ویرگول
ورودثبت نام
نشریه دانشجویی آرمان شهر
نشریه دانشجویی آرمان شهر
خواندن ۷ دقیقه·۴ سال پیش

درباره «علم‌آفرین»‌ها : آنها که می‌دانند چگونه «تولید علم» کنند

✍آرمان ذاکری | ? برگرفته از شماره هشتم نشریه «انکار»

? «علم‌‌آفرین‌ها» معمولا از خاستگاه‌هایی می‌آیند که پیوند سفت و محکمی با منابع قدرت ندارند. رانتخوار و فاسد نیستند و فقط سهم خودشان را از این دنیا طلب می‌کنند. آنها نمی‌خواهند معمولی و بازنده باشند. در جهانی که منابع محدود است و اکثریت بازنده، آنها تن به دریای رقابتهای سهمگین می‌دهند، حتی سخت می‌جنگند تا بتوانند خود را نجات دهند.

1.

به دقت فرآیندهای بوروکراتیک کسب مشروعیت علمی را می‌شناسند. می‌دانند چگونه باید از نردبان‌‌های علم بالا رفت و «تولید علم» کرد. همیشه سرگرم شمردن امتیازات و اضافه‌کردن تعداد مقالات و انتشاراتند. آنها بسیار آدمهای با عرضه‌ای هستند. در رشته‌های فنی و تا حدی علوم پایه بیشتر رویت می‌شوند؛ در علوم انسانی کمتر. هر چند آنجا هم دارند تکثیر می‌شوند. مقالات ISI آنها خیلی زود سر به فلک می‌گذارد. تسلطشان به زبان خارجی – معمولا انگلیسی – خوب است و به سرعت قادر به برقراری ارتباطات بین‌المللی‌اند. ایده مهاجرت معمولا پس ذهن خیلی از آنها وجود دارد. با افول جهان وطنی متاثر از گفتارهای چپ، آنها اغلب مروجین نوعی جهان وطنی جدید‌اند. هر جا امکان موفقیت بیشتری باشد، آنها همانجا حاضرند. آنها جز برای موفقیت شخصی، فداکاری نمی‌کنند.

2.

با دو تجربه شخصی «علم‌آفرین‌ها» را بهتر توصیف می‌کنم. سالهای ابتدایی دهه 90، زمانی که در انجمن علمی جامعه‌شناسی دانشگاه تربیت مدرس فعال بودم، با یکی از فعالان علمی از یکی دیگر از رشته‌ها آشنا شدم و قرار شد با هم برنامه مشترکی برگزار کنیم. در اولین قرار و به محض آغاز صحبت، آن فرد شروع به سخن گفتن از «نوع برنامه» کرد. اگر فقط اساتید دانشگاه باشند نامش فلان خواهد بود و 3 امتیاز دارد، اگر از بیرون از دانشگاه هم کسی را دعوت کنیم 2 امتیاز دیگر هم اضافه خواهد شد، اگر از شهرستانها هم کسانی حاضر باشند، حداقل از سه استان و یک مصوبه هم از فلان نهاد بگیریم نشستمان ملی خواهد بود و 5 امتیاز دیگر نیز اضافه خواهد شد و از همه مهمتر کافی است حواسمان را جمع کنیم و برنامه را جوری برگزار کنیم که بتوانیم از یک استاد خارجی هم در برنامه استفاده کنیم. آن وقت برنامه بین‌المللی خواهد شد و 5 امتیار دیگر هم به ما اضافه خواهد شد. مطمئنا رقم امتیازها و نام نشستها و سلسله‌مراتب امتیازات درست در ذهنم باقی نمانده است. رقمها و نامها مهم نبودند. رقابتی جدی برای بالا بردن امتیازات در جریان بود؛ برای طی سلسله‌مراتب موفقیت. چند روز بعد پارچه‌نوشته‌هایی را دیدم که ماموران تجلیل از فتح‌الفتوح‌ها، به دیوار زده بودند تا «نمونه بودن» نمونه‌ها را به رخ «معمولی‌ها» بکشند.

تجربه دوم به زمانی بر می‌گردد که به واسطه شغل یکی از دوستانم در سازمان دانشجویان وزارت علوم با چیزی به اسم «دانشجوی نمونه» آشنا شدم. جشنواره‌ای که هر سال با طی مراحل دقیقی انجام می‌شد و دانشجویان نمونه کشور را انتخاب می‌کرد. آیین‌نامه‌ای عریض، با داوری دقیق و پیچیده عهده‌دار تعیین دانشجوی نمونه است. از فعالیت تحقیقاتی و معدل دوره گرفته تا حفظ قرآن و عضویت عادی و فعال در بسیج و عضویت در سایر تشکل‌های مجوزدار دانشگاه و عضویت در هلال احمر و شوراهای صنفی و همکاری با نهاد رهبری و چاپ و ترجمه کتاب و تجاری سازی علم و تالیف و ترجمه در موضوعات قرآنی و مشارکت در نشریات دانشجویی و کسب مقام در المپیادهای علمی و هزار و یک چیز باربط و بی ربط دیگر امتیازات دانشجوی نمونه را رقم می‌زند. دوست من تعریف می‌کرد که چگونه «نمونه»ها، رزومه در دست در اغلب این حوزه‌های متکثر و بی‌ربط «امتیاز» داشتند و «گواهی» می‌آوردند که این چنین و آن چنان بود‌ه‌اند تا «نمونه» شوند.

3.

علم‌آفرین‌ها» به دنبال موفقیت‌اند. تمایز می‌جویند و جایگاهی متفاوت طلب می‌کنند و منزلت می‌خواهند. «نخبه»، «فعال علمی»، «نمونه»، «برتر»؛ «برجسته». آنها نه متقلب‌اند و نه ناتوان؛ توانشان را برای کسب موفقیت در میدان علم هزینه کرده‌اند، بی هیچ قید دیگری. آنها همیشه از فضای ایران ناراضی‌اند. هیچ فرقی نمی‌کند چه دولتی سر کار باشد. امکانات لازم، هیچ‌وقت برای تولید علم آنها کافی نیست، همیشه با نخبگان دیگر کشورها که تاج سرند خود را مقایسه می‌کنند و از تنگناهای مالی و فقدان امکانات و وسائل برای «تولید علم» گله می‌کنند. معمولا ساختارهای موجود ضروریات اولیه تولید علم را هم برای آنها فراهم نمی‌کند. با اینهمه آنها ادامه می‌دهند و می‌سوزند و می‌سازند.

4.

«علم‌آفرین‌ها» معمولا سه مسیر احتمالی پیش روی دارند. یا مهاجرت می‌کنند؛ یا به تجاری سازی علم می‌پردازند و به «کارآفرینان علمی» بدل می‌شوند یا در دانشگاه‌ها جذب می‌شوند و استاد دانشگاه می‌شوند. آنها ترکیبی از موفقیت مالی و منزلت علمی را با هم طلب می‌کنند.

5.

«علم‌آفرین»ها از سیاست پرهیز می‌کنند. سرشان به کار خودشان است. این دولت باشد یا آن دولت، آنها حضور دارند. نه چندان انقلابی‌اند و نه چندان غیر انقلابی. موقعیت‌ها گاه انقلابی‌ترشان می‌کند و گاه غیر انقلابی‌تر. انقلابی بودن به کنار؛ آنها می‌توانند روی هر موضوعی کار کنند و خیلی زود آن را بدل به «تولید علمی» کنند. مهم نیست موضوع و مسئله چه باشد، آنها راهش را بلدند. بنیاد ملی نخبگان، معاونت علمی ریاست جمهوری، پارکهای علم و فناوری و مراکز رشد و شرکت‌های دانش بنیان پاتوق‌های خیلی از آنهاست.

6.

«علم‌‌آفرین‌ها» معمولا از خاستگاه‌هایی می‌آیند که پیوند سفت و محکمی با منابع قدرت ندارند. رانتخوار و فاسد نیستند و فقط سهم خودشان را از این دنیا طلب می‌کنند. آنها نمی‌خواهند معمولی و بازنده باشند. در جهانی که منابع محدود است و اکثریت بازنده، آنها تن به دریای رقابتهای سهمگین می‌دهند، حتی سخت می‌جنگند تا بتوانند خود را نجات دهند. آنها از کنار ساختار قدرت می‌گذرند، به ساختار باج می‌دهند و امکاناتی هم – نه آنچنان که چنگی به دل زند-  از ساختار دریافت می‌کنند. آنها به راحتی از فیلترهای سیاسی رد می‌شوند و در رده‌های میانی بوروکراسی جا خوش می‌کنند، هر چند به دلیل فقدان شبکه روابط سیاسی و خاندانی و مذهبی قدرتمند سخت می‌توانند مراتب بالای بوروکراسی را از آن خود کنند. نه آنها زیاد روی ساختار قدرت حساب باز می‌کنند و نه ساختار قدرت اهمیت چندانی برای آنها قائل است. هر چه باشد «انقلابی‌گری» «علم‌آفرین»ها معمولا می‌لنگد. به هر حال اما آنها تا جایی که در ساختار حضور دارند، موتلف نانوشته «رانتخوار»ها هستند. جزئی از نمایشی که تداوم حیات «رانت‌خوار»ها را تضمین می‌کند.

7.

«علم‌آفرین‌ها» بخشی از محصولات یک ساختار معین اجتماعی – سیاسی‌اند. در جامعه‌ای که  نه فقط هزینه‌های فعالیت سیاسی و ابراز عقاید سیاسی مستقل، که هزینه اشکال مختلف فعالیت جمعی ولو خیریه‌ای بسیار بالاست، افراد توانمند و باهوشی که نه می‌خواهند و نه می‌توانند رانتخوار و وابسته به شبکه روابط قدرت شوند و نه توان و یا میل پرداختن هزینه‌های فعالیت سیاسی و جمعی را دارند، در بسیاری موارد خود به خود به این مسیر رانده می‌شوند: ساختارها مسیر را برای آنها ریل‌گذاری کرده‌اند؛ مسیر بدل شدن به سوژه جهان‌وطن موفقیت‌جوی بی‌اعتنا به جامعه.

8.

ترکیبی از فضای بسته فرهنگی – سیاسی و هژمونی سوژه نولیبرال -سوژه موفقیت‌جوی بی‌اعتنا به جمع- «علم‌آفرین»‌ها را «علم‌آفرین» می‌کند. آنها از همان دوران دانشجویی یاد می‌گیرند به جای «سوختن» در فعالیت‌های سیاسی و صنفی، در «جشنواره حرکت» و «جشنواره دانشجوی نمونه» و «بنیاد ملی نخبگان» و ... برای رسیدن به «موفقیت»، «رقابت» کنند و انجمن‌های علمی را در مسیر تجاری‌سازی علم برانند و استارت‌آپ و شرکت دانش‌بنیان درست کنند. آنها الزامات چنین رقابتی را – هر چه باشد – فراهم می‌کنند و به تکنیسین‌های مقاله‌نویسی و ثبت اختراع و اخذ این گواهینامه و آن مدرک و تاسیس این شرکت و آن مرکز بدل می‌شوند، بی‌آنکه ربطی با مسائل جامعه و کشور برقرار کنند. نسل قدیمی‌تر آنها، - اگر مهاجرت نکرده باشند-  حالا بخشی از صاحبان شرکت‌های دانش‌بنیان یا قسمتی از ساختار اعضای هیئت علمی دانشگاه‌های کشورند. در جهان علم، آنها موتور رشد علمی‌ای‌اند که همه‌ساله میزان آن با مقالات ISI و ثبت اختراعات و نظایر آن سنجیده می‌شود. در چنین نمایشی که همه ساله از رشد علمی کشور ارائه می‌شود و عدد تولیدات علمی دانشگاه‌های کشور به دقت محاسبه می‌شود آنها لازم‌اند.

9.

«علم‌آفرین‌ها» محصول ساختاری‌اند که پیشاپیش تصمیمات خود را در اصلی‌ترین حوزه‌های حیات اجتماعی اتخاذ کرده است و به همین دلیل «پژوهش‌های مستقل» کمکی به حل مسائلش نمی‌کنند. اقلیتی از پژوهش‌ها که در گوشه و کنار و با هزار و یک مصیبت و به شکل تصادفی انجام می‌شوند به کنار؛ در این ساختار اغلب پژوهش‌ها به سه کار می‌آیند : نخست بازاری‌اند که عده‌ای از آن سود می‌برند؛ دوم به نیاز ساختار بوروکراتیک برای «علمی‌نمایی» پاسخ می‌دهند و سوم بار ناتوانی ساختار در اتخاذ تصمیمات اساسی که روندهای موجود را تغییر دهد به دوش می‌کشند. آنها متهم‌های مناسبی‌اند.

10.

به بیان خیلی ساده؛ ساختار نمی‌خواهد مسائل اصلی را حل کند؛ «علم‌آفرین‌ها» دست به پژوهش‌هایی می‌زنند که مسائل اصلی را حل نمی‌کند و در نهایت ساختار با همین پژوهش‌ها هم مدام نمایش می‌دهد که چه‌قدر پیشرفت علمی کرده است و هم مدام به آنها سرکوفت می‌زند که نمی‌توانند مسائل اصلی را حل کنند. «علم‌آفرین‌ها» اما سرشان را پایین می‌اندازند، پولشان را می‌گیرند و باز پژوهش می‌کنند و ISI بر ISI می‌افزایند. پژوهش‌هایی که به کار حل مسئله می‌آیند حاشیه‌نشین می‌شوند و پژوهشگرانی که به دنبال حل مسئله‌اند، مخاطب خود را خارج از فضای رسمی دانشگاه می‌یابند و در جهانی به مراتب سیاسی‌تر با جامعه مدنی پیوند می‌خورند. به این ترتیب، دانشگاه هر چه بیشتر سرزندگی اجتماعی و ارتباطش را با اساسی‌ترین مسائل حیات اجتماعی از دست می‌دهد. دانشگاهی سیاست‌زدوده، فاقد تشکل‌یابی و جمع‌گرایی، بی‌پیوند با مسائل جامعه و دردهای مردم، ساکت و بی‌سر و صدا هم مطلوب «رانت‌خوارها»ست و هم خواسته «علم‌آفرین»ها. روند حاکمیت «علم‌آفرین»ها در اتحادی نانوشته با «رانت‌خوار»ها تازه آغاز شده است.

? برای دسترسی به فایل تمامی مطالب شماره هشتم نشریه انکار، می توانید به لینک کانال تلگرامی نشریه انکار مراجعه کنید.
دانشگاهعلمآموزشسیاستتولید علم
آرمان شهر، نشریه رسمی ارگان انجمن اسلامی آرمان دانشجویان علم و صنعت است. برای ارتباط با ما و یا اطلاع از برنامه ها، می توانید به کانال تلگرامی انجمن به نشانی https://t.me/IUSTArman سر بزنید.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید