ویرگول
ورودثبت نام
صدرا
صدرامسئول رسانه مرکز فرهنگی اجتماعی انتظار. از نوجوانی عاشق نوشتن بودم...
صدرا
صدرا
خواندن ۲ دقیقه·۹ ماه پیش

روزنوشت - توزیع افطاری در بین مردم

توزیع افطاری در بین نیازمندان
توزیع افطاری در بین نیازمندان


روزنوشت - توزیع افطاری در بین مردم

دیروز، دوم فروردین‌ماه ۱۴۰۴، مصادف با بیست و یکم ماه مبارک رمضان، به همراه حجت الاسلام والمسلمین رستمی و یکی دیگر از اعضای مرکز فرهنگی اجتماعی انتظار به مزار سیدنا‌الحسین در بخش دِهِک شهرستان نهبندان رفتیم.

سید‌الحسین یکی از نوادگان حضرت ابوالفضل علیه‌السلام بوده و نسب‌شان با چند واسطه به ایشان می‌رسد. سلسله آبا و اجدادی ایشان به طور کامل تا حضرت عباس علیه‌السلام روی سنگ مزارشان حک شده.

روی مزار ایشان ضریحی زیبا و ساختمانی آینه‌کاری شده ساخته شده و پیرامون آن نیز مجتمعی بزرگ، شامل صحن و حیاط، چندین فروشگاه، سوئیت‌های اقامتی، چایخانه بزرگ، آشپزخانه مجهز، ساختمان اداری و بناهای دیگر قرار دارد.

یک گروه جهادی فعال از مشهد مقدس چند سالی است که هر ساله ماه رمضان چند روزی مهمان منطقه ما هستند. امسال هم این گروه در همین مزار مقدس ساکن شده‌اند. فعالیت اصلی این گروه، پخت و توزیع غذا در میان روزه‌داران است. این گروه در طی مدت اقامت خود در این منطقه هر روز برای چند هزار نفر غذا پخت کرده و هر بار در مناطقی از شهرستان توزیع می‌کنند.

دیشب هم نوبت روستای چاهداشی و روستاهای اطراف آن، شامل مهدی آباد و آتشکده بود. غذا را باید خودمان از مزار سید‌الحسین تا چاهداشی حمل می‌کردیم. به همین دلیل بعد از نماز ظهر و عصر سوار بر تویوتای یکی از اعضای مرکز فرهنگی اجتماعی انتظار راهی آنجا شدیم. مسیر چاهداشی تا مزار را از چند طریق می‌توان طی کرد. یک راه، راه اصلی است که از چاهداشی به نهبندان و از آنجا با گذر از شهر شوسف به مزار می‌رسد. راه دیگر اما از چاهداشی به سمت نهبندان رفته و نرسیده به این شهر، با گذر از روستاهای چهارفرسخ و بیچند و جایی موسوم به «تگ سَهلو» به مقصد می‌رسد. ما از راه دوم رفتیم. راهی که نسبت به راه اول کم‌رفت‌و‌آمدتر بوده و از کنار روستاها و روی دشت می‌گذرد. تقریبا یک و نیم ساعت در راه بودیم و بار زدن چهار دیگ غذای بزرگ هم یک ساعت طول کشید. راه رفته را در همان مدت زمان برگشتیم و نزدیک افطار بود که دیگ‌های غذا را در آشپزخانه حسینیه سیدالشهدای بافت قدیم روستا پیاده کردیم.

سهم هر مسجد از سه مسجد روستا را جداگانه در ظرف‌های بزرگ برای توضیح در بین روزه داران راهی مساجد کردیم. غذای باقی‌مانده هم بعد از افطار در ظرف‌های یکبار مصرف ریخته شد تا بین نیازمندان روستا توزیع شود.

بخشی از غذاها را برای توضیح در بین نیازمندان بافت قدیم، پشت پراید وانت یکی از اهالی بار زدیم. بقیه غذاها را نیز با ماشین سواری حاج‌آقا رستمی در قسمت شهرک جدید روستا، دم در منزل خانواده‌های نیازمند توزیع کردیم.

بالاخره ساعت نه شب بود که کارمان تمام شد و به منزل برگشتیم. تن‌مان از چندین ساعت رفت و آمد و فعالیت آن روز خسته بود اما خوشحال بودیم که آن شب لبخند بر لب چند خانواده نیازمند آوردیم. خانواده‌هایی که آن شب غذا گرم داشتند و با شکم سیر به خواب می‌رفتند.

ماه رمضانغذااقتصاد
۱
۰
صدرا
صدرا
مسئول رسانه مرکز فرهنگی اجتماعی انتظار. از نوجوانی عاشق نوشتن بودم...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید