کلیشه،
یعنی هر تکرار احمقانه ای که بوی تکرار بده، بوی نا
هر شیوه ای که تکراری شه
هر طرز بیان که پوسیده
مفهوم یه چیزه،
حقیقت
ولی کلیشه اینو نمیگه اینه طریقه‌ش
چشم بدش میاد از خوندن حرفی که شنیده
گوش بدش میاد از نصیحت چیزی که دیده
شروع انحراف و برخورد به اشتباه
همین کلیشه هاست که خلاقیت ها رو دریده
چپ و راست نمیشه، کج نمیشه، قبله‌ی درست
حرف ساده و حق نقض نمیشه با لفظ درشت
شروع تکراری واسه‌ی تو شروعی نمیشه
چون اصل متن بدل میشه به حاشیه با کلیشه
چون گند میزنه تو بطن معناش همیشه
پس بخون عمیق و بنویس دقیق تر واسه سوزش این ریشه
من مینویسم تو حکاکی کن
من حک کردم تو حجاری کن
من حرکت میدم این گاری رو تو هل بده تا سریع شه
کاری کن این همدلی واسه هرکی یادش موند یادگاری شه
