پیشگفتار
بررسی و خـوانش «رویداد اجبـاری شـدن حجـاب» بـه مثابـه بـازخوانی هـر پدیدهای در روند یک تحول بزرگ اجتماعی، مـیتوانـد حـداقل از دو منظـر و دو سطح تحلیلی و مرتبط با هم، مورد ارزیابی قـرار گیـرد: سـطح اول، ارزیـابی آن رویداد در همان مقطعی است که به وقوع میپیوندد، و سطح دوم: بررسی و تحلیلهای فرآیندی از آن رویداد است یعنی تحلیلهایی که به پروسـهای مـی پردازد که طی سالها، بسترساز و آبستن بروز و ظهور آن رویداد شده است[۱]. از همینرو بررسی مقطع زمانی منتهی به انقلاب ۵۷ و پس از آن به این جهت که هم برههی وقوع این رویداد است و هم تحلیل پروسهی انقلاب بسترهای لازم برای وقوع این رویداد را آشکار میکند، دارای اهمیت میباشد.
کشف حجاب رضاخان و تبعات آن
اغاز مخالفت با حجاب (چادر، چاقچور، روبنده) به عصر مشروطه باز میگردد که بهواسطهی فضای سیاسی دوران مشروطه، روزنامهها و انجمنهای مستقلی در دفاع از حقوق زنان تشکیل شد و مطالبهی آنها، بیرون آمدن زنان از اندرونی و مشارکت در امورات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی کشور بود. ذیل این خواسته، حجاب هم به عنوان «پوششی همراه با جدایی کامل از جامعه»، ابزار سرکوبی که مانع رسیدن به این هدف بود، خوانده میشد.
با آغاز قدرتگیری رضاخان اما اوضاع دگرگون شد. رضاخان نه تنها انجمنها و روزنامههای مستقل زنان را سرکوب کرد که مسئلهی حجاب را هم به خط قرمز خود بدل کرد. به عنوان مثال، در کنگره نسوان شرق، سه سال پیش از قانون کشف حجاب، مسئولان به برگزارکنندگان کنگره تذکر دادند که دربارهی حجاب نباید سخنی به میان آید. در سال ۱۳۰۲ رضاخان ابراهیم خواجهنوری را، به خاطر مقالهای دربارهی کنار گذاشتن چادر، به زندان و جریمه نقدی محکوم کرد و تجمع زنانی که به حمایت از او برخاسته بودند را به شدت سرکوب کرد. در خاطرات مهرانگیز دولتشاهی آمده:« تیمورتاش اصرار میکرده و میگفته کـه کشف حجاب جزو ترقیاتی است که برای مملکـت لازم اسـت. رضاشـاه گفتـه بود خیلی خوب، اگر واقعا این امر لازم باشد، و یک روزی لازم باشد کـه همـه زنها چادرشان را بردارند، من هر دو تا زنهایم را طلاق میدهم». با این حال رضاخان در اواخر حکومت خود به واسطهی سرکوبهای زیاد، مشروعیت خود را از دست داده بود و اوضاع سیاسی متزلزلی برای او پدید آمد. او با این حساب که «کشف حجاب» میتواند روشنفکران را با حکومت او همدل کند و همچنین به واسطهی تغییر در برخی دیدگاههایش (برای مثال مهرانگیز دولتشاهی در خاطراتش، سفر رضاخان به ترکیه را اثرگذار میداند)، دستور حکومتی به کشف حجاب داد.
