هر پست من الهام بخش یه تغییره. تجربههایی از جنس خودشناسی در کانال یوتوبم https://cutt.ly/arash-youtube
درسهایی از طبیعت در باب زندگی
طبیعت برای ما اهمیتی ژرف دارد، نه به خاطر زیبایی هایش بلکه به این خاطر که به عنوان عنصری تجلی بخش و الهامبخش میتواند زندگی ما را تحت تأثیر قرار دهد. طبیعت میتواند زخم عقاید نادرست ما را مرهم بخشد، عقایدی که اذعان به نادرستی آنها سخت ما را آزرده میکند.

یکی از این باورها، اعتقاد به آزادی مطلق است. باوری که به ما میگوید، این ما هستیم که با اعمال و تلاشهای خود سرنوشت خود را تعیین میکنیم، ما آزادیم تا انتخاب کنیم و به آرزوهایمان برسیم و اگر در جایی به چیزی که میخواستیم نرسیدهایم، مشکل از ما بوده و لا غیر. این باور یکی از اصلی ترین دیدگاه های ما در زندگی مدرن است.
از طرفی دیگر، این ایدئولوژی دائماً در گوش ما زمزمه میکند که با صرف وقت و تلاشی بیانتها و کمی شانس به آن رویای دیرینه دست خواهیم یافت، رویایی در مورد شغل دلخواه ، خواستهای که از روابطمان داریم و یا قولهایی که به خود میدهیم.
این دیدگاۀ بی نهایت خوشبینانه در کمال خوشبینانه بودن و زیبایی درست همانند سرچشمهای است که تمام رنجها و آزردگیهای خاطرِ پوچِ ما از آن میجوشد.
در زندگی سخت میکوشیم به موانعی که در سر راه قرار داده میشوند برنخوریم، که درست در همین مواقع است که از انواع مختلف آزردگی و رنجش خاطر رنج میبریم. ولی افسوس اینکه با این همه سخت کوشی فراوان، سرانجام این موانع خود را به ما تحمیل میکنند و ما هم برخلاف تلاشی که کردیم، دلخوریمان باز هم بیشتر میشود.

اجتناب ناپذیری یک از ارکان اصلی طبیعت است. درختی پربار و زیبا مجبور است در پاییز برگ هایش را بر زمین بریزد، کنارۀ رودخانه از شدت جریان زیاد آب فرسوده میشود، دریا محکوم به جزر و مَد است و گیاهان سبز مجبور به تحمل علفهای هرز میان آنها. قوانین طبیعت اجرا میشوند، قوانینی که نه کسی آنها را وضع کرده و نه چیزی یارای مقابله با آن را دارد.
وقتی در مورد طبیعت فکر میکنیم ( جنگلی سبز یا اقیانوسی کبود) ناخودآگاه در حال مرور کردن قوانینی هستیم که در زندگی ما هم نقش به سزایی دارند. ما هم باید بالغ شویم، پیر شویم، سختیها و دردهایی را تحمل کنیم، گاهی بیمار شویم و در آخر هم به نحوی درخت وجودمان با تبر نصف میشود.
درست مانند طبیعت، ما را هم آنطور که باید، درک نمیکنند. ناخواسته مجبور هستیم نگرانی و دلمشغولی هایی را تجربه کنیم. هیچگاه نمیتوانیم دیگران را آنطور که آنها از ما انتظار دارند، بفهمیم. ما هم در مورد رویاهایی که امیدی به وصالشان نداریم، فکر میکنیم. حسرت کسی بهتر که نیستیم را میخوریم. و از مهمتر سرانجام به این درک راستین میرسیم که نمیتوانیم کسی باشیم که میخواهیم.

در آخر، چیزی که بیشتر از آن واهمه داریم، به صورت بیرحمانهای اتفاق خواهد افتاد. با این حال اما، تسلی خاطر واقعی ما زمانی است که درک میکنیم فلاکت بر بار آمده از قوانین طبیعت پیروی کرده است. همانطور که یارای مقابله با آتشفشان را نداریم، نمیتوانیم مانع مصیبت پیشآمده باشیم. میفهمیم که مشکلات زندگی تنها منحصر به ما نمیشوند، زیرا فرقی نمیکند که درخت باشیم یا کوه و جنگل، در هر حال باید امتحانی را پس داد و زلزلهای، کوهی سرسخت در وجودمان را از هم جدا میکند.
برای رهایی از نابسندگی روحی باید پیوسته به خود یادآوری کنیم که قوانینی که برای درختان، ابرها و دریاها وضع شدهاند، در مورد ما هم صدق میکنند. نباید قوانین طبیعت، و کنترلی که در زندگی ما دارند را کتمان کنیم. باید بپذیریم نیرویی بزرگتر و قدرتمندتر، بدون توجه به انتظارات ما، سرنوشت ما را در دست دارد.
مطلبی دیگر از این نویسنده
تجربه ساخت ویدئو از زبان یک بلاگر ویرگولی + چالش ها
مطلبی دیگر در همین موضوع
سه تست روانشناسی که هر فردی باید آن ها را بشناسد
افزایش بازدید بر اساس علاقهمندیهای شما
۷ نکته مهم دربارۀ کتابخوانی