روزهای با او…
روزهای اول خیلی سخت میگذشت. مغزم به من فشار میآورد تا بلند شوم و مثل هر روز رفتار کنم. هنوز به وضع جدید عادت نکرده بود و فکر میکرد موقع ناهار باید سراغ غذا برود.
روزهای اول ماه رمضان، هنوز ذهن و بدن، خودشان را با وضع جدید وفق ندادهاند؛ به همین دلیل، گاهی ناخودآگاه دنبال آب غذا میرویم ولی بعد یادمان میآید که ای دل غافل! ما که روزه هستیم!
با وجود تمام محدودیتها و سختیهای جسمی اما نشاطی روحی در ماه رمضان هست که به تمام آنها میارزد. حس معنوی سحرها، حال خوب دم افطار و لحظههای انس با کلام پروردگار عالم، همه و همه ارمغان حضور بر سر سفره مهمانی خداوند در روزهای با اوست.
در ایام تحصیل، همراه با عده زیادی از رفقا، افطار تا سحر را بیدار میماندیم و خواب را به ساعاتی از روز موکول میکردیم. سکوت شب و آرامش دنیای آن بهترین پناهگاه برای کسانی بود که دل خود را به دریای مطالعه میزدند. آن شبها فارغ از آنچه در اطرافمان میگذشت و به دور از آنچه در دنیای پر هیاهوی روز حواسمان را پرت میکرد، سوار بر مرکب راهوار کلمات کتاب، همسفر نویسنده در دنیای وسیع کتابش میشدیم. هر از گاهی هم لیوانی از شربتی که برای افطار آماده شده بود مینوشیدیم و باز به سفر خود ادامه میدادیم.
جدای از این، همیشه دنیای شب به نظرم جذابتر از روز بوده. خورشید در طول روز پادشاه مطلق گنبد آسمان است و اجازه عرض اندام به دیگر ساکنان آنجا را نمیدهد. روز پر است از سر و صدای اتفاقات گوناگون. اتفاقاتی بعضاً بیارزش که وقت آدم را تلف میکند و آرامش روحش را از او میگیرد.
شب بر خلاف آن، با زیبایی ستارههای نقره فام آسمانش، چشمهای نظارهگران را خیره میکند و دل را میبرد با جلوهگری ماه سیمگونش.
سیاهی نادیدنی آسمان، نگاه انسان را به اعماق ناپیموده آن متوجه میکند و سکوت عمیقش، فکر را به دور از سر و صدای بیرون به تکاپو وا میدارد.
اگر کسی دقیقتر بنگرد، در دل این سیاهی، گونهگونه رنگهای افسانهای خواهد دید. هر یک از ستارههای نقره فام، از نزدیک به رنگی جلوه میکند. از قرمز آتشین گرفته تا آبی درخشنده. هر یک همچون مرواریدی رنگارنگ هستند بر ساحل آسمان.
سیارهها، سحابیها، کهکشانها، شهابسنگها، ستارههای دنبالهدار، همه و همه به وقت غیبت پادشاه آسمان به زیبایی هرچه تمامتر جلوهگری میکنند و دل ناظران را میبرند.
سکوت شب فرصتی است برای اندیشیدن. اندیشیدن به جهان وسیعی که خداوند آفریده. اندیشیدن به خود و آینده ابدی خود؛ چه آنکه سیاهی گسترده شب و سکوت جاودانه آن، ابدیت را به وضوح تمام پیش چشم انسان به نمایش میگذارد.
در شبهای ماه رمضان، علاوه بر تمام اینها، پرتو سبز معنویت بر آسمان جهان خیمه میگسترد و آرامش آسمانی آن در تار و پود عالم ما نفوذ میکند و فرو میریزد از آسمان باران پرتلألوی پرتو عشق.
حیف بود در چنین شبهایی پهلو به بستر داده و غرق در خواب، فرصت سفر در دنیای زیبایش را از دست دهیم.
و این چنین گذشت شبهای پرتلألوی ماههای رمضان تا آنگاه که حوادث روزگار بر ما هجوم آورد و بین ما و آنها فاصله انداخت…