اقدامات رضاخان و کشف حجاب او به عنوان پروژهای برای کسب مشروعیت نه تنها مبارزات مستقل زنان را تضعیف بلکه مستقیما باعث رشد ارتجاع و گفتمان های سنتی زنستیزانه شد. در واقع فعالان جنبش زنان پیش از کشف حجاب، موضوع «حجاب» بـه عنـوان عـاملی بازدارنده در برابر آموزش زنان و مشارکت انها در فضای سیاسی اجتماعی برایشان مطرح بـود، ولـی بـرای پـس زدنِ ایـن عامل بازدارنده، سیاستی گام به گام، مسالمتآمیزو گاه بسیار خلاق و همـراه با ابتکارهای فردی را در پیش گرفته بودنـد و بـا اعتـدال و احتیـاط عمـل مـی - کردند: از ایجاد رفـورم در رنـگ چـادر تـا برداشـتن روبنـده و سـپس چـاقچوربرداری، تا طراحی لباسهای پوشیده اما آزادتـر بـرای فعالیـت هـای اجتمـاعی و فرهنگی![۲] در نهایت مداخلهی دولتی رضاخان در این امر با عذرخواهی دولت سهیلی از مراجع و علما در ۱۳۱۹ به پایان رسید اما زخم این رویداد بر اسلامگرایان التیام نمیافت مگر اینکه احکام شریعت به طور کامل اجرا میشد.
رشد اسلامگرایی و پهلوی دوم
نخستین بار در مصر و با تأسیس اخوان المسلمین در ۱۹۲۸ به رهبری حسن البنا بود که اسلامگرایی به عنوان یک خط مشی سیاسی سر برآورد. با تاخیری حدود ۲۰ ساله، اسلامگرایی در ایران نیز ظهور کرد. قشر مذهبی واکنشی تند و فعالانه به اقدامات رضاخان نشان داد. در ظهور اسلامگرایی نیز به عنوان یک خط مشی سیاسی «حجاب» به یک مسئلهی حیاتی بدل گشت به گونهای که در جزوهی اعلامیه فداییان اسلام که به نوعی مانیفست این گروه بود آمده است:
«تمام مواضع بدن های زنان تحریک کننده حس شهوت است... شب و روز زنان و مردان در کوچه و بازار و اداره و مدرسه و کارخانه و سایر اماکن عمومی با هم روبرو شده و شب و روز حس شهوت عمومی بدون حساب مشغول فعالیت و هیجان است... این فعالیت دائم حس شهوت، فعالیت اعصاب اجتماعی را رفته رفته می کشد، یعنی سایر قوای مردان را ضعیف می نماید... (اینها نمونه های کوچکی از نتایج همکاری زن و مرد و عریان شدن زنهاست) افکار عمومی همیشه با هر برخوردی به یک موضع حساسی از بدن های عریان زنان (عفیف) از خط سیر وظیفه خود منحرف شده نظام فکری به کلی مختل گردیده، نظام جوارح و اعضا و افعال بشر هم تابع نظام فکری است و با اختلال نظام فکری نظام های فردی مختل شده نتیجتا نظام اجتماع مختل می گردد و با اختلال نظام اجتماع هم، حال معلوم است.(فدائیان اسلام، ۱۳۲۹ در جعفریان، ۱۳۸۴ ،ص ۳۵۸)
فـداییان اسلام گروهی را به نام «جمعیت پلیسهای مخفی اسلام» به راه انداخت که کار اصلیشان حمله به مغـازههـا و زنـان به زعم آنها بیحجاب، زیر عنوان مبارزه با فحشا، بیحجابی و مشروبات الکلی بود. هر چند که فداییان اسلام خواهان یک سلطنت مشروعه بودند اما افکار و عقاید آنها به فرزندان اعتقادیشان که رادیکال تر بودند، رسید و اجرا شد.
اسلامگرایان رقبای سیاسی مهمی داشتند که به لطف سرکوب و انحلال کلیهی گروههای سیاسی رقیب و از بین بردن کلیه آلترناتیوهای سیاسی توسط رژیم محمدرضا شاه به ویژه از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به بعد، در بیبدیل و رقیب شدن اسلامگرایی و نفوذ آن در میان برخی از گروه های اجتماعی به عنوان تنها آموزه برای بیان مخالفت سیاسی با رژیم تأثیر به سزا داشت.[۳] در کنار رشد اسلامگرایی در دورهی پهلوی دوم همچون پهلوی اول، سرکوب و تضعیف جنبشهای مستقل زنان موجب شد هرگونه نهادسازی مستقل غیرممکن شود و هرگونه مطالبه در راستای کسب حقوق زنان در چارچوب همکاری با نظم سرکوبگرایانهی پهلوی، آن هم نه به صورت یک خواست سیاسی بلکه ذیل یک خواست فرهنگی، صورت گیرد. و این امر به علت قبح «همکاری با سلطنت» نهی میشد. از طرفی محمدرضا شاه کوشید با نوعی مدرنیزاسیون ظاهری و غربی و نیز تبلیغات گسترده، زن مطلوب را در خیابانها و رسانهها تولید کند و نشان دهد؛ که این امر موجب شکل گیری گفتمان «زن عروسک غربی» در بین تنها اپوزسیون فعال یعنی اسلامگرایان شد. تا حدی که چادر و پوشش اسلامی به یک نماد برای اعتراض به حکومت پهلوی بدل شد.
انقلاب ۵۷ و حجاب اجباری
اما چطور انقلاب ۵۷ با مشارکت فعالانهی زنان رخ داد؟ ایا این همراهی از سر نااگاهی بود؟ نکته حائز اهمیت این است که در آن مقطع بسیاری از زنان نه تنها از آرای اسلامگرایانی همچون فدائیان اسلام و همفکران آنها مثل مطهری به سبب دامنه برد اندک آرای آنها در جامعه بی اطلاع بودند و برعکس به شدت مجذوب آرای شریعتی و نگاه او قرار داشتند، بلکه تعارضی میان آرای آیتالله خمینی و شریعتی نمیدیدند. لذا نمیتوان مشارکت آنها را در انقلاب ایران به حساب حمایت از مشی نابرابر اسلامگرایان گذاشت. شریعتی پدر فکری انقلاب ۵۷ محسوب میشود. «اسلام منهای روحانیت او» بسیاری از جوانان مذهبی آن روز را که از استبداد دستگاه سیاسی از یکسو و انفعال روحانیت و طبقات سنتی از سوی دیگر به تنگ آمده بودند، ملهم کرد و بر انگیخت. آرای شریعتی به ویژه برای زنان مذهبی امکان گریز از بن بست و دوگانگیای را فراهم کرد که از یکسو به واسطهی آموزهها و گفتارهای فقه سنتی ایجاد شده بود که زنان را مطیع و محظور می خواست و از سوی دیگر به سبب کیش مصرفگرایی و تجمل و گفتار زنانگی پهلوی. از اینرو دیدگاه های شریعتی در ایران پیش از انقلاب امکان بسیج زنان، قدرتمند شدن و مقابله زنان با سازوکارهای قدرت موجود را فراهم کرد. اما هر چه از انقلاب ایران فاصله می گیریم، از دامنه نفوذ شریعتی کاسته می شود؛ پس همراهی زنان با انقلاب ۵۷ به منزلهی تایید دیدگاههای زنستیزانهی برخی از اسلامگرایان نیست.
در تاریخ ۱۶ اسفند ۵۷ آیتالله خمینی طی یک سخنرانی اعلام میکند:« الان وزارتخانـههـا - این را میگویم که به دولت برسد - آن طوری که برای من نقل میکننـد بـاز همان صورت زمان طاغوت را دارد. در وزارتخانه اسلامی نباید معصـیت بشـود. در وزارتخانههای اسلامی نباید زنهای لخت بیاینـد. زنهـا برونـد امـا باحجـاب باشند. مانعی ندارد بروند کار کننـد لـکن باحجـاب شـرعی باشـند.»(کیهـان، ۱۶ اسفند ۱۳۵۷) این نخستین اظهار نظر حاکمان جدید دربارهی حجاب اجباری بود که موجب موج بزرگی از اعتراضات زنان از تاریخ ۱۷ تا ۲۱ اسفند شد. به گونهای که در ۱۷ اسفند بزرگترین راهپیمایی زنان در اعتراض به این موضوع برگزار شد.
به واسطهی این اعتراضات دستگاه حاکمیت از موضع خود عقب نشینی کرد و آیتالله سید محمود طالقانی در مصاحبه ای در رادیو و تلوزیون اظهـار داشت: «کسی در این راهپیماییها، خانمهـا، خـواهران و دختران ما را مجبور نکرد که باحجاب یا بیحجاب بیاینـد. امـا حـالا ایـن کـه روسری سر کنند و یا نکنند باز هم هیچ کس اجباری در این کار نکرده است... حضرت آیتالله خمینی نیز اجبار و یا به شـکل اکـراه بیـان نکردنـد ... عناصـری میکوشند یک جناح بزرگ انقلاب یعنی زنها را از انقلاب جـدا کننـد. اجـازه نمیدهیم کسی به زنها اهانت کند. هیچ کس زنان را به داشتن حجـاب مجبـور نمیکند» (کیهان، ۲۰ اسفند ۱۳۵۷). روز بعد آیتالله خمینی اعلام کرد که نظر آیتالله طالقانی در مورد حجاب صحیح است (کیهان، ۲۱ اسفند ۱۳۵۷) سپس دستور داده شد کمیته ها با کسانی که مزاحم زنان بی حجاب میشوند برخورد کنند.
ابوالحسن بنی صدر نیز چند روز بعد اعلام کـرد :«مسـئله زن مطـرح نیسـت مسئله روابط اجتماعی است که یک طـرف آن زن اسـت و طـرف دیگـر مـرد است و طرف سوم نسلی است که از این روابط به وجود میآید... مـا در جامعـه مساوات حقوق اجتماعی زن و مرد را تضمین میکنیم و معیار، اندیشه و تقـوا ی زن است نه جسم او، در این صـورت موی زن بـا مـو ی مـرد چـه فرقی دارد»(کیهان، ۲۶ اسفند ۱۳۵۷). صاحب منصبان دیگری از جمله معاون نخست وزیر(عباس امیر انتظام) و داماد ایت الله خمینی(شهاب الدین اشراقی) تاکید کردند که حجاب اجباری نمیشود. پس این اظهار نظرها عدهای از زنان تداوم اعتراضات را بی دلیل میداسنتند چون به خواست خود رسیده بودند در همین راستا روزنامه کیهان مینویسد: «دشـمن میخواهد...جنـگ داخلـی را جامه عمل بپوشاند. این چشم اسفندیار که اگر امپریالیسم تیـرش بـه آن اصـابت کند آیندهای تیره پیش روی مردم ایران قرار میگیرد... باید صادقانه و با صدای بلند گفت اگر تظاهرات زنان تا دیروز درست بـود از امـروز در شـرایط کنـونی غلط است و ادامهی بیمنطقش خیانت، بله خیانت است«(کیهان، ۲۳ اسفند ۱۳۵۷) .
یک سال و نیم پس از عقبنشینی از اعلام «حجاب اجباری در ادارات»، در تابستان ۱۳۵۹ هنگامی که انقلاب فرهنگی سبب بستن دانشگاههـا شـده بـود و مـدارس نیـز بـه خاطر تابستان تعطیل بودند، و مطبوعات مستقل و منتقد نیـز بسـته شـده بودنـد و همچنین بسیاری از حقوق و آزادیهای مشروع زنان طی سال ۱۳۵۸ بـه آرامـی و یکی پس از دیگری نقض شده بود(همچون لغو قضاوت زنان و اخـراج زنـان قاضی، لغو لایحه حمایت از خانواده، بسـته شـدن راه ورود زنـان بـه پسـت هـای مدیریتی در ادارات، و...) و نیز زنان معترض بـه حجـاب اجبـاری در آن فضـای انقلابی و پُرتنش هریک به نوعی مورد هجـوم قـرار گرفتـه و عمـلا پراکنـده و متالشی شده بودند و... سرانجام در فضایی چنین امنیتی، ملتهب و خشـونت بـار، الزامی شدن حجاب و پوشش اسلامی برای همه زنان ساکن ایران ـ اعم از زنـان مسلمان یا غیر مسلمان ـ رسما در ادارات اعلام وتثبیـت شـد. استدلال این اجبار هم این بود که نباید در شرکتها دولتی و ادارات و موسسات و ارتش و... آثار طاغوتی دیده شود(اطلاعیه دفتر آیتالله خمینی ۷ تیر ۱۳۵۹) و سپس وزارت کشـور هـم در همان تیرماه سال ۱۳۵۹ اطلاعیهای صادر کرد که در آن نوشته شده بود: «بـه پیروی از اوامر مؤکد رهبر عالیقـدر و بـا توجـه بـه لـزوم رعایـت سـنن قطعـی و ضروری اسلام و نیز با توجه به لزوم احتـرام بـه آرای اکثریـت قریـب بـه اتفـاق ملت شریف ایران دایر به پذیرش جمهوری اسلامی ایران، به کلیه سـازمانهـا و ادارات تـابع اخطـار مـیگـردد کـه از روز شـنبه ۱۴ تیرمـاه ۱۳۵۹ کلیـه بـانوان کارمند باید با پوشش اسلامی و لباسهای سنگین که مناسبت بـا شـئون اسلامی محل کار است در محل خدمت حاضر شوند... و افرادی که نمیخواهنـد خـود را با مسیر انقلاب منطبق سازند از دولـت جمهـوری اسلامی نمـیتواننـد انتظـار احترام متقابل داشته باشند. در خاتمه متذکر میشود کـه مسـئولان امـر موظفنـد این دستور را در کلیه سازمانهای مربوطه رسما ابلاغ کنند و نتیجـه اقـدامات را سریعا به وزارت کشور گزارش نمایند.»(کیهان، ۱۲ تیر ۱۳۵۹). در ۱۴ تیرماه با اعلام اولتیمـاتوم وزارت کشـور، تعـدادی از زنـان دانشـگاهی و شاغل در وزارتخانه ها با ناباوری و در حالی که اغلبشان آشفته و عصبانی شده بودند در مقابل نخست وزیری اجتماع کردنـد و از رئـیس جمهـور ابوالحسن بنی صدر خواستار مداخله در مورد اعـلام حجـاب اجبـاری در محـل کار شدند. در همین زمان عدهای هم علیـه آنـان و بـه نفـع حجـاب اسـلامی در مقابل نخست وزیری جمع شده بودند. ابوالحسن بنی صدر در جمع زنان حاضـر شد و طی سخنانی گفت:«به شما اطمینان میدهم که از نظر ما پوشـش اسلامی به مقتضای احتـرام عمیـق ماسـت بـه شخصـیت والای زن در جامعـه اسلامی ، شایعه اخراج وتصفیه و قطع حقوق خانمها در کار نیست و شـما بـانوان گرامـی بدانید هیچ حقی از شما ضـایع نخواهـد شـد...»
با اینکه بنی صدر تلویحا باز اجبار حجاب را در ادارات رد کرد و تایید کرد کسی به این واسطه اخراج نمیشود، اما یک روز مانده به پایان زمان اولتیماتوم دادستان کل انقلاب اعلام کرد :« چـون آخـرین روز وقـت تعیـین شده بـرای محـو آثـار طـاغوت نزدیـک بـه اتمـام اسـت بـد ین وسـیله بـه تمـام وزارتخانه ها و موسسات و ادارات تابع شدیدا اخطار مـیشـود چنانچه اثـر ی از آنچه مورد تأکید حضرت امـام و خواسـت ملـت ایـران اسـت از سـاعت هشـت صبح ۱۷ تیرماه جاری به بعد در ادارات دیـده شـود یـا بـانو ی کارمنـد ی بـدون پوشش اسلامی در محل کار حضـور یابـد بلادرنـگ حقـوق و مزایـای او قطـع خواهد شد... ضمنا پس از ارائه فرم لباس کار اسلامی بانوان که شـورای انقلاب و ریاست جمهوری در آینده نزدیکی طرح آن را ارائه خواهند داد لبـاس بـرا ی همه بانوان در محل کار، یکنواخت خواهد بود.» (کیهان، ۱۶ تیر ۱۳۵۹)
بواسطهی این اجبار موج جدیدی از اعتراضات شروع شد. نشریه چه باید کرد از حزب کارگران سوسیالیست یادآور میشود امکان تکرار اعتراضات مثل قبل وجود ندارد: «...واقعیت هر چند تلخ این است که امروز امکان تکرار همان تظاهرات و اعتراضات وجود ندارد. در آن زمان که هنوز بیش از چند هفته از فروپاشی نظام استبداد پهلوی نگذشته بود و حاکمان جدید هنوز تازه به کار ساختن و پرداختن ابزار سیاسی و نظامی جدید حاکمیت مشغول بودند، دهها هزار زن مبارز با تشکل و تمرکز بسیار اندکی به صحنه اعتراض و مقاومت کشانده شدند، امروز ولی شرایط متفاوت است. تحکیم نسبی سیاسی هیات حاکم از یک سو، لطماتی که به حقوق دموکراتیک پیاپی وارد آمده، از سوی دیگر تشکل تظاهرات و میتینگ های وسیع را بسیار دشوار ساخته است. هر گونه جلسه و تظاهرات احتیاج به دفاع و انتظام محکمی دارد که در قدرت تظاهرات کمابیش خودانگیخته زنان نیست. جلسات و تظاهراتی که سازمانیابی منظمی نداشته باشند و نتوانند از خود دفاع کنند با حملات اوباش مواجه خواهند شد. بسیاری از زنان از واهمه چنین رودررویی در انها شرکت نمیکنند...»(۲۱ تیر ۱۳۵۹) و در ادامه مساعدترین روش مقاومت را مبارزه در محل کار میداند. از طرفی استدلال «پاکسازی مظاهر نظام طاغوتی و مبارزه با فرهنگ غربی» مورد اعتراض واقع میشود؛ نشریه کار سازمان چریک های فدایی خلق اقلیت در مطلبی انتقادی تحت عنوان «حجاب اجباری تحت عنوان مبارزه با فرهنگ امپریالیستی» مینویسد :«مبارزه با فرهنگ امپریالیستی زمانی میتواند تحقق یابد که با یک دگرگونی ژرف در ساخت اقتصادی-اجتماعی جامعه و در هم کوبیدن مناسبات سرمایه داری وابسته همراه باشد. در غیر این صورت از انقلاب فرهنگی کشتار دانشجویان مبارز دانشگاهها، از پاکسازی اداری عمدتا اخراج نیروهای مترقی و انقلابی و از مبارزه با فرهنگ امپریالیستی حجاب اجباری نتیجه میشود»(24 تیر ۱۳۵۹).
در این بین کمپین «زنان سیاه پوش» شکل میگیرد تا با حضور با لباس سیاه در اعتراضات و محل کار، به این تهاجم به حقوق زنان پاسخ داده شود. این بار اما حاکمیت، این اعتراضات را به «طرفداران نظام شاهنشاهی» و عوامل غربی متصل کرده و با شدت با آن برخورد میکند. روز ۱۷ و ۱۸ تیر اعتراضاتی (حضور با لباس سیاه جلوی دانشگاه تهران و اطراف آن) شکل میگیرد و زنانی دستگیر میشوند. روزنامه کیهان به نقل از کمیته مرکزی انقلاب اسلامی مینویسد: «با توجه به این که تظاهرات دسـتهای از زنـان در جهـت مخالفـت بـا پوشش اسلامی روز سهشنبه از سوی وزارت کشـور و کمیتـه مرکـزی انقـلاب اسلامی، منع شده بود ولی عدهای از بانوان به تحریک عدهای از عوامل طرفدار رژیم سابق قصد تظاهرات داشتند که ۸ نفر از محرکین اصلی دستگیر و تحویـل کمیته مرکزی انقلاب اسلامی گردیدند.»(کیهان، ۱۹ تیر ۱۳۵۹) از آنجا که اعتراض خیابانی عملا ناممکن شده بود، این کمپین در محل کار تا مدتها ادامه میابد و تعداد زیادی کارمند اخراج میشوند. به طوری که برای مثال براساس گزارشـی، محمـد ریشهری حاکم شرع دادگاه ارتش، ۱۳۱ کارمند زن ارتش و شهربانی را بـه جـرم پوشیدن لباس سـیاه از کـار اخـراج کـرده بـود و دلیل اخراج انها «پوشیدن لباس سیاه و سوگواری برای نظام طاغوت» عنوان شد(کیهان، ۱۸ تیر ۱۳۵۹). روز بعد نیز:«تعداد ۱۳۹ نفراز خانمهای کارمند ارتش جمهـوری اسلامی ایران شاغل در نیروی دریایی و صـنایع ملـی بـه خـاطر عـزاداری بـرای طاغوت و سیاه پوشیدن، اخراج شدند.»(کیهان 19 تیر ۱۳۵۹) در اواخـر تیر مـاه سـید شهابالدین اشراقی که نمایندهی انتصـابی رئـیس جمهـور و آیـتالله خمینـی در هیئت پاکسازی بود، در گفتگویی بـا کیهـان، چنـین اظهـار مـی دارد:« در اولـین بازدیدم از بانک مرکزی شاهد بودم که عـده ای از خـانمهـا سـیاهپوش هسـتند. اینجانب به هیئت پاکسازی تذکر دادم تا خانمهای سیاهپوش را از بانک خـارج کنند. همنچنین ۳ نفراز خانمهـا کـه پوشـش اسـلامی نداشـتند بـه رئـیس بانـک گزارش دادم تا آنها اخراج شوند.» (کیهان، ۳۱ تیر ۱۳۵۹)
در نهایت در فضای امنیتی دهه ۶۰ در سـال ۱۳۶۲ مجلـس شـورای اسلامی ناچار به قانونگذاری در این زمینه میشود و قـانون تعزیـرات را در ۱۸ مـرداد ۱۳۶۲ به تصویب میرساند. این مصوبه اولین قـانون رسـمی در مـورد پوشـش زنان در ایران محسوب میشـود. طبـق مـاده ۱۰۵ ایـن قـانون «زنـانی کـه بـدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند به تعزیر تا ۷۴ ضـربه شلاق محکوم خواهند شد.» و براساس تبصره ماده ۱۰۲ قانون تعزیـرات، کمیتـه هـای انقلاب اسلامی هم موظف شده بودند که زنانی را که پوشش آنها با ایـن مـاده منطبق نباشد دستگیر و به دادسرا معرفی کنند. البته در سال ۱۳۷۵ قـانون جدیـد تعزیرات در مجلس شورای اسلامی به تصـو یب رسـید کـه مجـازات زنـان بـی حجاب شرعی را از شلاق، به تحمل حبس و جریمهی نقدی، تغییر داد.
-----------------------------------------------------------------------
[۱] و [۲] : حجاب و روشنفکران، نوشین احمدی خراسانی
[۳] : زنان، قدرت و مقاومت در ایران پس از انقلاب، فاطمه صادقی