دوستان عزیز که به حکومت کنونی پایبند هستید
1-از ساده ترین اصول ازادی مدنی داشتن اعتقادات به صورت شخصیست حجاب برای مسلمانان واجب است نه کسانی که به ان اعتقادی ندارند.
2- دوم ان است هویت تو جدا از وابستگانت و انتظارات انها بلکه به نحوی که خودت را معرفی میداری بیان بشود.
3-از وقیحانه و چندش اورترین و مشمعزکننده ترین پست هایی که در تمام عمرم خواندم پست اقای جلال محسنی بود درباره علت پوشش زنان. متاسفانه باید بگویم سطح دید شما و من ان چنان متفاوت است که تا همینجا را هم به سختی تحمل کرده اید این را بفهمید بخش دیگری از ازادی یعنی فقط وقتی حق داری ویژگی(پوشش) دیگران را زیر سوال ببری که نظر تو دارای ارزش و جایگاه باشد.(عملا تخصصی نظر بدهی و واقعا نظر ندادنت به جامعه اسیب وارد کند). من شخصا پشیزی برای خودنمایی در محضر دیگران قائل نیستم و یک سری چیز به تیپم نمیاید اگر جوری هستم برای اینست این شکلی از خودم و پوشش و ظاهرم خرسندم و لذت میبرم. ضمنا معمولا انسان های متمدن زیبایی های زنانه و خب خوشتیپ بودن های مردانه را جزوی از طبیعت حساب میکنند نه ... (که خودتان منظورم را میدانید) دید من اینست و از دیدن این چیزها خوشم میاید ترجیح میدهم دوستم خودم یا ادمی که اتفاقی تو مترو میبینم خوشتیپ باشد تا ژولیده دوست دارم دخترهایی که موی قشنگ دارند مویشان بیرون باشد و من ازینکه افرینش بجز در طبیعت، در همین شهر هم چیز قشنگ قرار داده ذوق کنم.
4-این را هم بشنوید که قتل های ناموسی تجاوز به دختر، تجاوز به پسر،روابط نامشروع، اعدام افراد به دلایل مختلف(مثالش افراد کوییر که واقعا از بی گناه ترین اقشار جامعه هستن)، خفقان به لحاظ سیاسی؛ زندانی های سیاسی که باید توی بند بطری نوشابه غیب کنند، دانش اموزانی که بی دلیل با گازمسموم میشوند ما هایی که اینده ای به لحاظ اقتصادی برای خود قائل نیستیم(اقتصاد زیربنای خیلی چیزهاست، بخوانید کلا اینده ای برای خود نمیتوانیم پیش بینی کنیم). همه اینها را میشود با دلایل محکمی به نحوه قانون گذاری و فرهنگ اسلامی حاکم مربوط دانست. تنانگی و تمایلات جنسی جزوی از ادمیست باید رفتار با ان اموزش داده شود که این موضوع توسط دین منع شده جایش ازدواج در سن پایین امده. زمانی که پسر و دختر سطح هورمونشان یکمی زد بالا و چون شناخت کافی از خودشان را ندارند به سرکوب ان میپردازند و یا کودک همسری باب میشود (میتوانید حالت منطقی و غیرکاتولیکش را در فیلم مالنا مشاهده کنید).و هر ان چیزی که سرکوب شود روزی خودش را نشان میدهد جایی که مرد با 3 بچه و خانمش زندگی میکند ولی دست به دامن صیغه ساعتی میشود تا لذت بیشتری تجربه کند.(فکر کنید یک انسان متمول جای کمک کردن، از ضعف مالی دیگران برای ارضاء جنسی خودش سوءاستفاده میکند؛ البته کم قانون به نفع مسلمانان زن ستیز ثبت نشده در این تاریخ لجن)
5-ادمها باید قانع و روشن بشوند هرچیزی حدی اش کافی است اگر قانونی و اخلاقی هست برای حفظ جامعه و سلامت خودت است.واقع بین که باشیم بهتر است به سلامت جامعه فکر کرد نه رفتن به بهشت. این فرق غرب است با خیلی های عرب زده. مردم واقعیت جسمشان و ذهنشان را تا جای ممکن درک کرده اند و به هر سختی و علتی شده به اصول پایبند هستند پس به انجام دادن کار درست حتی بی دلیل عادت کرده اند مثل شما دنبال خدا و پیغمبر و دنباله هایشان و این حکومت نیافتاده اند تا بدانند چه کنند چه نکنند به وقایع اگاهی ای کافی دارند از مستندات استفاده میکنند، بی دلیل کمک میکنند و خوب بودن خودشان را شاد میکند.تعهد را از مدرسه یادمیگرند انرا عملی میکنند، یادمیگیرند به افرادی که برتری دارند احترام بگذارند و از انها یادبگیرند، تفاوت فرهنگی را میبنید خدایی؟اینها ارمانشهر نیست اینها واقعیت یک سری جاهاییست که به بلادکفر معروف است مثلا سوئیس
6-از زمان های گذشته مردم قدرت کمی در حکومت داشتند و به صورت اقتصادی و کلا سطح رفاهی قطعا جامعه طبقاتی بود اگر هر چند هزار سال حکومت (ایران و غرب هم) جوری بود الان ما چیزی میخواهیم که حکومت دستی در چرخه اقتصاد خصوصی چه خرد چه کلان نداشته باشد البته مگر دین و قانون گذاری اسلامی میگذارد؟ میگوییم اینجوری شرکت های خصوصی به رقابت میپردازند رشد میکنند و مافیاهای قدرتمندی که معلوم نیست سلاحشان از کجا تامین میشود تشکیل نمیشود اگر هم شد حکومت پشت اقتصاد پویای سایر شرکت ها می ایستد و به صورت قانونی اقداماتی انجام میدهد. جای اینکار ها پولی که باید به چرخه اقتصادی مملکت برگدد و دست تولیدی های کوچک را بگیرد و صنعت را حفظ کند، شرکت های دانش بیان را فعال کند خرج تحقیقات دانشجویی و دارو سازه و ایده های نو و مهندس بشود . را میدهند سپاه تا زارت و زورت سلاح و سد روی رودخانه بسازد و به انسان هایی با تحصیلات پایین و بدون شایستگی تخصصی خانه های چندمیلیاردی در فلان شهرک بدهد.
7-من ناراحتم و حق خودم میدانم که از کشورهای غربی بیزار باشم. فراموش نخواهم کرد که حادثه ی اسفناک تاریخ در 22 بهمن 57 کودتایی شارژ شده توسط امریکایی ها بود( که مردم احمق انقدر راحت بودند که سلاح هم میتوانستند بخرند و باهایش بکشند ولی از خودشان نپرسند از کجا می اید؟) اسناد ان در کتب خاطرات جاسوس هایشان موجود است. یادم نمیرود حاکمان وقت توی غرب ازین انقلاب ما به نفع خودشان میخواهند ..ه زیادی بخورند جوری که حمایتمان نمیکنند چون طرحی برای ایران پس از انقلاب ندارند. یادم نمیرود مکرون با دختری که مادرش را همین سپاهی ها در اعتراضات کشته اند دست داد ولی حالا قرار است پای میز مذاکره بنشیند. انگلیس را توی جنگ های جهانی که بیست درصد مردم ایران را به قحطی کشاند و میلیون میلیونشان را اینگونه کشتند یادم نمیرود. من خوب دشمنم را میشناسم
8-من غمگینم و متنفرم از حکومت کنونی . جایی که بعضی ها به فکر چیدن بناهای امت اسلامی خودشان هستند مردم از گرسنگی میمیرند کارگران پول دارو ندارند. و از عزیزترینهایم بخاطر گران بودن داروهایشان و هزینه درمان در خارج جلوی من ذره ذره جان میدادند.(حرف یکی از افراد صفحات مجازی است) جایی که زن حق ندارد بچه را سقط کند چون به نظر شعورش را ندارد(بیایید واقع بین باشیم دهه هشتادی ها عمرا میتوانیم خانه ای بخریم؟ یا ماشین؟ یا ادوات ساده زندگی؟ چرا باید اصلا کسی توی این شرایط بخواهد بچه اش بدنیا بیاید؟ ). و یک سری کمر پر با کلاه های دوّار و چادرهای مردانه(عباء) شعورشان میرسد. حق من به عنوان یک جوان ایرانی توسط این حکومت و سران ابله و احمق و خودکامه و دیکتاتورش به وضوح خورده میشود. جایی که بی سواد ترین ها درفلسفه( یکیشان را توی مدرسه خودمان زمین زدیم) و الکن ها و یتیم ها نسبت علوم تجربی و ریاضیات و اقتصاد دارند به منی که تمام عمرم عاشق علم بودم حکومت میکنند و دستی دستی مرا با بی علمی و بی سوادی غیرقابل باوری به خاک سیاه مینشانند، به من حق بدهید، حق همه چیز را دوستان این کار اینکه عقایدم را و دیدم را هی فریاد بزنم هی بگویم هی بخوام متحد جمع کنم که اقا نکند ونزوئلا شویم؟ اقا حواستان هست اینها اصلا علم کنترل کشور را ندارند( اگه داشتن هر دوره 4 ساله ارزش پول کشور در معاملات جهان یک هفتم نمیشد). فقر و روی هوا ماندن تمام ارزو ها چیزیست که هیچ کودکی رویایش را ندارد.
9-من کشش کافی برای اینکه دانه دانه بدبختی های فردی و اجتماعی ای که بهمان تحمیل شده است را بیان کنم ندارم. چیزهایی که خیلی هامان میدانستیم را دوباره گفتم ازینکه مبانع را نگذاشتم پوزش میخواهم. برای اینکه بتوانم قانعتان کنم زمان کافی ندارم. من هم وطن شما هستم به خدا اینکه تو حالت خوب باشد برای من بد نیست. خیلی چیزها را بعدا میشود درباره شان به نتیجه رسید ولی خدایی ببینید بخشی از ازادی اینست که بشود همه این حرف ها را به سران حکومتی گفت و فردایش زنده بود. من اینها را اینجا گفتم شما به انها نگویید?
پیرو گلگی ام از برخی دوستانی که خیلی دلبسته این حکومت هستند اینو نوشتم. گذاشتم اینجور حرفام اخر قصه روایت بشه، پای نوشتن این پست ی ادم تروما زده ای شدم. همه چیو دوباره از اول یاد اوری کردم و اخرش بدجور سرم از هجوم افکار و تردید درد گرفت. وقتی من سی سالم بشه اینا دیگه نیستن؟(از ته دلم میخوام که ی ندایی بیاد بگه اره قطعا اینا دیگه نیستن و من 29 سال 364 روزم باشه... ولی خب واقعیت اینه من هنوز 18 سالمه)
حرفامو چقد قبول دارین دهه پنجاهی/شصتی/هفتادی/هشتادی/نودی همپیمان؟
حرفامو چقد قبول دارین سایر هم وطنان؟