نشریه دانشجویی آرمان شهر
نشریه دانشجویی آرمان شهر
خواندن ۱۷ دقیقه·۴ سال پیش

از تاسیس نهاد‌ها تا تثبیت جایگاه‌ها

✍پدرام امیریان | ? برگرفته از شماره هشتم نشریه «انکار»

? عصـر پلمـپ و بـی تشـکلی، رخـداد جنبـش سـبز از سـال ۸۸ ،عصـر بهبـود خواهـی و انتخابـات سـال‌های ۹۲، ۹۴ و ۹۶ ، بــروز خیزش‌هــای مردمــی کم ســابقه در مقاطــع ســال‌های ۹۶ تــا ۹۸ و افــول گفتمــان اصــلاح طلبــی بوروکراتیــک، همــه و همــه از دهــه‌ی نــود فعالیـت دانشـجویی، مقطعـی سـاخته اسـت کـه دشـوار بتــوان ردی از آن را در تمــام دهه‌هــای پیشــین ســراغ گرفـت.

مروری بر عملکرد فعالیت دانشجویی در دهه ۹۰

اگر مروری بر دست کم ۷ دهه فعالیت دانشجویی منسجم در ایران بیندازیم، شاید بتوان در هر مقطع، ویژگی و برون‌دادی خاص را صورت‌بندی کرد. با این حال میزان تلاطم‌ها و نقاط عطف هر یک از این مقاطع یکسان نیست. بی‌تردید میزان الحراره‌ی هر مقطع از تاریخ فعالیت دانشجویی در ایران، با التهابات سیاسی و اجتماعی در عرصه‌ی عمومی تنظیم شده و هر رخداد/رویداد سیاسی، هم اثر خود را بر دانشگاه برجا گذاشته و هم از دانشگاه تاثیر گرفته است. از جریان ملی شدن صنعت نفت تا کودتای ۲۸ مرداد، از مبارزات مسلحانه دهه‌ی ۴۰ و ۵۰ تا کوران تولیدات روشنفکری در آن زمان، از انقلاب ۵۷ تا عصر تسویه‌های سیاسی، از رویداد انقلاب فرهنگی تا آغاز جنگ ۸ ساله، از سازندگی تا دوم خرداد ۷۶، از عصر از عبور از خاتمی تا برآمدن دولت محمود احمدی نژاد، این همه اما در قیاس با دهه ۹۰ فعالیت دانشجویی، با تمام التهابات پدید آمده در تاریخ این ۷ دهه و تاثیر و تاثری که بر دانشگاه به جا گذاشته، شاید از چند منظر متفاوت باشد.

عصر پلمپ و بی تشکلی، رخداد جنبش سبز از سال ۸۸، عصر بهبود خواهی و انتخابات سال‌های ۹۴،۹۲ و ۹۶، بروز خیزش‌های مردمی کم‌سابقه در مقاطع سال‌های ۹۶ تا ۹۸ و افول گفتمان اصلاح طلبی بوروکراتیک، همه و همه از دهه‌ی نودِ فعالیت دانشجویی مقطعی ساخته است که دشوار بتوان ردی از آن را در تمام دهه‌های پیشین سراغ گرفت. اما برای مرور آن‌چه در این دهه پرالتهاب گذشت، بهتر است که رویدادهای آن را به ۳ مقطع تاریخی تقسیم کنیم.

دانشگاه در دهه‌ی مورد بحث، چونان حادثه دیده در بستری بود که پس از ضربه و سرکوب شدید در سال ۸۸ موقتا به اغما رفت و در بستر خود در برابر مرگ‌خواهی استبداد مقاومت کرد. از سال ۹۲ اما از کما خارج شد، اما چونان ‌هر از اغما در آمده‌ای، در تکاپو برای بازپس‌گیری کمینه‌های زندگی دوباره‌اش به جستجو پرداخت و از سال ۹۶ به بعد با هوشیاری نسبی، به صرافت هویت‌یابی دوباره و دیگرگون افتاد. مقطع اول از آغاز جنبش سبز و ابتدای دهه‌ی ۹۰ تا روی کار آمدن دولت روحانی در سال ۹۲ با شاخص مقاومت در برابر سرکوب، مقطع دوم از سال‌های ۹۲ تا ۹۶ با شاخص دوران تشکل‌یابی و تاسیسِ همراه با سرگیجه‌ی گفتارها و دوره‌ی سوم از سال ۹۶ تا پایان دهه‌ی ۹۰ با عنوان عصر تثبیت جایگاه‌ها، مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

سرکوب، اغما و گفتگو با مرگ

شاید اگر به آرشیو و آلبوم عکس فعالین دانشجویی دانشگاه‌های مختلف رجوع کنیم، ده‌ها دانشگاه را سراغ بگیریم که دست کم یک تصویر از درهای پلمپ شده‌ی انجمن‌ها و تشکل‌های دانشجویی در آن پیدا کنیم. کمی آلبوم‌ها را که ورق بزنیم با سیاهه‌ای از عکس‌هایی با شعار «همکلاسی‌هایمان را آزاد کنید» بر می‌خوریم. این‌ها اما چکیده‌ی تصویری شفاف از تمام آن چیزی است که از میانه‌های دهه ۸۰ تا پایان دهه‌ی گذشته بر دانشگاه گذشت.

برای ردگیری اوج سرکوب‌ها، دشوار بتوان مقطع انتخابات سال ۸۸ را نادیده گرفت. بروز التهاب سیاسی در اعتراض به نتیجه انتخابات سال ۸۸ و دانشگاهی که دوشادوش سایر گروه‌های اجتماعی در برابر وضعیت مقاومت می‌کرد، نتیجه‌اش یک تسویه حساب وسیع و بی‌سابقه را به ارمغان آورد. هرچند تا پیش از آن نیز دانشجوی زندانی پدیده‌ی غریبی نبود و هر چند دانشگاه در کشور، دست کم یک نماینده در زندان‌ها داشت و پرونده‌‌هایی در آرشیو دادگستری خاک می‌خورد، این بار اما دامنه برخوردها آن چنان وسیع بود که از دانشگاه‌های بیش‌تر سیاسی تا دورافتاده‌ترین مراکز آموزش عالی در ایران را که شاید نام دانشگاه‌هایش نیز کم‌تر به گوش خورده بود در بر می‌گرفت. در این مقطع از ادوار فعالین اگر سراغ می‌گرفتید، یا تحمل حبس می‌کردند یا در تعلیق اجرای حکم پس از بازداشت‌های گسترده سال ۸۸ به سر می‌بردند و یا خروج از ایران را به هر دلیلی به ماندن ترجیح داده بودند. در این میان آن‌چه این سرکوب وسیع بر پیکر دانشگاه برجای گذاشت، تنها یک چیز بود: تعلیق امر سیاسی، پاشیده شدن گرد رخوت و اختناق بر در و دیوار دانشگاه و پیش‌رویِ افسارگسیخته سیاست‌زدایی از بستر دانشگاه. روزگاری که نسلِ تازه‌ی دانشجویان با سری پر سودا وارد دانشگاه می‌شد و متاثر از حوادث سال ۸۸ «امکانی» برای عاملیت در دانشگاه جستجو می‌کرد، به هرجا که سرک می‌کشید، جز خبر از بستن، گرفتن و بریدن، دیده و شنیده نمی‌شد.

در این میان اما حاکمیت تنها به سرکوب فعالین دانشجویی بسنده نکرد. رشد قارچ گونه‌ی تشکل‌های خودساخته و خودخوانده‌ی از پیش موجود یا تازه تاسیس، تحت عناوینی چون تشکل‌های عدالت‌خواه، شعبات بسیج دانشجویی، جامعه اسلامی، انجمن اسلامی مستقل و ... به قدری محسوس بود که در مقاطع سال‌های ۸۸ تا ۹۲ در هر دانشکده‌ای که قدم می‌زدید، هرچند متر با دفتر یکی از این تشکل‌ها رو به رو می‌شدید.‌ گویی تسخیر «فضا» در کنار طرد فیزیکی سوژه‌‌های سیاسی مستقل، فرمول جدید هسته‌های سخت حاکمیت برای کوبیدن آخرین میخ‌ها بر تابوت جنبش دانشجویی بود. روزهایی که به دلیل انحلال اتحادیه‌های سراسری دانشجویی و بازداشت گسترده‌‌ی فعالین سابق و دشواری در دسترسی به اخبار، ارتباط‌گیری با سایر دانشگاه‌ها به شدت سخت بود و کمتر کسی خبر داشت که نفس‌های آخر فعالیت در دانشگاه‌های کشور به چه دشواری به شماره افتاده است.

با این حال اما دیری نگذشت که با نزدیک شدن به سال‌ ۹۲ و برقراری حداقلی از دید و بازدیدها و ارتباط‌های سراسری، نکته‌ای شگفت‌آور برملا شد. سوژه‌های تکین و انگشت‌شمار فعالیت سیاسی در دانشگاه، آرام آرام دریافتند که نوعی پیش‌روی و مقاومت مداوم در سراسر کشور در جریان است و اوضاع به مراتب بهتر از آن چیزی بود که تصور می‌شد. اتمام دوران زندان برخی فعالین سابق دانشگاه‌های مختلف، تولد و میل شدید به فعالیت در نسل جدید دانشجویی پس از سال ۸۸ در دانشگاه، بهره‌گیری از تک ظرفیت‌های نشریات دانشجویی و کانون‌های فرهنگی و ایجاد شبکه‌ها و گعده‌های غیر رسمی و ... فرمول مشترکی بود که به‌صورت ناخوانده و نانوشته تقریبا در ده‌ها دانشگاه کشور پیاده‌سازی شد. نتیجه اما شگفت آور بود، تولید سوژه‌های سیاسی پراکنده در دانشگاه‌ها که شعله‌های مقاومت را در مقطع اغمای دانشگاه زنده نگه داشتند، بیشتر و بیشتر دیده می‌شد. آن هم بدون داشتن تشکل رسمی و در اوج ایجاد محدودیت‌های سلیقه‌ای مدیران وقت که زیر بار فشار سنگین نهادهای نظارتی و امنیتی، عرصه را برای شکل‌گیری هرگونه حرکت مستقل دانشجویی تنگ کرده بودند. بیمار رو به احتضار حالا به شکل معجزه‌آسایی زیر دستگاه سرکوب دوام آورده بود و رفته‌رفته از کما درآمد.

تشکل‌یابی زیر سرگیجه گفتارها

مقاومت‌های پراکنده و منفرد مقطع اول مابین سال‌های ۸۸ تا ۹۲، پیکر نحیف دانشگاه را از اغما درآورد و زنده نگاه داشت. آستانه انتخابات سال ۹۲ و در کوران این‌ پرسش بحث برانگیز که «دانشگاه در برابر انتخابات چه موضعی دارد؟»، بار دیگر این سوژه‌های تکین را گرد هم جمع آورد. تکاپوی اصلاح طلبان برای دیدار و دعوت از چهره‌ها و گرد آمدن فعالین جوان در برخی رویدادها و دیدارهای جمعی و کشوری، حلقه‌ای از نزدیکی دوباره را میان فعالین دانشجویی سراسر کشور، ممکن ساخت. سوژه‌های نوپدید دانشگاه با حیرت و شگفتی دریافتند که قسمی سازماندهی حداقلیِ فعالیت در سراسر کشور ایجاد شده است. نسل تازه‌ای شکل گرفت که پشت سر خود، خاطره‌ی سرکوب را می‌دید و پیش رو، سایه‌ی سنگین ابهام در وضعیت. این نسل تازه برای هرچه بیشتر متشکل کردن خود، در تکاپوی بهره از تنفس اندک ایجاد شده در حوالی بهار سال ۹۲ بود.

با پایان انتخابات و روی کارآمدن دولت روحانی اما اگر پروژه‌ی برخی گروه‌های سیاسی به پایان رسید و عصر تعلیق مطالبات و استراتژی ایجاد مزاحمت نکردن برای دولت جدید آغاز شد، این مقطع اما تازه آغاز مسیر دانشگاه برای بازپس‌گیری حق‌های خود پس از دوران اغما بود. بیمارِ از کما درآمده، در جستجوی حداقل‌های زنده ماندن، دوباره قد علم کرد. در این مقطع، چکیده‌ی خواست دانشگاه، بازپس‌گیری اتاق‌های پلمپ شده تشکل‌های دانشجویی در قالب کلید واژه احیای انجمن‌ها بود. گروهی گسترده تحت عنوان «شورای احیای انجمن‌ها» اعلام موجودیت کرد و تمرکز خود را بر ساخت‌یابی تشکیلاتی و احیای کالبد فعالیت دانشجویی گذاشت. بررسی فعالیت‌های ابتدایی این شورا در حد فاصل سال‌های ۹۲ و ۹۳ نشان می‌دهد که اعتقاد این‌ گروه بر آن بود که «ساخت سوژه‌های سیاسی از بستر کار جمعی پدید می‌آید» و از همین رو، احیای انجمن‌ها به مثابه حق سلب شده‌ی فعالیت دانشجویان برای ساخت این دست از سوژه‌ها، کلیدی‌ست.‌‌ «شورای احیا» رفته رفته با انتشار بیانیه‌های متعدد، ترتیب چند دیدار با مقامات وزارت علوم دولت تازه تاسیس و برخی چهره‌های سیاسی، با گسترده‌تر کردن دامنه فعالیت خود در سراسر کشور، اقدام به سطحی از تشکل‌یابی برای رسیدن به مطالبه‌ی اصلی خود که بازپس‌گیری یکایک سنگرهای فعالیت بود، مشغول شد.

مسیر «شورای احیا» اما آن قدرها هم هموار نبود. خیلی زود تعارضاتی در میان سایر گروه‌های دانشجویی با این شورا، پدیدار شد. جریانی از فعالین دانشجویی که عمدتا وابسته به بدنه‌ی احزاب اصلاح طلبی و طیف سنتی فعالین دانشجویی و نزدیک به جریان رسمی اصلاح‌طلب بودند و غالبا نیز در فاصله دوران سرکوب سال‌های ۸۸ تا ۹۲ دچار تعطیلی و پلمپ تشکل‌های‌شان نشده بودند، به مخالفت با رویه «شورای احیا» پرداختند. جریان دانشجویی موسوم به خط امام، طیف سنتی انجمن دانشگاه تهران و برخی از تشکل‌های باقی مانده از سنت طیف شیراز دفتر تحکیم وحدت، عمده شمایل صف‌آرایی در برابر شورای احیا بودند. اوج اختلافات میان این دسته‌ها اما در چگونگی بازگشایی تشکل‌های دانشجویی، تفاوت در رویکرد انجمن‌ها نسبت به اصلاح‌طلبان، تفاوت در میزان حمایت از دولت و موضع‌گیری نسبت به گذشته اتحادیه دفتر تحکیم وحدت، خصوصا طیف علامه، خلاصه می‌شد. برون داد این اختلاف نظرها در مقطع سال‌های ۹۳ تا ۹۴ خود را در درخواست برای تاسیس یک‌ اتحادیه سراسری دانشجویی نشان می‌داد.‌ در واقع با بازگشایی قطره چکانی چند ده تشکل پس از نزدیک ‌به یک‌دهه و وزن‌کشی این جریانات دانشجویی نزدیک به طیف رسمی اصلاح‌طلبی در برابر شورای احیا، مناقشه بر سر درخواست یک یا چند اتحادیه سراسری بالا گرفت. هرچند با پایان این مقطع تا سال ۹۶ و بازگشایی کامل تمام‌تشکل‌های دانشجویی، مناقشه بر سر درخواست تاسیس اتحادیه نتیجه خاصی نداشت و در نهایت درخواست تاسیس یک اتحادیه سراسری برای جریان مقابل شورای احیا، موسوم به «تادا» نیز به سرانجام نرسید، اما با این حال، این‌مناقشه تا حد زیادی روند گفتمانی این دو جریان دانشجویی را صورت‌بندی کرد. در این مقطع بیش از پیش روشن شد که برای جریان «شورای احیا»، نفس فعالیت رسمی در قالب یک اتحادیه سراسری، ترجیح خاصی بر امکان ساخت سوژه‌های سیاسی در درون یک دانشگاه و بالندگی خودجوش فعالیت از پایین ندارد.

مناقشه‌ی میان گروه‌های دانشجویی البته تنها به این رویارویی متوقف نماند. در فاصله سال‌های ۹۴ تا ۹۶ نیز ظهور و بروز جریان‌ دانشجویی صنفی، تیپ دیگری از تقابل جریان‌های دانشجویی را پدید آورد. جریان تازه که با نام نویسی و تصاحب چند تشکل صنفی در برخی دانشگاه‌های کشور، وزن تشکیلاتی نسبی پیدا کرده بود، در میان مناقشات دانشجویی قد علم کرد. طرح گفتار‌هایی چون «مساله‌کردن دانشگاه» و طرح برخی مسایل رفاهی و صنفی اگر چه از پیش از ظهور و بروز اتحادیه‌ی شوراهای صنفی نیز از سوی برخی تشکل‌های تازه تاسیس به نوعی مطرح شده بود، اما جریان صنفی با طرح پربسامد آن در‌تکاپوی نوعی برساخت هویتی برای خود بود. به لحاظ منطق تقابل اما جریان صنفی تلاش اصلی خود را بر فاصله‌گذاری، طرد و نقد بی‌پروای «شورای احیا» متمرکز کرد و با خوانش یک سویه از ابعاد هویتی دیگر جریان‌ها و دیگری‌سازی به مدد طرح اتهامات تند و تیز تلاش کرد تا فعالیت دانشجویی را ذیل کلان روایت‌های هویت‌طلبانه‌ی اصیل و غیر اصیل تقسیم‌بندی کرده تا بدین واسطه دست بالا را بگیرد.

اما پیش از ورود به مقطع سوم و شناسایی تحلیل‌ها و نقاط گفتمانی و جایگاه نظری و بررسی عملکرد این جریان‌ها، به ذکر این نکته بسنده باید کرد که در پایان این دوره، سرگیجه گفتارها، مهم‌ترین مشخصه بارز جریان‌های دانشجویی در آن مقطع بود. جریان‌هایی که ساخت‌یابی تشکیلاتی و تلاش برای احیای خانه‌های خود را به مثابه بستری برای آغاز تولید سوژه سیاسی و فعالیت می‌دانستند و کماکان زیر هراس سرکوب‌های چند سال قبل بودند، حالا با بازگشایی انبوهی از تشکل‌ها و پایان مرحله «تاسیس»، شتاب حوادث سیاسی در سپهر عمومی و پررنگ شدن مناقشات و مرزبندی‌ها، به آستانه مسیر «تثبیت» و ارایه صورت‌بندی‌های نظری از خود، قدم گذاشتند. عصر احیا و تشکل‌یابی و سرگیجه گفتارها رو به اتمام بود و حالا باید در برابر «وضعیت»، موضعی روشن اتخاذ می‌شد.

تثبیت جایگاه‌ها، صف‌آرایی شفاف

اگرچه بسیاری افراد حوادث دی ماه، التهابات سیاسی آن مقطع، بدتر شدن اوضاع معیشتی در آغاز سال ۹۷ و عیان شدن ناکارآمدی و افزایش ناامیدی عمومی از دولت و مجلس را عوامل اصلی برخی صف آرایی‌های و موضع گیری‌های جریان‌های دانشجویی تلقی می‌کنند، اما واقعیت آن است که هرچند این رویدادها، در تشدید موضع‌گیری‌ها، بی‌تاثیر نبوده‌اند، اما از همان تابستان ۹۶ و در آستانه‌ی آغاز سال تحصیلی جدید بود که صف‌آرایی جریان‌های دانشجویی، شکلی تازه به خود گرفت.

در این میان گروه نزدیک به جریان‌های رسمی اصلاح طلبی و طیف سنتی‌تر تشکل‌های دانشجویی در مسیر به دست آوردن اتحادیه‌ای تحت عنوان «تادا» به بن بست خوردند و با ریزش جایگاه در تشکل‌های دانشجویی کشور از یک سو و افول مقبولیت جریان اصلاح‌طلبی رسمی از سوی دیگر، رفته رفته به حاشیه رفتند. این موضوع، البته بیش از هرچیز، نتیجه‌ی گره‌خوردن سرنوشت این جریان دانشجویی با اصلاح‌طلبی رسمی بود.

اما ماجرا برای شورای احیا و جریان صنفی، متفاوت پیش رفت. «شورای احیا» که پس از بازگشایی کامل ده‌ها تشکلِ زیر مجموعه‌ی خود، پیش از این با انتشار بیانیه‌ای، رسما پایان خود را اعلام کرده بود، حالا در سر و شکلی تازه و تحت عنوان «تشکل دانشجویان متحد» رفته رفته جای خود را به عنوان جدی‌ترین جریان دانشجویی تثبیت کرد. در این میان جریان شوراهای صنفی نیز ابتدای سال تحصیلی ۹۶ را پر سر و صداتر از پیش آغاز کردند. حوادث دی ماه ۹۶ اما نقطه‌ی عطف اول برای سرنوشت این دو جریان دانشجویی غالب محسوب می‌شد. جریان دانشجویی صنفی که رویداد ۹۶ را فرصتی برای برون‌داد هویتی خود می‌دید، با مشارکت فعال خود در این اعتراضات به نقش‌آفرینی پرداخت. حضوری که البته بلافاصله پس از آن، با واکنشی شدید از سوی حاکمیت، سرکوب شد. با صدور برخی احکام قضایی برای فعالان این جریان و از دست دادن کرسی‌های رسمی در شوراهای صنفی دانشگاه‌های کشور، اثر بخشی جریان صنفی نیز رو به افول گذاشت.

واکنش تشکل دانشجویان متحد به رویداد دی ماه ۹۶ اما از هر جهت سرنوشت ساز بود‌. ‌این مجموعه در فضایی که واکنش اصلاح طلبان به حوادث دی ماه، عملا به شکاف عمیق میان این جریان و بدنه حامی مردمی آن، منجر شده بود و ناکارآمدی مجلس و دولت و شتاب سیاست‌های ضد عدالت و آزادی این دو نهاد انتخابی، بیش از پیش آشکار می‌شد، با انتشار یک بیانیه تفصیلی، هم مرز پیشاپیش موجود خود با جریان رسمی اصلاح طلب را روشن کرد و هم در برابر حوادث دی ماه از ارتفاعی معقول موضع گرفت. در بخش‌هایی از این بیانیه می‌خوانیم: «در برابر این اعتراضات دو نکته بسیار حائز اهمیت است. از طرفی نباید از بعضی وقایع، تحرکات و شعارهای خطرناک غافل شد. ما وارث انقلاب مردمی هستیم؛ رخدادی رهایی‌بخش که در نتیجه‌ی آن رژیمی دیکتاتور، فاسد، وابسته و ناکارآمد سرنگون شد. انقلابی که به معنای واقعی کلمه نسبت به نظام پیشین پیشرو بود، امروز باید با صراحت و شهامت به دور از ترس پوپولیستی در برابر هر رویکرد ارتجاعی که سودای بازگشت به گذشته‌ای موهوم و شکست خورده تحت هر نامی را دارد ایستاد. از طرف دیگر ورای این شعار و هیاهو صدایی شنیده می شود، صدایی که اگر گوش شنوا داشته باشیم رساتر از هر صدایی است و آن صدای مردم است. صدای مردمی که فشار اقتصادی، محدودیت فرهنگی و انسدادسیاسی به تنگ‌شان آورده است.» این بیانیه در ادامه در نقد واکنش جریان اصلاح طلب در برابر وضعیت نیز تاکید می‌کند: «جریان اصلاح طلب که در دهه‌ی شصت و هفتاد دال مرکزی گفتمانش «عدالت» بود امروز چنان از مردم دور شده است که نابرابری‌های اقتصادی- اجتماعی را حتی نمی‌تواند لمس کند. این امر حتی در مواجهه‌ی این جریان با اعتراضات اخیر هم آشکار است و بر عموم مردم عیان است که چند سالی است اصلاح طلبی ناخودآگاه در همدستی نهان با سایر نیروهای سیاسی، عدالت را به محاق برده است.»

