در پادکست " کات مدیا " گوینده بلایی که فضای مجازی سرتفکر و دغدغه ها آورده را به لشکر ملخی به مزرعه گندمحمله کردند و صاحب مزرعه دارد لذت میبرد و اصلا برایش مهم نیست که چه بلایی سر خودش و سرمایه اش دارد می آید تشبیه کرده است . کمی بعد میگوید《 انسان مدرن دارد لذت میبرد از این نابودی و عملا هیچ دغدغه ای ندارد》 . راست میگفت . نه تنها در اینمورد بلکه در قسمت "لذت بردن "هم درست میگفت . قسمتی از تمام ما شیفته ی آن است که کسی برایش تصمیم بگیرد و دستور بدهد . لذت میبرد از اینکه کسی برایش تصمیمبگیرد چه چیزی بخورد چه چیزی بپوشد . آدم فکر میکند اگر گوشه ای بشیند و دیگری برایش تصمیم بگیرد بهترین اتفاق ها در آغوشش میکشند . تمام ما لذت میبریم از آنکه کسی برایمانتصمیمبگیرد مارا در مشت خورد بگیرد و به مثابه ی مومیدر دست شکلدهد . چرا؟ نمیدانم . شاید آنقدر در غم حل شده ایم که دیگر توان مقابله و برخورد و تفکر برای چیزی را نداریم . شاید آنقدر بی جان هستیم که توان نداریم و من باب همین ناتوانی ترجیح میدهیمکسی جای ما تصمیمبگیرد کسی جای ما حرف بزند کسی تکه های زندگی مارا کنارهم بچیند . آنقدر ناتوان روی صندلی هایمان لم داده ایم که دیگرمهم نیست کسی که دارد برایمان تصمیم میگیرد به مثابه ی همان لشکر ملخ ها زندگیمان را نابود میکند یا به طرز عجیب همه چیزرا خوب کنار هممینشاند . هیچکدامتوان نداریم. شاید دلیل اینناتوانی روح های خسته ی خاک خورده ی درونمانباشد که سالهاست هیچکس دست به روی آن نکشیده . شاید حجم خاکِ غم روی روحمان آنقدر زیاد است کهبه مثابه ی سنگ لحد روی روحمان افتاده و توانی دیگر برای فکر کردن و تصمیمگرفتن باقی نمانده برای همین است که لذت میبریماگرکسی به جای ما بنشیند و برای ثانیه های عمری که ازآن ماست تصمیمبگیرد ...