Goat
Goat
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

آزادم


کف خشک چکمه‌ی خاکیت رو گلوم سنگینی میکنه
ولی خوشبختم که از زمان غرور و شادی تو کمر تارهای صوتیم هنوز یکم قِر مونده
هرچند زورت زیاده و ما هم که با حرف زدن مجرم میشیم
ولی تا وقتی که بتونم تا آخرین قطره باس وایسم رو نقطه‌ی مقابلت
با اسلحه تو دستت و دست آغشته به خونت فکر میکنی این چیز مالا واسه خودت تو رو میخوان
خیلی ساله که تو گیر تو افتادم میشه گفت حتی قبل از اینکه بیاُفتم تو بغل بابام
همه میشناسنت
همون مجرمی که انگار هیچ هدفی نداره جز زجرکش کردن اینهمه گاهی مثل الان به بهانه تهمت جرم
همه مجروح میشن نابود میشن از دو طرف
همه آینده و جوونای این مرز و بوم
فشار نیار چون دیگه ندارم هیچی که واسه از دست دادنش غصه داشته باشم
هی میگی می‌چِکونم ماشه رو
ولی اون چیزی که خطری تر از این گلوله‌ست واسم همون بغض تو گلومه
حجوم آوردی از همه طرف به سمتم و الان دست و پای منه که جلوی روت بسته‌ست
ولی بدون اینو من خونی تو رگامه که خودمم بخوام نمیذاره جلوی کسی شبیه تو تسلیم شم
آره خونش کهنه‌س ولی شجاعت توش ریشه داره و دائم الخمری مثل تو میدونه مِی هرچی کهنه تر جا افتاده تر
کسی با منطقش نگفت نکن مجازات
منم ندارم قصد حمایت از این شکایات
ولی قبل از اینکه بزنی اون چکش‌و رو میز
اگه محکوم کردنِ جرم الان مُد شده پس شروع کن از صف و خودت واسا نفر اول
حالا بچکون اون ماشه رو
کاری کن منم بتونم بگم من آزادم
با عشق این گلوله‌ی داغ فرو میره تو مغزم
خونم پخش میشه مویرگی روی زمین و دوست دارم سبز شه همه ریشه ها با خون آزاد

حالا من آزادم . . .

آزادی
نویسنده
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید