آریا رائف
آریا رائف
خواندن ۵۰ دقیقه·۳ سال پیش

معرفی شخصیت دث استروک، اسلید ویلسون

در این قسمت از سری مقالات معرفی شخصیت‌های کتاب‌های کمیک، به سراغ مرگبارترین مزدور دنیای شرکت دی سی کامیکس یعنی اسلید ویلسون یا همان دث استروک می‌رویم.

اسلید ویلسون تقریبا از همان ابتدای فعالیت خود، از لحاظ ژنتیکی به گونه‌ای اصلاح شده بود تا بتواند از تمام محدودیت‌هایی که برای انسان عادی وجود دارد، سبقت بگیرد و بالاتر از همه انسان‌ها باشد. یک زمانی اسلید ویلسون یک سرباز به حساب می‌آمد اما حالا به عنوان یکی از ترسناک‌ترین قاتل‌های دنیای دی سی فعالیت می‌کند. او اغلب اوقات با اعضای گروه تین تایتانز، بتمن، لیگ عدالت، گرین ارو و حتی خداها مبارزه می‌کند.

شخصیت دث استروک یا همان اسلید جوزف ویلسون یک کاراکتر ابرشرور به حساب می‌آید که در کتاب‌های کمیکی که توسط کمپانی دی سی کامیکس منتشر می‌شوند، حضور دارد. او یک مزدور و قاتل به حساب می‌آید و اصلی‌ترین دشمن تیم تین تایتانز، به خصوص دیک گریسون است. نام این شخصیت به افتخار یکی از بازیگرهای آمریکایی به نام جان کارادین، انتخاب شده است. در طی این سالها، نویسندگان او را به عنوان یکی از دشمنان تمام ابرقهرمانانی که در دنیای دی سی وجود دارند، مانند بتمن و گرین ارو، در کتاب‌های کمیک به تصویر می‌کشند.

مجله ویزارد لیستی از بزرگترین شخصیت‌های شرور تاریخ کتاب‌های کمیک تهیه کرد و دث استروک را در رتبه ۲۴ آن قرار داد. علاوه بر این، سایت محبوب آی جی ان هم دقیقا همین لیست را تهیه کرد و این شخصیت را در رتبه ۳۲ آن قرار داد. علاوه بر کتاب‌های کمیک، شخصیت دث استروک بارها و بارها مورد اقتباس قرار گرفته است. او در انواع مختلف رسانده مانند چندین پروژه مرتبط با شخصیت بتمن و همچنین انیمیشن‌های سریالی تین تایتانز حضور داشته است.

اسلید ویلسون در سن ۱۶ سالگی تصمیم گرفت که به ارتش ایالات متحده بپیوندد به همین دلیل از خانه خود فرار کرد. او برای ثبت نام در ارتش، سن خود را دروغ گفت تا بتواند به آنها بپیوندد. او خیلی زود توانایی‌ها و استعدادهای خود را در جنگ چریکی نشان داد؛ او آنقدر حرفه‌ای بود که به مراتب نسبت به هر سرباز دیگری در ارتش برتری داشت. به طوری که توسط مافوقانش، پشت سر هم ترفیع داده می‌شد و به سطوح بالاتری می‌رفت. بعد از گذشت مدت کوتاهی، شهرت زبان‌زد و توانایی‌های بسیار زیاد اسلید باعث شد تا فردی به نام «ادلاین کین»، او را زیر بال و پر خودش بگیرد؛ او یک مربی محسوب می‌شد که تبدیل به یکی از مافوق‌های اسلید شد. آنها خیلی زود با یکدیگر دوست شدند و ارتباط خوبی را برقرار کردند.

اسلید زیر نظر افسر فرمانده خود یعنی همان کاپیتان ادلاین کین آموزش دید و خیلی زود او را شگفت‌زده کرد. اسلید نشان داد که در زمینه مبارزه فوق‌العاده حرفه‌ای است و استعدادها و توانایی‌های تاثیرگذاری دارد. بعد از گذشت مدتی اسلید در چندین سبک مبارزه‌ای آموزش دید و تسلط پیدا کرد. بعد از این آموزش‌ها، او دوباره ترفیع پیدا کرد و تبدیل به سرهنگ دوم شد. بعد از گذشت مدتی، اسلید رابطه عاطفی و عاشقانه‌ای را با ادلاین آغاز کرد و طولی نکشید که آنها صاحب یک پسر شدند.

دث استروک با تمام اعضای لیگ عدالت مبارزه کرد و حتی تقریبا تمامی آنها را شکست داد

مدت خیلی کمی بعد از متولد شدن اولین پسر اسلید، یعنی «گرنت ویلسون»، ارتش از او خواست تا برای یک آزمایش پنهانی پزشکی، داوطلب شود. گفته شده بود که این آزمایش، یک نوع حرکت دفاعی در برابر «سرم حقیقت» دشمن محسوب می‌شود؛ به همین دلیل اسلید هم این داوطلب شدن در این آزمایش را پذیرفت (بعدها مشخص شد که در واقع آنها از انجام این آزمایش قصد داشتند که دارویی برای خلق سرباز‌های ابرانسانی، تولید کنند). بدن اسلید به طرز وحشتناک و وحشیانه‌ای به این آزمایش واکنش نشان داد. این آزمایش باعث شد تا خود او هم وحشی و تهاجمی شود. به همین دلیل نیاز بود تا او در طی دوران تولد دومین فرزند پسرش یعنی «جوزف ویلسون» در بیمارستان بستری باشد و تحت داروهای آرامبخش قرار بگیرد.

بعد از این ماجراها، اسلید متوجه شد که آزمایش‌های انجام شده واقعا موفق عمل کرده است. زیرا قدرت، سرعت، حس‌های مختلف، استقامت، هوش و رفلکس‌های او پیشرفته شده بود و سطوح آنها تا حد زیادی بالاتر از یک انسان معمولی قرار داشت. از آنجایی که وظایف اسلید در ارتش به کارهای دفتر و پشت میزی ختم شده بود، او مصمم شد تا با استفاده از وضعیت جسمی جدید خود، به طور حرفه‌ای به کار شکار و ماموریت‌های مورد علاقه‌اش بپردازد؛ زیرا در طی مدت زمانی که او یک مبارز بود، همیشه یک جای خالی را در وجود حس می‌کرد و تصمیم گرفت تا با این کار، این خلاء را پر کند. بعد از این اتفاقات، او به طور رسمی با ادلاین کین ازدواج کرد. با این حال، مدت زیاد طول نکشید که زندگی آنها تا حدودی به هم ریخت و آن آرامش خود را از دست داد. زیرا یکی از دوست‌های قدیمی اسلید به نام «ویلیام راندولف وینتر گرین» به یک ماموریت انتحاری فرستاده شد و در نهایت هم دستگیر شد.

زمانی که مافوق‌های او تمایلی نسبت به کمک کردن به ویلیام نشان ندادند، خود اسلید تصمیم گرفت که کاری غیرممکن را انجام دهد. به همین ترتیب، او یک لباس برای خودش درست کرد و به یک ماموریت تک نفره‌ی غیرقانونی و تایید نشده رفت تا دوست قدیمی خود را نجات دهد. در نهایت اسلید موفق به نجات دادن دوستش شد اما به خاطر نادیده گرفتن دستورات، از ارتش کنار گذاشته شد. اسلید به این نتیجه رسید که این اتفاق، بهترین چیزی بود که می‌توانست برایش رخ دهد. اسلید که دیگر از ارتش و همچنین قوانین آنها برای وفاداری کورکورانه خسته شده بود، یک شخصیت لباس‌پوش برای خودش درست کرد و نام آن را «دث استروک نابود کننده» گذاشت؛ بزرگترین مزدوری که دنیا تا به امروز آن را شناخته است. او از دانش و اطلاعاتی که از دوران آموزشی‌اش در ارتش به دست آورده بود، استفاده کرد. علاوه بر دوران آموزشی ارتش، اسلید برای مدتی هم زیر نظر فردی به نام «Natas» قرار گرفت و هنرهای رزمی را توسط این استاد آموزش دید.

القاب و اسامی مستعار: اسلید جوزف ویلسون، دث استروک نابود کنند، اسلید ویلسون، بالکان، رپتور، تویلایت، آقای اسپیرز و غیره.

تیم‌ها: زندانیان تیمارستان آرکهام، چک میت، خدمه دزدان دریایی دث استروک، هایو، هانتیگ پارتی، لیگ بی‌عدالتی، Insurgency، لیگ عدالت آمریکا، لیگ عدالت متحد، لیگ آدمکش‌ها، ارتش رد لنترن، جامعه مخفی ابرشرورها، ارتش سیسنسترو، جوخه انتحاری، خانواده ویلسون و غیره.

متحدان: ادلاین کین ولیسون، الکس پیبادی، آرتور لایت، بامبو مانکی، بلک بیتل، قناری سیاه، بلک ماسک، بلاد بگ، بامشل، بریک، کاساندرا کین، کریستوف، ددپول، دومزدی، دکتر ویلن، انیگما، فیفتی سو، فیشر من، گرنت ویلسون، گان فایر، جنی بلیتز، جریکو، کی جی بیست، کرت لنس، لکس لوثر، لیبرا، لیلیان ورث، مچ، اور لود، پاپ راکت، رد فیوری و غیره.

دشمنان: اکسس، ادلاین کین ویلسون، آکوامن، باراکا، باربارا گوردن، بارت آلن، بتمن، بیست بوی، قناری سیاه، بلو بیتل، بامشل، برنز تایگر، برادر بلاد، باگ، کاساندرا کین، کولد کست، کاون، سایبورگ، دد بورن، ددپول، ددشات، دث بلو، دیک گریسون، دکتر میراکل، دکتر رین، دانا تروی، دومزدی، امیکو کویین، فلیسیتی اسموک، فیفتی سو، جئو فورس، گوریلا گراد و غیره.

شخصیت دث استروک توسط مارو ولفمن و جورج پرز خلق شده است. این کاراکتر برای اولین بار در قسمت دوم ولوم اول سری کتاب کمیک The New Teen Titans حضور داشته است. دث استروک در ابتدا با نام مستعار نابودگر یا همان ترمیناتور شناخته می‌شد. اما بعد از ساخته شدن سری فیلم Terminator (نابودگر) با بازی آرنولد شوارتزنگر و محبوبیت بسیار زیاد آن، نویسندگان تصمیم گرفتند که همان دث استروک را استفاده کنند تا سردرگمی‌ای برای طرفداران به وجود نیاید. این شخصیت ۱۰۰۷ کتاب کمیک حضور داشته که تنها در قسمت ۳۰ سری کتاب کمیک The New 52: Futures End جان خود را از دست داده است.

  • دوران مدرن: زمین جدید:

نوع ظاهر شدن دث استروک در داستان‌های مختلف، کاملا بستگی به نویسنده آن خط داستانی دارد؛ او می‌تواند به عنوان یک مزدور وحشی و مسلح که هیچ ترسی از کشتن ندارد ظاهر شود یا ضد قهرمان دوست داشتنی باشد یا اصلا یک قاتل استخدام شده‌ی معمولی باشد که تنها برای پر کردن صفحات کتاب به داستان آورده شده است. شخصیت او با یک چارچوب و اصول اخلاقی خاص ساخته شده است؛ چارچوبی که می‌تواند در برهه زمانی‌های مختلف یا براساس شرایط زندگی خود دث استروک، تغییر کند. زمانی که چارچوب اخلاقی اسلید کمی بهتر و دقیق‌تر شود، او می‌تواند تبدیل به یکی از همان آدم خوب‌های داستان شود. این در حالی است که اسلید می‌تواند در مواقع دیگر تبدیل به یک انسان واقعا شرور شود و اخلاق و انسانیت را به طور کل دور بیاندازد و می‌تواند یک کار بسیار وحشتناک و پست مانند نابود کردن یک شهر کامل را انجام دهد؛ درست همانند نابود کردن بلاد هیون در خط داستانی بحران بینهایت یا به قتل رساند یک گروه متشکل از یک سری مزدور نوجوان.

  • بعد فلش پوینت: زمین صفر:

جالب است بدانید که دث استروک یک بار اسپید فورس را دزدید تا با استفاده از قدرت آن پسرش را نجات دهد اما در نهایت شکست خورد

در این دوران، نویسنده‌ای به نام کایل هیگنز، دث استروک را به همان ریشه‌های خونین و پر از حاشیه‌اش برد. اسلید بعد از انجام دادن یک قتل بسیار خون‌آلود در مسکو و همچنین گردن زدن یک هدف در همین بین، توانست توجه یک مشتری جدید را به خود جلب کند. «کریستوف» به اسلید ویلسون یک قرارداد و کار جدید را پیشنهاد کرد. پیشنهاد کریستوف یک قرارداد قتل و بازیابی بود. در این ماموریت، اسلید مجبور بود تا با یک تیم پشتیبان جوان و نفرت‌انگیز که نام «The Alpha Dawgs» را بر روی خودشان گذاشته بودند، کار کند. دث استروک با موفقیت این ماموریت را انجام داد اما در همین حین یک کیف و رازی را که درون آن قرار داشت، پیدا کرد. او این کیف را برداشت و برای کریستوف برد تا محتویات آن را به او نشان دهد. اما پیش از اینکه آنجا را ترک کند، اعضای گروه The Alpha Dawgs را به قتل رساند؛ زیرا اسلید اعضای این گروه را درست همانند رقبای خودش می‌دید. در این برهه زمانی، دث استروک یکی از اعضای سابق تیم نابغه Team 7 هم به حساب می‌آمد.

  • دث استروک: تولد دوباره:

در مجموعه جدید کمپانی دی سی کامیکس یعنی Rebirth، اسلید دوباره به همان مسیر سابق و راه و روش‌های قدیمی خود بازگشت. او در این مجموعه، وینتر گرین را از دست یک فرمانده ارتشی آفریقایی نجات داد، در تلاش بود تا زندگی دختر خود یعنی رز را نجات دهد، یک توطئه و ماجرایی را که توسط ادلاین راه‌اندازی شده بود خنثی کرد، با سوپرمن به مبارزه پرداخت و زندان‌های بسیار مخفی زندانی شد. بعد از تجربه کردن این اتفاقات، اسلید به همان دوران مزدور بودن خودش بازگشت و تصمیم گرفت هر کسی را که سد راه او می‌شود، به قتل برساند؛ حتی اگر یکی از اهداف قراردادهایش نباشد. می‌توان گفت که اخیرا، اسلید ویلسون تا حد زیادی تلاش کرد تا تبدیل به یک فرد خوب شود. او حتی یک گروه هم متشکل از قهرمانان جوان را تشکیل داد. زمانی که یکی از آنها مرتکب خودکشی شد، اسلید در زمینه‌ی خوب بودن و تغییر کردن خودش را به عنوان یک فرد شکست خورده فرض کرد و دوباره به همان عرصه آدم‌کشی و همچنین مزدور بودن بازگشت. در حال حاضر، اسلید به خاطر نقشه‌ای که وینتر گرین و ادلاین به کمک آلفرد چیده بودند، مقابل بتمن قرار گرفته است.

دوران مدرن: زمین جدید

  • قبل از مزدور تک چشم:

اسلید همچنان هویت دث استروک را در دست داشت و به بستن قراردادهای مختلف و کشتن افراد متعدد براساس آن قراردادها، ادامه داد. بعد از گذشت مدت کمی فعالیت، در سطح جهانی معروف شد و دیگر همه او را می‌شناختند. این در حالی بود که اعضای خانواده اسلید از هیچ چیز خبر نداشتند و نمی‌دانستند مرد بزرگ خانواده‌اش یک مزدور جهانی است. با این حال، روزی که او برای کشتن یک سرهنگ عالی‌رتبه در ارتش Qurac استخدام شد، همه چیز تغییر کرد. کوچکترین فرزند پسر او یعنی جوزف توسط یک تروریست به نام «جکل» دزدیده شد. تنها راه آزادی جوزف هم این بود که اسلید نام تمام افرادی را که او را استخدام کرده بودند تا سرهنگ را به قتل برساند، اعلام کند.

دث استروک که فوق‌العاده مصمم بود تا چارچوب اخلاقی خود را نگه دارد، تصمیم گرفت که بر سر زندگی پسرش، مقابل قدرت‌ها و توانایی‌های ابرانسانی خودش قمار کند. به همین ترتیب، دث استروک تمام افرادی را که جوزف را دزدیده بودند، به قتل رساند و در نهایت پسر خود را نجات داد. اما در همین حین، گردن او تا حدودی بریده شد و همین موضوع منجر به این شد که او تارهای صوتی خود را از دست بدهد. به همین ترتیب، جوزف ویلسون برای بخش زیادی از زندگی‌اش، بدون صدا زندگی کرد.

اسلید، جوزف را به بیمارستان برد. او در همین برهه زمانی مجبور شد که هویت واقعی خود را برای همسرش فاش کند و بزرگترین راز زندگی‌اش را به او بگوید. این راز و همچنین این واقعیت که اسلید اقدامات بسیار بدی انجام داده بود و زندگی پسرشان را در معرض خطر داد، ادلاین را به شدت عصبانی کرد. همین عصبانیت بسیار زیاد باعث شد تا با شلیک کردن به سمت صورت اسلید، اقدام به قتل او بکند. با این حال، اسلید توانست در مقابل این گلوله مرگبار، جای خالی بدهد و خود را از خطر مرگ نجات دهد. با اینکه او توانست جان خود را نجات دهد، اما سرعت او برای نجات دادن چشم سمت راستش کافی نبود. لازم به ذکر است که این اتفاق، خیلی بر روی توانایی‌های فیزیکی اسلید تاثیر نگذاشت و او همچنان درست همانند قبل بود. مدت خیلی کمی بعد از این ماجراها، بر خلاف میل اولین پسر خانواده یعنی گرنت، اسلید و همسرش از هم جدا شدند، آن هم به خاطر راز بزرگی که اسلید راجع به هویتش پنهان کرده بود؛ تصمیمی که در نهایت دوباره به سمت خودشان برگشت و نتیجه‌ای عکس داشت.

  • قرارداد یهودا:

چند سال بعد از خط داستانی قبلی، سازمان هایو یک قرارداد و کار جدید به اسلید پیشنهاد کرد. بر طبق این قرارداد، اسلید می‌بایست یک گروه متشکل از قهرمانان نوجوان و ابرقدرت را که نام خود را تین تایتانز گذاشته بودند، به قتل می‌رساند. با اینکه اسلید این قرارداد را رد کرد اما گرنت ویلسون پا پیش گذاشت؛ گرنت به طرز عجیبی دث استروک را دوست داشت و او را سر لوحه خود قرار داده بود (با اینکه اصلا نمی‌دانست که دث استروک در واقع پدرش است). به همین دلیل او هم تبدیل به فردی مانند دث استروک شد و نام خود را «The Ravager» گذاشت و تصمیم گرفت که خودش این ماموریت را انجام دهد. سازمان هایو هم به عنوان پرداختی پیشنهاد کرد که قدرت‌هایی، فراتر از توانایی‌های که دث استروک داشت، به او بدهند.

زمانی که Ravager به سمت تایتانز حمله‌ور شد، دث استروک نتوانست دست روی دست بگذارد و مداخله کرد. اما در انتها، به جای کمک به تایتانز، به جبهه پسرش پیوست و به او کمک کرد. به نظر می‌رسید که آنها در کنار یکدیگر می‌توانند پیروز میدان شوند اما طولی نکشید که ناگهان قدرت‌های گرنت غیرقابل کنترل شد. سلول‌های او با سرعت زیادی شروع به پوسیده شدن کرد و اسلید ویلسون هیچ کاری به جز تماشای مرگ Ravager، اولین فرزند پسرش، نمی‌توانست بکند. در نهایت گرنت در آغوش پدرش جان داد و مرد. بعد از مرگ گرنت، اسلید به خاطر غم بسیار زیادی که داشت به خودش قول داد که ماموریت پسرش را به پایان برساند و خودش تین تایتانز را بکشد.

در طی یکی از مبارزه‌هایی که دث استروک با بتمن داشت، تقریبا او را به قتل رساند

با این حال، دث استورک خیلی زود متوجه شد که این ماموریت خیلی بزرگ است و نمی‌تواند آن را به تنهایی انجام دهد. به همین دلیل او فردی به نام «تارا مارکوو»، یک دختر جوان با قدرت‌های خطرناک را استخدام کرد. او به عنوان یک جاسوس به تیم تین تایتانز پیوست و در همین حین هم برای اسلید فعالیت می‌کرد. او در طی این مدت زمان از تمام رازها و نقطه ضعف‌هایی که اعضای این تیم داشتند، با خبر شد. در نهایت دث استروک حرکت خود را انجام داد و یکی یکی اعضای تیم تایتانز را برای سازمان هایو برد. درست در همین حین، ادلاین که تمام حرکت‌ها و فعالیت‌های اسلید را زیر نظر گرفته بود، به همراه پسرش جوزف به سراغ دیک گریسون یا همان رابین رفت و برای پیدا کردن و نجات دادن دوست‌هایش، پیشنهاد کمک کرد؛ البته این در حالی بود که دیک می‌بایست با پیوستن جوزف به تیم موافقت می‌کرد.

همین اتفاق منجر به این شد که جوزف ویلسون برای اولین بار در کتاب‌های کمیک، در قالب «جریکو» ظاهر شود. نایت وینگ (شخصیت جدید دیک گریسون) به همراه جریکو توانست با موفقیت اعضای تایتانز را آزاد کند. به همین خاطر هم اسلید دستگیر و به خاطر ربودن این افراد، محاکمه شد. در طرف دیگر این ماجرا، «گار لوگان» که هنوز به خاطر مرگ تارا در غم و عزاداری بود، محاکمه را دستکاری کرد و به سراغ اسلید رفت و قصد کشت او را داشت؛ تارا در این خط داستانی به خاطر قدرت‌های ناپایدار خود، به طرز غم‌انگیزی کشته شده بود. اسلید بدون ماسک و بدون هیچ سلاحی با گار برخورد کرد و طولی نکشید که آنها با هم آتش‌بس کردند. در نهایت اسلید از فشار بار مرگ پسرش گرنت رها شد، خود را از شغل مزدوری بازنشسته کرد و تصمیم گرفته که دوباره به همان شکار روی بیاورد؛ به همین دلیل به آفریقا رفت.

  • شکار تایتان‌ها:

در این برهه زمانی، اسلید دوباره به همان حرفه مزدور بودن خودش و هویت دث استروک بازگشت. با این حال، او دیگر در این دوران، یک چارچوب اخلاقی محکم و خاص داشت. همین موضوع باعث شده بود که تبدیل به یکی از متحدان تیم تایتانز شود. زمانی که اعضای تیم تایتانز توسط انجمن وایلد بیست دستگیر شدند، دث استروک به اعضای تیم تایتانز جدید کمک کرد تا رد اعضای گمشده‌ی خود را بزنند و آنها را پیدا کنند. در کمال تعجب، آنها متوجه شدند که رهبر انجمن وایلد بیست، کسی نبود جز جریکو که راه خود را گم و فاسد شده بود. زمانی که آنها روح‌های «Azarath» را به جسم اعضای تایتانز منتقل می‌کردند، جریکو واقعی ظاهر شد و به پدرش التماس کرد تا او را نجات دهد. دث استروک که هیچ گزینه دیگری نداشت، تصمیم گرفت که با فرو کردن یک شمشیر به درون بدن جریکو، پسر خود را بکشد. همین موضوع باعث شد که دوباره حجم زیادی از غم و غصه به او منتقل شود. او مدام تصور می‌کرد، اینکه هر دو پسرش مرده‌اند، تقصیر او است.

  • سیکل کامل:

در این برهه زمانی، یک مرد جدید که خود را به شکل Ravager درآورده بود، به ادلاین و بعد هم به اسلید حمله کرد. Ravager، با رهبر سرزمین Qurac همکاری می‌کرد. آنها قصد داشتند تا با کمک یکدیگر، کاخ کنگره را که در واشینگتون دی سی قرار داشت، منفجر کنند. علاوه بر این، Ravagerقصد داشت تا در کنار این ماموریت، دث استروک را هم نابود کند. زمانی که اسلید با او برخورد کرد، Ravager هویت واقعی خود را نشان داد و اعلام کرد که «بیل والش» است؛ کسی که در کمپ واشینگتون با اسلید بود و شریک او محسوب می‌شد. بیل، اسلید را مقصر شکست‌های خود در زندگی‌اش می‌دانست. جالب است بدانید که او، درست همان کسی بود که در سال‌های گذشته در قالب جکل به جوزف حمله‌ور شدن بود و او را ربود. علاوه بر این، بیل فردی بود که گرنت را به استخدام سازمان های درآورد؛ اتفاقی که در نهایت باعث مرگ گرنت شد. او با انجام تمام این کارها در تلاش بود تا اسلید را به دست بیاورد و او را نابود کند. اسلید بعد از متوجه شدن این حقایق، بیل را به قتل رساند اما بعد از این کار، دیگر اجازه نمی‌داد که هیچکس به او نزدیک شود و مدام همه را از خود می‌راند. زیرا او احساس می‌کرد که خودش مسئول اصلی مرگ یا حتی اذیت شدن کسانی است که اطرافش زندگی می‌کنند و با او ارتباط نزدیک دارند.

  • Deathstroke The Hunted:

اسلید ویلسون در خط داستانی‌های مختلف هر دو پسر خود را کشت و حتی دختر خود را به نحوی دیوانه کرد که او یکی از چشمان خود را با چاقو درآورد تا شبیه پدرش شود

بعد از گذشت آن ماجراها، توطئه و پاپوشی مبنی بر تلاش برای قتل سناتور ایالات متحده برای دث استروک درست شد. به همین ترتیب، دث استروک تبدیل به یک فرد فراری شد و تقریبا همه او را تحت نظر داشتند. بعد از این ماجراها، او به دنیای زیرزمینی رفت. در طی این تعقیب و گریز، به نظر می‌رسید که اسلید کشته شده بود اما طولی نکشید که از مرگ بیدار شد و کاملا بهبود پیدا کرده بود. همین اتفاق، منجر به آشکار شدن توانایی‌های کامل بهبودی اسلید شد و نشان می‌داد که او تقریبا جاودان و غیرقابل کشتن است. در نهایت دث استروک موفق شد که نام خود را از هرگونه اتهامی پاک کند. او به کمک فردی به نام «Sarge Steel» و همچنین اعضای تیم تایتانز جدید، توانست اثبات کند که این ماجرای قتل، در واقع توسط فردی به نام «استیو دیتون» برنامه ریزی شده بود؛ کسی که به خاطر کلاه «منتو» دیوانه و مجنون شده بود.

در همین میان که اسلید مشغول پاک کردن نام خود بود، دوستان و افراد نزدیکی که در زندگی او حضور داشتند، تبدیل به هدف‌هایی برای مرد دیوانه و بسیار خشمگینی که از نام Ravager سوءاستفاده می‌کرد، شدند. این قاتل اول از همه به سراغ فردی به نام «رز ورث» که دختر «لیلیان ورث» محسوب می‌شد، رفت؛ بعد از آن ماجرای طلاق، برای مدت کوتاهی بین او و اسلید ارتباط عاشقانه‌اش شکل گرفت. بعد از این ماجرا، وینتر گرین به کمک رز رفت و او را نجات داد اما در همین حین، لیلیان به قتل رسید. اسلید که مدام از این موضوع می‌ترسید که پدر بدی برای رز باشد، تصمیم گرفت که از زندگی او بیرون برود و سرپرستی و حفاظت از او را برعهده‌ی وینتر گرین بگذارد. اسلید در مبارزه نهایی خود با Ravager، متوجه شد که این قاتل، در واقع برادر ناتنی‌اش به نام «وید دِفارج» است که تا حد زیادی به او حسادت می‌کند.

  • Titans: Immortal Coil:

در طی مبارزه‌ای با وید، ادلاین کین مورد اصابت گلوله قرار گرفت. همه بر این باور بودند که ادلاین به خاطر همان گلوله جان خود را از دست دادن است، تا اینکه او به طرز معجزه‌آسایی احیا شد و به زندگی بازگشت. بعد از ماجراهای خط داستانی Deathstroke's World Tour، اسلید قسمتی از خون خود را به ادلاین تزریق کرد تا زندگی او را نجات دهد. مثل اینکه این خون، تمام توانایی‌های بهبود بازسازی اسلید را هم درون خودش داشت. با این حال، بعد از گذشت مدتی مشخص شد که ادلاین تبدیل به یکی از اعضای سازمان هایو شده است. مثل اینکه همان خونی که او را تبدیل به یک شخص جاودانه کرد، دیوانه و مجنونش هم کرده بود. به همین ترتیب، دث استروک با اعضای تیم تایتانز متحد شد. آنها قصد داشتند تا با کمک یکدیگر، ادلاین را نجات دهند و از طرف دیگر هم فردی به نام «وندال سوج»، رهبر Tartarus را متوقف کنند.

وندال سوج قصد داشت تا خون ادلاین را از بدنش بیرون بکشد تا بلکه از این طریق بتواند جاودانگی را به دست بیاورد. ادلاین که خونریزی می‌کرد و به همین دلیل هم قدرت‌های ابرانسانی‌اش کم کم از بدنش خارج می‌شد، بالاخره توانست خودش را به اسلید برساند. ادلاین به اسلید التماس کرد که او را به فرزندانش برساند و اجازه مردن به او بدهد. دث استروک این خواهش و التماس‌ها را نپذیرفت اما «استار فایر» تصمیم گرفت که ادلاین را به آرزویش برساند. به همین دلیل، استار فایر کار را یک سره کرد و ادلاین کین را به قتل رساند. کار عجیب و دیوانه‌وار استار فایر باعث شد تا دث استروک تمام ارتباطاتش را با تایتانز از بین ببرد و دوباره از آنها جدا شود.

  • A Kid's Game:

زمانی که جدیدترین نسخه تیم تایتانز ظاهر شدند، دث استروک متوجه شد که روح جریکو درون خودش زندگی می‌کند و کم کم در حال تصاحب جسم او است. بعد از گذشت مدتی دث استروک توانست با کمک‌های وینتر گرین، روح خود را عقب بزند و از بین ببرد. اما جریکو دست از تلاش برنداشت و طولی نکشید که کنترل کامل بدن پدر خود را در دست گرفت. بعد از این کار، جریکو به سراغ وینتر گرین رفت و او را به قتل رساند. او در قالب شخصیت دث استروک به سراغ اعضای جدید تین تایتانز رفت و به خودش قول داد که هرگز نگذارد که این بچه‌ها تبدیل به قهرمانان لباس‌پوش شوند.

جریکو، قدرت‌ها و توانایی‌های خیلی زیاد و پیشرفته پدرش را دستکاری کرد تا بتواند بیشتر اعضای این گروه را مطیع و رام و نقشه‌اش را عملی کند. به طور مثال او به سمت کاسه زانوی «بارت آلن» شلیک کرد، چشم سایبرنتیکی ویکتور استون را بیرون آورد و از طرف دیگر هم تقریبا رابین را به قتل رساند. بقیه اعضای این تیم که سوپر بوی و واندر گرل به حساب می‌آمدند بعد از کمی تلاش بالاخره توانستند جریکو را شکست دهند. بعد از این اتفاق، جریکو از بدن پدر خودش بیرون رفت و خیلی زود توسط «ریون» زندانی شد. اسلید که به خاطر از دست دادن یکی از دوستان بسیار خوب و قدیمی‌اش نابود شده بود و دیگر هیچ چارچوب اخلاقی‌ای نداشت تا او و اقداماتش را هدایت کند، تصیمیم گرفت که به دختر خودش رز که مدت خیلی زیادی از او دور بود، باری دیگر بپیوندد و با او متحد شود.

دث استروک اعضای تیم تین تایتانز را به قتل رساند

دث استروک برای اینکه بتواند اعتماد رز را به دست بیاورد، تلاش بسیار زیادی کرد. او در نهایت وید دِفارج (قاتلی که مادر رز را به قتل رسانده بود) استخدام کرد تا اعضای خانواده ناتنی‌اش را به قتل برساند. در همین ماجرا، دث استروک تصمیم گرفت که پا پیش بگذارد و رز را «نجات» کرد؛ یعنی در واقع به وید نارو زد زیرا او از این قضیه خبر نداشت. رز به ناچار مجبور شد که به پدرش بپیوندد و در نهایت تبدیل به چهارمین Ravager شد. از آنجایی که دث استروک دیگر دخترش را در کنار خود داشت، به سراغ ریون و پسرش که هنوز در بدن او زندانی بود، رفت. جستجوهای دث استروک و رز، آنها را به سمت فرقه‌ای به نام «Brother Blood» کشاند؛ جایی که آنها دوباره مسیرشان به اعضای تیم تین تایتانز برخورد کرد.

خیلی زود یک مبارزه سه جهته شکل گرفت که در آن پیروان فرقه‌ی Brother Blood، اعضای تایتانز و همچنین دث استروک و دخترش حضور داشتند. در طی این مبارزه، ریون کنترل خود را از دست داد و جریکو را آزاد کرد. دث استروک به سرعت به رز دستور داد که جریکو را به قتل برساند اما او تردید کرد. به همین ترتیب آنها مجبور شدند که به جای حضور بیشتر، عقب‌نشینی کنند. با این حال، سایبورگ توانست تا باری دیگر جریکو را دستگیر کند. جالب است بدانید که سایبورگ، جریکو را در یک CD زندانی کرد و قرار بود تا زمانی که ریون راهی برای احیای جریکو پیدا کند، او در همانجا زندانی بماند. بالاخره طولی نکشید که ریور این راه را پیدا کرد و قرار بود که جریکو در یک بدن جدید احیا شود و دوباره به زندگی بازگردد.

بعد از ماجرای مبارزه با اعضای تایتانز و همچنین شکست رز در کشتن جریکو و گرفتن انتقام بهترین دوستش یعنی وینتر گرین، اسلید شروع به بررسی و ارزیابی تصمیماتش در زمینه نگه داشتن رز و همچنین تبدیل آن به شاگرد خود، کرد. با این حال، در پایان این ارزیابی‌ها، اسلید تصمیم گرفت تا بخشی از ابرسرم خود را به دخترش هم تزریق کند. او قصد داشت تا با انجام این کار، رز را به سمت عبور از خط قرمزهای خودش سوق بدهد. از طرف دیگر هم رز برای اینکه علاقه و فداکاری خود را نسبت به این هدف نشان دهد، یکی از چشمان خود را درآورد و مانند پدرش تک چشم شد.

  • بحران هویت:

دث استروک در طی دوران اوج و بسیار خوب خود به عنوان بزرگترین مزدور دنیا، توسط فردی به نام «دکتر لایت» استخدام شد تا در مقابل اعضای تیم لیگ عدالت، محافظ شخصی او باشد. دث استروک خودش به تنهایی با تمام اعضای این تیم ابرقهرمانی که شامل Elongated man، هاوکمن، اتم، گرین ارو، قناری سیاه، زاتانا، والی وست (فلش) و کایل رینر (گرین لنترن) می‌شد، مبارزه کرد و تقریبا تمام آنها را شکست داد. متاسفانه، زمانی که دث استروک با انگشتر کایل درگیر بود و تلاش می‌کرد کنترل آن را در دست بگیرد، ارو به سمت او پرید و یکی از تیرهای خود را در چشم سمت راستش فرو کرد. همین موضوع باعث شد تا اسلید به شدت عصبانی شود؛ البته این عصبانیت در آخر منجر به شکست خودش شد. همین ماجرا، یک مبارزه و رقابت بسیار طولانی و تلخ را بین دث استروک و گرین ارو به وجود آورد؛ رقابتی که تا خط داستانی One Year Later و حتی مراسم عروسی گرین ارو با قناری سیاه همچنان ادامه داشت.

  • جامعه مخفی ابرشروران:

نایت وینگ در تلاش بود تا با استفاده از روشی، به جامعه مخفی ابرشروران نفوذ کند. او قصد داشت با انجام این کار، با استفاده از جاسوسی، این تیم را از درون نابود کند. اما بارها و بارها تلاش اما و هر بار شکست می‌خورد. در نهایت به این نتیجه رسید که تنها روش برای انجام این کار، این است که از طریق دث استروک تبدیل به یکی از اعضای این جامعه بشود. به همین ترتیب نایت وینگ تلاش کرد تا با دث استروک صحبت کند اما آنها به جای صحبت با یکدیگر مبارزه کردند اما خیلی زود Ravager جدید یا همان رز، در این مبارزه مداخله کرد. بعد از این اتفاق، دث استروک تصمیم گرفت که به نایت وینگ اجازه دهد تا به این گروه بپیوندد اما شرط او این بود که نایت وینگ، دخترش را آموزش دهد. بعد از اینکه معامله بین آنها قطعی شد، نایت وینگ هویت جدیدی را با نام «رنیگید» انتخاب و آموزش‌های Ravager را هم آغاز کرد. او حتی رز را به ماموریت‌های مختلفی می‌فرستاد که به ظاهر تصادفی می‌آمدند. علاوه بر این، رنیگید از همین زمان استفاده می‌کرد تا رز را کم کم تبدیل به یک قهرمان کند. دث استروک خیلی زود متوجه این هدف دیک گریسون شد و او را تهدید کرد که اگر به این کارش ادامه دهد، او را می‌کشد. اما در عوض، نایت وینگ یک معامله جدید با اسلید انجام داد: در صورتی که بلاد هیون از محدوده فعالیتی جامعه مخفی ابرشروران خط بخورد، او هم دیگر با رز کاری ندارد و تلاش نمی‌کند تا او تبدیل به قهرمان شود؛ هر چند که این معامله آنقدرها هم به طول نینجامید.

بعد از گذشت مدتی، دث استروک در خط داستانی بحران بینهایت، کمک کرد که با استفاده از Chemo، بلاد هیون را نابود کنند. نایت وینگ به شدت از این اتفاق عصبانی شده بود، به نوبه‌ی خود پا روی قولش گذاشت و به رز گفت که کریپتونایتی که پدرش در طی یکی از ماموریت‌هایشان درون چشم او گذاشته، در واقع سمی است و در آینده‌ای نزدیک او را خواهد کشت. رز بعد از پی بردن به این حقیقت، هر ارتباطی را که با پدرش داشت، قطع کرد و زیر نظر نایت وینگ و راهنمایی‌های او، تبدیل به یکی از اعضای تایتانز شد؛ آن هم به همراه برادر ناتنی خود یعنی جریکو. در طی مبارزه‌ای در شهر مترو پلیس، دث استروک با نایت وینگ، بتمن و رابین برخورد کرد. در طی این رویارویی دث استروک اعلام کرد که نایت وینگ تنها دلیلی است که باعث شد او چارچوب اخلاقی خود را کنار بگذارد و دیگر مثل قبل نباشد.

  • Titans East:

بعد از ماجراهای خط داستانی بحران بینهایت و همچنین رویدادهایی که بعد از آن در مجموعه New 52 رخ داد، دث استروک بیشتر از هر زمان دیگری پیچیده شد. او در این برهه زمانی، برج قدیمی تیم تایتانز را بازسازی کرد و تیم جدیدی را تشکیل داد؛ تیمی که متشکل از «مچ»، «ریسک»، « Kid Crusader»، «دوئلا دنت»، انیگما، «سان گرل»، «اینرتیا» و بت گرل (کاساندرا کین) معتاد بود. نقشه اسلید ویلسون این بود که با استفاده از این تیم، به اعضای تیم تایتانز حمله کند و آنها را، به همراه فرزندان خودش، دستگیر کند.

با این حال، تیم بدون ثبات و بسیار ضعیف او خیلی زود از هم پاشید؛ آن هم درست زمانی که رابین توانست بت گرل و ریور را آزاد کند و دوئلا دنت را متقاعد کرد که جبهه خود را تغییر دهد و به گروه قهرمانان بپیوندد. اسلید به همراه اعضای باقیمانده‌ی تیم تایتانز خود مقابل تیم تایتانز فعلی و همچنین نسخه اولیه این تیم، که توسط نایت وینگ رهبری می‌شد، ایستادند و به مبارزه پرداختند؛ البته طولی نکشید که سر و کله‌ی نایت وینگ هم پیدا شد و به هم‌تیمی‌های سابق خود کمک کرد. در نهایت تیم ضعیف دث استروک شکست خوردند اما با این حال اسلید توانست از آنجا فرار کند.

  • بحران نهایی:

یکی از توانایی‌های اسلید ویلسون این است که می‌تواند از لحاظ روانی با دشمنان خود بازی کند و روح و روان آنها را به هم بریزد

در طی خط داستانی Last Will and Testament، اسلید ویلسون با فردی به نام « Geo-Force»، برادر انتقامجوی تارا مارکوو برخورد کرد. جئو-فورس تصمیم داشت که با هر قدرت و نیرویی که در دست دارد، به مبارزه با دث استروک برود. از همان ابتدا هم مشخص بود که او نمی‌تواند برنده میدان باشد زیرا دث استروک توانست خیلی زود، قدرت‌های او را خنثی کند و تا حد زیادی او را کتک زد. درست زمانی که دث استروک تصور می‌کرد که جئو-فورس یک احمق به تمام معنا است، او توضیح داد که دقیقا آنها به همان نقطه مکانی‌ای رسیدند که جئو-فورس انتخاب کرده بود. آنجا، دقیقا همان جایی بود که دث استروک روانی می‌شد و عقل و هوشش را از دست می‌داد؛ دقیقا همان کوچه‌ای که گلوی جوزف ویلسون چند سال قبل بریده شده بود.

از طرف دیگر هم دث استروک این فریب را نادیده گرفت و به دشمن مقابل خود اعلام کرد که نقشه اصلی‌اش این بود تا با استفاده از او، اعضای تیم لیگ عدالت را از پناهگاه خود بیرون بکشد. جئو-فورس اصلا قصد نداشت تا به دث استروک اجازه دهد که برنده این میدان باشد و بعد از شنیدن این حرف، گلوی خود را برید. دث استروک به شدت در تلاش بود تا جئو-فورس را نجات دهد. او به خاطر وضعیت دیوانه‌وار و بسیار بدی که در آن قرار داشت، هیچ توجهی به اطرافش نمی‌کرد و تمام تمرکزش بر روی نجات دادن جئو-فورس بود به همین دلیل متوجه شمشیری که در دست برایان مارکوو بود، نشد و در نهایت آن شمشیر در قلبش فرو رفت.

بعد از این ماجرا و در خط داستانی Faces of Evil، ما شاهد این بودیم که دث استروک دوباره در بیمارستان Bellevue جان تازه‌ای به دست آورد و باری دیگر به زندگی بازگشت. دوباره به لطف توانایی‌های شگفت‌انگیز درمانی اسلید ویلسون، زخمی که بر روی قلبش ایجاد شده بود به طور خودکار درمان شد. بعد از درمان کامل، اسلید ترس از کسانی که در زندگی ناامیدشان کرده بود، به جانش افتاد و می‌ترسید که آنها دوباره به سراغش بیایند و قصد انتقام گرفتن از او را داشته باشند؛ افرادی مانند ادلاین، گرنت، وینتر گرین، جوزف و در نهایت رز. اسلید زمانی که دوباره بیدار شد، تصمیم گرفت تا هر جور که شده، برای آخرین بار دخترش را ببیند. بعد از اینکه حال او کمی بهبود پیدا کرد، از دخترش خواست تا به ملاقات او بیاید. درست زمانی که این دو با هم تنها شدند، رز تصمیم گرفت که پدرش را خفه کند.

رز، اسلید را مجبور کرد تا با او مبارزه کند اما در همین حین، متوجه شد که پدرش دوباره دروغ گفته بود و در حقیقت اصلا در حال مردن نبود. او کاری کرد که ماموران امنیتی زندان تصور کنند که او در حال مردن است اما او در سلامت کامل به سر می‌برد. این مبارزه تا مدتی ادامه داشت، تا اینکه دث استروک فرصت بسیار خوبی برای فرار پیدا کرد و از آنجا رفت. اسلید برای رز توضیح داده بود که آخرین عمل او به عنوان یک پدر، این است که یک گام بسیار محکم و پایدار برای رابطه‌شان بردارد. او نمی‌خواست که رز با این تصور که باید پا جای پای پدرش بگذارد، بزرگ شود بلکه او می‌بایست تا جایی که امکان داشت، از زندگی مبارزه‌ای و بسیار سخت پدرش فاصله بگیرد. دث استروک بعد از فرار موفقیت‌آمیزش از آن ساختمان، تصمیم گرفت تا دوباره از اول آغاز کند و شروعی دوباره داشته باشد. او قصد داشت تا با انجام این کار، شهرت خود را بازسازی کند و فردی جدیدی را برای اینکه زیر بال و پر خودش بگیرد، پیدا کند. طولی نکشید که او به یک کودک خیابانی جوان به نام «پاپ راکت» برخورد کرد.

  • تاریک‌ترین شب:

در این خط داستانی، اسلید در حالی که در خانه خود نشسته بود، خاطرات یکی از دوستان قدیمی خود را که خودش مسبب اصلی مرگ او بود (در حالی که توسط روح پسرش جریکو تسخیر شده بود)، می‌خواند. اسلید خود را برای مرگ دوستش سرزنش می‌کرد و به سمت پنجره رفت. زمانی که رعد و برق زد، چهره رز را که آن طرف پنجره ایستاده بود، آشکار کرد. او در تلاش بود تا انتقام خود را از پدرش بگیرد. در همین حین هم اسلید در تلاش بود تا در رابطه با بلک لنترن‌ها برای او توضیح دهد. رز اصلا حرف‌های اسلید را باور نمی‌کرد تا اینکه پسر او یعنی گرنت، Ravager اصلی، سر و کله‌اش پیدا شد و قصد داشت که اسلید را به قتل برساند. اسلید چندین بار تلاش کرد تا گرنت را به قتل برساند اما مدام به خاطر قدرت حلقه‌ای که او داشت، با شکست روبه‌رو می‌شد. گرنت در تلاش بود تا اسلید را به قتل برساند به همین دلیل، به آرامی سر او را به درون شومینه می‌برد اما زمانی که رز، او را از وسط نصف کرد، اسلید نجات یافت.

  • بتمن و رابین:

شخصیت دث استروک در این برهه زمانی با دختر رأس الغول یعنی تالیا الغول متحد شد و همکاری خود را با او آغاز کرد. او در این برهه، کنترل جسم و فعالیت‌های فیزیکی رابین کنونی یعنی دیمین وین را در دست گرفته بود. آنها قصد داشتند تا با استفاده از این توانایی، به سراغ دیک گریسون بروند و او را که لباس و هویت بتمن را در دست گرفته بود، به قتل برسانند. زمانی که دیمین زیر نظر مادرش تالیا زیر تیغ عمل جراحی رفت، یک ایمپلنت عصبی در ستون فقراتش قرار گرفت. به لطف همین ایمپلنت عصبی، دث استروک دیگر می‌توانست تمام اقدامات و فعالیت‌های دیمین را کنترل کند. دیک گریسون توانست با استفاده از یک شوکر و همچنین ارتباط دو طرفه‌ای که بین خودش و دیمین وجود داشت، ماجرا را به نفع خود عوض کند و دث استروک را شکست دهد. همین شوک الکتریکی نسبتا زیاد، باعث شد تا حس‌های پیشرفته دث استروک تا حد زیادی سرکوب شود. او بعد از انجام این کار و بازگرداندن دیمین به حالت قبل، محل دقیق اسلید ویلسون را پیدا کرد و در همان تخت بیمارستان، به سمت او حمله‌ور شد؛ زیرا او برای مدتی دیمین را کنترل می‌کرد و قبلا هم حمله Chemo را به راه انداخته بود. دیک به اسلید اعلام کرد، اتفاقی که در این لحظه برایش رخ داد، فقط یک «تریلر» از بلایی بود که بعدا قرار بود سرش بیاید.

  • Titans - Villains for Hire:

قدرت او به اندازه قدرت فیزیکی ۱۰ مرد است و می‌تواند از ۹۰٪ ظرفیت مغزش استفاده کند

بعد از ماجراهای خط داستانی قبلی، دث استروک یک سری افراد را یعنی «Cheshire»، «Tattooed Man»، «سیندر» و «اوسیریس» را استخدام کرد و نام تایتانز را برای تیم جدید خود گذاشت. آنها در طی اولین عملیات‌های خود، به رایان چوی که همان جدیدترین اتم محسوب می‌شد، در خانه‌اش حمله کردند و او را به قتل رساندند. دث استروک کمربند اتم را برداشت و با استفاده از «Dwarfstar» بدن او را با یک شیء ناشناخته جابه‌جا کرد. دث استروک بعد از اینکه حقیقت زندگی را نشان داد، آن را به بقیه اعضای تیمش پیشنهاد کرد. طولی نکشید که روی هارپر و سیندر علیه دیگر اعضای گروه، شورشی را به راه انداختند. در همین حین، جریکو هم که به تازگی احیا شده بود، به پدر خود خیانت کرد. او خودش را آماده کرده بود که هم اسلید ویلسون و هم دستگاه Methuselah او را نابود کند.

بعد از فلش پوینت: زمین صفر

  • میراث:

دث استروک، در خط داستانی قسمت سوم سری کتاب کمیک Deathstroke، در حالی که همچنان سعی داشت تا به کل دنیا نشان دهد که بیشتر از هر زمان دیگری خطرناک و مرگبار است، به سراغ تولید کننده سلاح‌های خود رفت. او سوال‌هایی در رابطه با محتوای مرموزی که در یک کیف خاص (قرارداد داشت که این کیف را از دست یک دانشمند سابق آلمانی به نام «جفری بود» بدزدد) گذاشته شده بود، داشت و در تلاش بود تا به جواب سوال‌های خود برسد. در طی همین برهه زمانی بود که دث استروک با یک تهدید جدید و البته بسیار خطرناک به نام «لگسی» روبه‌رو شد. مهم نبود که چند بار این تهدید کشته می‌شود اما به نظر می‌رسید که لحظه به لحظه در حال رشد کردن است.

  • شکار برای لوبو:

در این دوران، دث استروک یک قرارداد بسیار خوب و سودآور را امضا کرد که براساس آن می‌بایست به سراغ لوبو می‌رفت و کارش را یک سره می‌کرد. او اخیرا از یک زندان فوق‌امنیتی فرار کرده بود. لوبو که مدت زیادی را در زندان سپری کرده بود و اصلا حس و حال خوبی نداشت، تصمیم گرفت که با استفاده از فضاپیمای خود به نام «آرک»، سیاره زمین را نابود کند. دث استروک که یک فرد دیگر به نام «Zealot» و همچنین تیم «The Omegas» را در کنار خود داشت، بعد از پیدا کردن محل دقیق لوبو، به سراغ او رفتند و با کمک یکدیگر توانستند بعد از یک مبارزه سخت، بالاخره او را در فضاپیمای خودش شکست دهند.

  • Deathstroke: Rebirth

با اینکه او دارای فاکتورهای بهبودی و بازسازی است، اما باز هم بدنش توانایی درمان چشم از دست رفته‌اش را ندارد

در یک برهه زمانی خاص، اسلید به همراه دو پسر خود یعنی گرنت و جوزف به پیک نیک رفتند. با اینکه جوزف از آنجا لذت می‌برد، اما گرنت قبول نکرد که در فضای باز بخوابد به همین دلیل تصمیم گرفت که در طی شب در ماشین بماند. از آنجایی که باتری ماشین خراب شده بود، این سه نفر به تنهایی در جنگل و در نیمه زمستان گیر افتاده بودند. زمانی که اسلید قصد توبیخ گرنت را داشت، او حرکت طوفانی بدی را نسبت به پدرش نشان داد. گرنت اصلا وضعیت خود را دوست نداشت و به شدت عصبانی شده بود؛ البته این در حالی بود که اسلید و جوزف از یکدیگر جدا شده بودند و هر کدام در مسیرهای جدا به دنبال یک شهر می‌گشتند. گرنت در نهایت در مسیر خود به یک خرس مادر برخورد.

پیش از اینکه این خرس بتواند آسیبی به گرنت برساند، اسلید که در حال تعقیب پسرش بود، سریع وارد ماجرا شد و این خرس را به قتل رساند و کمی هم پسرش را سرزنش کرد؛ هم به خاطر اینکه اصلا متوجه این خرس نشده بود و هم اینکه اصلا هیچ تلاش برای فرار کردن و نجات جان خود نکرد. هنوز این ماجرا به پایان نرسیده بود که وینتر گرین سر و کله‌اش پیدا شد و یک پیشنهاد کاری برای اسلید، آن هم در سرزمین Qurac داشت. اسلید پیش از اینکه آنجا را ترک کند، به سراغ بچه‌های این خرس رفت و همه آنها را کشت زیرا معتقد بود که مردن بهتر از زندگی کردن بدون مادر است. دقیقا در همین برهه زمانی بود که اختلافات میان اسلید و ادلاین به اوج خود رسید. ادلاین بیشتر از هر چیزی از این عصبانی بود که اسلید می‌توانست به ماجراجویی‌های مختلف برود و این در حالی بود که ادلاین باید در خانه پیش بچه‌ها می‌ماند. به همین دلیل ادلاین از اسلید خواست که از یکدیگر جدا شوند.

در زمان حال، اسلید در حال تماشای یک مخزن بزرگ از جسم‌های مرده بود که توسط آخرین مشتری او یعنی متیو بلند یا همان رد لاین کشته شده بودند. اسلید قبول کرد که نیروهای آمریکایی را خارج از کشور او نگه دارد، اما این در حالی بود که او هم می‌بایست در قبال این لطف، ۹ میلیون دلار به همراه محل دقیق هدف قرارداد بعدی‌اش را به او می‌داد. زمانی که این قرارداد قطعی شد، رد لاین سر قول خود ایستاد و محل دقیق هدف را به اسلید داد. بعد از اینکه دث استروک به هدف‌های خود رسید، آنها التماس کردند که از کشتن آنها بگذرد و دوباره اجازه زندگی کردن را به آنها بدهد. اما در نهایت دث استروک، آنها را کشت و رد لاین هم به سراغ فرزندان آنها رفت و آنها را به قتل رساند. همانطور که انتظار می‌رفت، رد لاین سر قول خود ایستاد و اینکه خودش به سراغ فرزندان آنها رفت و آنها را کشت، به این خاطر بود که از ماجراهای بعدی پیشگیری کند؛ زیرا ممکن بود که این فرزندان بعدها به گرفتن انتقام مرگ پدرانشان قیام کنند و به سراغ قاتلانشان بروند.

بعد از این ماجرا، دث استروک به سراغ هدف بعدی خود که «کلاک کینگ» نام داشت، رفت؛ هدفی که بعد از دیدن دث استروک به او خوش آمد گفت و اعلام کرد که از آمدن او خبر داشت. دث استروک تلاش کرد تا به او شلیک کند اما کلاک کینگ به خاطر توانایی‌های دستکاری زمان خود، هیچ آسیبی ندید. اسلید تصمیم داشت که یک نارنجک به سمت هدفش پرتاب کند. اما کلاک کینگ اعلام کرد که اگر او از کشتن او دست بردارد، کلاک کینگ هم اطلاعات مهمی را در رابطه با یکی از افرادی که دوستش دارد، منتقل می‌کند. با این حال، دث استروک این پیشنهاد را نپذیرفت و ترجیح می‌داد که قرارداد خود را کامل انجام دهد. کلاک کینگ اعلام کرد که او خودش در حال مردن است و فرد مورد نظر او، خیلی مهم‌تر از به پایان رساندن پرونده است. زمانی که اسلید از او مدرک خواست، او فقط کلمه Kenilworth را به زبان آورد.

اسلید بعد از شنیدن این کلمه متوجه شد که جان دوست قدیمی‌اش یعنی وینتر گرین در خطر است. تصمیم گرفت تا دو تن از محافظان خود را به سراغ محوطه تحت نظارت یک گروه تروریستی بفرستد و نقشه‌ای را که برای آنها داشت، عملی کند. زمانی که آنها به این محوطه رسیدند، توسط آن تروریست‌ها متوقف شدند. از همین رو، آنها ادعا کردند که قصد پیوستن به گروه آنها را دارند و به عنوان هدیه، جسد دث استروک را برای آنها خواهند آورد. نگهبانان این محوطه کمی نسبت به این دو نفر شک و تردید داشتند اما زمانی که آنها کلمه Kenilworth را به زبان آوردند، اجازه ورود را به این دو دادند. همان شب، اسلید که همچنان زنده بود، قتل عام تمام آن تروریست‌ها را آغاز کرد و همه آنها را به سلاح‌هایی که به دست آورده بود، به قتل رساند. بعد از این کار، اسلید به سراغ غاری که در همان نزدیکی بود، رفت و بعد از نابود کردن در آن، وینتر گرین را در غار پیدا کرد و او را نجات داد.

  • Twilight:

او هویت واقعی بتمن را می‌داند و برای مدتی یکی از اعضای تیم جوخه انتحاری به حساب می‌آمد

در این خط داستانی، اسلید ویلسون به لس آنجلس بازگشت تا با مادر لوئیس یعنی پاتریشا در رابطه با اینکه آیا او را خواهد کشت یا خیر، صحبت کند. اسلید به پاتریشا گفت که از جان او می‌گذرد و به خاطر رابطه‌ای که آنها در گذشته داشتند، باری دیگر اجازه زندگی کردن به او می‌دهد. البته اسلید یک شرط هم داشت و آن این بود که لوئیس دیگر هیچوقت به رز نزدیک نشود. پاتریشا به اسلید یادآوری کرد که لوئیس تنها به این خاطر از او نفرت دارد که او، آنها را ترک کرده بود. اسلید با این موضوع موافق بود و اعلام کرد که از کشتن او دست می‌کشد زیرا قصد دارد در آینده دوباره به سراغ او بازگردد؛ در آن زمان، قطعا لوئیس را می‌کشد. زمانی که اسلید در حال خارج شدن از آنجا بود، پاتریشا متوجه شد که مشکلی وجود دارد. وقتی از اسلید سوال کرد، اسلید عینک خود را برداشت و پاتریشا متوجه شد که او همان چشم سالم خود را هم از دست داده است و کاملا کور شده است.

در زمان حال، اسلید به همراه «رد لاین» در حال فرار کردن از یک زندان فوق امنیتی که اسلید در آن زندانی شده بود، بودند. همانطور که آنها در حال مبارزه و پیدا کردن راهی برای خروج از آن زندان بودند، اسلید با ناراحتی مدام به این فکر می‌کرد که متیو برای نجات او آمده است. اسلید به این موضوع اشاره کرد که Ja Zaki اگر چیزی از او نمی‌خواست، هیچوقت به سراغش نمی‌رفت. بعد از فرار کردن از این زندان، متیو به عنوان دستمزد، کمک اسلید را می‌خواست. اما اسلید در پاسخ به او یادآوری کرد که خودش به تنهایی هم می‌توانست از آن زندان فرار کند و اصلا نیازی به کمک او نداشت. او فقط در آنجا مانده بود تا کمی فرصت استراحت کردن پیدا کند. با این حال متیو اصلا به حرف‌های او توجهی نکرد و به اسلید گفت که فرد دغل‌بازی در شیکاگو وجود دارد که از دث استروک تقلید می‌کند. به همین ترتیب آنها سوار هلیکوپتر شخصی او شدند تا به شیکاگو بروند.

اسلید بعد از رسیدگی به آن دث استروک تقلبی، دیگر مجبور بود تا از زره قدیمی خود استفاده کند زیرا زره آیکان او در طی ماجرای فرار در زندان مانده بود. به سراغ جریکو و اتین رفت تا سری به آنها بزند و از حال آنها با خبر شود. بعد از جریکو، اسلید به خانه دکس در کلرادو رفت. دکس تصور کرد که اسلید برای کشتن او به خانه‌اش رفته اما او فقط می‌خواست بداند که چرا خبر فرار او از زندان هیچ جایی پخش نشده و هیچ کس از فرار او خبر ندارد. از طرفی، سوپرمن شاهد ماجرای فرار اسلید از زندان بود. علاوه بر این، این حقیقت که یک مرد در لباس شیر به اسلید کمک کرد تا از یک زندان فوق امنیتی فرار کند و در همین حین هم پانزده مامور روانه بیمارستان شدند، چیزی نبود که بتوان آن را پنهان کرد و قطعا می‌بایست خبر آن به رسانه‌ها می‌رسید. دکس دوست نداشت که صحبت کند اما اسلید در نهایت متوجه شد که متیو بلند او را از زندان آزاد کرد تا حواس همه را پرت چیز دیگری بکند تا بلکه به این طریق، بتواند فرد دیگری را از زندان آزاد کند.

اسلید قصد داشت تا از هویت فرد فراری دیگر با خبر شود اما دکس از صحبت کردن ممانعت کرد. اسلید برای اینکه بتواند حرف را از زیر زبان او بیرون بکشد، قول داد که اگر هویت آن فرد را لو بدهد، اسلید هم خودش را به مقامات معرفی می‌کند. با اینکه دکس به این موضوع شک داشت، اما مطمئن بود که اسلید پای حرفش می‌ایستد و به قولش عمل می‌کند، به همین دلیل با این پیشنهاد موافقت کرد. براساس حرف‌های دکس، بعد از اسلید، «رپتور» هم که یک دزد قهار محسوب می‌شد، از زندان فرار کرده بود. اسلید مدام به این موضوع فکر می‌کرد که رد لاین واقعا قصد ربودن چه چیزی را داشت. زمانی که دکس در رابطه با اینکه متیو چه چیزی را بیشتر از همه می‌خواهد پرسید، اسلید متوجه شد که او چیزی جز دیکتاتوری نمی‌خواهد.

اسلید در پاسخ به سوال دکس اعلام کرد که متیو برای بازگرداندن کشور و حکومت دیکتاتوری خود، به یک ارتش و همچنین یک سری سیاستمدار فاسد نیاز دارد. طولی نکشید که اسلید متوجه شد که او یک نیروی دریایی نیاز دارد و به محض فهمیدن این موضوع، متوجه شد که متیو دقیقا قصد دزدیدن چه چیزی را دارد. اسلید پیش از اینکه آنجا را ترک کند و به سراغ رد لاین برود، یک اطلاعیه به دکس داد؛ دث استروک قصد داشت که به خاطر ۲۲ میلیون دلار از دولت ایالت کلرادو شکایت کند زیرا او ادعا داشت که آنها حقوق مدنی‌اش را نقض کرده‌اند. پیش از اینکه اسلید به زندان بیفتد، آنها پرونده‌ی ضعیفی را مبنی بر اینکه اسلید ویلسون همان دث استروک است، تشکیل داده بودند. اما از آنجایی که در طی مدت زمانی که اسلید در زندان بود و دث استروک همچنان افراد مختلفی را در سرتاسر شیکاگو به قتل می‌رساند، پرونده‌ی آنها مختومه شد و دیگر هیچ بهانه‌ای برای دستگیر کردن اسلید نداشتند.

رد لاین و رپتور قصد داشتند تا ناو هواپیمابر را که در گذشته به یک کارتل تعلق داشت و حالا تبدیل به رستوران شده بود، بدزدند. زمانی که آنها نقشه سرقت خود را آغاز کردند، اسلید ویلسون به سراغ رپتور رفت و او را تعقیب کرد. او در سایه‌ها پنهان شده بود و داستان غم‌انگیز گذشته‌ی رپتور را مسخره می‌کرد و مدام می‌گفت که دروغی بیش نیست. اسلید بعد از آشکار کردن خود، به رپتور گفت، چیزی را که او دنبالش است، دارد. در طی همین ماجرا و بحث و جدل‌ها، اسلید از رپتور خواست تا زره آیکان او را برگرداند. از آنجایی که اسلید این زره را در مسیر فرار از داده بود، رپتور آن را دیگر مال خودش می‌دانست و قصد پس دادن آن را نداشت. به همین دلیل دث استروک قول داد که رپتور را در همان زره دفن خواهد کرد.

دث استروک در طی زندگی خود یک خدا را هم به قتل رسانده است

در طی مبارزه‌ای که بین اسلید و رپتور آغاز شده بود، اسلید توانست به لطف توانایی‌های ابرانسانی خود، برتری را نسبت به رپتور به دست بیاورد اما او هم اصلا عقب نمی‌کشید و همچنان گارد خود را نگه داشته بود. در همین حین، ناگهان هوش مصنوعی وینتر گرین که سیستم زره اسلید را هک کرده بود، شروع به راهنمایی کرد و قصد داشت تا در شکست دادن رپتور، به اسلید کمک کند. همانطور که اسلید و رپتور در حال مبارزه بودند، تعادل خود را از دست دادند و متوجه شدند که ناو در حال حرکت کردن است. رد لاین که تمام این مدت مشغول تماشای آنها بود، از این دو خواست که مبارزه خود را متوقف کنند اما اسلید فقط زره آیکان خود را می‌خواست. او تمام قسمت‌هایی را که از نقشه رد لاین فهمیده بود کنار هم گذاشت و هدف اصلی او را متوجه شد اما اصلا اهمیتی برای آن قائل نبود.

بعد از کمی بحث و جدل و مطرح شدن معامله‌ای، قرار بر این شد که اسلید به خاطر فاکتورهای بهبودی‌ای که داشت، در به دست آورد راکتوری که رد لاین به دنبال آن بود، کمک کند؛ زیرا این راکتور در فضایی قرار داشت که کاملا رادیو اکتیوی بود و رپتور و رد لاین خودشان نمی‌توانستند وارد این فضا بشوند. در عوض اسلید هم به ازای ارائه کمک خود، اطلاعاتی را که به دنبال آن بود، به دست می‌آورد. از طرف دیگر هم رپتور می‌توانست به افرادی که این کشتی را خریده بودند، حمله کند. بعد از گذشت ۱۵ دقیقه که آنها در آن اتاق بودند، هوش مصنوعی وینتر گرین به اسلید هشدار داد که این لباس‌ها فقط برای ۸ دقیقه می‌توانند از او محافظت کنند اما اسلید به این حرف گوش نکرد و به کار خود ادامه داد. طولی نکشید که اسلید متوجه خرابی و نقص لباس رپتور شد.

رپتور به شدت گیج شده بود و از واقعیت این اتفاق خبر نداشت اما اسلید کاملا می‌دانست که چه اتفاقی در حالی رخ دادن است. به مرور زمان اوضاع در حال وخیم‌تر شدن بود و بعد از غیرفعال شدن لباس آیکان، بدن رپتور به طور کامل در معرض مواد رادیو اکتیوی قرار گرفت. با این حال، رپتور هیچ اهمیتی برای آن قائل نشد اما اسلید به او هشدار داد که بهترین فرصت او برای نجات یافتن همین حالا است. در همین حین، آنها متوجه شدند که دیگر برای هر کاری دیر شده و ادلاین و تیمش به آن کشتی رسیده‌اند. بعد از ظاهر شدن اسلید، بحث کلامی بسیار شدیدی بین او و ادلاین شکل گرفت؛ بحثی که در آن ادلاین اعلام کرد، اسلید کاری کرده که ماموریت زندگی او، کشتن همسر سابقش باشد. بعد از رفتن ادلاین و تیمش، اسلید هم تصمیم گرفت که این ماجرا را رها کند و هر چه سریع‌تر از آن کشتی برود.

اسلید بعد از بازگشت، دوباره به کلرادو رفت و قصد داشت، همانطور که به دکس قولش را داده بود، خود را تسلیم مقامات کند. با این حال، دکس به او پیشنهاد کرد که اگر او پرونده‌ی خود را علیه دولت رها کند، دکس هم قولش را فراموش می‌کند. علاوه بر این، دکس شمشیر خود را به اسلید داد تا در قبالش برایش کاری انجام دهد. او این پیشنهاد را پذیرفت و به برانکس رفت تا یک دزد اطلاعاتی را که در قالب راننده تاکسی کار می‌کرد، دستگیر کند. با این حال، این دزد توانست از دست اسلید فرار کند. مثل اینکه در همان زمان، شخصیت «پاور گرل» زمین صفر هم همان اطراف بود به همین دلیل تلاش کرد تا این شکار را خودش بگیرد. این دزد برای اینکه از دستگیری توسط پاور گرل جلوگیری کند، فرار کرد اما دوباره به اسلید برخورد.

در طی این درگیری، موادی به اسلید تزریق شد اما توانست این دزد را بالاخره دستگیر کند. زمانی که اسلید به همان شکل معمولی و شهروندی خودش بازگشت، کم کم دارو بر روی او اثر کرد و بیهوش شد. زمانی که به هوش آمد، متوجه شد که تانیا او را به آپارتمان/آزمایشگاه خودش برده است و بدنش را شستشو داده است. او به تانیا اعلام کرد که باید هر چه سریع‌تر آنجا را ترک کند و بهتر است که چند چراغ هم روشن کند. تانیا تصور می‌کرد که اسلید تا به آن لحظه متوجه شده اما در نهایت برای او توضیح داد که او بینایی‌اش را از دست داده است. آنها بعد از مراجعه به دکتر ویلن متوجه شدند که این نابینایی هیچ علت علمی خاصی ندارد و از آنجایی که بینایی اسلید کم کم در حال کاهش بود، حضور طولانی مدت او در فضای رادیو اکتیوی، این پروسه را سرعت بخشیده بود.

در همین دوران، اسلید ویلسون متوجه شد که تانیا در واقع یکی از اعضای تیم تین تایتانز است. بعد از قطعی شدن نابینایی اسلید، تانیا برای او یک عینک مخصوص درست کرد و یک سگ پلیس به نام Roscoe را هم به او داد. این عینک در کنار هوش مصنوعی وینتر گرین و همچنین امواج صوتی، توانایی دوباره دیدن را در اختیار اسلید قرار می‌داد. اسلید بعد از اینکه به کاربرد این عینک و همچنین سگ جدید خود پی برد، تصمیم گرفت که در قالب یک پارتیزان به نام تویلایت، فعالیت‌های خود را از سر بگیرد.

توانایی‌های فیزیکی و همچنین ذهنی اسلید ویلسون، به خاطر سرم آزمایشی‌ای که در دوران حضورش در ارتش به او تزریق شده بود، تا حد زیادی پیشرفته شده است. او بعد از تزریق این سرم، قدرت، چابکی، استقامت و رفلکس‌های بسیار پیشرفته‌ای به دست آورد. او دیگر می‌تواند تا حدود ۹۰ درصد از ظرفیت مغزش را استفاده کند. او همچنین با تزریق این سرم، فاکتورهای بهبودی و بازسازی را هم به دست آورد. این توانایی باعث می‌شد تا بدن او تقریبا هرگونه آسیب فیزیکی را با سرعتی بسیار بالاتر از یک انسان معمولی درمان کند. با این حال، این توانایی هم محدودیت‌های خودش را داشت زیرا نمی‌توانست چشم از دست رفته‌ی او را درمان یا اندام‌ها را به صورت کامل بازسازی کند.

تحمل و سرسختی دث استروک باعث می‌شد تا او از بخش زیادی از آسیب‌دیدگی‌های مرگبار جان سالم به در ببرد. هر چند که بهبود یافتن از چنین آسیب‌هایی باعث می‌شد تا او برای مدتی دیوانه یا درست همانند حیوانات خشمگین و وحشی شود. دث استروک علاوه بر اینکه یک ارتشی تاکتیکی نابغه با دانش و اطلاعات بسیار زیادی در این زمینه محسوب می‌شود، در زمینه‌های مبارزه‌ای خیلی زیادی (چه در سبک‌های مبارزه بدون سلح و چه در سبک هنرهای رزمی) ماهر است و تسلط دارد؛ او در سبک‌های مبارزه‌ای مانند بوجوتسو، بوکس، جوجوتسو، جودو، جوجیتسو، کاراته و نینجوتسو مهارت بسیار زیادی دارد.

دث استروک مهارت و توانایی خیلی زیادی در زمینه استفاده از سلاح‌های گرم و سلاح‌های سرد مختلف دارد. او معمولا از شمشیرهای متنوعی در مبارزه‌های خود استفاده می‌کند؛ سلاح‌هایی مانند کاتانا، شمشیرهای غول پیکر و شمشیرهای سبک و ساخته شده از پرومتیم. این شمشیرهای پرومتیمی می‌تواند مقدار بسیار زیادی از انرژی را به سمت هر نقطه‌ای توزیع کند. علاوه بر این، دث استروک از یک سری چوب‌های بالستیک استفاده می‌کند که از هر دو طرف این چوب، ضربه‌های انفجاری پر از انرژی خارج می‌شود. با این حال، در نسخه‌های نسبتا واقعی‌تر و جدی‌تر، نحوه کار کردن این چوب‌ها تغییر پیدا می‌کند. در این نسخه‌ها، این چوب‌ها می‌توانند گلوله‌های آتشین و همچنین گلوله‌های کوچک توپی مانند از خود خارج کنند.

این چوب‌ها قابلیت بزرگ شدن یا کوچک شدن را دارند و این قابلیت بستگی به شرایط و نوع سبک مبارزه‌ای خود دث استروک دارد. از طرف دیگر، زره مخصوص دث استروک که از پرومتیم ساخته شده، ترکیبی از مش فلزی و همچنین جوشن کولار است که گلوله کوچک سلاح‌های مختلف را به سمت دیگری منحرف کند. در مجموعه New 52، این زره همچنین با Nth Metal هم ترکیب شده بود. همین ترکیبات باعث می‌شد تا انرژی ضربه‌ها و انفجارهای «لوبو» و هاوکمن جذب شود. البته این زره، نمی‌توانست قدرت Mazahs را تحمل کند.

بعد از گذشت مدتی دث استروک در نهایت لباس Ikon Suit خود را (نام آن به افتخار یکی از دوستان قدیمی اسلید یعنی دیوید ایشروود ملقب به «دکتر آیکان»، یکی از مهندسی جنگی و عملیات‌های ویژه، انتخاب شده است) بر تن کرد. علاوه بر خاصیت ضدگلوله بودن، این زره می‌تواند انرژی جنبشی را جذب و خودش را تقویت کند. هنگامی که این ویژگی فعال می‌شود، تمام انرژی جنبشی‌ای که فعالیت‌های بسیار سریع اسلید و همچنین رفلکس‌های او ایجاد می‌کنند، توسط خود زره جذب می‌شود. از آنجایی که این ویژگی رفلکس‌های پیشرفته‌ی خاصی را نیاز دارد، به همین دلیل فقط خود اسلید می‌تواند انرژی مورد نیاز این زره را فراهم کند و آن را همینطور شارژ نگه دارد. البته این زره می‌تواند انرژی مورد نیاز خود را از منابع انرژی جایگزین مانند سلول سوختی لیتیوم هم به دست بیاورد اما زمانی که این منبع خالی شود، این ویژگی زره از کار می‌افتد. جالب است بدانید که برنامه ریزی این زره می‌تواند توسط هر زره آیکان دیگر دستکاری شود. همین موضوع به یک زره آیکان بسیار پیشرفته و خوب این اجازه را می‌دهد تا بتواند به سلیقه خود، یک سری از ویژگی‌های دیگر زره‌های آیکان را فعال یا غیرفعال کند.

در طی مدت زمان کوتاهی، دث استروک از یک شمشیر الهی خاص استفاده می‌کرد. این شمشیر توسط هفائستوس ساخته شده بود که با نام «قاتل خدا» شناخته می‌شد. این شمشیر می‌تواند موج‌های پر انرژی ورپال را از بین ببرد. علاوه بر این، این شمشیر توانایی این را دارد که هر نیرویی را که با آن برخورد کرد، به سمت دیگری هدایت کند. انرژی خاصی که در درون این شمشیر وجود دارد، این قابلیت را به وجود می‌آورد که هر شکلی را که دوست داشت به خود بگیرد؛ می‌تواند تبدیل به چوب بالستیک، ۲ شمشیر دو قلو، تازیانه نه رشته و غیره شود. این شمشیر تقریبا نیمه حساس است و می‌تواند با استفاده از ارتباط ذهنی‌ای که با صاحبش دارد، به هر جایی که او خواست، منتقل شود. این سلاح قدرتمند، دث استروک را قادر می‌سازد که با خدایان فراطبیعی، شبه خدایان آمازونی و کریپتونی هم مبارزه کند. اگر قاتل خدا شکسته شود، می‌تواند از قطعه‌های باقیمانده، خود را دوباره بازسازی کند و مثل به روز اولش شود.

در انتها به چند مورد از انیمیشن‌ها، فیلم‌ها و بازی‌هایی اشاره می‌کنیم که شخصیت اسلید ویلسون/دث استروک در آن حضور داشت:

  • سریال Lois & Clark: The New Adventures of Superman محصول سال ۱۹۹۳ تا ۱۹۹۷ با بازی آنتونیو ساباتو جونیور
  • انیمیشن سریالی Teen Titans محصول سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۶ با صداپیشگی ران پرلمن
  • انیمیشن سریالی Young Justice محصول سال ۲۰۱۰ تاکنون با صداپیشگی ونتورت میلر
  • سریال Smallville محصول سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۱ با بازی مایکل هوگان
  • سریال Arrow محصول سال ۲۰۱۲ تاکنون با بازی مانو بنت
  • سریال Titans محصول سال ۲۰۱۸ تاکنون با بازی اسای مورالس
  • فیلم Justice League محصول سال ۲۰۱۷ با بازی جو منگنیلو
  • انیمیشن Teen Titans: The Judas Contract محصول سال ۲۰۱۷ با صداپیشگی میگل فرر
  • انیمیشن Justice League: Crisis on Two Earths محصول سال ۲۰۱۰ با صداپیشگی بروس دیویسن
  • بازی Batman: Arkham Origins محصول سال ۲۰۱۳ با صداپیشگی مارک روستون
  • بازی Batman: Arkham Knight محصول سال ۲۰۱۵ با صداپیشگی مارک روستون

امید وارم از خواندن این مقاله لذت برده باشید از شما بخاطر همراهی با ما سپاسگزاریم

دث استروکاسلید ویلسونکمیکمعرفس شخصیتدی سی
غرق در افکار بی انتها با نتایج نامعلوم ...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید