«ایکاشِ رقمخورده با دیگری»
شیشه زندگیم پر شده از ایکاشهایی که بویِ تو رو میده. از جنسِ توعه. ایکاشهایی که نبودنت، سرگذشتِ از دست دادنت، بویِ پیراهنت و عشقِ پوشالیمون هم توش دیده میشه.
بزرگترین ایکاش زندگیم، اگر بخوام برات از ایکاشهایی که تو ذهنم هردقیقه هزارانبار مرورشون میکنم و بیشتر یادم میوفته نتیجشون از دست دادنِ توعه بنویسم، فکر کنم تا زمانی طول بکشه که بگم: «ایکاش جوونیم و پایِ ایکاشهایِ رابطمون هدر نمیکردم.»
منم مثلِ همه شکستخوردهها، مثلِ همه بازندههایِ مسابقهیِ همیشگیِ عشق ایکاش های زیادی دارم. ایکاشهایی که هیچوقت نمیتونم حتی با برگردوندن زمان به عقب و دوباره داشتنت، تجربشون کنم و ایکاششون و پاک کنم! چون مطمئنم، حتی اگر منم این رو میخواستم، تو کسی بودی که ایکاشهایِ پاکشده دفترِ ذهنم رو دوباره از نو مینوشتی.
میدونی چرا دوباره شروع به نوشتنِ سرفصلهایِ جدیدی از ایکاشهایِ رابطمون میکردی؟! چون... چون اون ایکاشها از قبل با کسِ دیگهای رقم خورده بود و از ذهن نفرسومِ رابطمون پاک شده بود؛ ولی باید تو ذهنِ من همون ایکاشهایِ قبلی میموند، آخه من کسی نبودم که ترجیح نمیدادی باهاش ایکاشهات رو رقم بزنی!