سال ۹۷ اما در حالی آغاز شد که شکاف‌های اجتماعی بیش از پیش در حال تعمیق بود. پیکر دانشگاه بیش از گذشته، خسته از زخم‌های تازه‌ای از سرکوب‌ها بود. بازداشت و ایجاد محدودیت برای فعالیت جریان‌های مختلف دانشجویی، پیش‌روی افسارگسیخته منطق اقتصاد سیاسی دولت و حاکمیت علیه دانشگاه به واسطه‌ی کالایی‌سازی آموزش و پولی‌سازی خدمات رفاهی و تعمیق نارضایتی عمومی در کنار خیزش‌های متعدد کارگری و معلمی در جامعه و جنبشی شدن عرصه‌ی عمومی به موازات کاهش اعتماد به نهادهای انتخابی، مشخصه‌های اصلی این مقطع بود.

در این ‌میان، جریان «دانشجویان متحد» که حالا تنها یکی دوسالی از بازگشایی کامل تشکل‌های زیر مجموعه‌شان‌ گذشته بود، بیش از پیش به صورت‌بندی نظری و برساخت جایگاه خود پرداختند. دانشجویان متحد، با پرهیز از هویت‌خواهی صرف و در میان انبوهی از گفتارهای موجود در فضا اعم از براندازی، تحریم‌خواهی، ضدیت با جنبش سبز، ترجیح پیشاپیش خیابان به مثابه فضای اعتراض و جنجال‌های خصلتی و هویتی، تلاش کرد تا بسیج عمومی تشکل‌های خود را حول چند محور اساسی متشکل کند. محورهایی که همه آن‌ها را شاید بتوان با تسامح در دال‌های مرکزی این جریان در ابتدای سال ۹۸ صورت‌بندی کرد: بازگشت به سیاست، وفاداری به مردم و تاکید بر مقاوت دربرابر وضعیت. در این میان وفاداری به خیزش‌های مردمی نهضت مشروطه، ملی شدن نفت، انقلاب ۵۷ و جنبش سبز از یک سو و تاکید توامان بر آزادی‌های سیاسی و عادی سازی روابط بین المللی مبتنی بر منافع ملی در کنار تاکید بر سویه‌های برابری‌خواهانه با محور مخالفت تام و تمام با منطق اقتصاد سیاسی کلیت جریان‌های سیاسی فعلا موجود از سوی دیگر (که در عقب‌نشینی دولت از ارایه خدمات اجتماعی و پیش‌برد برنامه‌ی خصوصی سازی‌ها، چه در ساحت عمومی چه در ساحت دانشگاه پدیدار بود)، چکیده‌ای از سویه‌های نظری جریان «دانشجویان متحد» در مقطع پایانی دهه ۹۰ محسوب می‌شد.

اما آن‌چه که موضع این‌ جریان دانشجویی را سرراست‌تر و منسجم‌تر از پیش کرد، حوادث نیمه‌ی ابتدایی سال ۹۸ بود. خیزش آبان ۹۸، سالگرد ۱۶ آذر و روز دانشجو، حوادث دی ماه ۹۸ و شلیک به هواپیما و انتخابات اسفند ۹۸، رویدادهای پرشتاب و سرسام‌آوری بود که تنها ظرف ۶ ماه، فضای کشور و دانشگاه را تحت‌تاثیر خود قرار داد. «تشکل دانشجویان متحد» در این میان با انتشار چند بیانیه‌ی تفصیلی، مشارکت گسترده در صحن دانشگاه در حمایت از مردم، بیش از پیش هم به صورت ایجابی، جایگاه نظری پیش ساخته خود را تبیین و هم از نظر سلبی، با سایر گفتار‌های موجود در فضا، فاصله‌گذاری کرد.

برای مثال، در بیانیه این‌ جریان برای حوادث آبان می‌خوانیم: «اگر چه حوادث اخیر در شکل اعتراض و طبقه‌ی معترض شباهت‌های زیادی به حوادث دی ماه ۹۶ دارد اما از منظر تحمیل اراده حاکمیت به مردم و ایجاد احساس نادیده انگاشته شدن شهروندان دارای شباهت هایی معنادار با حوادث انتخابات سال ۸۸ است. در واقع اگر مطالبه‌ی اصلی حوادث ۸۸ رجوع به جمهوریت و مطالبه‌ی اصلی دی ماه ۹۶ معیشت بوده باشد، حوادث اخیر تلاقی معناداری میان بحران جمهوریت و مساله معیشت است.»

اما در مواجهه با انتخابات اسفند ماه مجلس و در کوران گفتارهای کلاسیک تحریم/مشارکت نیز، باز هم «دانشجویان متحد» با لحن خود به سراغ وضعیت رفت و بر راهبرد روشنی تحت عنوان «سیاست مردمی» تاکید کردند: «ما معتقدیم به همان میزانی که رای دادن نمی‌تواند تغییری در وضعیت سیاسی و زیستی‌مان ایجاد کند، تاکید صرف بر رای ندادن نیز فی‌نفسه مازاد سیاسی خاصی ندارد. آنچه در اینجا دارای اهمیت است فاش کردن سازوکارها و روندهایی است که انتخابات را در سال‌های اخیر بی‌معنا کرده‌اند. استقرار اقتصاد سیاسی طرد و حذف در ایران در پشت خود تلی از فرودستان اعم از حاشیه‌نشینان، بیکاران، سلب مالکیت‌شدگان، کارتن‌خواب‌ها و ... را بجای گذاشته است.» دانشجویان متحد در این بیانیه، در تبیین مفهوم «سیاست مردمی» می‌نویسند: «باید دریچه‌ی نگاه خود به سیاست را از انتخابات به سوی مردم بازگردانیم. امروز دیگر بسیج مردمی حول مساله‌ی انتخابات نه‌تنها دارای مازاد سیاسی نیست، بلکه ظرفیت‌های بالقوه‌ی وضعیت جنبشی را نیز می‌فرساید. «سیاست مردمی» یگانه راه گشودن امکان‌های تاریخی فراتر از دوگانه‌های کاذب موجود است. مراد از «سیاست مردمی» صرفا توجه بیشتر به مردم از جایگاه دولت نیست، بلکه باید مردم یا به عبارت بهتر هر آنکس که صدایش سرکوب می‌شود در جایگاه عامل سیاسی قرار گیرد. تنها از این منظر است که می‌توان به نفی تمامی اشکال فرودست‌سازی مبادرت ورزید.»

بیراه نیست اگر این مقطع نهایی را پایان سردرگمی گفتاری، صف‌آرایی منظم جایگاه‌ها و در یک کلام عصر تثبیت جریان‌های دانشجویی در برابر وضعیت بدانیم. با این حال در پایان این ۶ ماه ملتهب و با اعلام رسمی شیوع کرونا در کشور و بسته شدن دانشگاه‌ها، سلب فضای فیزیکی کنش در دانشگاه، بدل به معضلی جدی برای فعالان دانشجویی شد. جریان‌های دانشجویی به خصوص غالب تشکل‌های دانشجویان متحد، در طول فراگیری این بیماری، خصوصا در ابتدای همه‌گیری، کم و بیش با انفعالی معنادار در شوک ناشی از بسته شدن دانشگاه فرو رفتند. انفعالی که به نظر می‌رسد بیش از هر چیز، از ضعف اندامی و نهادی این جریان برای پاسخ‌گویی سریع در برابر وضعیت و کنش‌های خلاقانه نشات گرفته باشد.

حال در شرایطی که گفتارهای موجود در فضای عمومی از یک سو و وضعیت فعلی دانشگاه و کشور از سوی دیگر، در موقعیتی بغرنج، مبهم و پیچیده قرار دارد، به نظر می‌رسد با نزدیک شدن به پایان دهه ۹۰ و آغاز دهه جدید و بازگشایی دانشگاه در پساکرونا، جریان‌های دانشجویی در دست‌اندازی سرنوشت ساز قرار خواهند گرفت. دست‌اندازی که البته می‌تواند فرصتی نیز برای قوام معنابخشی تازه به مفاهیم مردم و سیاست در فضای غبارآلود فعلی باشد.

? برای دسترسی به فایل تمامی مطالب شماره هشتم نشریه انکار، می توانید به لینک کانال تلگرامی نشریه انکار مراجعه کنید.
دانشگاهدانشجونشریهانجمن اسلامیسیاسی
آرمان شهر، نشریه رسمی ارگان انجمن اسلامی آرمان دانشجویان علم و صنعت است. برای ارتباط با ما و یا اطلاع از برنامه ها، می توانید به کانال تلگرامی انجمن به نشانی https://t.me/IUSTArman سر بزنید.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید