ارشیا گنجی
ارشیا گنجی
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

رویاهای خود را نکشید! می‌شود هم رویا داشت و هم هدف.

در بسیاری از صفحه‌های شبکه‌های اجتماعی، سخنرانی‌های انگیزشی و سایت‌های مرتبط با زندگی و کسب‌وکار می‌بینیم که می‌گویند رویاپردازی کار آدم‌ها بی‌کار است! یا اگر دوست داری در زندگی موفق شوی رویاپردازی را کنار بگذار! آدم‌هایی که ذهن خیال‌پردازی دارند را وادار می‌کنند که خیال‌پردازی خود را بوسیده و کنار بگذارند. وادارشان می‌کنند خودشان نباشند و تبدیل شوند به یکی از سربازان گوش‌به‌فرمانی که در ظاهر آزادند و در باطن، برده‌ی فرمول‌های تکراری. ولی آیا واقعاً موفقیت فرمول دارد؟ مهم‌تر از آن، آیا واقعاً برای بازدهی در زندگی، باید بیخیال رویاها شد؟

من از بچگی عاشق کتاب خواندن بوده‌ام. سال‌های کودکی‌ام با هری‌پاتر و پرسی‌جکسون و آتش‌دزد و ده‌ها کتاب فانتزی و کودک و نوجوان دیگر گذشت. سرم همش در جهان فراواقعی و فانتزی بود. خیال ابرقهرمان شدن و مرگی قهرمانانه را در سر می‌پروراندم. حالا در آستانه‌ی بیست سالگی کمتر رمان‌های فانتزی می‌خوانم و فیلم و انیمیشن‌های کودک و نوجوان تماشا می‌کنم. ولی آیا خیال‌پردازی را کنار گذاشته‌ام؟ البته که نه.


هنوز هم به نظرم آن فیلم‌ها و رمان‌ها نقش مهمی در شکل‌گیری شخصیت من داشتند. هنوز من امروزی را تا حدودی مدیون قهرمان‌های نوجوان رمان پرسی‌جکسون و ده‌ها کتاب دیگر از نشر‌های بهنام و افق و جنگل و... می‌دانم. چرا؟ چون تمام آن کتاب‌ها، تمام آن خیال‌پردازی‌ها و قهرمان‌پروری‌ها، به من نشان دادند که واقعاً از زندگی چه چیز می‌خواهم. همه‌ی آن خیال‌پردازی‌ها نشانم دادند که من امروزی از خودبزرگ‌بینی نفرت دارد. نشانم دادند که از تحقیر دیگران بدم می‌‌آید. احتمالاً ده‌ها ارزش اخلاقی کوچک و بزرگ به ظاهر واضح دیگر هم هستند که شاید بی‌آن داستان‌ها و حکایت‌ها، خیلی دیرتر به اهمیتشان پی‌ می‌بردم.

البته که خیال‌پردازی فقط مخصوص رمان‌خوان‌ها و فیلم‌بین‌ها نیست. دنیایی که همه‌ی ما در سرمان داریم، مملو از آرزوها و خواسته‌های منطقی و غیرمنطقی است. به ازای هر قدرت ماورالطبیعه‌ای که در جهان رویاهایمان داریم، یکی دو خواسته‌ی زمینی و ممکن دیگر هم هستند که گه‌گداری سرکی در خیالمان می‌کشند.

ما عادت کرده‌ایم که به ظاهری‌ترین خصوصیات هرچیزی بپردازیم و به کلی بیخیال فرامتن و این حرف‌ها بشویم. حال این که همان بیخیال نمادها و فرامتن‌ها شدن است که حال جامعه‌ی ما را خراب کرده است. بسیاری از ما یادگرفته‌ایم انگیزه را فقط از آن مرد کت‌وشلوارپوشی که بالای سن داد می‌زند: «تو می‌توانی به همه‌ی خواسته‌هایت برسی!» یاد بگیریم.

در داستان‌نویسی، خواه فیلم‌نامه باشد و خواه رمان، عبارت معروفی وجود دارد که می‌گوید:«نگو، نشان بده!» این عبارت یعنی چه؟ چه اشکالی دارد که همه‌ی نقطه‌نظرها را در داستان مستقیم فریاد بزنیم که از عبارت شعارزده به عنوان یک خصوصیت منفی یاد می‌کنند؟

  • اکثر ما از نصیحت خوشمان نمی‌آید.
  • جملات مستقیم و عریان خیلی زود تکراری می‌شوند و قدرتشان را از دست می‌دهند.
  • اشاره‌های مستقیم به ما اجازه نمی‌دهند تا هیچ‌چیز را خودمان کشف کنیم.

به همین علت است که آثار ادبی و هنری خوب، هیچ‌چیز را در بوق و کرنا نمی‌کنند و سعی می‌کنند حرفشان را زیرپوستی و غیرمستقیم بزنند. اینگونه همه‌ی حرف‌های خوب، به شکلی نامحسوس به ناخودآگاه ما نفوذ می‌کنند و اثری بسیار ماندگارتر بر ما می‌گذارند. حالا این‌ها چه ربطی به رویاپردازی داشت؟ هنوز خواندن را متوقف نکنید.

ما برای همین رویاها را دوس داریم. رویاها خواسته‌های ما هستند که ناخودآگاهمان بزکشان کرده‌ تا نشناسیمشان. عموماً در آرزوها و رویاهای ما، خالص‌ترین خواسته‌های قلبی و نیازهای روحی ما پنهان شده‌اند. در مقاله‌ای تحت عنوان «هدف یا رویا؟ رویاهای خود را به هدف تبدیل کنید» مفصل توضیح دادم که فرق رویا و هدف چیست و اصلاً چطور باید رویاها را به اهداف تبدیل کرد؟

رویاها معادن بکر و ارزشمندی از خواسته‌های ما هستند. برای همین هیچ‌وقت نباید بیخیال رویاها شویم. برای همین است که خواب و خیال‌های ما، اغلب همان‌جایی هستند که مهمترین اهداف خود را پیدا می‌کنیم. پس بیخیال حرف‌های شعاری. بیخیال تصورات واهی و خواسته‌هایی که بعد از رد شدن از چندین و چند فیلتر، کاملاً ماشینی و شبیه هم شده‌اند. رویاپردازی را رها نکنید! به جایش از دل رویاهای خود، خواسته‌هایتان را بیرون بکشید. از دل خواسته‌هایتان، هدف بسازید. با اهدافتان برنامه بریزید و رویاهایتان را به واقعیت تبدیل کنید.

رویاپردازیداستان‌نویسیکتاب خوانیهدف
من ارشیام. عاشق فیلم دیدن، کتاب خوندن و نوشتنم و به تازگی مجله فرهنگی هنری خودم به نام دالون رو راه انداختم. دانشجوی صنایعم و در حال کشف جهان بازاریابی و تبلیغات.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید