ویرگول
ورودثبت نام
صدرا
صدرامسئول رسانه مرکز فرهنگی اجتماعی انتظار. از نوجوانی عاشق نوشتن بودم...
صدرا
صدرا
خواندن ۴ دقیقه·۱۰ ماه پیش

روزنوشت - جشن نیمه شعبان روستای آتشکده - 1403

جشن نیمه شعبان روستای آتشکده
جشن نیمه شعبان روستای آتشکده


روزنوشت - جشن نیمه شعبان روستای آتشکده - 1403


روستای آتشکده علیا حدود هفتاد الی هشتاد کیلومتر با مرکز شهرستان فاصله دارد. اسم این روستا به خاطر آتشکده‌ای است که از قبل اسلام در این منطقه وجود داشته و پس از آن متروکه شده و اکنون اثری از آن نیست. بزرگترهای روستا که اکنون پا به سن پیری گذاشته‌اند، فقط خرابه‌های باقی مانده از این بنای تاریخی را دیده‌اند. گویا آن زمان تنها یکی دو ستون از آن باقی مانده بود که اکنون از همان‌ها هم اثری نیست.

یکی دو ماه قبل که به این منطقه سفر کرده بودیم، در مسیری خاص، در کوچه پس کوچه‌های روستا، میراث فرهنگی علامت‌هایی نصب کرده بود که مسیر رسیدن به بقایای آتشکده را نشان می داد.


جشن نیمه شعبان روستای آتشکده
جشن نیمه شعبان روستای آتشکده


مسیر را تا انتها دنبال کردیم ولی در نهایت به یک تپه رسیدیم. کمی اطراف را جستجو کردیم ولی جز همان تپه، چیز دیگری آن اطراف نبود. آن موقع فکر کردیم حتما ما راه را اشتباه رفته‌ایم ولی الان می‌دانم قضیه از چه قرار است!

به غیر از این آتشکده، بقایای تقریبا نابود شده چند بنای قدیمی دیگر از جمله یک قلعه نیز در این منطقه وجود دارد. در مجموع کاملا مشخص است که قرن‌ها پیش، این منطقه، منطقه پرجمعیتی بوده اما به مرور زمان چرخش روزگار جز چند بنای مخروبه از آن دوران بر جای نگذاشته.


جشن نیمه شعبان روستای آتشکده
جشن نیمه شعبان روستای آتشکده


نکته قابل توجه اینجاست که تا جایی که می‌دانم تاکنون هیچ کار باستان‌شناسی در این منطقه صورت نگرفته و از این نظر منطقه‌ای بکر محسوب می شود. البته اهالی منطقه هر از گاهی عتیقه و یا اثر باستانی دیگری پیدا می کنند ولی اینکه یک گروه خبره باستان‌شناس روی تاریخ و آثار باستانی این منطقه کار کرده باشد چنین چیزی تا به حال اتفاق نیفتاده.

در هر صورت، به دعوت دهیار مردمی و فعال روستا برای برگزاری جشن نیمه شعبان به آنجا رفتیم. وسیله‌ای نداشتیم. به همین دلیل خود دهیار با ماشین شخصی خودش دنبال گروه چهار نفره ما آمد. گروه کاملی بودیم. یک نفر مجری، یک نفر سخنران، یک نفر مولودی‌خوان و دو نفر بازیگر گروه نمایش!!! یکی از ما دو کار انجام می‌داد. هم بازیگری می کرد، هم… بگذریم.

نمی‌دانم قبل از ما چند دفعه از گروه‌های خارج از روستا در مراسم‌هایشان دعوت کرده بودند ولی حدس می‌زنم این اتفاق خیلی نیفتاده باشد. با این همه در حد توان‌شان فضاسازی خوبی در سطح روستا و حسینیه محل برگزاری مراسم انجام داده بودند.


جشن نیمه شعبان روستای آتشکده
جشن نیمه شعبان روستای آتشکده


مراسم با قرائت قرآن توسط قاری و مولودی‌خوان گروه خودمان شروع شد. بلافاصله پس از آن و قبل از سخنرانی، مسابقه «بله و خیر معکوس» برای کودکان و نوجوانان پسر برگزار کردیم. مسابقه در نهایت یک برنده داشت که بلافاصله جایزه خود را هم دریافت کرد. یک بسته کوچک لوازم‌التحریر از بین چندین بسته دیگری که در جمع جوایز آن شب قرار داشت.

سخنرانی، مراسم بعدی بود. تجربه ما نشان داده مردم این زمان خیلی اهل گوش دادن سخنرانی نیستند. بنابراین ما هم سخنرانی‌های برنامه‌هایمان را طولانی نمی‌کنیم. نهایتا پانزده دقیقه صحبت و تمام! خیلی از سخنرانی‌های ما حتی از این هم کوتاه‌تر است و در بسیاری از موارد زیر ده دقیقه طول می کشد.

برنامه بعدی اجرای مسابقه برای کودکان و نوجوانان دختر بود. اول می‌خواستیم مسابقه «اسم فامیل» بازی کنیم. به این صورت که هر شرکت‌کننده باید با حرف آخر اسمی که شرکت‌کننده قبلی گفته بود یک اسم دیگر می‌گفت. چون سن بعضی شرکت‌کنندگان خیلی پایین بود، این مسابقه برای‌شان سنگین بود.


جشن نیمه شعبان روستای آتشکده
جشن نیمه شعبان روستای آتشکده


مسابقه را تغییر دادیم و تصمیم گرفتیم مسابقه «جواب دادن بدون بله و خیر» را اجرا کنیم. این مسابقه در نهایت به رقابت تنگاتنگ دو شرکت‌کننده رسید که هر دو هم برنده شدند. با این حساب پسرها یک جایزه و دخترها دو جایزه برده بودند. برای این که عدالت برقرار شود باید یک مسابقه دیگر برای پسرها برگزار می‌کردیم. این مسابقه را گذاشتیم برای بعد از مولودی‌خوانی.

مولودی اول را یکی از اهالی روستا خواند. زحمت مولودی دوم را هم مولودی‌خوان گروه خودمان کشید. بعد از او یک دختر بچه و یک پسر بچه هر کدام جداگانه شعر خواندند و هر دو هم بلافاصله جایزه گرفتند.

در حین مولودی‌خوانی از مهمانان جلسه پذیرایی شد و در انتهای برنامه هم مسابقه «بشین پاشو» را برای پسرها برگزار کردیم. به این صورت که شرکت کنندگان با شنیدن کلمه «سیب» باید می‌ایستادند. با شنیدن «پرتقال» باید می‌نشستند و با شنیدن «نارگیل» باید نیم‌خیز می‌شدند. این مسابقه از مسابقات قبلی طولانی‌تر شد؛ چون بچه‌ها، ماهرانه با شنیدن هر کلمه، سریع حرکت مربوط به آن کلمه را انجام می‌دادند و تعیین برنده نهایی مدت بیشتری طول کشید.


جشن نیمه شعبان روستای آتشکده
جشن نیمه شعبان روستای آتشکده


زینت مراسم هم بادکنک‌های زرد و قرمزی بود که یکی از اهالی، وسط مراسم داخل حسینیه آورده و بین بچه‌ها پخش کرد.

بعد از مسابقه دختر بچه‌ها، ویژه برنامه آن شب، یعنی تئاترمان را اجرا کردیم. تئاتری دو نفره و کم‌تحرک که جذابیت خود را از گفتگوهای رد و بدل شده بین دو بازیگر می گرفت.

تئاتر، مکالمه‌ای بین یک معلم و شاگردش بود. شاگرد خل و چل به همه سوالات جواب‌های چرند و پرند و خنده‌دار می‌داد. به همین سادگی یک تئاتر بامزه ساختیم که برای مردم خنده دار و خاطره انگیز بود.

حضور ما در روستای باصفای آتشکده علیا در نهایت به صرف چای و شام ختم شد و پس از آن راهی جاده منتهی به چاهداشی، در دل شب زیبای پرستاره کویر شدیم…

نیمه شعبانهنررسانهفرهنگتئاتر
۵
۰
صدرا
صدرا
مسئول رسانه مرکز فرهنگی اجتماعی انتظار. از نوجوانی عاشق نوشتن بودم...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید