بخش ۴ از ۵
در بخش چهارم به این نکته میپردازم که در بررسی واکنشهای نسل جوان به سیاستهای رسمی، توجه به نقش خطاهای شناختی ضروری است. این خطاها، که هم از سوی جامعه و هم از جانب حاکمیت رخ میدهند، در پیوند با ساختارهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، به بازتولید بحرانهایی چون شیوارگی، ازخودبیگانگی، و بیاعتمادی اخلاقی در جامعه انجامیدهاند. در ادامه، به برخی از مهمترین این خطاها اشاره میشود:
۱. تعمیم افراطی
بخشی از جوانان، با مشاهده جلوههایی از اجبار مذهبی یا پدرسالاری در رفتارهای حاکمیتی، به این نتیجه میرسند که همه ارزشهای اخلاقی سنتی، ابزار سلطهاند. در نتیجه، مفاهیم مثبتی چون عفت، احترام، کرامت انسانی یا ازدواج سالم نیز در نگاه آنان بیاعتبار میشود. این رویکرد گاه به واکنشهایی پرخطر مانند نمایشهای افراطی، مصرفگرایی، و ستیز با هر نوع توصیه اخلاقی منجر میشود.
۲. واکنش معکوس
زمانی که افراد احساس کنند آزادیشان تهدید شده، حتی اگر این تهدید با نیت خیر همراه باشد، ممکن است بهگونهای واکنش نشان دهند که به خود آسیب زنند. تحمیل برخی هنجارهای رفتاری یا پوششی از سوی حاکمیت، گاه سبب میشود جوانان صرفاً برای نشان دادن استقلال، به رفتاری کاملاً متضاد روی آورند؛ رفتاری که گاه به فروپاشی روابط، خودنمایی مفرط یا آسیبهای روانی و اجتماعی میانجامد.
۳. دوگانهسازی مطلق
تفکر صفر و یکی موجب میشود افراد و حتی مسئولان، جامعه را در دوگانههای سلبی و مطلق ببینند: یا سنتی یا مدرن، یا دیندار یا بیدین، یا موافق یا مخالف. این نگاه، جایی برای برداشتهای میانهرو، بازخوانی سنت یا تعریف بومی از نوگرایی باقی نمیگذارد و در نهایت شکافهای فرهنگی را عمیقتر میسازد.
۴. فرافکنی
در این خطا، افراد احساسات یا تمایلات خود را به دیگران نسبت میدهند. حاکمیت ممکن است میل به کنترل را به نام دفاع از اخلاق عمومی توجیه کند، و برخی جوانان نیز میل شخصی خود به مصرفگرایی یا جلوهفروشی را با عنوان مقابله با سنت مشروع جلوه دهند. این در حالی است که هر دو گروه، ناخواسته در چارچوب ساختارهایی رفتار میکنند که از پیش بر آنها تحمیل شده است.