✍محمدرضا بابایی | ? دانشجوی مهندسی کامپیوتر مواد علم و صنعت | ? پرونده «صلح»
? سینمای گران در طول سالهای اخیر عرصه نمایش دلاوریها و جنگندگیهای مردان بزرگی برای رسیدن به آرمانهای معنوی و الهی شان و دفاع از مام میهن بوده است. اما از طرفی نمیتوان تاثیر سینما را بر نه تنها پاکسازی لکههای خون بر پیراهن متجاوز بلکه وارونه کردن تصویر و وقایع، نادیده گرفت.
جنگ و اتفاقات مرتبط با آن از لحاظ دراماتیک بودن به گونهای است که پتانسیلهای زیادی برای تبدیل شدن به فیلم و داستان دارد. این ویژگی باعث شده تا بسیاری از کارگردانان مطرح جهان با انتخاب جنگها بهعنوان موضوع اصلی فیلمشان، شاهکارهای ماندگاری را به روی پردهی نقرهای ببرند.
سینما در طول عمر خود دوشادوش سربازان در میدانهای جنگ به رزم پرداخته و در بسیاری از مواقع در راه صلح خدمت کرده و در مواقعی نیز برای تهییج سربازان و توجیه وقایع جنگ آلت دستی برای قدرت طلبان بوده است. سینمای جنگ از بطن جنگهای این کره خاکی سفر کرده و از گذر تاریخ همراه با جنگهای قومی خود را به جنگاوری مدرن رسانده است.
اگر چه سینما رسماً در سال ۱۸۹۵ میلادی یعنی حدوداً بیست سال قبل از آغاز جنگ جهانی اول (۱۹۱۴ میلادی) متولد شد، اما با این همه در سالهای پس از جنگ جهانی اول بود که سینما نطق گشود.
هنگامی که جنگ جهانی اول در گرفت، سینما هنری نوپا بود و هنوز امکانات بیانی خود را به خوبی نمیشناخت، با وجود این دولتها از سینمای مستند و داستانی برای اهداف تبلیغاتی بهره گرفتند. در این جنگ بود که سینما برای اولین بار این امکان را یافت که تواناییهای تبلیغی و بسیجگر خود را نشان دهد.
در سالهای میان ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸ که رسانهٔ جمعی موثری وجود نداشت و بیشتر مردم بیسواد بودند، فیلم، که برای همگان قابلفهم است، منبع مهمی بود هم برای اطلاعرسانی و هم هدایت افکار و تحریک احساسات.
به عنوان یک اصل میتوان گفت تمام فیلمهایی که در زمان جنگ ساخته میشوند جنگطلبانه هستند. برای نمونه تا پیش از در گرفتن جنگ، در سینمای امریکا بیشتر فیلمها دیدگاه صلحدوستانه داشتند، اما با ورود این کشور به جنگ در سال ۱۹۱۶ نمایش این گونه فیلمها رسما ممنوع شد و هالیوود به تولید فیلمهای «میهنپرستانه» ضدآلمانی روی آورد.
در سال ۱۹۲۷ میلادی سینمای صامت جای خود را به سینمای صدادار داده و این ابزار مهم رسانهای به عاملی اصلی جهت پیشبرد اهداف قدرتهای مطرح عصر خود مبدل گردید و این همه در حالی صورت گرفت که مابین جنگ جهانی اول و دوم سینما هم از لحاظ فیلمبرداری و بهطور کل موضوعات تکنیکی و هم از جهات مفهومی و داستانگویی و روایتسازی، پیشرفتهای زیادی نمود و موجب شد تا تمامی قدرتهای دخیل در فرایند تحولات جنگ جهانی دوم، بهنحوی محسوس از این ابزار رسانهای، کمال بهره را گرفته و دوشادوش درگیری سربازان در جبهههای متنوع خاکی و آبی و هوایی، جبههٔ جنگ دیگری را بر پردهٔ نقرهای سینمای جهان رقم زنند.
و اینگونه بود که حجم قابلتوجهی از آثار سینمایی در فاصلهٔ جنگ جهانی دوم، یعنی از سپتامبر ۱۹۳۹ میلادی تا سپتامبر ۱۹۴۵ میلادی، در سینماهای جهان به نمایش درآمد که هر کدام به شیوهای به تشویق برای پیوستن به جنگ میپرداخت.
آثار سینمایی ویژهای همچون فیلم سینمایی دختر شماره ۲۱۷ (Girl No. ۲۱۷) که توسط ابرقدرت نوظهور شوروی ساخته میشد و یا فیلمهایی نظیر سینمایی شکلات و سربازان (Chocolate and Soldiers) که امپراتوری ژاپن به تهیه و تولید آن مبادرت میورزید و یا آثاری مانند یکی از جتهای ما گم شده است (One of Our Aircraft is Missing) که توسط امپراتوری بریتانیای کبیر تولید میشدند و به تقابل با آثار سینمای آلمان نازی، یعنی فیلمهایی همچون سربازان فردا (Soldiers of Tomorrow) و خدمه دورا (The Crew of the Dora) و همچنین آثار سینمای ایتالیای فاشیسم یعنی فیلمهایی مانند سه خلبان (The Three Pilots) در عرصهٔ جنگ رسانهای میرفتند.
سینما طی جنگ جهانی دوم بهخوبی نشان داد که بهعنوان یک رسانهٔ کاملاً حرفهای، میتواند نقشی موثر در تحولات جنگ برعهده داشته باشد.
صنعت سینما همانگونه که در دوران جنگ جهانی اول و دوم مؤثر ظاهر گردید و اهداف قدرتهای دخیل در عرصهٔ نبرد سخت را در حوزهٔ اذهان و افکار جوامع بشری پیگیری نمود، در دوران حاکمیت فضای جنگ سرد نیز بهگونهای بیبدیل ظاهر شد.
جنگ سرد اثبات کرد که صنعت سینما ابزاری است که میتواند تبلیغات سیاسی را بهنحوی دلچسب و در قالب هنر، به مخاطبان خود منتقل و اطلاعات هماهنگ و پیامهای جهتدار را برای بسیج افکار عمومی ارائه نماید و این در حالی بود که رهبران ارشد جهان در فاصلهٔ جنگ اول و دوم جهانی به موقعیت انحصاری سینما پی برده و بر جایگاه و نقش بیبدیل این صنعت اعتراف کرده و در حد توان خویش در مسیر توسعهٔ سینما و بهرهگیریِ حداکثری از ظرفیتهای آن اقدام نموده بودند.
در این زمان بود که بلوک شرق به تولید آثار سینمایی شاخصی همچون جک فراست (Jack Frost – ۱۹۶۴)؛ تولد یک ملت (The Birth of a Nation)، سولاریس (Solaris)، رَزمناو پوتمکین (Battleship Potemkin)، کودکی ایوان (Ivan’s Childhood) و دهها اثر سینمایی دیگر پرداخت.
پس از وقایع جنگهای جهانی سینمای تازه متولد شده ایران قرار داشت که با شروع دفاع مقدس در سال ۱۳۵۹ عرصهای برای ظهور جدیتر خود را یافت. در همان سالهای اولیه جنگ فیلمهای مرز (سال ۱۳۶۰) و برزخی ها (سال ۱۳۶۱) ساخته شدند. در طول سالهای جنگ دوربینهای سینماگران، بیشتر روی صحنههای جنگی زوم کرد و اگر گاهی هم گوشه چشمی به پشت جبهه داشت بازهم بیشتر میخواست میدان جنگ را نشان دهد.
اما اصلیترین دوره برای سینمای جنگ ایران را باید دوره پس از دفاع مقدس دانست. با این حال سینما تا بحال در زمینه ایجاد صلح و خاتمه دادن به جنگ هیچگاه موفق نبوده است زیرا تازه پس از پایان جنگ است که جامعه هنری درباره جنگ و جایگاه آن به بازاندیشی دست میزند. پس از جنگ جهانی اول بود که بسیاری از فیلمسازان به انتقاد از جنگ روی آوردند با این امید که از جنگ بعدی احتراز شود.
سینمای جنگ در طول سالهای اخیر عرصه نمایش دلاوریها و جنگندگیهای مردان بزرگی برای رسیدن به آرمانهای معنوی و الهی شان و دفاع از مام میهن بوده است. اما از طرفی نمیتوان تاثیر سینما را بر نه تنها پاکسازی لکههای خون بر پیراهن متجاوز بلکه وارونه کردن تصویر و وقایع، نادیده گرفت.
سینمای جنگ را از لحاظ زمانی میتوان به سه دوره قبل از جنگ که به بررسی دلایل و احتمالاتی برای به وقوع پیوستن جنگها میپردازند و معمولا از تخیلات تهی نیستند، در خلال جنگ که به دو دسته موافق و بسیج کننده که عموما توسط کشورهایی که به طور مستقیم در جنگ هستند ومخالف جنگ که عموما در سمت بیطرف جنگ در حال ساخت میباشند و نهایتا به یکی از مهمترین و برجستهترین دورهها یعنی دوره پساجنگ میتوان تقسیم نمود.
همچنین میتوان سینمای جنگ را از نظر سبک، به سبکهای مختلفی همچون کمدی جنگی که با بیانی طنزآمیز به مقوله جنگ نگاه میکند؛ که از این دسته فیلمها میتوان به فیلم دیکتاتور بزرگ چارلی چاپلین یا کمدی سیاه دکتر استرنجلاو ساخته استنلی کوبریک و اخراجیهای مسعود ده نمکی اشاره کرد.
سینمای جنگی (بیوگرافی) که در آن داستان حول محور فرد در یک جنگ یا قبل یا بعد از آن میپردازد که در این سبک میتوان به آثار پیانیست، فهرست شیندلر و بیمار انگلیسی اشاره کرد.
فیلمهای بازسازی تاریخ سادهترین نوع فیلمها از سینمای جنگ است. در این فیلمها یک مأموریت واقعی از یک جنگ بازسازی میشود. از اینگونه فیلمهای میتوان به فیلم نجات سرباز رایان یا به فیلمهای پرچمهای پدران ما و نامههایی از ایوجیما ساخته کلینت ایستوود اشاره کرد.
فیلمهای تحریف تاریخ زیر مجموعهای دیگر از سینمای جنگ هستند. این فیلمها کاملاً برعکس دسته فیلمهای تاریخی قرار میگیرند. مانند: فیلم حرامزادههای لعنتی ساخته کوئنتین تارانتینو
با تمامی پستیها و بلندیهای این ژانر و تمامی احوالات آن قصد داریم تا به معرفی چند اثر شاخص در این نوشتار بپردازیم.
۱. اولین انتخاب ما به شاهکار سال ۲۰۰۲ رومن پولانسکی، «پیانیست»، تعلق دارد. او وقایع سالهای غمانگیز و تأثیرگذار مرتبط با هولوکاست نازیها در لهستان را به تصویر کشید و در این کار، بهحدی ماهرانه و هنرمندانه عمل کرد که پس از گذشت مدت کوتاهی از تماشای فیلم، احتمالا فراموش خواهید کرد که در حال دیدن فیلم هستید و بهکلی در فضای تأثیرگذار آن غرق خواهید شد.
۲. انتخاب بعدی ما به «پسر شائول» تعلق دارد که محصول مجارستان است. داستان دربارهی شائول، زندانی مجار یکی از اردوگاههای کار اجباری آشویتس است که تلاش میکند جنازهی پسربچهای را از دید سربازان آلمانی مخفی نگه دارد تا بتواند طبق رسومات دین یهود و با حضور خاخامی یهودی، برایش خاکسپاری برگزار کند. «پسر شائول» اثری ماندگار و فراموشنشدنی است و هر کسی تاب تماشایش را نخواهد داشت.
۳. استیون اسپیلبرگ با «نجات سرباز رایان» برای سومین بار جنگ جهانی دوم را بهعنوان موضوع اصلی فیلمش انتخاب کرد و در آن، بار دیگر تصویری احساسبرانگیز و تأثیرگذار از جنگ ارائه کرد. اگر بخواهیم فیلمهای مرتبط با جنگ جهانی دوم را بر اساس وضوح، واقعگرایانه و خونین بودن تصویری که ارائه میدهند مقایسه کنیم، رقیب چندان جدیای برای نجات سرباز رایان نخواهیم یافت و بههمین خاطر است که در لیست بهترین فیلمهای جنگی سینما جای دارد و حائز اهمیت است.
۴. «والس با بشیر» چیزی فراتر از انیمیشنی ساده یا مستندی معمولی دربارهی جنگ و به کل ابداعی تازه و خلاقانه است. آری فولمن اسرائیلی کارگردانی و نویسندگی این انیمیشن را بر عهده داشته است. داستان آن بر پایهی تجربیات شخصی خودِ فولمن و مربوط به زمانی است که در سن نوزده سالگی در خدمت ارتش اسرائیل، کشتار جمعی فلسطینیها در صبرا و شتیلا توسط شبهنظامیان حذب فالانژ لبنان را از نزدیک مشاهده میکند.
۵. شاید در سراسر زندگیتان فیلمی به دردناکی فیلم «فهرست شیندلر» نیابید. داستان فیلم دربارهی اسکار شیندلر، تاجر آلمانیای است که وارد خاک لهستان میشود تا با کارگران ارزانقیمت یهودی سرمایهای به هم بزند، اما به مرور رویهاش تغییر میکند و تلاش میکند تا جان کارگرانش را نجات بدهد. اسپیلبرگ، این فیلم را بهشکل غیرقابل تصوری زیبا و تأثیرگذار از آب درآورده است و با تماشای آن، برای مدتی خودتان را در تاریکترین و تعیینکنندهترین دوران قرن بیستم خواهید یافت.
۶. ساخت فیلمی با بار کمدی آن هم هنگامی که همه در هالیوود سکوت کردهاند از کسی جز چارلی چاپلین بر نمیآمد زیرا ساخت فیلم «دیکتاتور بزرگ» در دورهای است که هنوز آمریکا رسما وارد جنگ جهانی دوم نشده است. این فیلم شاید بهترین فیلم سینمای جنگ در حیطه طنز باشد.
۷. «اتوبوس شب» به کارگردانی «کیومرث پوراحمد» در مقطعی ساخته شده است که حتی با سابقهترین فیلم سازان دفاع مقدس هم در حوزههای دیگری فیلم میساختند و چراغ پر فروغ سینمای جنگ درخشش روزهای گذشته را نداشت. این فیلم درباره فنا شدن روابط انسانی و نشانگر دیدگاه افراد مختلف به جنگ است.
۸. «لیلی با من است» اثر دیگری است که فضای معنوی جنگ را به خوبی در فضایی کمدی به نمایش درآورده است.
۹. «بازی تقلید» به دستاورد نابغه بزرگ ریاضیات و رمزنگاری میپردازد و آنکه چگونه یک ریاضی دان به تنهایی جان میلیونها انسان را حفظ کرد و دو سال اتمام جنگ جهانی را جلو انداخت میپردازد.
? برای دسترسی به فایل تمامی مطالب این پرونده، می توانید به لینک فایل سی و یکم آرمان شهر مراجعه کنید.