آریا رائف
آریا رائف
خواندن ۴۷ دقیقه·۳ سال پیش

معرفی شخصیت جوکر، شاهزاده دلقک جرم و جنایت

در این قسمت از سری مقاله معرفی شخصیت کتاب‌های کمیک، به سراغ بزرگ‌ترین دشمن بتمن یا همان بروس وین و شاهزاده دلقک جرم و جنایت دنیای دی سی کامیکس یعنی جوکر رفتیم.

فقط یک روز بد لازم است تا عاقل‌ترین انسان روی زمین تبدیل به دیوانه‌ترین انسان روی زمین شود. دقیقا به همین میزان دیگر افراد زنده در دنیا، با جایی که من در آن قرار دارم، فاصله دارد. فقط یک روز بد. تو یک بار آن یک روز بد را داشتی. درست می‌گویم؟ می‌دانم که حرفم درست است. از این بابت مطمئن هستم. تو یک بار آن روز بد را سپری کردی و بعد همه چیز تغییر کرد. اگر غیر از این است، چرا تو باید شبیه یک موش پرنده لباس بپوشی؟ تو آن روز بد را داشتی و همان روز هم باعث شد تا تو دقیقا به اندازه دیگران دیوانه شوی... تو فقط نمی‌خواهی این موضوع را قبول کنی!

جوکر، شاهزاده دلقکِ جرم و جنایت، بزرگ‌ترین دشمن بتمن به حساب می‌آید. او بزرگ‌ترین عامل آشوب است و به خاطر نقشه‌های شرورانه، گجت‌های مسخره و همچنین خنده موذیانه‌اش شهرت خیلی زیادی به دست آورده است. او بیشتر از هر شخصیت شرور دیگری که بتمن با آن‌ها روبه‌رو شده است، دردسر و رنج را برای قهرمان شهر گاتهام ایجاد کرده است. تاریخچه زندگی، نام و همچنین اهداف اصلی او هنوز یک رمز و راز است. جوکر یک شخصیت ابرشرور محسوب می‌شود که توسط بیل فینگر، باب کین و همچنین جری رابینسون خلق شده است. او برای اولین‌بار در قسمت اول سری کتاب کمیک Batman که در ۲۵ آوریل سال ۱۹۴۰ و توسط شرکت دی سی کامیکس منتشر شده بود، حضور پیدا کرد.

هنوز مشخص نیست که اعتبار خلقت جوکر، دقیقا به کدام یکی از این سه هنرمند تعلق دارد. کین و رابینسون ادعا می‌کنند که خودشان طراحی شخصیت جوکر را انجام داده‌اند. از طرف دیگر فینگر هم در خلق این شخصیت سهم دارد زیرا او داستان‌های مربوط‌به جوکر را نوشته است. در ابتدا قرار بر این بود که جوکر بعد از اولین حضورش، کشته شود و ماجراهایش پایان یابد. اما با مداخله و پا در میانی‌هایی که صورت گرفت، تصمیم گرفته شد که این شخصیت، به‌عنوان بزرگ‌ترین و سرسخت‌ترین دشمن بتمن، به کار خود ادامه دهد. جوکر به‌عنوان یک شخصیت روانی معرفی شد که حس طنز و کمدی پیچیده و البته سادیستی‌ای داشت.

جوکر در اواخر دهه ۱۹۵۰، تبدیل به یک کاراکتر مسخره که شوخی‌های زننده‌ای هم داشت، شده بود؛ آن هم به‌عنوان پاسخی به مقرراتی که توسط Comics Code Authority تنظیم شده بودند. اما در اوایل دهه ۱۹۷۰ بود که او دوباره به همان ریشه‌های تاریک‌تر خود بازگشت. جوکر به‌عنوان بزرگ‌ترین دشمن بتمن، نقش بسیار مهمی در یک سری از داستان‌های او داشته است؛ داستان‌هایی مانند قتل جیسون تاد که دومین رابین و دستیار بتمن محسوب می‌شد و همچنین فلج کردن یکی از متحدان بتمن یعنی باربارا گوردن. در طی این سال‌ها، داستان‌های مختلفی از جوکر و گذشته‌ی او بازگو شد که معلوم نیست کدوم یکی از آن‌ها واقعی هستند.

متداول‌ترین داستانی که از گذشته جوکر تعریف شده، همان ماجرایی است که او به درون یک مخزن پسماندهای شیمایی می‌افتد؛ اتفاقی که باعث می‌شود پوست صورت او سفید، موهایش سبز و همچنین لب‌هایش قرمز روشن شود. در نتیجه‌ی این زشتی و تغییر چهره بسیار بد، آن مرد هم دیوانه و تبدیل به جوکر شد. با اینکه نظرات ضد و نقیضی در رابطه با بتمن وجود دارد، اما منتقدان هنوز هم باور دارند که جوکر، بهترین و کامل‌ترین دشمن برای او محسوب می‌شود. با اینکه وسواس و عقده اصلی جوکر مربوط‌به بتمن است، اما او با قهرمان‌های دیگری مانند سوپرمن و واندر وومن هم مبارزه کرده است.

جوکر، بزرگ‌ترین دشمن بتمن محسوب می‌شود. همان‌طور که بالاتر هم به این موضوع اشاره شد، خیلی حقایق درباره او و همچنین گذشته‌ای، در رمز و راز غرق است. اینگونه گفته شده که افتادن در یک مخزن بزرگی از پسماند‌های شیمیایی باعث شده تا ظاهر و چهره‌اش به این شکل برسد؛ آن هم زمانی‌که در آن زمان، تحت عنوان رد هود فعالیت می‌کرد.

القاب و اسامی مستعار: شاهزاده دلقک جرم و جنایت، دشمن عمومی شماره ۱، جک ناپیر، آقای رکوج، دشمن شوالیه تاریکی، بندیت، آقای صورت رنگی، بیمار شماره ۰، بیمار شماره ۲۲۳، جو وایت، اریک بردر، دلقک نیمه شب، جوزف کر، مرد رنگ پریده، ایوار لوکسیاس، لیام دیستال، جروم والسکا، جان دو و غیره.

تیم‌ها: زندانیان تیمارستان آرکهام، بلک گلاو، دارک جاجز، باند بی‌عدالتی، لیگ بی‌عدالتی، جوکرها، لیگ عدالت آرکهام، لژیون آو دووم، باند رد هود، سیندیکای سیلیکون و غیره.

متحدان: ابنر، آلبرت مایکلز، آرتور رنکل، برینیاک، برنو، باستر، باز برونسکی، کارنیج، چیتا، چورتلس، چاکی سول، چاکلز، کلاون فیس، کاپر هد، دنی ویور، دراکولا، فیکسیت، فرانک بولز، جی-نوم، گری ابوت، هارلی کویین، هامپتی دامپتی، جیمز گوردن جونیور، جینی، جوکر، جانی فراست، کن، کیلر کراک، لکس لوتر، مد هتر، مارک همیل، مترون، مید نایت، میستر همر، مانتی، مورتون والز، خانم چن، اوشن مستر، پنگوئن و غیره.

دشمنان: آرون کش، ایس، آلن مور، الکس لوتر، آلفرد پنی ورث، انجل روجاس، آکوامن، ازتک، بد کاپ، بین، باربارا گوردن، باربارا کین، بری آلن، بارت آلن، بت-لنترن، بت جوک، بتمن، بیگر ملوین، قناری سیاه، بلک لایتنینگ، بوستر گلد، باکی بارنز، باگ، بانکر، کاپیتان آمریکا، کارماین فالکون، کارنیج، کت وومن، کلیتوس کسدی، کلیو سیگرسون، کریپر، کورتیس بیس، سایبورگ، دیمین وین، دفنه بلیک، دارک ساید و غیره.

جوکر در ابتدا فقط به این منظور خلق شده بود که یک دلقک معمولی باشد. نویسنده‌ها نمی‌توانستند آن اوایل این شخصیت را به‌عنوان یک شرور بزرگ تصور کنند زیرا خیلی مسخره و دلقکی بود. جری رابینسون خالق اصلی جوکر محسوب می‌شود. او خیلی واضح در رابطه با این موضوع صحبت می‌کند و حتی خودش هم طرح مفهومی اصلی از این شرور دلقکی را کشیده بود. جری همچنین یکی از مشاوران خلاقیتی فیلم The Dark Knight (شوالیه تاریکی) محسوب می‌شد. تقریبا تمام چیزهایی هم که در این فیلم از جوکر نشان داده شد، براساس نظرات جری پیش رفت. متاسفانه باب کین در همان زمان، با کارهایی که در رابطه با شخصیت بتمن و همچنین کاراکترهای دیگر انجام داده بود، کاری کرد که خودش هم به‌عنوان یکی از خالقان اصلی به نظر برسد.

حال اینکه چه کسی خالق اصلی این شخصیت محسوب می‌شود، کمی بحث‌برانگیز است. زیرا به‌گفته‌ی خود باب کین، بیل فینگر هم نقشی در خلق این کاراکتر داشته است. یک بازیگر قدیمی و بزرگ به نام کنراد فایت که نقش گوئین پلین را در فیلم Man Who Laughs ایفا کرده بود، منبع الهام اصلی برای خلقت جوکر به حساب می‌آمد. در ابتدا، جوکر در چند حضور ابتدایی خود، به‌عنوان یک قاتل سریالی به تصویر کشیده می‌شد. او قرار بود که در حضور دوم خود جانش را از دست بدهد اما ویراستان آن زمان، پتانسیل بسیار زیادی را که در این شخصیت وجود داشت، به وضوح دید و تصمیم گرفت که همچنان زنده بماند. به همین دلیل هم بلافاصله یک صحنه نهایی توسط باب کین کشیده شد، که نشان می‌داد جوکر جان سالم به در برده است.

اگر به خاطر این ویراستار نبود، ما دیگر امروزه شاهد حضور جوکر نبودیم. این شخصیت برای اولین‌بار در قسمت اول سری کتاب کمیک Batman به نام The Legend of the Batman: Who He Is and How He Came To Be; The Joker حضور پیدا کرد. لازم به ذکر است که تاریخ تولد جوکر در کتاب‌های کمیک، ۱ آوریل سال ۱۹۴۰ اعلام شده است. این شخصیت محبوب در ۲۹۹۷ کتاب کمیک حضور داشت که تنها در قسمت اول سری کتاب کمیک Batman Beyond: Return of The Joker به نام The Official Movie Adaptation، قسمت سوم سری کتاب کمیک Convergence به نام Time Bomb و همچنین قسمت ۴۰ سری کتاب کمیک Batman به نام Endgame, Part Six جان خود را از دست داده است.

جوکر در اولین قسمت همان مجموعه بتمن، هیچ داستان منشاء و تاریخچه‌ای نداشت؛ صرفا فقط در آن قسمت حضور داشت. بعد از مدتی، یک سری موارد در قسمت ۱۶۸ سری کتاب کمیک Detective Comics آشکار شد. در این خط داستانی مشخص شد که جوکر قبل از تبدیل شدن به این نسخه کنونی، یک جنایتکار با نام رد هود بود؛ جنایتکاری که طی ماجرایی به داخل یک مخزن بزرگ از پسماند‌های شیمیایی افتاد و تبدیل به جوکری شد که امروزه همه ما او را می‌شناسیم. آن نسخه از جوکر که هم در دوران برنز و هم عصر آهنین وجود داشت، وسواس عجیبی نسبت به بتمن و شکست دادن او داشت. او عاشق این بود که درباره فلسفه زندگی شخصی خودش برای دیگران سخنرانی کند. علاوه‌بر این، یک سری ویژگی‌های دیگر هم در این نسخه از جوکر وجود داشت که دیگر در دوران نقره‌ای دیده نمی‌شد.

هیث لجر در طی یکی از مکالمه‌هایش عنوان کرده بود که برای ایفای نقش جوکر در فیلم شوالیه تاریکی، تا حد خیلی زیادی از آن نسخه از ریدلر که فرانک گورشین ایفا کرده بود، الهام گرفت. با اینکه تلاش خیلی زیادی صورت گرفت تا یک داستان منشاء واحد و ثابت برای جوکر در نظر گرفته شود، اما هنوز هم که هنوز است، یک تاریخچه رسمی برای او وجود ندارد. بااین‌حال، می‌توان گفت که محبوب‌ترین داستانی که از جوکر عنوان شده، مربوط‌به کمیک The Killing Joke است. در این خط داستانی اینگونه عنوان شده که جوکر پیش از تبدیل شدن، یکی از مهندسان یک کارخانه شیمیایی بوده است؛ البته پیش از اینکه او این شغل را رها کند و به‌دنبال حرفه مورد علاقه‌اش یعنی استندآپ کمدی برود. خیلی زود مشخص شد که این تغییر شغل، اصلا گزینه مناسبی نبوده است. زیرا حالا ویژگی شکست‌خورده و بدبخت هم به او اضافه شده بود.

او که دیگر برای حمایت از همسر باردار خود یعنی «جنین» خسته و ناامید شده بود، تصمیم گرفت که به سراغ یک سری از جنایتکاران برود. این گروه از جنایتکاران قصد داشتند که به محل کار قدیمی او سر بزنند و مخفیانه وارد آن بشوند. همین اتفاق هم باعث شد تا آن هویت و شخصیت رد هود به کاراکتر داستان ما داده شود. او دیگر به‌عنوان یک شخص نفوذی و درونی در آن تیم دیده می‌شد و همین موضوع هم او را تبدیل به رهبر گروه کرده بود؛ کسی که قرار بود در صورت شکست خوردن برنامه، خودش تمام مسئولیت‌ها را برعهده بگیرد. در طی انجام این مأموریت، پلیس با مرد داستان ما تماس گرفت و اعلام کرد که هم همسر و هم فرزند متولد نشده‌ی او، جان خود را از دست داده‌اند. او که در غم و اندوه غرق شده بود، تلاش کرد تا از این مأموریت کنار بکشد اما دیگر در آن مرحله مجبور بود ادامه دهد.

جوکر قرار بود که بعد از حضور در یک قسمت، کشته شود و دیگر حضور نداشته باشد. زیرا نویسنده‌ها معتقد بودند که این شخصیت زیادی دلقکی بود

رد هود از تغییرات به وجود آمده در کارخانه اصلا خبر نداشت. زمانی‌که آن‌ها به آن‌جا رسیدند، متوجه شدند که تعداد نیروهای امنیتی آن‌جا افزایش پیدا کرده است. حتی این نیروهای امنیتی انتظار این گروه جنایتکار را می‌کشیدند. زمانی‌که رد هود در حال دویدن و فرار کردن بود، متوجه شد که دو جنایتکار دیگر، مورد اصابت گلوله قرار گرفتند. در همان لحظه هم بتمن به آن‌جا رسید. رد هود به محض اینکه شوالیه تاریکی را دید، از روی یک نرده به درون یک مخزن پر از مواد شیمیایی پرید. بعد از این اتفاق، او از مخزن خارج شد و به سمت یک آبراه رفت تا خودش را بشورد. به همین ترتیب هم متوجه شد که آن مواد شیمیایی نه‌تنها هویت رد هودش را از بین بردند، بلکه رنگ صورتش هم تبدیل به سفید گچی شده، موهاش سبز و همچنین لب‌هایش هم رنگی شبیه قرمز یاقوتی شده است.

دیگر با وجود تمام اتفاقاتی که در آن روز رخ داده بود، این ماجرا دیگر همه چیز را به اوج خود رساند و اصطلاحا کاسه صبر مرد قصه ما را سرازیر کرد؛ به همین ترتیب هم هویت جوکر متولد شد. البته لازم به ذکر است که طبق گفته خود جوکر در خط داستانی The Killing Joke، او هر دفعه گذشته خود را به یک شکل جدیدی به یاد می‌آورد و هر بار با دفعه پیش فرق می‌کند. همین موضوع هم باعث می‌شود که گذشته و منشاء جوکر، درست مانند همیشه، درهایش برای گمانه‌زنی و حدس باز باشد. در قسمت ۵۰ تا ۵۵ سری کتاب کمیک Batman: Gotham Knights، نسخه دیگری از جوکر معرفی شد. در این خط داستانی، ما متوجه می‌شویم که ظاهرا فردی به نام ادوارد نیگما یا همان ریدلر، شاهد قتل همسر جوکر بوده است.

ریدلر ادعا می‌کند که آن جنایتکارانی که همسر جوکر را به قتل رسانده بودند، این کار را براساس برنامه‌ریزی‌های صورت گرفته انجام دادند. یعنی هدف آن‌ها این بود که با این کار، مطمئن شوند که جک (این نسخه از جوکر) به‌صورت قطع تبدیل به جوکر می‌شود. جدیدترین و در عین حال طولانی‌ترین داستان تاریخچه‌ای که از جوکر وجود دارد، در خط داستانی Batman: Lovers & Madmen که بعد از آن هم رویداد Batman: Dead to Rights به وجود آمد، گفته شده است. در این خط داستانی، این بار دیگر ماجراها از دیدگاه بتمن گفته می‌شود و طبق معمول از جنبه خود جوکر نیست. در این نسخه، اصلا چیزی درباره داشتن یک همسر گفته نمی‌شود؛ او یک زندگی معمولی عاری از هرگونه جنایت داشت و حتی اصلا تبدیل به رد هود هم نشده بود.

بااین‌حال، همان‌طور که حتما حدس زدید، این نسخه از داستان، خیلی با تغییرات شخصیتی‌ای که جوکر آن‌ها را پشت سر گذاشته است و همین ماجراها او را تبدیل به جوکر کرده، هماهنگی ندارد. در این خط داستانی، جک (هیچ نام خانوادگی‌ای هم ندارد)، یک مرد کاملا عاقل و بالغ بود. اما از طرف دیگر هم یک سارق بانک و همچنین مزدور بد‌اخلاق محسوب می‌شد که از لحاظ ذهنی، احساسی و شخصیتی اختلال‌های خاصی داشت. او زمانی‌که در زندگی‌اش هیجان و چالشی وجود نداشت، بسیار خسته و عصبانی می‌شد؛ تا اینکه بتمن پا به دنیای گاتهام و زندگی جک گذاشت. جک بلافاصله نسبت به بتمن وسواس پیدا کرد و سعی می‌کرد تا برای جلب توجه او، دست به هر کاری بزند و در کارهای خشن، تفریط می‌کرد.

رفتارهایش درست مانند یک فرد مثلا عاشقی بود که رفتارهای ترسناک داشت و فرد مورد نظرش را آزار می‌داد. در خط داستانی Dead to Rights، ما شاهد این بودیم که چگونه کار جوکر به تیمارستان آرکهام کشیده می‌شود. افراد تصمیم‌گیرنده، دیگر به این نتیجه رسیدند که او فردی بی‌اخلاق است و با یک فرد کاملا دیوانه و روانی فاصله زیادی دارد که قاضی و دادگاه، حکم یک فرد روانی را برای او مشخص کند.

  • دوران طلایی:

جوکر از همان ابتدا یک قاتل روانی خیلی بزرگ بود که در حضورهای اولیه خود در مجموعه بتمن، چیزی بیشتر از ۳۰ نفر را به قتل رساند. او در اولین حضور خود، قربانیانش را با یک لبخند که بعد از مرگ روی صورتشان می‌کشید، تنها رها می‌کرد. بعد از گذشت سال‌ها و خط داستانی‌های مختلف، این لبخند دیگر تبدیل به نماد و مارک تجاری جوکر شده بود. جوکر در اولین حضور خود، نیروهای پلیس و همچنین بتمن را به چالش کشید و تهدید کرد که سه فرد خاص را به قتل می‌رساند. او به سراغ رابین یا همان دیک گریسون رفت و او را زندانی کرد. جوکر کاملا آماده بود که رابین را به قتل برساند اما بتمن خود را به آن‌جا رساند و او را متوقف کرد. این داستان دوباره در سال ۲۰۰۵ و خط داستانی Batman: The Man Who Laughs گفته شد.

در خط داستانی The Joker Walks His Last Mile، جوکر به نشستن روی صندلی برقی محکوم شد. او توانست با جعل کردن مرگ خودش، از آن‌جا فرار کند. با اینکه بعدها دوباره دستگیر شد، اما به خاطر قانون مخاطره مضاعف دیگر نباید روی آن صندلی قرار می‌گرفت. در آن اوایل جوکر تظاهر می‌کرد که یک شهروند خوب است اما خیلی زود دوباره به سراغ همان کارهای همیشگی‌اش برگشت. بروس وین در آخرین حضور خود در سلسله‌ی زمین دوم، اعلام کرد که بتمن است و خیلی زود درگذشت. جوکر اصلا نمی‌خواست این موضوع را بپذیرد و نابود کردن شهر گاتهام را آغاز کرد. او امیدوار بود که بتمن فقط خودش را بازنشسته کرده باشد و با دیدن این اتفاقات دوباره بازگردد. از طرف دیگر دیک گریسون مجبور شد که در قالب بتمن قرار بگیرد و آنقدر این نقش را بازی کند که جوکر دستگیر شود.

  • دوران نقره‌ای:

هیئت سانسور Comics Code Authority که در دهه ۵۰ و ۶۰ فعالیت می‌کردند، محدودیت‌هایی را برای شخصیت‌های کتاب‌های کمیک ایجاد می‌کردند. به همین دلیل هم شرکت دی سی مجبور شد که جوکر را به یک کاراکتر به ظاهر بی‌ضرر و مزاحم تبدیل کند. از طرف دیگر هم در سال ۱۹۶۴، باتوجه‌به اینکه یک سردبیر جدید به روی کار آمد و مجموعه را در دست گرفته بود، جوکر به ندرت در داستان دیده شد. اصلی‌ترین چیزی که می‌شد از نسخه دوران نقره‌ای جوکر گرفت، حضور او در قالب شخصیت رد هود، پیش از اینکه تبدیل به جوکر شود بود. کار دیگر به جایی رسیده بود که در اوایل دهه ۷۰، دو هنرمند به نام دنیس اونیل و همچنین نیل آدمز تجدید نظرهای عمیقی را در رابطه با جوکر انجام دادند. در قسمت ۲۵۱ سری کتاب کمیک Batman، جوکر دوباره به همان ریشه‌های قتل خود بازگشت و از اینکه بتمن را مورد آزار و اذیت قرار می‌داد، لذت می برد.

  • جوک کشنده:

در خط داستانی The Killing Joke که آلن مور وظیفه نگارش آن را داشت، جوکر، باربارا گوردن یا همان بتمن گرل را با شلیک گلوله‌ای به سمت ستون فقراتش، فلج کرد. او بعد از انجام این کار، کمیسر جیمز گوردن را ربود و او را به یک ترن هوایی خراب در یک شهربازی برد. او در طی این دوران، تصاویر مختلفی را از باربارا که در حالت‌های مختلفی بود، نشان داد. جوکر امیدوار بود که با این کار بتواند همان فرضیه خودش را که هر انسانی بعد از گذراندن یک روز بسیار بد روانی می‌شود، اثبات کند. بااین‌حال، بتمن خیلی زود خودش را به آن‌جا رساند و گوردن را از دست آسیب‌های جوکر نجات داد. با اینکه جوکر آسیب و درد خیلی زیادی را در گوردن به وجود آورد، اما به مجازات خود رسید و متوجه شد که روش بتمن و گوردن کارساز است. جوکر بعد از اینکه جوکی را برای بتمن تعریف کرد، توسط خود او دستگیر شد. در حقیقت جالب است بدانید که بتمن در پایان داستان این رمان گرافیکی، به جوکی که جوکر برایش تعریف کرده بود، خندید.

  • مرگ جیسون تاد:

جوکر در طی این سال‌ها، دندان‌های زیادی را به خاطر کتک‌هایی که از طرف قهرمانان مختلف می‌خورد، از دست می‌داد. یکی از دلایل دندان‌های نسخه جرد لتو هم همین بود

در اواخر دهه ۸۰، جوکر به طرز وحشیانه‌ای دومین رابین یا همان جیسون تاد را به قتل رساند. او توانست از حمله وحشیانه‌ی جوکر جان سالم به در ببرد اما انفجاری که دشمنش ایجاد کرد و ریختن خرابه‌های ساختمان روی بدنش، باعث شد که او جان خود را از دست بدهد. بتمن این بار خیلی دیر به میدان مبارزه رسید و دیگر نتوانست جیسون را نجات دهد. بتمن این اتفاق را بزرگ‌ترین شکست خود می‌دانست. بعد از این ماجرای وحشتناک، بتمن جستجوی خود را برای یافتن جوکر آغاز کرد و بعد او را درحالی‌که به‌عنوان یک دیپلمات به قدرت رسیده بود، پیدا کرد. سرانجام جوکر تلاش کرد تا با استفاده از یک هلی‌کوپتر، از دست بتمن و سوپرمن فرار کند؛ آن هم بعد از اینکه برای قتل چندین دیپلمات مختلف اقدام کرده بود. داخل همین هلی‌کوپتر یک درگیری به وجود آمد و باعث شد که همگی داخل اقیانوس سقوط کنند. بتمن به سوپرمن دستور داد که بدن جوکر را پیدا کند. البته بتمن در عین حال هم اطمینان داشت که سوپرمن نمی‌تواند این کار را انجام دهد. زیرا همیشه دقیقا همین اتفاق بین او و جوکر رخ می‌داد.

  • No Man's Land:

در طی خط داستانی حماسی No Man's Land، جوکر باری دیگر یکی از اعضای مهم دنیای بتمن را به قتل رساند. این بار این قربانی، همسر دوم جیمز گوردن یعنی «سارا اسن گوردن» بود. این ماجرا، دومین دفعه‌ای محسوب می‌شد که جوکر به یکی از اعضای خانواده گوردن حمله کرده است. در طی این جریان، اینکه توسط خطر جوکر تهدید شده بود، تصمیم گرفت که ساختمانی پر از نوزاد را نجات دهد، به‌جای اینکه به سمت جوکر شلیک کند. درحالی‌که جوکر خودش را برای بتمن تسلیم کرده بود، اما آنقدر گوردن را اذیت و آزار داد که سرانجام کاری کرد که گوردن به سمت کاسه زانوی او شلیک کند. جوکر در ابتدا شروع به گریه و زاری کرد و نگران این بود که نکند دیگر نتواند روی پای خود بایستد یا راه برود.

اما مدت زیادی طول نکشید که دوباره شروع کرد به خندیدن و بلافاصله یک سری حرف‌ها هم درباره باربارا گوردن، دختر جیم زد. جیم امیدوار بود بتواند کاری کند که او به‌صورت کامل فلج شود و دیگر قدرت انجام هیچ کاری را نداشته باشد. در طی مدت زمانی‌که آن‌ها مشغول منتقل کردن جوکر بودند، او موفق به فرار شد و به سمت کشوری به نام Qurac رفت. او تبدیل به یکی از اعضای دولتی شد و آن کشور را به سمتی سوق داد که بتواند جنگی را به راه بیاندازد. در همین مدت، جوکر تبدیل به نماینده کشور خودش در شهر نیویورک شد و تهدید کرد که منهتن را منفجر می‌کند. مدت زیادی طول نکشید که او توسط اعضای گروه پرنده‌های شکاری دستگیر شد؛ گروهی که توسط باربارا گوردن یا همان اوراکل هدایت می‌شد.

  • امپراطور جوکر:

در یکی از خط داستانی‌های مخصوص سوپرمن، جوکر به‌عنوان شخصیت مهمان حضور پیدا کرده بود. او در این رویداد، یک فناوری که به شخصیت «Mr. Mxyzptlk» تعلق داشت، به سرقت برد؛ چیزی که می‌توانست واقعیت را دستکاری و تحریف کند. جوکر با استفاده از این فناوری، چین را ویران و خالی از سکنه کرد و بارها و بارها و بارها لکس لوتر را به قتل رساند؛ آن هم فقط به خاطر سرگرمی و لذت شخصی خودش. او همچنین هر روزی که از این فناوری استفاده می‌کرد، بتمن را به قتل می‌رساند تا بتواند او را به زندگی بازگرداند و باری دیگر این کار را انجام دهد. همان‌طور که انتظار می‌رفت، سوپرمن توانست با کمک اسپکتر و همچنین خود Mr. Mxyzptlk که دیگر بسیار ضعیف شده بود، بر این واقعیت دستکاری شده غلبه کند.

سرانجام نقشه‌های جوکر نقش بر آب شد. اما او به خاطر کارهایی که در واقعیت دروغین انجام داده بود و بارها و بارها بتمن را به قتل رساند، باعث شد که شوالیه تاریکی تا حدودی از او و نقشه‌هایی که داشت، بترسد.

  • آخرین خنده:

در یک رویداد کراس اوری مهم و بزرگ، جوکر تصور می‌کرد که در حال مردن است. به همین دلیل هم یک طغیان بزرگ را برنامه‌ریزی کرد که تنها با «یک اشاره کوچک» آغاز شود. جوکر در نظر داشت که در طی این زمان، زهر جوکری خود را روی کل دنیا رها کند. در همین حین، رئیس جمهور لکس لوتر علیه جوکر اعلان جنگ کرد؛ او هم در مقابل ساکت ننشست و با کشتن لوتر و نقشه‌هایی که داشت، به این اعلان جنگ پاسخ داد. قناری سیاه خیلی زود متوجه شد که دکتر مخصوص جوکر، نتایج اسکن سی‌ای‌تی او را دستکاری کرده است تا بلکه به این طریق او را فریب دهد. این دکتر این کار را کرده بود تا جوکر به این باور برسد که یک تومور مغزی مرگبار دارد. همگی آن‌ها امیدوار بودند که با این اتفاق، جوکر متوجه شود که قربانی یک جوک عملی، چه احساسی دارد.

جوکر در طی این مدت زمان، اصلا رفتار خوبی با هارلی کویین نداشت و مدام سعی می‌کرد که کارهای غیرمنصفانه‌ای با او بکند. به همین دلیل هم هارلی کویین تصمیم گرفت که با ساخت یک پادزهر برای قهرمانان، از جوکر انتقام بگیرد. از آنجایی که اتفاقاتی برای رابین رخ داده بود، نایت وینگ دیگر باور کرده بود که او به‌عنوان بخشی از نقشه بزرگ جوکر، جان خود را از دست داده است. به همین دلیل هم به سراغ جوکر رفت و او را تا مرز مرگ کتک زد. بااین‌حال، بتمن، جوکر را احیا کرد و دوباره به زندگی برگرداند.

  • هاش:

از آنجایی که جوکر بعد از قتل توماس الیوت در صحنه حضور داشت، بلافاصله دستگیر شد. او بعد از دستگیر شدن، توسط بتمن مورد ضرب و شتم قرار گرفت و تا آستانه مرگ پیش رفت. اما خیلی طول نکشیده بود که جیم گوردن به نجات او آمد. اما نه به خاطر اینکه به جوکر کمک کند؛ هدف اصلی او، نجات بتمن بود. زیرا اعتقاد داشت که بتمن با به قتل رساندن جوکر، دقیقا تبدیل به فردی شبیه به خود او می‌شود.

  • اهداف آسیب‌پذیر:

در خط داستانی Batman: The Dark Knight Returns، بتمن آنقدر از دست جوکر عصبانی و دیوانه می‌شود که سرانجام ستون فقرات او را می‌شکند

در این دوران، جوکر یک تیراندازی گسترده را آغاز کرده بود و با استفاده از تفنگ تک تیرانداز که قدرت بالایی هم داشت، قتل انجام می‌داد؛ او در طی این دوران، شهردار دیکرسون و همچنین سرپرست را هم به قتل رساند. او قصد داشت تا با انجام این کارها، تمام مردم شهر را مجبور کند که در طی دوران تعطیلات کریسمس، داخل شهر باقی بمانند. او بعد از انجام این کارها، خودش را به واحد جنایت‌های بزرگ شهر گاتهام تحویل داد. البته هنوز مدت زیادی طول نکشیده بود که اعلام کرد یک بمب در سرتاسر کاشته است؛ به‌عنوان «هدیه کریسمس» که برای بتمن در نظر گرفته بود. همین موضوع باعث شد تا واحد جنایت‌های بزرگ شهر گاتهام بلافاصله به مراکز خرید کریسمسی بروند و جان هزاران نفر از مردم را از مرگ نجات دهند.

در همین حین هم جوکر یک تیراندازی گسترده دیگر را در همان واحد جنایات بزرگ آغاز کرد. او در همین حین هم حتی چندین کاراگاه را به قتل رساند. اما مدت زیادی طول نکشید که توسط فردی به نام «مگی سویر» چندین بار مورد اصابت گلوله قرار گرفت. بمب جوکر در یک فروشگاه اسباب بازی بود و خوشبختانه که منفجر شد، هیچکسی در آن‌جا حضور نداشت و به‌صورت کامل تخلیه شده بود. از طرف دیگر هم در همین حین، خود او در بیمارستان قرار داشت و به ماجرای تنشج‌باری که ایجاد کرده بود، می‌خندید.

  • زیر نقاب:

در این برهه زمانی، جیسون تاد که رابین دوم محسوب می‌شد، احیا شد و دوباره به زندگی بازگشت؛ آن هم بعد از گذشت چندین سال که همه تصور می‌کردند او به خاطر جوکر جان خود را از دست داده است. جیسون تاد، جوکر را ربود و تلاش کرد تا کاری کند که بتمن به آن‌جا بیاید و با شلیک کردن به سمت او، انتقام مرگ رابین دوم را بگیرد. البته همان‌طور که همه ما انتظار داریم، بتمن این کار را انجام نداد.

  • بحران بینهایت:

در این مجموعه و خط داستانی آن، جوکر تنها شروری روی کره زمین بود که به جامعه مخفی نپیوسته بود. تنها دلیلی هم که این اتفاق افتاد، این بود که او درگیر دنبال کردن یک سلول از باند رویال فلاش بود و تمام اعضای آن را هم به قتل رساند. کینگ هم در مقابل کارهای او را زیر سؤال برد و قصد داشت که دلیل کارهای او را بداند. بعد از اعلام این پاسخ که همه می‌دانند جوکر چقدر وحشی است و هیچ حس همدردی‌ای نداشت، جوکر این کینگ را هم به قتل رساند و از آن‌جا رفت. در پی نبرد برای شهر مترو پلیس، جوکر توسط لکس لوتر استخدام شد تا «الکس لوتر» را به قتل برساند؛ کاری که او در یکی از خیابان‌های خالی شهر گاتهام انجام داد.

  • تولد دوباره:

در قسمت ۶۵۵ سری کتاب کمیک Batman، جوکر توسط یک افسر پلیس که عقل و هوش خود را از دست داده بود، از ناحیه صورت مورد اصابت گلوله قرار گرفت. همین اتفاق باعث شد که او برای مدتی نتواند هیچ فعالیت خاصی داشته باشد. او بعد از گذراندن یک جراحی پلاستیک خیلی سنگین و یک سری جلسات درمان فیزیکی، دوباره در قسمت ۶۶۳ همین مجموعه کمیک ظاهر شد؛ آن هم با یک ظاهر کاملا جدید. او لبخند مخصوص گلاسگو را به‌صورت دائمی روی صورت خود حک کرده بود. جوکر، در طی مدت زمانی‌که در دوران بهبود و تحت مراقبت‌های ویژه قرار داشت، یک نسخه جدید از زهر جوکری خود درست کرد؛ نسخه‌ای که خیلی خطرناک‌تر و مرگبارتر از نسخه قبلی بود. او این زهر را به هارلی کوییت داد تا تمام شرکا و همکاران سابق خود را به قتل برساند.

قرار بود آن‌ها با این کار، یک تولد دوباره‌ی معنوی را نمایش دهد. بعد از گذشت مدتی، جوکر یک شورش در تیمارستان آرکهام به راه انداخت و همه چیز را به هم ریخت. او تا جایی پیش رفت که حتی تلاش کرد هارلی کویین را هم به قتل برساند. این اتفاق را می‌توان بزرگ‌ترین ماجرا، در خط داستانی تولد دوباره جوکر دانست. بتمن خیلی زود خود را به آن‌جا رساند و جوکر را متوقف کرد. به واسطه‌ی همین اتفاقات بود که جوکر با گروه Black Glove ارتباط برقرار کرد و با آن‌ها همکاری کرد.

  • Batman R.I.P:

زمانی‌که بتمن به ملاقات جوکر در سلول مخصوص به خودش رفت، از او در رابطه با گروه Black Glove پرسید اما به ظاهر این فرد شرور و روانی، اطلاعات مفیدی را در اختیار شوالیه تاریکی قرار نداد. بعدها، جوکر درحالی‌که در یک جلسه درمانی قرار داشت، از طرف کلاب شروران با او ارتباط برقرار شد. اعضای این کلاب از جوکر دعوت کردند که در بازی‌ای که در نظر داشتند، به آن‌ها بپیوندد. آن‌ها در نظر داشتند که در این بازی، مرگ بتمن را به ارمغان بیاورند. جوکر خیلی زود به آن‌ها پیوست زیرا اطمینان کامل داشت و می‌دانست که بتمن به هر شکلی، از تلاش‌های آن‌ها برای به قتل رساندنش، جان سالم به در می‌برد. او دیگر در طی این سال‌ها، خیلی چیزها را در رابطه با بتمن یاد گرفته بود و از آن‌ها اطمینان داشت. جوکر پیش از اینکه از جمع اعضای این کلاب برود و به واسطه یک آمبولانس فرار کند، برخی از اعضای این گروه را به قتل رساند. اما آمبولانس مخصوص او، توسط بت موبیل از جاده خارج شد.

  • بتمن و رابین:

در این برهه زمانی مشخص شد که جوکر خود را به شکل یک کاراگاه و نویسنده انگلیسی به نام «اوبرون سیکستون» و همچنین «دامینو کیلر» درآورده است؛ کسی که در حال کشتن اعضای سازمان خاصی به نام The Black Glove بود. جوکر درحالی‌که توسط بتمن بازجویی می‌شد، ادعا کرد که یک بار متوجه شد که بتمن ِ «او» یا همان بروس وین، رفته است. در همان زمان یک چیزی در او تغییر کرد و شخصیتش کاملا خالی شد. در آن زمانی دیگر یک شاهزاه دلقک جرم و جنایت وجود نداشت. او ادعا کرد که قصد داشت با چیزی که ازطریق «دکتر هرت» به دست آورده بود، به بتمن کمک کند. تنها راهی هم که می‌توانست به وسیله آن اعتماد بتمن را به دست بیاورد، این بود که در قالب اوبرون سیکستون فعالیت کند.

پیش از اینکه او بتواند چیز بیشتری را توضیح دهد، جیم گوردن و نیروهای اداره پلیس شهر گاتهام به آن‌جا آمدند و مکالمه بتمن و جوکر را متوقف کردند. بتمن، جیم گوردن را به بت کیو برد تا در رابطه با وضعیت فعلی با او صحبت کند. به همین ترتیب هم رابین یا همان دیمین وین را با نیروهای پلیس و جوکر تنها گذاشت. زمانی‌که بتمن به‌طور کامل آن‌جا را ترک کرد، جوکر درخواست کرد که با رابین صحبت کند. رابین هم به طبع به همان اتاقی رفت که جوکر در آن‌جا زندانی شده بود و در را پشت سر خود قفل کرد. رابین در همان ابتدا به جوکر گفت که اصلا به او باور ندارد و فکر می‌کند که او فقط دارد ادا در می‌آورد. جوکر شروع به شکستن کرد و کم کم مقابل رابین به طرز مسخره‌ای به گریه افتاد. او ادعا داشت که همیشه به این شکل نبوده است.

در طی کراس اوری که بین شخصیت‌های شرکت دی سی و مارول به وجود آمده بود، جوکر با سیبرتوث ترکیب شد که هاینا نام داشت و دشمن شخصیت دارک کلا (دشمن بتمن و ولورین) بود

جوکر اعتقاد داشت او خودش، برای اینکه به این هیولایی که هست، تبدیل شود، خلق شده است. رابین که هنوز به ماجراهای احساسی جوکر کاری نداشت و اصلا آن‌ها را باور نمی‌کرد، سؤال‌های خود را از جوکر، که تبدیل به «نیروی هرج‌و‌مرج» شده بود، آغاز کرد. رابین به این موضوع اشاره کرد که همه چیز در رابطه با جوکر، یک نقشه کاملا دقیق و زیرکانه است. در همین لحظه بود که او یک دیلم از زیر شنل خود بیرون کشید. جوکر که به سخنان بدبینانه‌ی رابین گوش می‌کرد، از گریه کردن دست برداشت، به دستان خود نگاه کرد و به رابین گفت: «تو دقیقا شبیه به او حرف می‌زنی». هنوز جوکر حرف خود را به پایان نرسانده بود که رابین کتک‌های خود را شروع کرد و به طرز وحشیانه‌ای جوکر را با آن دیلم کتک می‌زد؛ دقیقا همان بلایی که جوکر بر سر رابین دوم یعنی جیسون تاد آورده بود.

جوکر با درد و تلاش زیادی فریاد می‌کشید و درخواست کمک می‌کرد. از طرف دیگر هم پلیس‌هایی که بیرون اتاق قرار داشتند، هیچ اهمیتی به فریادهای جوکر ندادند و او را با رابین انتقام‌جو، تنها گذاشتند. جوکر که در حال کتک خوردن بود، فقط به سمت دیمین لبخند زد. او دوست داشت که با این کار به رابین نشان دهد که از این کتک‌ها لذت می‌برد. اما دیمین اصلا این چیزها باورش نشد و اهمیتی نمی‌داد. در همان لحظه مشخص شد که جوکر، پیش از اینکه دستگیر شود، ناخن‌های انگشت خود را با زهر مخصوص خودش پوشانده بود. زمانی‌که رابین در معرض این زهر قرار گرفت، بلافاصله فلج شد و یک خنده آشنایی هم روی صورتش ظاهر شد. جوکر از همین فرصت به نفع خودش استفاده کرد و دیلم را که روی زمین افتاده بود، برداشت.

جوکر بعد از برداشتن این دیلم، دستگاه‌های خاصی را هم که رابین در کمربند خود داشت، برداشت و با کمک آن‌ها از آن‌جا فرار کرد. او بعدها با بتمن در رابطه با این صحبت کرد که او از طرف خودش، به سراغ دکتر هرت و پروفسور پیگ برود و به آن‌ها حمله کند. بعد از اینکه افراد پروفسور پیگ، بتمن را شکست دادند، مشخص شد که جوکر، دیمین را دستگیر و به مخفیگاه جدید خودش برده است. کسی از این موضوع اطلاع نداشت اما جوکر در جایی در داخل بت کیو، پنهان شده بود. او به واسطه‌ی قبرستان خانوادگی وین، توانست به داخل بت کیو دسترسی پیدا کند. بعد از این اتفاق جوکر، رابین را به ماموریتی فرستاد تا با افراد پیگ و همچنین هرت، دست‌وپنجه نرم کند و آن‌ها را شکست دهد. رابین خیلی راحت شکست داده شد و برتری خود را از دست داد.

درست زمانی‌که دکتر هرت داشت دیک و دیمین را به‌صورت همزمان اعدام می‌کرد، بروس دوباره به شهر گاتهام بازگشت. یک نبرد بین افراد دکتر هرت و همچنین آن شوالیه‌های شنل پوش به وجود آمد که درنهایت منجر به برگزاری مرحله نهایی در بت کیو شد؛ آن هم بین بروس و هرت. هرت بعد از شکست خوردن در این نبرد، تلاش کرد که از غار فرار کند اما به یک سری دومینو برخورد کرد که منجر به جوکر می‌شد. یک درگیری هم باز بین این دو به وجود آمد. هرت تلاش کرد تا اسلحه مورد نظر خود را به دست بیاورد اما روی یک پوست موز رفت، مسموم شد و توسط خود جوکر به‌صورت زنده به زیر خاک رفت و دفن شد.

  • کلیدهای اسکلتی:

درست زمانی‌که گوردن در تلاش بود که خطی را بین کار و خانه‌اش ایجاد کند، تماسی را از طرف همکارش «هاروی بولاک» دریافت کرد و مجبور شد که بلافاصله به‌جای خاصی برود. زمانی‌که گوردن به آن‌جا رسید، بولاک به جیم اطلاع داد تمام قفس‌هایی که در محل نگه‌داری پرندگان قرار دارد، به‌صورت خودکار از داخل یک اتاق کنترل، کنترل می‌شوند. اما یک سری مشکلات خاصی داخل فیلم‌های ضبط شده وجود دارد که جیم حتما باید آن‌ها را ببیند. گوردن در تصاویری که به او نشان داده شد، مردی را دید که شباهت خیلی زیادی به پسر خود یعنی «جیمز جونیور» داشت. این فرضیه نگران کننده در ابتدا موضوع خاصی نبود اما کم کم برای گوردن دردسر درست کرد. او خیلی زود به فکر یک پروند قدیمی حل نشده افتاد که موضوع اصلی آن مرگ کودکان بود.

چیزی حدود ۱۵ سال پیش، گوردن در تلاش بود که در حوزه خود پیشرفت کند و رده‌ی خود را بالا ببرد. به همین دلیل هم تحقیقات خود را حول محور یک پرونده خاص آغاز کرد. در این پرونده، ماجرای قتل هشت نفر ذکر شده بود که با قاتلی به نام «پیتر پن کیلر» ارتباط داشت؛ ظاهرا این قاتل وارد منزل خانواده‌های مختلف می‌شد و کودکان آن‌ها را از رختخواب آن‌ها می‌دزدید و بعد هم آن‌ها را به قتل می‌رساند. زمانی‌که پیتر پن کیلر در تلاش بود تا جیمز جونیور جوان را بدزدد، گوردن پیش‌دستی کرد و مقابل او ظاهر شد. حالا بعد از ۱۵ سال، گوردن به زندان بلک گیت رفت تا پیش از اینکه پیتر پن کیلر از زندان آزاد شود، باری دیگر با او صحبت کند. گوردن دوست داشت بداند که چرا این قاتل، کار خود را ادامه نداد و جیمز جونیور را ندزدید.

قاتل در طی این گفت‌وگو اعلام کرد که قصد داشت جیمز جونیور را در همان لحظه به قتل برساند، به‌جای اینکه او را بدزدد. او توضیح داد زمانی‌که وارد اتاق جیمز جونیور شده بود، او به‌صورت شوم و بسیار بدی به این قاتل خیره شده بود و نگاهش با سایر فرق داشت. این قاتل همچنین عنوان کرد که در گذشته، پیش از اینکه به خانه گوردن بیاید، یک دختر بچه را که دوست اوراکل هم محسوب می‌شد، به قتل رسانده بود. این اعتراف باعث شد تا گوردن در رابطه با معصومیت پسرش و اینکه واقعا چه اتفاقی برای آن دختر بچه افتاده بود، به فکر و تردید بیفتد. در طی تمام این سال‌ها، اوراکل این تصور را داشت که جیمز جونیور به‌نوعی دوستش «بس» را به قتل رسانده است. زیرا اوراکل، برادر خود را دیده بود که در حال بازی کردن با کلید‌های آپارتمان دوستش بود؛ آن هم با یک حالت از خود راضی و خاصی که روی صورتش داشت.

جوکر دارای دو دختر بود؛ یکی دختر بیولوژیکی‌اش که هارلی او را از پدرش مخفی کرده بود و دیگری هم دوئلا دنت بود که خودش را به شکل جوکر در می‌آورد

گوردن در گذشته این داستان را از باربارا شنیده بود اما حالا این شک به جانش افتاده بود که نکند داستان باربارا واقعا درست بوده باشد. البته این احتمال هم وجود داشت که قاتل، کلیدهای دختر جوان را گرفته باشد و به‌صورت تصادفی در خانه گوردن انداخته باشد. گوردن بعد از مکالمه‌اش با پیتر پن کیلر، او را تهدید کرد که همیشه به دنبالش خواهد بود و هر کاری می‌کند تا از رخ دادن یک قتل دیگر جلوگیری کند. چند ساعت بعد در همان روز، گوردن از اوراکل خواست تا یکدیگر را ملاقات کنند تا جیمز بتواند کشفیات جدیدش را با او به اشتراک بگذارد. جیم به باربارا اعلام کرد که برادرش دوباره به گاتهام بازگشته است. باربارا مدام در طی این گفت‌وگو، به این موضوع اشاره می‌کرد که جیمز جونیور بسیار باهوش و حیله‌گر است.

اوراکل تمام حرف‌های پدرش را شنید و درحالی‌که هنوز به درستی داستان خود اعتقاد داشت، پدرش را با شک و تردید تنها گذاشت. در همین لحظه هم جیمز جونیور از سمت دیگر رستوران وارد صحنه شد و درکنار پدرش نشست. او توضیح داد که چرا دوباره به گاتهام بازگشته است و شروع به معذرت‌خواهی کرد؛ آن هم به خاطر کارهایی که در محل نگه‌داری پرندگان انجام داده بود. جیمز جونیور برای پدر خود توضیح داده بود که مادرش، او برای یک سری ارزشیابی‌های روانشناختی به آرکهام فرستاده بود. دکترها بعد از این بررسی تشخیص داده بودند که او از لحاظ روانی ناپایدار است. بااین‌حال، به‌جای اینکه او را در آرکهام نگه دارند، یک داروی تجربی برای او تجویز کردند تا برای ثبات روان جیمز، به او کمک کنند.

جیمز ظاهرا صحبت‌های اوراکل را هم شنیده بود و مقابل پدرش قسم خورد که او هیچکس را به قتل نرسانده است. گوردن هنوز نمی‌دانست که باید چطور فکر کند تا اینکه جیمز به او اطلاع داد که قرار است به‌صورت داوطلبانه در کلینیک دکتر تامپکینز فعالیت کند. گوردن برای مدتی فوق‌العاده احساس آرامش می‌کرد که تصوراتش اشتباه بوده است. زمانی‌که گوردن به آپارتمان خود بازگشت، دنباله‌ای از خون را دید. او این خون را دنبال کرد و به اتاق قدیمی جیمز جونیور رسید. گوردن در اتاق، جسد یک قلدر مدرسه‌ای را دید که در گذشته به پسرش زور می‌گفت. به نظر می‌رسید که همه درباره جیمز جونیور درست فکر می‌کردند. به همین دلیل هم بلافاصله به سمت کلینیک رفت و دکتر تامپکینز را پیدا کرد.

لزلی به گوردن اطلاع داد که پسرش داوطلب نمونه است زیرا هر کاری را که به او گفته می‌شود، او با «خوشحالی» انجام می‌دهد. ظاهرا لزلی وظیفه ساختن تغذیه نوزادانی را هم که از خانواده‌های فقیر می‌آمدند، به جیمز داده بود. در همین لحظه که این دو در حال صحبت بودند، به سمت اتاق جیمز رفتند. گوردن در سرتاسر اتاق چرخید و بخشی از داروهای جیمز را پیدا کرد. این دارو به این منظور ساخته شده بود که یک ماده شیمیایی را در ذهن آزاد کند تا بیمار بتواند حس دلسوزی و همدلی داشته باشد. گوردن بلافاصله یکی از این قرص‌ها را به خانه باربارا که در برج کورد قرار داشت، برد. باربارا متوجه شد که این دارو، با وجود اینکه قرار بود که به جیمز در روند درمانی کمک کند، اما هنوز در فازهای آزمایش قرار داشت و توسط FDA تایید نشده بود.

در طی خط داستانی The Batman Who Laughs، قلب جوکر سمی را از خودش آزاد کرد که باعث دیوانه و مجنون شدن بتمن شد

گوردن امیدوار بود که بتواند پسر خود را راضی کند که یک سری آزمایش خون از او بگیرد و به این طریق مطمئن شود که آیا او این قرص‌ها را مصرف می‌کرده یا خیر. بعد از اینکه گوردن آن‌جا را ترک کرد، باربارا اجزای این قرص را تجزیه کرد و به کشف جدیدی رسید. جیمز، تاثیرات این قرص را برعکس کرده بود و حالا کاری که این قرص انجام می‌داد، این بود که از لحاظ شیمیایی هر نوع دلسوزی‌ای را که در وجود مصرف‌کننده وجود داشت، از بین می‌برد. بااین‌حال، شدت این قرص آنقدر کم بود که روی یک فرد بزرگسال تاثیر نمی‌گذاشت. گوردن بعد از شنیدن حرف‌های دخترش، خیلی زود به یاد این افتاد که جیمز، مسئول تهیه غذای نوزادان است. جیمز این قرص‌ها را در فرمول مخصوص نوزادان قرار می‌داد.

او با انجام این کار، قصد داشت مطمئن شود که این نوزادان این قرص‌ها را مصرف می‌کنند و در مسیر تبدیل شدن به افراد روانی قرار می‌گیرند. گوردن خیلی زود خود را به کلینیک رساند اما بولاک او را متوقف کرد؛ زیرا یک سری اخبار بد برای او داشت. بولاک اعلام کرد که جوکر از تیمارستان آرکهام فرار کرده بود و اتفاق بسیار بدی هم برای همسر سابق گوردن رخ داده بود. گوردن بلافاصله به یک تیم ویژه خبر داد که به آن‌جا بیایند و منتظر جیمز باشند. در طی مدتی که گوردن و بولاک مشغول رفتن به سراغ پرونده ذکر شده بودند، کاراگاه اعلام کرد که یک تماس ناشناس دریافت کرده است؛ تماسی که ادعا داشت باربارا گوردن در آینده‌ای نزدیک در هتل پلازای گاتهام جانش را از دست می‌دهد. آن‌ها بلافاصله خود را به هتل رساندند و گوردن متوجه شد که همسر سابقش با یک لبخند خونی روی صورت، جانش را از دست داده است.

کمیسر با سرعت زیادی همسر سابقش را به آزمایشگاه صنایع وین برد. در همین حین هم بولاک با اوراکل تماس گرفت و توضیح داد که چه اتفاقی رخ داده است. اوراکل هم بلافاصله به همراه دیک گریسون، خودشان را به آزمایشگاه رساندند. خوشبختانه، آن‌ها بالاخره با انجام یک سری کارهای خاص توانستند باربارا را بازگردانند. گوردن دیگر به جایی رسیده بود که می‌خواست سر جوکر را ببرد و بر سر نیزه بزند؛ زیرا تا به آن لحظه، جوکر بدبختی‌های خیلی زیادی را برای گوردن به وجود آورده بود. اما دیک توانست او را متقاعد کند که این اصلا کار جوکر نیست؛ او اصلا امکان نداشت که بتواند از آرکهام فرار کند و آنقدر زود به محل اسکان باربارا پی ببرد. دیک که در تیمارستان آرکهام به‌دنبال جوکر می‌گشت، به بخش متروکه‌ای از آن رسید.

در این بخش، یک راه زیرزمینی وجود داشت که متعلق به ویکتور زز بود و او مدام از همین راه استفاده می‌کرد تا به شهر برسد، افراد مختلفی را بکشد و پیش از اینکه کسی متوجه شود، دوباره به تیمارستان بازگردد. دیک در این مسیر، جوکر را پیدا و بازجویی خود را آغاز کرد. دیک که دید جوکر به این راحتی‌ها صحبت نمی‌کند، کمی او را کتک زد و بالاخره متوجه شد که او چه کسی را استخدام کرده بود که به باربارا گوردن حمله کند. اما مدت زیادی طول نکشید که جوکر دوباره خنده خود را آغاز کرد. طبق گفته خود جوکر، اگر دیک بتمن واقعی بود، متوجه می‌شد که جوکر آدمی نیست که کارهای کثیفش را برعهده یک فرد دیگری بگذارد و اجازه بدهد که فرد دیگری برای تفریحات او اعتبار دریافت کند. دیک بالاخره به این نتیجه رسید که تمام این ماجراها یک نقشه بوده است و فردی قصد داشت جوکر را تبدیل به طعمه‌ای بکند که درنهایت کمیسر گوردن یک بار برای همیشه جوکر را کنار بزند.

به محض اینکه باربارا گوردن به هوش آمد و چشمش به همسر سابقش خورد، شروع به جیغ زدن کرد و درخواست کمک داشت. یک دکتر بلافاصله به آن‌جا آمد و یک آرامبخش به باربارا تزریق کرد. گوردن بالاخره متوجه شد که جیمز کسی بوده که زهر ونوم را به همسر سابقش تزریق کرده است. جیمز قصد داشت تا با این کار، کاری را که مادرش با او کرده بود و او را به آرکهام فرستاده بود، جبران کند. از طرف دیگر هم امیدوار بود که گوردن با دیدن موارد مختلف، مقصر اصلی را جوکر بداند و به جایی برسد که او را به قتل برساند. اگر گوردن می‌دانست که پسرش چقدر باهوش و محاسبه‌گر است، به این نتیجه هم می‌رسید که جیمز تا به آن لحظه دیگر فهمیده بود که پدرش به همه چیز پی برده است. بنابراین فقط یک نفر باقی می‌ماند که بتواند او را شکنجه کند و او هم کسی نبود جز... اوراکل.

زمانی‌که اوراکل وارد خانه خود شد، جیمز در را پشت سرش بست. جالب است بدانید که جیمز احترام خیلی زیادی برای اوراکل قائل بود. زیرا فقط اوراکل بود که جیمز را برای آن چیزی که هست، می‌دید. اوراکل همیشه از همان ابتدا می‌دانست که جیمز مشکل روحی و روانی دارد و بخش خیلی زیادی از افرادی که به دست جیمز کشته شده بودند، فقط قربانی بودند و هیچ کار بدی انجام نداده بودند. به‌صورت خلاصه، اوراکل خیلی زود متوجه شد که جیمز در تلاش است که یک سری عیب‌ها را پیدا کند یا یک سری افراد را مقصر این اتفاقات بداند؛ تا بلکه به این طریق بتواند تمایلات خشن خود را راضی و توجیه کند. جیمز با شنیدن این حرف‌ها لبخند زد و در نتیجه احترامش برای اوراکل به مراحل جدیدی رسید.

  • صورت‌های مرگ:

در پی رویداد فلش پوینت، لحظه‌هایی از تاریخچه جوکر تا حدودی دستخوش تغییرات قرار گرفت. اما این کاراکتر از لحاظ شخصیتی، اصلا در مجموعه New 52 تغییری نکرد. در قسمت اول سری کتاب کمیک Detective Comics ما شاهد این هستیم که او در چندین پرونده مختلف قتل که در شهر گاتهام به وجود آمده بود، مظنون اصلی حساب می‌شود. او در این دوران، از یک لباس مشکی استفاده می‌کرد. در پایان این ماجرا هم ما در صحنه‌ای دیدیم که صورت او توسط فردی به نام «دال میکر» جدا و به دیوار آویزان شده است.

  • مرگ خانواده:

در این دوران، جوکر دوباره به شهر گاتهام بازگشت تا خانواده بتمن را به‌صورت کامل پایین بکشد و تک تک آن‌ها را نابود کند. اول از هر کاری، جوکر به اداره پلیس شهر گاتهام رفت تا صورت خود را از آن‌ها پس بگیرد. در طی مدت زمانی‌که آن‌جا بود، تعداد زیادی از افسران پلیسی را که در اداره حضور داشتند، به قتل رساند و بعد هم بلافاصله ناپدید شد. بعد از این کار، جوکر به سمت عمارت وین رفت و آلفرد پنی ورث را ربود. محل ملاقات بین جوکر و بتمن، در جایی که مخزن گاتهام در آن قرار داشت، بود. جوکر در طی این ملاقات اعلام کرد که هویت واقعی تک تک اعضای خانواده بتمن را می‌داند و در آینده‌ای نزدیک قرار است به سراغ همه آن‌ها برود. در ادامه این خط داستانی، جوکر به مامویت شخصی خود ادامه داد و به سمت تک تک اعضای خانواده بتمن حمله کرد.

او در ابتدا، به سراغ مادر باربارا گوردن رفت و او را ربود. جالب است بدانید درست زمانی هم که باربارا به آن‌جا آمد تا مادرش را نجات دهد، جوکر از او خواستگاری کرد. در ادامه این مجموعه، جوکر کار خود را تا جایی ادامه می‌دهد که سرانجام به یک نبرد ختم می‌شود؛ نبردی که نتیجه آن، پایان جوکر را رقم زد. بتمن و دیگر اعضای خانواده قهرمانی خودش، جوکر را شکست دادند و توانستند آلفرد را پیدا و نجات دهند. سرانجام، آن‌ها توانستند یک بار برای همیشه به دیوانگی و جنون جوکر پایان بدهند.

  • Zero Year:

جرد لتو برای ایفای نقش جوکر، حاضر شد ابروهای خود را تیغ بزند اما این در حالی بود که سزار رومرو اصلا قبول نکرد که برای گریم جوکر، سبیل‌هایش را بزند

در رویداد Zero Year، بتمن به گذشته باز می‌گردد تا آغاز خود را دوباره ببیند. در این خط داستانی ما شاهد بروی جوان هستیم که مقابل باند رد هود قرار گرفته است. در این زمان، جوکر رهبر این گروه است و ظاهرا هنوز تبدیل به آن شخصیت شروری که امروزه همه آن را می‌شناسیم، نشده است. براساس چیزی که از رد هود نشان داده شد، به نظر می‌رسد که او پیش از تبدیل شدنش به جوکر، خیلی قاتل‌تر، دیوانه‌تر و باهوش‌تر بوده است. حتی در آن زمان هم که رد هود سعی می‌کرد به همراه دیگر اعضای گروهش جنایتی را انجام دهند، در شرایط و روش‌های مختلف، توسط بروس متوقف می‌شدند. در طی این خط داستانی، رد هود به همراه اعضای باند خود یک بالون هوایی دزدیدند که اعضای خانواده فالکون روی آن قرار داشتند. اما پیش از اینکه آن‌ها بتوانند نقشه خود را به فاز بعدی خود ببرند، بروس که خودش را به شکل پنگوئن درآورده بود، به آن‌جا آمد و به سمت آن‌ها حمله کرد.

جوکر خیلی زود فهمید که این فرد، همان پارتیزان است که اخیرا در کارهایشان دخالت می‌کند و سعی دارد که نقشه‌هایشان را خراب کند. جوکر تا جایی پیش رفت که به این پارتیزان پیشنهاد داد که به‌عنوان یک رد هود به باند آن‌ها بپیوندد. هنوز مدت زیادی نگذشته بود که یکی از اعضای باند رد هود، به جوکر لقب دیوانه را داد. جوکر بعد از شنیدن این حرف، بدون ذره‌ای تردید به سمت او تیراندازی کرد و گفت که حالا برای حضور بروس در گروه، جا باز شده است. بروس این پیشنهاد را رد کرد و بلافاصله به مبارزه با آن‌ها پرداخت. در همین حین، جوکر سلاحی را در آورد که از فناوری صنایع وین ساخته شده بود. او تلاش کرد تا با استفاده از این سلاح به سمت بروس شلیک کند اما در عوض یکی از اعضای گروه سد راهش قرار گرفت. همین اتفاق هم باعث شد که بروس بتواند از آن بالون فرار کند.

  • پایان بازی:

ماجراهای این خط داستانی، به بعد از رویدادهای Batman Eternal مربوط است. حالا جوکر بازگشته است و فکر انتقام در سر دارد. ماجرا در قسمت ۳۵ سری کتاب کمیک Batman آغاز می‌شود که بروس وین توسط اعضای گروه لیگ عدالت مورد حمله قرار می‌گیرد. بتمن با تمام اعضای این گروه قهرمانی مانند واندر وومن، فلش، آکوامن و سرانجام سوپرمن مبارزه می‌کند. در همین حین، مشخص شد که سوپرمن از لحاظ ذهنی تحت کنترل جوکر قرار داشت و به‌نوعی از او دستور می‌گرفت؛ سوپرمن مدام می‌خندید و ادعا داشت که این بار هیچکس نیست که بتمن را نجات دهد.

از جمله توانایی‌های چشمگیر جوکر می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • مهارت در زمینه مبارزه تن به تن
  • مقاومت دربرابر درد
  • مصونیت دربرابر زهر مخصوص جوکر

جوکر به خاطر وضعیت روحی و ذهنی‌ای که دارد، دربرابر ترس کاملا مصون است. او تقریبا هیچ چیزی از ترس را درک نمی‌کند و همه چیز را دقیقا به‌عنوان یک جوک مسخره می‌بیند. او همچنین دربرابر زهر ترس هم مصون است؛ آن هم به خاطر اینکه مدت زمان زیادی را در معرض مواد شیمیایی قرار گرفته بود. سم ترس اسکرکرو هیچ تاثیری روی جوکر ندارد و همان‌طور هم که در قسمت ۱۲۱ سری کتاب کمیک Birds of Prey دیدیم، «ویژنری» هم نمی‌تواند او را هیپنوتیزم کند و ترس را در وجودش ایجاد کند. او و پویزن آیوی نشان دادند که دربرابر گازهای مخصوص یکدیگر، مصونیت کامل دارند. جالب است بدانید که جوکر تا حد خیلی زیادی دربرابر درد مقاومت دارد. در قسمت ۱۶ سری کتاب کمیک Birds of Prey، جوکر پایش را گچ گرفته بود اما به شکلی آن را به شوخی می‌گرفت که انگار اصلا چنین چیزی آن‌جا وجود ندارد.

او حتی در خط داستانی Batman: Dark Victory هم مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود، مدام می‌خندید و همه چیز را به مسخره می‌گرفت. زمانی‌که در خط داستانی Batman Confidential چندین بت رنگ مختلف به سمت او پرتاب شد و دهانش را شکاف داد، جوکر به وضوح نشان داد که هیچ درکی از درد ندارد. در بیشتر اوقات، اینگونه به نظر می‌رسد که انگار او از درد لذت می‌برد و مدام دیگران را تحریک می‌کند که درد را به او القا کنند. به نظر می‌رسد تنها کاری که گلوله‌ها با جوکر می‌کنند، این است که تا حدودی سرعتش را کاهش می‌دهند یا اینکه برای مدتی موقت، او را از میدان مبارزه دور می‌کنند. در چندین موقعیت مختلف، ما به‌صورت آشکار دیدیم که جوکر توانسته بود از انفجارها و سقوط‌های مختلف جان سالم به در ببرد.

بعد از قرار گرفتن در معرض آن مواد شیمیایی خاص، استخوان‌های جوکر تبدیل به استخوان‌هایی شدند که با سرعت خیلی زیادی بهبود پیدا می‌کردند؛ حتی در چندین کتاب کمیک هم اینگونه اعلام شد که او از لحاظ فیزیکی اصلا پیر نمی‌شود. جالب است بدانید که جوکر یک مخترع و شیمی‌دان نابغه است. او یک آرسنال و زرادخانه بزرگ دارد که اسلحه‌های آن همه با سبک کمدی ساخته شده است. شاید سلاح‌هایی که جوکر به کار می‌برد کمی خنده‌دار به نظر برسد اما ثابت کرده که می‌توانند بسیار خطرناک و مرگبار باشند. این سلاح‌ها عبارت‌اند از گاز القای خنده، یک سلاح پرتاب نیزه، بادکنک‌های بامزه انفجاری، یک گل پرتاب اسید، یک بازر با ولتاژ بسیار بالا، کارت‌هایی با تیزی تیغ، کیک‌های مسموم، اسلحه‌های آبی پرتاب کننده اسید و همچنین سیگارهای انفجاری.

در یکی از رویدادهای مهم مجموعه Detective Comics، جوکر قصد داشت که یک زندگی جدید و شروع تازه‌ای داشته باشد. به همین دلیل هم صورت خود را برید اما بعدها با یک سری سوزن و بند، آن را دوباره چسباند

جوکر نه‌تنها دربرابر سم مخصوص خودش مصونیت کامل دارد، بلکه دربرابر سموم مشابه هم مصون است. جوکر یک تیرانداز ماهر و عالی محسوب می‌شود؛ همان‌طور که در خط داستانی Lovers and Madmen هم نشان داده شد. او بارها و بارها با نشانه‌گیری دقیقی، سر قربانیان خود را هدف گرفته است و حتی یک بار هم تیرهایش خطا نرفته است. او حتی این مهارت تیراندازی خود را به دیگر افراد هم نشان داده تا برای همین مهارت خود استخدام شود. جوکر در موقعیت‌های مختلف نشان داده که مهارت زیادی هم در زمینه مبارزه تن به تن دارد و در سطح بالاتر از حد متوسط قرار می‌گیرد. با اینکه او هیچ سبک مبارزه‌ای خاصی ندارد و فقط فنون مبارزه‌های خیابانی را مورد استفاده قرار می‌دهد، اما باز هم توانسته چندین بار فنونی را روی بتمن پیاده کند.

جوکر در زمینه استفاده از سلاح‌های دیگر هم که سبک مخصوص خودش را ندارند، مانند تفنگ‌ها، چاقوها، مواد منفجره و حتی سلاح‌های غیرمرگبار مانند مداد، مهارت خیلی زیادی دارد. در خط داستانی A Clown at Midnight و همچنین قسمت ۶۶۳ سری کتاب کمیک Batman، بخشی وجود دارد که در آن، جوکر در سلول خود در تیمارستان آرکهام نشسته است و انتظار شوالیه تاریکی را می‌کشد. در همان زمان، یک پشه روی دستان رنگ پریده‌ی او نشست و در تلاش بود تا خون او را بخورد. این حشره بلافاصله جان خود را از دست داد. زیرا جریان خونی جوکر درست همانند یک سم عمل می‌کند و طعمه‌اش را ناآگاهانه به قتل می‌رساند. با اینکه جوکر هیچ قدرت ابرانسانی خاصی ندارد اما یک سری توانایی‌هایی دارد که انسان‌های عادی قادر به انجام آن‌ها نیستند.

در خط داستانی تیمارستان آرکهام ما شاهد این بودیم که شخصیت جوکر «فوق‌العاده عاقل» است. این مورد نشان می‌دهد که او واقعا متوجه می‌شود که دنیا به چه شکلی است؛ بدون اینکه هیچ توهم خاصی در ذهنش وجود داشته باشد. براساس این حقایق، کل شخصیت او به‌گونه‌ای است که می‌تواند با شرایط تغییر کند. همین مورد هم باعث می‌شود که او فرد بسیار ماهری در جعل هویت و دروغ گفتن باشد؛ زیرا او زمانی‌که دروغ می‌گوید، واقعا به آن حرف‌ها باور دارد. درست همانند خیلی شخصیت‌های کمیک بوکی دیگر، جوکر هم این عادت را دارد که مدام مرگ را دور بزند. جنون جوکر یا همان قابی که خودش دور ذهن خود ایجاد کرده، باعث می‌شود که او حتی دربرابر قضاوت اسپکتر هم مصون باشد.

بتمن یک بار توضیح داده بود که جوکر نمی‌داند دقیقا چه چیزی درست و چه چیزی غلط است؛ یک درک اساسی که اسپکتر برای قضاوت به آن نیاز دارد. از طرف دیگر هم زمانی‌که «جیم کوریگن» و هال جوردن تبدیل به اسپکتر شده بودند، اصلا نمی‌تواند داخل ذهن جوکر بچرخند و متوجه شوند او به چه چیزهایی فکر می‌کند. آن‌ها حتی خودشان هم بعد از مدتی چرخش در ذهن این مرد دیوانه، گم شدند یا کم کم در حال از دست دادن عقل خود بودند. جالب است بدانید که جوکر تمایل زیادی برای شکستن دیوار چهارم دارد. از طرف دیگر هم به نظر می‌رسد که او آگاهی خیلی زیادی نسبت به وجود خود دارد و احتمالا می‌داند که فقط یک شخصیت کامیک بوکی است. او تنها شخصیتی است که به‌صورت مستقیم با خوانندگان خود صحبت می‌کند و توانایی انجام کارهایی مانند چرخاندن صفحات کمیک یا کنترل کردن بالن‌های گفتگویی خود را دارد.

در انیمیشن Batman Beyond: Return of the Joker اینگونه نشان داده شد که جوکر، تیم دریک را ربوده است و بعد از شکنجه‌های بسیار، او را تبدیل به نسخه کوچک‌تری از خودش کرده است

از طرف دیگر هم به نظر می‌رسد که جوکر کاملا به این موضوع واقف است که فقط برای شکست دادن و اذیت کردن بتمن خلق شده است و بهترین دشمن او محسوب می‌شود. در خط داستانی Going Sane، جوکر که تصور می‌کرد بتمن را به قتل رسانده است، به این نتیجه رسید که دیگر هیچ هدف و معنی‌ای باقی نمانده است که منجر به ادامه زندگی‌اش شود. به همین دلیل هم تصمیم گرفت که یک عمل جراحی روی خود انجام دهد و درست همانند یک انسان معمولی، یک زندگی عادی داشته باشد. بااین‌حال، به محض اینکه او متوجه شد که بتمن زنده است، دوباره به همان جنون خود بازگشت و زندگی خود را به‌عنوان یک قاتل بزرگ ادامه داد. صرف‌نظر از اینکه او واقعا دیوانه است یا این جنون ساختگی است، هوش او واقعا واضح است و کاملا بی‌همتا به نظر می‌رسد.

شرورانی که در تیمارستان آرکهام قرار دارند، از جوکر می‌ترسند و خیلی اوقات هم از او دستور می‌گیرند. از طرف دیگر هم افرادی که جوکر را خیلی خوب نمی‌شناسند و صرفا او را فقط به‌عنوان یک دلقک در نظر می‌گیرند، خیلی زود به کار اشتباه خود پی می‌برند و مجبور می‌شوند که درست مانند دیگران، از او حساب ببرند. عادتی که او همیشه دارد این است که دوست دارد اعتبار و نفوذ خود را به رخ همه بکشد؛ البته برای انجام این کار، همیشه هم از افراد و زیر دستان خود استفاده نمی‌کند و خودش هم وارد ماجرا می‌شود.

در انتها به چند مورد از انیمیشن‌ها و بازی‌هایی و آثاری اشاره می‌کنیم که شخصیت جوکر در آن حضور داشت:

  • سریال Batman محصول سال ۱۹۶۶ تا ۱۹۶۸ با بازی سزار رومرو
  • سریال Gotham محصول سال ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۹ با بازی کامرون مانهن
  • فیلم Batman محصول سال ۱۹۶۶ با بازی سزار رومرو
  • فیلم Batman محصول سال ۱۹۸۹ با بازی جک نیکلسون
  • فیلم The Dark Knight محصول سال ۲۰۰۸ با بازی هیث لجر
  • فیلم Suicide Squad محصول سال ۲۰۱۶ با بازی جرد لتو
  • فیلم Joker محصول سال ۲۰۱۹ با بازی واکین فینکس
  • انیمیشن سریالی The Adventures of Batman محصول سال ۱۹۶۸ تا ۱۹۶۹ با صداپیشگی تد نایت
  • انیمیشن سریالی The New Adventures of Batman محصول سال ۱۹۷۷ با صداپیشگی لنی واینریب
  • انیمیشن سریالی The Super Powers Team: Galactic Guardians محصول سال ۱۹۸۵ تا ۱۹۸۶ با صداپیشگی فرانک ولکر
  • انیمیشن سریالی Batman: The Animated Series محصول سال ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۵ با صداپیشگی مارک همیل
  • انیمیشن Batman: Mask of the Phantasm محصول سال ۱۹۹۳ با صداپیشگی مارک همیل
  • انیمیشن سریالی The New Batman Adventures محصول ۱۹۹۷ تا ۱۹۹۹ با صداپیشگی مارک همیل
  • انیمیشن سریالی Superman: The Animated Series محصول سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۰ با صداپیشگی مارک همیل
  • انیمیشن Batman Beyond: Return of the Joker محصول سال ۲۰۰۰ با صداپیشگی مارک همیل
  • انیمیشن سریالی Batman: The Brave and the Bold محصول سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۱ با صداپیشگی جف بنت
  • انیمیشن سریالی Harley Quinn محصول سال ۲۰۱۹ تاکنون با صداپیشگی آلن تودیک
  • بازی Batman: Arkham محصول سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۹ با صداپیشگی مارک همیل
  • بازی Injustice: Gods Among Us محصول سال ۲۰۱۳ با صداپیشگی ریچارد اپکار
  • بازی Injustice 2 محصول سال ۲۰۱۷ با صداپیشگی ریچارد اپکار
  • بازی Mortal Kombat vs. DC Universe محصول سال ۲۰۰۸ با صداپیشگی ریچارد اپکار

امید وارم از خواندن این مقاله لذت برده باشید از شما بخاطر همراهی با ما سپاسگزاریم

جوکرگاتهامدشمن بتمنمعرفی شخصیت جوکربتمن vs جوکر
غرق در افکار بی انتها با نتایج نامعلوم ...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید