دلم سوخت…
این روزها بازار اخبار معیشتی ناخوشایند دوباره داغ شده و همه به یاد سالهای تلخ دهه نود افتادهایم. سالهایی که علاوه بر فشار اقتصادی و حتی بیش از آن، مردم زیر بار فشارهای روانی و اخبار بدی بودند که هر روز از رسانهها مخابره میشد. فضای مجازی از اخبار ناامید کننده پر شده بود و شور و نشاط و شادی زندگی را از مردم میگرفت.
هرگز رفتارهای زشت آن روزهای دولت با مردم از یادمان نخواهد رفت. ذلتی که با رفتارهای ناشایست مسئولین بر مردم تحمیل شد. توهینهای زشتی که حوالهشان کردند و حرفهایی از جنس حرفهای صبحجمعهای که مردم را عصبانی میکرد.
تمام این اتفاقات مردم را ناامید میکرد و البته خشمگین. فرهنگهای غلطی که شرایط اقتصادی و فرهنگی آن سالها در میان مردم رواج داد، چه بسا تا سالها دامنگیر مردم ایران باشد. فرهنگهایی که زدودن آن سالها زمان نیاز داشته و به این سادگی از میان مردم محو نمیشود.
اکنون نیز همان جریان در تلاش است تا تفکر خود را دوباره به اجرا بگذارد. تفکر وادادگی در برابر غرب به بهانه گفتگو و مذاکره. تفکری که معیشت مردم را به گروگان میگیرد و از طریق فشارهای اقتصادی، کشور را به قربانگاه مذاکره میبرد.
این تفکر پیش از این هشت سال بر کشور حاکم بود و نتیجهای جز فجایع اقتصادی دهه نود و پسرفت در بسیاری از زمینهها به دنبال نداشت.
چقدر باید بگذرد تا عدهای از تجربیات واضح و تلخ گذشته درس بگیرند و به جای لجبازی، راه منطق را در پیش گرفته و چاره حل مشکلات کشور را در داخل بجویند؟
کشور چقدر باید هزینه دهد تا این عده بفهمند ذلت در برابر بیگانگان هیچ منفعتی برای کشور ندارد بلکه ارمغان آن جز فشار بیشتر بر مردم نخواهد بود؟
آمریکا حتی به دوستان خود نیز رحم نمی کند. خبرهایی که در همین ایام از خط و نشان کشیدن برای کانادا و نیز قطع کردن بودجه ضد انقلاب خارجنشین در جهان پخش شد، بهترین گواه بر این مدعا است.
چنین دولتی هرگز به فکر سعادت و رفاه مردم ایران نخواهد بود. با این همه، اینکه چرا هنوز عده ای مصرانه به دنبال مذاکره با آمریکا هستند جای سوال و تعجب دارد. البته نمیخواهیم بدبین باشیم و کسی را متهم کنیم ولی خب…
در این میان اما جای چند نفر خالی است. یکی رییسجمهور عزیز و محبوب ایران، سید ابراهیم رئیسی، و دیگری شهید امیرعبداللهیان.
دوران ریاست جمهوری سید کوتاه بود اما در همین دوران کوتاه هم مردم تفاوت او را با رئیس دولت قبل و همفکرانش دیدند.
در همان مدت کم برای راه انداختن کار مردم شب و روز نمی شناخت و لحظهای یکجا بند نمیشد.
او برای اولین بار به نقاطی از کشور سفر کرد که تا پیش از آن پای هیچ رییس جمهوری به آنجا باز نشده بود.
مردم در همان مدت کوتاه، مسئولینی را به چشم خود دیدند که اهل شوآف و فرافکنی نبودند. مسئولینی که مردم را تحقیر نمیکردند و مخالفین خود را با انواع و اقسام توهینها مورد عنایت قرار نمیدادند، بلکه برعکس، توهینهای مخالفین را به جان خریدند و دم برنیاوردند.
در آن دوران، بر خلاف سالهای پیش از آن، عزت ایرانی در جلسات مذاکره ذلتمندانه به یغما نرفت و کسی با قهقهه در پیش روی دشمنان این مملکت، مردم را سرافکنده نکرد.
سالها بعد، آیندگان تاریخ این روزها را خواهد خواند و درباره آنچه ما در پیش چشم خود دیدیم قضاوت خواهند کرد.
البته که همه در نهایت در پیشگاه عدل الهی حاضر خواهیم شد و خدا بهترین قضاوت کننده است.