوری و بدون فکر مجبور می‌کنن.(وقتی میام یک شرایط خاص که مشتری فکر میکنه به نفع شه و یک تایم محدود میدیم در اون شرایط روان اون فرد میل اون به خرید را افزایش میده)

📌 مثال: «جمعه سیاه یا بلک فرایدی » یه مثال بارز از این تکنیکه. تخفیف‌های عجیب‌وغریب باعث میشه حتی چیزایی که لازم نداریم رو هم بخریم، چون حس می‌کنیم اگه الان دست‌به‌کار نشیم، یه موقعیت عالی رو از دست می‌دیم.(این روش روی ایرانیا به خاطر تورم خیلی جواب میده مثلا تو بیا بگو من روی فلان چیز 50 درصد تخفیف گذاشتم اگه فروشش چند برابر نشد مخصوصا اگه شایعاتی در مورد گرون شدنش باشه خودمم میخرم)

۵. ایجاد تجربه خرید خاص و متمایز

چرا وقتی یه بسته‌بندی شیک رو باز می‌کنیم، حس خوبی می‌گیریم؟
مردم فقط یه محصول نمی‌خرن، اونا یه تجربه می‌خرن. برندهای بزرگ روی تمام جزئیات تجربه خرید تمرکز می‌کنن، از بسته‌بندی گرفته تا نحوه ارائه محصول.(مثلا من 7 سالم که بود روی هر بسته ای عکس عروسکی یا کارتونی یا کیوتی داشت میخریدم مخصوصا اگه آنا السا یا دختر کفشدوزکی بود😂)

📌 مثال: برندهای لوکسی مثل اپل، تجربه آنباکسینگ (باز کردن جعبه) رو به یه مرحله هنری رسوندن. جعبه‌های مینیمال، صدای خاص باز شدن، چینش دقیق قطعات داخل جعبه... همه اینا باعث میشه مشتری حس کنه یه چیز واقعاً خاص خریده.(اگه یکم به جزئیات توجه کنید وقتی اپل میخرید حالا هر محصولی اول باز شدنش بعد رنگ و بافت و فونت و همه اینای بسته بندی متوجه یک اثر هنری بودن اون میشیم مثلا برند شنل روی هر بسته بندیش که معمولا با رنگ های برند یعنی سیاه و سفیده و ارم شنل با همون فونت همیشگی هست )

۶. ایجاد حس نیاز: بدون این محصول، زندگیت ناقصه!

چرا فکر می‌کنیم هر روز باید یه گوشی جدیدتر، یه کفش بهتر یا یه وسیله جدیدتر داشته باشیم؟
برندها از طریق تبلیغات ما رو متقاعد می‌کنن که یه مشکلی داریم که فقط محصول اونا می‌تونه حلش کنه.(من بودم نسل جوان را انتخاب میکردم خیلی زود سوار موج خرید چیزایی ترند میشم )

📌 مثال: برندهای لوازم آرایشی دائماً تاکید می‌کنن که برای «زیبایی طبیعی» باید فلان کرم رو بخرید! (یعنی شما بدون اون محصول، طبیعی زیبا نیستید!) یا مثلاً، گوشی‌های جدید با تغییرات جزئی معرفی می‌شن، اما تبلیغات جوریه که انگار گوشی فعلی شما دیگه کارایی نداره.(مثلا من در طراحی های ایفون تغییرات چندانی نمیبینم و معیار های زیبایی در هر کشوری و زمانی فرق داره و هر چند وشقت یکبار یکسری ترند یا مد زودگذر میاد و یا یک محصولی که تازه امده و بلاگر ها امتحانش میکنن مثلا الان همه توی اکسپلور من دارن ماسک بایدنس اگر اشتباه ننوشته باشم دارن امتحان میکنن خودم یکم کنجکاو شدم)

۷. اعتمادسازی: چون برند بهش اهمیت میده!

چرا بعضی برندها حتی بدون تبلیغات گسترده، مشتریان وفاداری دارن؟
اونا روی کیفیت، ارتباط با مشتری و هویت خودشون تمرکز می‌کنن تا برندشون رو به یه اسم مطمئن تبدیل کنن. وقتی یه برند اعتماد ما رو جلب کنه، ما بدون شک بهش برمی‌گردیم.(میثلا ما هیچ وقت به سوپری محل مون خیانت نمیکنیم یا یک مغازه خاص که ما همیشه اون را در ذهن مون داریم برای من رستوران ها و کتابفروشی ها اینطوری اند)

📌 مثال: دیجی‌کالا با ارائه گارانتی بازگشت وجه، باعث شده مشتری‌ها راحت‌تر خرید کنن. چون خیال مشتری راحته که در صورت نارضایتی، پولش رو پس می‌گیره.(مثلا دیوار یا دیجی کالا یا اسنپ اینا دارن توی مکالمات روزمره ما میان و بخشی از زندگی ما شدن و اعتماد ما را جلب کردن)

نتیجه‌گیری: آیا واقعاً انتخاب‌های ما، «انتخاب‌های ما» هستن؟

حقیقت اینه که برندها با ترفندهای بازاریابی، خریدهای ما رو هدایت می‌کنن. اونا می‌دونن چطور حس فوریت، کمبود، تعلق، و اعتماد رو در ما ایجاد کنن تا بدون اینکه متوجه بشیم، وارد بازی خرید بشیم.(یعنی از روش و تکنیک های روانشناسی استفاده میکنن) پس دفعه بعد که حس کردید «یه چیزی لازم دارید»، یه لحظه مکث کنید و از خودتون بپرسید:
آیا این واقعاً نیاز منه؟ یا یه برند کاری کرده که فکر کنم این نیازه؟ 😉

اینطوری پول بیشتری سیو میکنید و این یکی از دورس و ترفند های کلاس هوش مالی هم هست اگه خیلی سخته بخواید در ذهن تون تحلیل کنید روی کاغذ بیارید و خرید هاتون را بنویسید .

📌 اگه این مقاله براتون جالب بود، خوشحال می‌شم نظرتون رو بدونم! شما تا حالا شده تحت تأثیر بازاریابی یه برندی خرید کنید که شاید واقعاً لازم نداشتید؟

خریدمارکتینگبازاریابیآیفوندیجیتال مارکتینگ
📚دنبال سوال های مثل چرا؟چطوری ؟برای چی ؟و چیز هایی مثل این میرم✨.گوشه از افکار من☁️🐈‍⬛
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید