آپولو آکادمی
آپولو آکادمی
خواندن ۸ دقیقه·۵ ماه پیش

سایه های شخصیت

ادی چپمن
ادی چپمن



🟢خانم دکتر iskra dileva استاد فلسفه دانشگاه کلرادو مقاله ای منتشر کردن درباره سایه های شخصیت.

⭕همه ما دوست داریم برای حفظ حریم شخصیمون، بخش هایی از گذشته، علائق یا تمایلاتمون رو از دیگران پنهان کنیم و فقط برای خودمون یا حداقل افراد خاصی نگه داریم. بعضی مسائل به هیچکس دیگه ای ربط ندارن. مثلا شاید شما دوست نداشته باشید درباره جزییات زندگی عاشقانه تون، یا سابقه پزشکی تون یا خاطرات دوران بچگیتون با کسی صحبت کنید و در نتیجه وقتی کسی درباره این مسائل کنجکاوی میکنه یا ازتون سوال میپرسه، عمل طرف مقابل رو یه فضولی ناخوشایند تلقی میکنید.

پس دوگانه ای شکل میگیره از آنچیزی که از خودمون به جهان بیرون نشون میدیم و آنچیزی که شامل مسائل و امور خصوصی ما میشه و هیچکس ازشون خبر نداره. این دوگانه معمولا برای ما ایجاد مشکل نمیکنه و شکافی بین جهان بیرون و درون ما شکل نمیگیره. بعضی اوقات اون جنبه مخفی باعث تقویت و عمیق تر شدن شخصیت و هویت ما میشه. مثلا دانشمند اتوکشیده ای رو تصور کنید که آخر هفته ها بدون اینکه هیچکدوم از همکاران یا دوستانش خبر داشته باشن، با لباسهای پانک میره توی یه گروه راک و درامز میزنه و دیوانه بازی درمیاره!
بعضی اوقات هم برای محافظت از خودمون، این دوگانه رو ایجاد میکنیم؛ مثل رمان "روبرت گریوز" که در اون "امپراطور کلاودیوس" برای اینکه از گزند دشمنان سیاسیش در امان باشه، تظاهر میکنه یک آدم احمقه (درحالی که درونش میدونه که ابدا چنین نیست).

⭕حالا زمانی مشکل ایجاد میشه که ببینیم نقاب عمومی یا شخصیت بیرونی ما، هیچ همخوانی با خود واقعی و درونی ما نداره. توی این وضعیت، شکافی بین این دو ایجاد میشه که این مقاله قراره به همین شکاف بپردازه.

وجود این شکاف، برای همه آدمها ناخوشایند نیست؛ حتی اگر شکاف خیلی عمیقی مثل یک دره در شخصیت اونها، بین خود واقعی خصوصی و خودِساختگیشون که به همه نشون میدن وجود داشته باشه.
بعضی آدمها از اینکه بتونن دیگران رو گول بزنن، لذت میبرن و اصلا خودشون چنین شکافی رو به این هدف ایجاد میکنن.

یکی از مثال های این داستان شخصی به اسم "ادی چپمن" هستش. ادی یک مجرم حرفه ای بود که هنرپیشه های زن معروف زمان خودش مثال مرلین دیتریش رو گول میزد و باهاشون وارد رابطه میشد. اون برای اینکار خودش رو به دروغ به عنوان یه آدم پولدار اهل عشق و حال نشون میداد. بعد از شروع جنگ جهانی دوم، ادی از مهارتش در راستای متفاوتی استفاده کرد و علاوه بر دزدی و کلاهبرداری، تبدیل به جاسوس دوجانبه ای با کد رمز زیگزاگ شد. ادی چپمن نمونه آدمیه که از شکاف شخصیتیش استفاده کرد و همین شکاف باعث شناسایی پتانسیل های مجرمانه اش شد. اون میتونست چندین زندگی مختلف موازی داشته باشه و همزمان هم همه اونها باشه و هم هیچکدومشون نباشه. این وضعیت دقیقا همون چیزی بود که میخواست؛ یعنی یک کلاهبردار.

مورد ادی چپمن خیلی مورد خاصی محسوب میشه. برای عموم آدمها، اینکه به واسطه شکاف شخصیتیشون زندگی دوگانه داشته باشن، نه تنها سودمند و خواستنی نیست بلکه عذاب آور و زجرآوره. مثلا شخصی به اسم "برنی مدوف" که رییس یک دستگاه کلاهبرداری میلیون دلاری بوده، در مصاحبه ای که بعد از گیر افتادن و دستگیری داشت میگفت احساس رهایی و آزادی میکنه! این واکنش مدوف اصلا چیز عجیبی نیست.

🔴حالا تا اینجا به 2 مورد خیلی خاص اشاره کردیم. موارد معمول تر چی؟ چه زمانی امر خصوصی باعث ایجاد شکاف شخصیتی و سایه میشه؟ شخص در چنین موقعیتی چه کاری میتونه انجام بده؟

⭕خیلی اوقات آدمها چیزهای بی اهمیتی رو مخفی میکنن؛ چیزهایی که نیاز به پنهان کردنشون نیست. مثلا شخص ممکنه یک نقطه کچلی روی سرش رو از همه پنهان کنه، یا ممکنه خیلی مراقب باشه تا کسی صدای خاصی که موقع عطسه از خودش درمیاره رو نشنوه. البته لازمه توجه داشته باشیم که شاید این جزییات در ظاهر بی اهمیت به نظر برسن، اما برای خود شخص به هر دلیلی مهم باشن؛ پس باید مراقب باشیم که با احتیاط با این موارد برخورد کرد.

گاهی اوقات رازهایی به مدت خیلی طولانی نگه داشته میشن. مثلا چندین سال پیش پزشک پژوهشگری که در یک بیمارستان مشغول به کار بوده اما بدون به پایان رساندن دبیرستان و داشتن مدرک دیپلم، با ادعای دروغین داشتن دیپلم وارد دانشگاه شده بوده. با اینکه شخص عملکرد خیلی خوبی در کالج و دانشگاه پزشکی داشته اما تا سالها بابت دروغی که درباره دیپلم دبیرستانش گفته بود، کابوس میدیده. اون میترسید که نکنه دروغش برملا بشه و مدرک پزشکیش ازش گرفته بشه. این ترس غیرمنطقی دست از سرش برنمیداشته. قرار نبوده بابت نداشتن دیپلم دبیرستان، مدرک پزشکی یک پزشک پژوهشگر رو باطل کنن. چنین ترسهایی بدون هیچ منطق خاصی، صرفا تبدیل به یک عادت ماندگار میشن.

⭕با اینحال در بیشتر موارد، راز یا همون چیزی که از همه پنهانش میکنیم، تبدیل به منبع شرمندگی یا خجالت در شخص میشه. ممکنه باعث بشه یک والد نسبت به فرزند خودش احساس متفاوت یا بدی داشته باشه، ممکنه باعث بشه شخص به کسی که دوستش داره آسیبی بزنه. پس با این وضعیت چه باید کرد؟

🟡راهکار اول: خاطره نویسی

خاطره نویسی، کم خطر ترین راه برای مقابله با هر آنچیزیست که باعث شرم یا خجالت ما میشه. دفتر خاطرات شخصی میتونه ماهیتی داشته باشه که هم منعکس کننده شخصیت بیرونی ما باشه، هم خود واقعی ما. حداقل مزیت دفترخاطرات اینه که مارو دعوت میکنه تا با خودمون صادق باشیم و پیش خودمون به هرآنچیزی که از برملا شدنش واهمه داریم، اعتراف کنیم. بعلاوه با نوشتن افکار و تمایلاتی که قصد پنهان کردنشون رو داریم، انگار با اونها در قالب کلمه مواجه میشیم، اونها رو زنده میکنیم، به تحرک درمیاریم و این میتونه قدمی به سمت کم کردن فاصله بین شخصیت بیرونی و درونی ما باشه.
البته در نظر داشته باشید درسته این راهکار ریسک کمی داره، ولی در عین حال اثر نسبتا کمی هم داره.

🟡راهکار دوم: کمک گرفتن از تراپیست

در اثر عملکرد صحیح جلسات تراپی، یکی از اتفاقاتی که رخ میده اینه که فرصتی ایجاد میشه تا درمانجو، هرآنچیزی که بطور عادی پنهان و سرکوب میکرده رو بیان کنه و رنج سکوت رو برای خودش بشکنه. البته این حالتی هستش که در همه جلسات تراپی رخ نمیده و به علمکرد تراپیست برمیگرده. تراپیست آموزش دیده و ماهر میتونه محیطی برای درمانجو ایجاد کنه که در اون درمانجو احساس کنه مورد قضاوت قرار نمیگیره و میتونه آزاده حرف بزنه. اینکه کسی رو داشته باشید تا تمام حرف ها و تمایلات و افکار شمارو که موجب شرم شما بوده، بشنوه و بهشون آگاه باشه، اما در عین حال قضاوتتون نکنه، شمارو بپذیره و درکتون کنه، میتونه باعث احساس کامل بودن و تمامیت در شخصیت فرد بشه.
داشتن یک دوست صمیمی و نزدیک هم تا حدی میتونه چنین نقشی رو در زندگی شما بازی کنه.
البته داشتن فقط یک شنونده کافی نیست. بعلاوه دوست صمیمی و نزدیک ولو با نیت کاملا خیر، ممکنه با پذیرش حرفهای شما راهکاری رو بهتون پیشنهاد بده که نه تنها براتون مفید نباشه، بلکه مضر باشه و آسیب دائمی در روان شما بجا بگذاره.

🟡راهکار سوم: اعتراف عمومی

گاهی شخص میخواد در برابر تمام دنیا اعتراف کنه. مثلا اعترافات آگوستین قدیس که در نوع خودش اولین روایت از این نوع هستش. در این اعترافات آگوستین فیلسوف که بعدا لقب قدیس بهش داده میشه، درباره برهه هایی از زندگیش صحبت میکنه که عمیقا ازشون پشیمان و شرمنده است.
مثال دیگه کتاب خاطرات گلن لوری به اسم آخرین اعترافات هستش. لوری یک اقتصاددان شناخته شده و استاد دانشگاه هستش که مقالاتش هزاران بار رفرنس داده شده اند. با این حال در دوران جوانی او بخاطر خشونت خانگی و اعتیاد بازداشت شده بوده. چیزهایی که از یک استاد دانشگاه براون انتظار نمیره. لوری در کتابش به تمام این خاطرات جوانی که ازشون شرم داشته اعتراف میکنه.

⭕چرا کسی مثل لوری یا اصلا هرآدمی نیاز به شفاف سازی گذشته خودش داره؟ این سوال مارو میبره به دو سوال اولی که در مقاله بهشون اشاره شد. چه زمانی امری خصوصی محسوب میشه که به کسی مربوط نیست و چه زمانی صرفا خصوصی تلقی میشه ولی درواقع باعث شرم و رنج ما میشه؟

اگر اعمال مجرمانه رو کنار بزاریم، معمولا آنچیزی که پنهانش میکنیم، کاملا خصوصیه و به هیچکس مربوط نیست. مثلا لوری دینی نسبت به دنیا نداشت که جزییات جوانیش رو برملا کنه. حتی بعضی از خوانندگان کتابش معتقد بودن اون بیش از حد درباره خودش افشاگری کرده. با اینحال گاهی لازمه یک راز رو به عنوان چیزی بیش از صرفا یک امر خصوصی ببینیم. وقتی قضاوت درستی داشته باشیم از اینکه دیگران ممکنه براساس آنچیزی که از ما نمیدونن، براساس دانسته های ناقص خودشون چه قضاوت اشتباهی یا چه انتظار نابجایی از ما داشته باشن. کسی انتظار نداره که مردی با اعتقادات عمیق مذهبی مثل آگوستین قدیس در طول عمرش اعمالی کاملا برخلاف تعالیم مذهبی داشته باشه. اصلا چه اتفاقی افتاده که آگوستین چنین اعتقادات قوی مذهبی پیدا میکنه؟ چه انتظاراتی میشه از او داشت؟ یا مثلا کسی انتظار نداره یک پرفسور اقتصاد مطرح و موفق بخاطر جرائم خشونت خانگی بازداشت شده باشه.

اینکه شخصی آزادانه به وجود بخشی از خودش که ممکنه با دانسته های دیگران نسبت به خودش تعارض داشته باشه اعتراف کنه، میتونه شکاف شخصیت رو بهبود ببخشه؛ شخص رو به تمامیت برسونه تا دیگه شخصیت چند پاره نداشته باشه. این بهبود حتی نیاز به عمل دیگری نداره. قرار نیست چیز دیگه ای در زندگی شخص تغییر کنه. جمله خوبی هست که میگه "بخش های آسیب دیده روان رو نمیشه مثل شاخه های اضافی درخت، برید!". ما نمیتونیم از بخشهای سالم و خواستنی روانمون با پنهان کردن بخشهای آسیب دیده، محافظت کنیم. ما آدمها از چیزی که تصور میکنیم قوی تر هستیم. بخشهای سالم روان ما میتونن خودشون از خودشون محافظت کنن؛ بعلاوه اگر بهشون اجازه بدیم، حتی میتونن بخشهای آسیب دیده رو هم ترمیم کنن.

.

لطفا صفحه اینستاگرام و یوتیوب مارو دنبال کنید.

خشونت خانگیشخصیتجنگ جهانیصفحه اینستاگرام
آموزش عمومی و آگاهی برای همه آدمها
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید