آریا رائف
آریا رائف
خواندن ۴۸ دقیقه·۳ سال پیش

معرفی شخصیت فلش، بری آلن

در این قسمت از سری مقاله معرفی شخصیت کتاب‌های کمیک، به سراغ سریع‌ترین انسان جهان دنیای دی سی و همچنین یکی از اعضای موسس لیگ عدالت یعنی بری آلن یا همان فلش می‌رویم.

زندگی از تحرک نشأت می‌گیرد... اگر شما حرکت نمی‌کنید، یعنی زندگی نمی‌کنید. اما یک زمانی هم فرامی‌رسد که شما باید از فرار کردن از یک سری چیزها دست بردارید و توقف کنید... زمانی‌که شما باید به سمت یک سری چیزها بدوید، شما باید به جلو حرکت کنید. حرکت کنید، تکان بخورید. حتی اگر مسیر شما جذاب و فوق‌العاده نیست... باور داشته باشید که بالاخره یک روزی مسیر مخصوص به خودتان را پیدا می‌کنید.

بری آلن که یک دانشمند و کارشناس پزشکی قانونی محسوب می‌شود، از همان زمانی‌که متوجه شد مادرش به قتل رسیده است و پدرش به خاطر جرمی که انجام نداده به زندان افتاده، به‌دنبال راهی بود تا نام پدرش را پاک کند. او همچنین در تلاش بود تا بتواند قاتل واقعی مادرش را هم پیدا کند. بری بعد از اینکه در یک سری مواد شیمیایی غوطه‌ور شد و بعد هم مورد اصابت رعد و برق قرار گرفت، توانست نعمت سرعت ابرانسانی را به دست بیاورد. حالا او با استفاده از این قدرت، در قالب شخصیت فلش، از شهر خودش یعنی سنترال سیتی محافظت می‌کند. او یکی از اعضای موسس لیگ عدالت به شمار می‌رود و با لقب سریع‌ترین انسان جهان شناخته می‌شود.

بری آلن، اولین فلش کتاب‌های کمیک محسوب نمی‌شود و پیش از آن هم فلش دیگری به نام جی گریک فعالیت می‌کرد

فلش یا همان بری آلن یک شخصیت ابرقهرمانی محسوب می‌شود که در کتاب‌های کمیکی که توسط شرکت دی سی کامیکس منتشر می‌شوند، حضور پیدا می‌کند. این شخصیت برای اولین‌بار در قسمت ۴ سری کتاب کمیک Showcase که در ماه اکتبر سال ۱۹۵۶ منتشر شده بود، حضور پیدا کرد. نویسنده‌ای به نام رابرت کانیگر و تصویر پردازی به نام کارماین اینفانتینو در خلق این شخصیت نقش داشتند. بری آلن نسخه جدیدی از شخصیت قدیمی فلش محسوب می‌شود. این کاراکتر در دهه ۱۹۴۰ و کتاب‌های کمیک حضور داشت که با نام جی گریک شناخته می‌شد. از آنجایی که فلش یک اسپیدستر است، قدرت او عدتا شامل همان سرعد ابرانسانی است.

فلش یک لباس منحصر‌به‌فرد قرمز و طلایی می‌پوشد که دربرابر اصطکاک و همچنین باد مقاوم است. اغلب اوقات، او لباس خود را در یک حلقه که همیشه همراه خود دارد، ذخیره می‌کند. داستان‌های کلاسیک بری آلن عمدتا مفهوم مولتی ورس را در کتاب‌های کمیک معرفی می‌کند. این مفهوم، در طی سال‌های متوالی نقش بسیار مهمی را در ریبوت‌ها و مجموعه‌های مختلف دنیای دی سی ایفا کرده است. معمولا فلش نقش بسیار مهمی را در داستان‌های شرکت دی سی ایفا می‌کند. خصوصا داستان‌هایی که روی کل شرکت دی سی و مجموعه‌های آن تاثیر می‌گذارد. به‌طور مثال، او در خط داستانی رویداد Crisis on Infinite Earths هم حضور داشت. او در قسمت ۸ این خط داستانی، جان خود را از دست می‌دهد تا مولتی ورس را نجات دهد. همین اتفاق هم منجر به این می‌شود که خود شخصیت به مدت ۲۳ سال، از ترکیب منظم دی سی حذف شود. این شخصیت از همان ابتدا که وارد کتاب‌های کمیک شد، محبوبیت بسیار زیادی را به دست آورد. همین محبوبیت هم باعث شد تا او بتواند در آثار اقتباسی مختلف حضور پیدا کند؛ آثاری مانند برنامه‌های تلویزیونی، فیلم‌های سینمایی، انیمیشن و غیره.

تا امروز چهار نسخه فلش وجود داشتند که عبارت‌اند از:

  • اولین فلش: جی گریک، عضو جامعه عدالت آمریکا
  • دومین فلش: بری آلن (فلش فعلی)
  • فلش سوم: والی وست
  • فلش چهارم: بارت آلن (کید فلش فعلی)

براساس داستان اصلی‌ای که از گذشته فلش یا همان بری آلن مطرح شده بود، او فرزند نورا آلن (یک دختر روستایی مثبت اندیش) و هنری آلن (یک دکتر) به شمار می‌رفت. بری و برادر دو قلویش یعنی مالکوم دو هفته دیرتر متولد شدند و درست در همان شب تولد یک آب و هوای بسیار طوفانی به وجود آمد. این پدر و مادر به دروغ توسط دکتر نورا مطلع شدند که پسر دوم آن‌ها یا همان مالکوم، جان خود را پیش از تولد از دست داده است. اما در اصل ماجرا چیز دیگری بود و مالکوم با سلامت کامل متولد شده بود. دکتر، این نوزاد را به یک خانواده کلاهبردار که در اتاق دیگر همان بیمارستان مستقر شده بودند و «تاونز» نام داشتند، داده شد؛ فرزند خود این خانواده، در طی فرایند تولد، جانش را از دست داده بود. تولد بری باعث شده بود تا ارتباط دوباره‌ای بین پدر و مادرش برقرار شود.

از آنجایی که بری دو هفته دیرتر به دنیا آمده بود، مدام به هر قراری که داشت، دیر می‌رسید و این تأخیر در تولد، نقش مهمی را در اینکه او همیشه دیر برسد، ایفا می‌کرد. در طی مدت زمانی‌که بری همچنان کودک و بعد هم نوجوان بود، مدام کتاب‌های کمیک مختلفی را می‌خواند که داستان شخصیت‌های قهرمانی محبوبش را تعریف می‌کردند؛ قهرمانانی مانند جی گریک که فلش اصلی محبور می‌شد. او بعد از خواندن این کمیک‌ها، به همراه دیگر دوستان نزدیک خود، از جمله دوست دوران کودکی‌اش یعنی «دفنه دین» تلاش می‌کردند تا ماجراجویی‌های جی گریک را برای خودشان شبیه‌سازی کنند. زمانی‌که بری به سن ۱۱ سالگی رسید، مادرش به قتل رسید و پدرش هم به اشتباه، به جرم قتل همسرش به زندان افتاد و به حبس ابد محکوم شد.

بعدها هم درست زمانی‌که بری مشغول تماشا کردن بود، جان خود را در زندان از دست داد. بااین‌حال، بری آلن جوان اصلا قبول نکرد تا باور کند که پدرش واقعا مادرش را به قتل رسانده بود. دیگر زندگی بری به‌طور کل متوقف شده بود. زیرا او مصمم بود تا به هر طریقی شده، قاتل واقعی مادرش را پیدا کند و مهم‌تر از همه متوجه شود که انگیزه او برای انجام این کار چه بوده است. به همین خاطر هم آلن تصمیم گرفت که درس پزشکی قانونی را مطالعه کند. او تصمیم داشت تا وقت خود را صرف این کند که نه‌تنها پرونده مادرش را حل کند، بلکه به افراد دیگر هم که شرایط مشابه را داشتند، کمک برساند. آلن بعد از اینکه فارغ‌التحصیل شد، توانست به‌عنوان یک دانشمند پلیس، در اداره پلیس شهر سنترال سیتی مشغول به کار شود.

بعد از گذشت مدتی، کند کار کردن و همچنین دیر رسیدن او، برای همه عادی شده بود. یک شب که او تا دیر وقت در اداره پلیس مشغول به کار بود، یک قفسه بزرگ از مواد شیمیایی که مشغول کار کردن روی آن‌ها بود، مورد اصابت رعد و برق قرار گرفت. در همین حین، آلن هم در آن مواد شیمیایی غوطه‌ور شد. در کمال تعجب، بری آلن هیچ آسیبی از آن اتفاق ندید. او خیلی زود از سر جایش بلند شد، محیط خود را تمیز کرد و دوباره مشغول به کار شد. او خیلی زود به این پی برد که دنیا خیلی کندتر از حالت عادی خود حرکت می‌کند. به همین ترتیب، او به این پی برد که سرعت دنیا کاهش پیدا نکرده بود، بلکه سرعت خودش تا حد زیادی افزایش پیدا کرده بود.

بری که یکی از طرفداران دو آتیشه‌ی کتاب‌های کمیک، خصوصا جی گریک بود، تصمیم گرفت که دنباله‌روی قهرمان محبوبش برود. او تصمیم گرفت که با این اتفاقی که رخ داده، همانند قهرمان محبوبش به مبارزه با جرم و جنایت برود. به همین ترتیب هم نام ابرقهرمانی گریک را به‌عنوان ادای احترامی به او برداشت. او آزمایش‌های مختلفی را روی خودش انجام و متوجه شد که نه‌تنها می‌تواند با سرعتی ابرانسانی بدود، بلکه می‌تواند در مولکول‌های خودش ارتعاش ایجاد کند. همین توانایی به او اجازه داده بود که او هم خودش را ناپدید کند و هم با لمس ناپذیری، از میان اشیاء سفت و محکم عبور کند. او همچنین می‌توانست با سرعت نور، فکر کند و اطلاعات را به دست بیاورد. پدر نامزد بری یعنی «ایرا وست» یک لباس درست کرد که به بری توانایی مقابله کردن با قدرت‌هایش را می‌داد.

از طرف دیگر هم آنقدر کوچک می‌شد که در یک انگشتر قرار می‌گرفت و به‌راحتی می‌شد آن را جابه‌جا کرد. با اینکه اکثر ماجراجویی‌ها و مبارزه‌های بری در شهر سنترال سیتی و جنایت‌های آن بود، اما یک تردمیل کیهانی هم ساخت که به او اجازه می‌داد تا در ابعاد متناوب و جایگزین سفر کند. بعد از فلش پوینت، فلش تا حدودی مسئول اصلی ایجاد شدن یک خط زمانی جدید بود که در آن، کل جهان فشرده شده بود و در یک جدول زمانی ۵ ساله تغییر پیدا کرده بود. حالا در میان تمام این اتفاقات، منشاء خود بری آلن فقط تا حد کمی دستخوش تغییرات شد. درست همانند قبل، پدر بری مقصر اصلی مرگ مادر او شناخته شده بود. بعد از اینکه پدر بری به جرم قتل به زندان رفت، بری در دستان فردی به نام «دریل فرای» قرار گفت؛ یک افسر پلیس که در گذشته با مادر بری در ارتباط بود.

بری خودش هم از کودکی عاشق کتاب‌های کمیک بود و جی گریک را قهرمان خود می‌دانست. به همین دلیل هم نام خود را از روی نام قهرمانی او برداشت

بری زیر نظر فرای بزرگ شد و از آنجایی که در طی این مدت با نیروی پلیس ارتباط داشت، علاقه زیادی به این محیط پیدا کرد و دوست داشت که در نیروی اجرای قانون فعالیت کند. بری در طی سال‌های دوران کالج خود، با فردی به نام «مانوئل لاگو» در یک مهمانی آشنا شد. این دو نفر خیلی زود تبدیل به دوست‌های صمیمی و نزدیکی شدند. تا اینکه مانوئل به یک برنامه نظامی رفت و از همین طریق، ارتباط بین این دو قطع شد. چندین سال متوالی، بری برای دیدن پدرش به زندان می‌رفت. پدرش هم در مقابل خواهش و التماس می‌کرد که بری دست از این کارها بردارد و به زندگی خود ادامه دهد. اما بری اصلا قصد انجام چنین کاری را نداشت. او حتی در اوقات فراغت خود در آزمایشگاه مشغول به کار می‌شد.

بری قصد داشت تا به راز قتل مادرش پی ببرد و ثابت کند که پدرش بیگناه است. یکی از همین شب‌ها، بری که حسابی مشغول کار بود، عصبانی شد و یکی از دستگاه‌ها را از پنجره به بیرون انداخت. همین کار باعث شد تا یک ورودی بسیار خوب برای رعد و برق به وجود بیاید. این رعد و برق بلافاصله به داخل آزمایشگاه آمد و با بری برخورد کرد. برخورد این رعد و برق، یک سری مواد شیمیایی‌ای را که بری مشغول کار روی آن‌ها بود، به او تزریق کرد. از همین رو، ارتباط بری با اسپید فورس برقرار شد. به همین ترتیب هم، فلش متولد شد.

القاب و اسامی مستعار: آلن، بری، بارتولامئو، فلش، بلک فلش، سریع‌ترین مرد جهان، اسکارلت اسپیدستر، هیومن فلش، بولد، هیومن بولت، کریزمون اسپیدستر، ناجی دنیا، ناجی جهان، خدای مرگ، بارتولامئو هنری آلن، Wizard of Whiz، در روت بلیتز، Trans-Visible Man و غیره.

تیم‌ها: ارتش بلو لنترن، اداره پلیس سنترال سیتی، فلش‌های مولتی ورس، اینسرجنسی، جاستیس لیگ ۳۰۰۰، لیگ عدالت آمریکا، رژیم زمین یک، ارتش رد لنترن، اسپیدسترها، ابر دوستان، ابر قدرت‌ها، ارتش وایت لنترن و غیره.

متحدان: آلفرد پنی ورث، آکوامن، آنتون پروین، اتم، آوری هو، بارنی سندز، بری وست، بارت آلن، بتمن، بیست، بیلی بتسون، قناری سیاه، بلک فلش، بلک نایت، بلک والکن، کاپیتان آمریکا، کاپیتان فرای، کاپیتان تاندر، کری آلن، کری کلی، سیسیل هورتون، چارلز، رئیس پالسون، کوبالت بلو، کروز، سایبورگ، دفنه دین، داروین الیاس، دیوید سینگ، داون آلن، ددمن، کاراگاه مارو، دیک گریسون، دکتر فیت، دان آلن، دانا تروی، المنت وومن، اریک راسل، فلیسیتی اسموک، فایر استورم، فرانک کورتیس، فرانکشتاین، فرد جنسن و غیره.

دشمنان: ابرا کادابرا، ایس، آلبرت مایکلز، آنتی مانیتور، اتمیکا، بلادونا، بلک فلش، بلک هند، بلاک، بون درای، کاپیتان بومرنگ، کاپیتان کلد، کلیو یورکین، کوبالت بلو، کویل، کامندر کلد، کانستراکت، دنی وست، داریوس کالدرا، دارک کان، دارک سید، داروین الیاس، دیساد، دکتر الکمی، دکتر دستینی، دکتر دابل ایکس، دکتر اسپکترو، دکتر آنومالی، دکتر کارور، دکتر لاو کرفت، ایوبارد ثاون، ایپاک، گوست پایلت، گاد اسپید، گلدن گلایدر، گلد فیس، گوریلا گراد، گاتهام، گریل، گریوز، هاوک من، هیث استروک، جک و غیره.

همان‌طور که در ابتدای متن هم به این موضوع اشاره شده بود، بری آلن توسط رابرت کانیگر، جان بروم و همچنین کارماین اینفانتینو خلق شد. او برای اولین‌بار در ماه اکتبر سال ۱۹۵۶ در قسمت ۴ سری کتاب کمیک Showcase حضور پیدا کرد. در کتاب‌های کمیک، تاریخ تولد این شخصیت محبوب، ۱۳ می ۱۹۸۳ عنوان شده است. از طرف دیگر هم بری آلن یا همان فلش، در ۳۶۲۱ کتاب کمیک حضور داشتند که تنها در قسمت ۸ سری کتاب کمیک Crisis on Infinite Earths به نام A Flash of the Lightning و همچنین قسمت ۰ مجموعه The New 52: Futures End جان خود را از دست داده است.

  • دوران نقره‌ای:

بری آلن در بار اولی که در کتاب‌های کمیک حضور پیدا کرد، می‌تواند با سرعت نور بدود و در بعد زمان سفر کند. او شهرت خیلی زیادی در میان مردم به دست آورده بود و همه به او علاقه داشتند. به همین ترتیب هم توانست ارتباط نزدیکی را با دیگر ابرقهرمانان، خصوصا هال جوردن برقرار کند. این دو نفر خیلی زود تبدیل به دوستان نزدیکی شدند. زمانی‌که بری به‌صورت تصادفی به یک بعد دیگر سفر کرد، توانست با قهرمان دوران کودکی خود یعنی جی گریک برخورد کند. این دو به همراه یکدیگر توانستند یک نقشه شیطانی را نابود کنند. در این زمان نامزد و همسر آینده‌ی بری یعنی «آیریس وست» یک برادر زاده به نام والی داشت. این پسر خیلی وقت پیش از محل زندگی خود فرار کرده بود و به سنترال سیتی آمد؛ جایی که اعضای خانواده بسیار نزدیک و همچنین قهرمان او یعنی فلش در آن‌جا زندگی می‌کرد.

یکی از روزهای تابستان، آیریس از والی خواست تا پیش او و بری بماند. در همان زمان هم بری، والی را به آزمایشگاه برد و در یک اتفاق هیجان‌انگیز، دقیقا همان اتفاقاتی که رخ داده بود و قدرت‌هایی را به بری داد، دوباره اتفاق افتاد. به همین ترتیب، والی هم درست مانند شوهر عمه‌ی خود، یک سری قدرت‌های ابرانسانی را به دست آورد. بعد از این ماجراها، والی در مبارزه با جرم و جنایت، به آلن پیوست و تبدیل به همکار او یعنی کید فلش شد.

  • دوران مدرن:

در این دوران، ماجراجویی‌های فلش که در دهه ۱۹۸۰ رخ می‌دادند، شکل گرفت. در این دوران هم آلن، به خاطر یک سری اتفاقات بد شخصی، غم و غصه زیادی داشت. همسر او، آیریس به دست پروفسور زووم به قتل رسید. آلن هم بالاخره راضی شد تا با یک زن دیگر ازدواج کند اما او هم توسط زووم مورد هدف قرار گرفته بود. آلن توانست این زن را نجات دهد اما برای انجام این کار، نتوانست در مراسم ازدواج خود شرکت کند. این زن هم بعد از گذشت مدتی مجنون و دیوانه شد. در همین حین هم زووم به دست خود آلن کشته شد. آلن به جرم قتل زووم، مقابل میز محاکمه قرار گرفت و مجرم شناخته شد. البته خیلی زود مشخص شد که این اتفاق، به خاطر شستشوی مغزی‌ای که ابرا کادابرا روی بری انجام داده بود، رخ داد.

به همین ترتیب هم آلن به زمان آینده رفت و توانست کادابرا را شکست دهد. او همچنین دوباره توانست به آیریس بپیوندد. ظاهرا در دوران آینده، روح آیریس به تجسم واقعی تبدیل شده بود و او دوباره به زندگی بازگشت. به همین ترتیب هم بری خودش را بازنشسته کرد تا بتواند در قرن سی‌ام، دوباره با آیریس زندگی کند. بااین‌حال، بازنشستگی وی آنچنان هم دوام زیادی نداشت. زیرا رخ دادن رویداد بحران در زمین‌های بینهایت، این خوشحالی و خوشبختی را به‌طور کل نابود کرد. او توسط آنتی مانیتور دستگیر شد و به سال ۱۹۸۵ برده شده. بری توانست از چنگال آنتی مانیتور فرار کند و توپ ضد ماده‌ای را که قرار بود زمین را از بین ببرد، نابود کند. بااین‌حال، او نتوانست گرداب ایجاد شده توسط این توپ را کنترل کند و از بین رفت.

روح او به درون اسپید فورس منتقل شد و بعد از آن هم والی هویت و لباس فلش را در دست گرفت. البته این پایان داستان بری آلن نبود. او در سه موقعیت مختلف دوباره به داستان بازگشت تا به والی وست جوان کمک کند تا بتواند با بدترین روزهای زندگی خود دست‌وپنجه نرم کند. در طی خط داستانی رویداد بحران بینهایت، آلن که هنوز در اسپید فورس قرار داشت، به همراه دیگر اسپیدسترها به دنیای معمولی بازگشت تا بتواند با سوپر بوی پرایم مبارزه کند. آن‌ها، دشمن خود را به سمت اسپید فورس کشاندند و در تلاش بودند تا شورش نابودگر او را متوقف کنند. در طی رویداد بحران نهایی، بری آلن به‌صورت دائمی احیا شد و به زندگی بازگشت. در طی این دوران، او به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین قهرمانان دنیا، نقش بسیار بزرگی را در شکست دارک ساید ایفا کرد. آلن که مطمئن نبود چرا دوباره زنده شده است، تصمیم گرفت که به وظایف خود در جهان فکر کند و آن‌ها را انجام دهد.

خیلی زود مشخص شد که او تبدیل به بلک فلش جدید شده است. در اصل احیا شدن و بازگشتن او، بخشی از نقشه‌ی بزرگ پروفسور زووم محسوب می‌شد. زووم مقصر اصلی تمام اتفاقات بسیار بد و غم‌انگیزی بود که در زندگی آلن رخ دادند؛ از جمله مرگ مادر خودش. بری توانست زووم را با کمک دیگر فلش‌هایی که وجود داشتند و چند ابر تیم دیگر، شکست دهد. بعد از این اتفاق، آلن به همان شغل قبلی خود در اداره پلیس و زندگی‌اش در سنترال سیتی بازگشت. از طرف دیگر هم دوباره کارهای فلش را آغاز کرد. او خیلی زود با Renegades و روگ‌ها از قرن بیست و پنجم برخورد کرد. او متهم به قتل یکی از اعضای آن‌ها یعنی « Mirror Monarch» شد. آلن مصمم شده بود که قاتل اصلی را پیدا کند و سرانجام متوجه شد که این ماجراها، نقشه‌ای از طرف نسخه آینده شخصیت «تاپ» بوده است. او همچنین برای مدت کوتاهی میزبان موجودی به نام پارالاکس شد اما بعد توانست به کمک Proselyte، از آن وضعیت فرار کند.

  • برخورد بین دو فلش:

زمانی‌که بری توانایی‌های خود را در یک رویداد خیریه نشان می‌داد، به‌صورت اتفاقی و تصادفی در بدن خود ارتعاش به وجود آورد و در آخر هم وارد یک واقعیت دیگر شد. در آن‌جا، او متوجه شد که یک نقشه شیطانی وجود دارد؛ براساس این نقشه شیطانی قرار بود که ساکنین شهر کیستون هیپنوتیزم شوند و از آن‌جا ربوده شوند. او به واسطه کتاب‌های کمیکی که خوانده بود، خیلی سریع توانست آن شهر و شرورهای این ماجرا را بشناسد. او به این نتیجه رسید که قهرمان مورد علاقه او یعنی جی گریک، مردی که بیشتر از هر فرد دیگری روی او تاثیر می‌گذاشت، واقعی است. بری بعد از پیدا کردن جی و صحبت کردن با او، متوجه شد که خالق کتاب‌های کمیک یعنی گاردنر فاکس هم به‌صورت اتفاقی و ناخودآگاه، وارد این بعد شده است.

این اتفاق، پیامدهای گسترده‌تری را برای دنیای دی سی در پی داشت. این ماجرا باعث شد تا کتاب‌های کمیک دوران طلایی کم کم وارد سلسله و دوران نقره‌ای خودشان بشوند. در طی این خط داستانی، جی و بری به کمک یکدیگر توانستند نقشه‌های شیطانی شروران را نابود کنند. زمانی‌که این ماجرا تمام شد، جی خود را بازنشسته کرد و هویت فلش را برای بری گذاشت تا او پا جای پای خودش بگذارد. بااین‌حال، جی زمانی‌که در بازنشستگی هم بود، مدام دلش برای دوران قدیم تنگ می‌شد و به‌نوعی در آن حالت، ثبات خیلی زیادی هم نداشت. به همین دلیل هم هر از گاهی که بری یا والی به او نیاز داشتند، آن‌ها را کمک می‌کرد. این خط داستانی، آخرین باری نبود که این دو قهرمان را به هم نزدیک کرد. زیرا هر دوی آن‌ها وارد لیگ عدالت و همچنین جامعه عدالت آمریکا شدند و درکنار یکدیگر قرار گرفتند.

  • محاکمه فلش و قرن سی‌ام:

در این برهه زمانی، بزرگ‌ترین دشمن بری یعنی زووم، همسر او یعنی آیریس وست را به قتل رساند. بعد از گذشت مدتی، زمانی‌که بری در حال ازدواج کردن با همسر دوم خود یعنی «فیونا وب» بود، زووم دوباره آن‌ها را مورد حمله قرار داد. این بار دیگر بری فوق‌العاده عصبانی شد و از آنجایی که عصبانیتش را روی او خالی کرد، او را به قتل رساند. از همین رو، بری به خاطر قتلی که انجام داده بود، محاکمه شد. از طرف دیگر هم به خاطر رفتار خشنی که داشت، از تیم لیگ عدالت اخراج شد؛ زیرا قانون ممنوعیت قتل آن‌ها را زیر پا گذاشته بود. در پایان این خط داستانی، مشخص شد که آیریس در قرن سی‌ام زنده است. از همین رو هم بری به آن قرن سفر کرد تا بتواند باری دیگر با همسر اصلی خود زندگی کند. او در این برهه زمانی یک عمل جراحی پلاستیک روی خود انجام داد تا بتواند ظاهر خود را تغییر دهد. بری و آیریس بعد از مدتی زندگی با یکدیگر، آن هم در آینده، صاحب دو فرزند به نام‌های دان و داون آلن شدند.

  • بحران در زمین‌های بینهایت:

در کتاب‌های کمیک قدیمی که آن اوایل چاپ شده بود، بری آلن یک متخصص پزشکی قانونی بسیار معمولی بود که هیچ گذشته و کودکی تراژدیکی نداشت

همان‌طور که در خط داستانی قبل هم گفته شد، بری آلن در قرن سی‌ام زندگی می‌کرد. در زمان آینده، یک سری بلایای طبیعی رخ داد؛ با اینکه فناوری‌ای هم به وجود آمده بود که بتواند جلوی این بلایا را بگیرد. درکنار این بلایا، خود واقعیت هم در حال نابود شدن و فروپاشی بود. از آنجایی که بری یکی از معدود افرادی بود که می‌توانست بدون هیچ کمکی بین ابعاد مختلف سفر کند، توسط آنتی مانیتور دستگیر شد. بعد از دستگیری هم توسط سایکو پایرت از لحاظ ذهنی مورد شکنجه قرار گرفت. بعد از گذشت مدتی، او بالاخره توانست با استفاده از همین سایکو پایرت، تمام خدمتکاران آنتی مانیتور یعنی همان گروه «تاندررز» را تبدیل به دشمنان او کند. همین اتفاق، زمان کافی را در اختیارش قرار داد تا بتواند توپ ضد ماده‌ی آنتی مانیتور را نابود کند؛ توپی که در حال انجام دادن کارش بود و به منظور نابود کردن کل دنیا ساخته شده بود.

او آنقدر سریع دوید که بلافاصله وارد اسپید فورس شد و برای همیشه در آن‌جا ماند؛ او به این وسیله توانست واقعیت‌های باقیمانده را نجات دهد. موفقیت بری باعث شد تا او هزینه شخصی بسیار زیادی را بپردازد. در حین انجام این کار، بدن بری توسط یک سلاح ضد ماده نابود شد و از این قهرمان تنها یک لباس و حلقه مخصوص او باقی مانده بود. بعد از این ماجراها، والی توانست لباس و حلقه بری را پیدا کند. او در پایان این ماجراها، با هدف و احساس جدیدی که به دست آورده بود، نام و لباس مخصوص فلش را برای خودش برداشت. او مصمم شده بود که راه فلش را ادامه دهد؛ راهی که برای آلن برای کل جهان صاف کرده بود و در این بین جان خودش را فدا کرد.

با اینکه هیچ چیزی از بری باقی نمانده بود، یک قبر خالی برای او در شهر نیویورک در نظر گرفته شد. در خط داستانی مجموعه Blitz، بری آلن در بعد زمان به گذشته بازمی‌گردد تا بتواند با والی وست صحبت کند. بعد از اینکه آن ماجراهای غم‌انگیز در بحران در زمین‌های بینهایت رخ داده بود، اسپکتر یا همان هال جوردن، هرگونه اطلاعاتی را از هویت فلش و همچنین هویت عمومی بری آلن را از ذهن تمام مردم دنیا پاک کرد.

  • بحران هویت:

در این برهه زمانی مشخص شد که بری آلن، یکی از قهرمانانی محسوب می‌شد که تصمیم گرفتند که ذهن دکتر لایت را پاک کنند؛ در حقیقت باید اینطور گفت که بری رأی تصمیم گیرنده را ثبت کرد. بری در این دوران، اخیرا همسر خود را از دست داده بود و شرایط به‌شدت سختی را پشت سر می‌گذاشت. بعد از ماجراهای خط داستانی بحران هویت و همچنین پیامدهای آن در Secret of Barry Allen، والی وست کشف کرد که دکتر لایت، تنها اشتباه و خطای بری آلن نبوده است. در این دوران فردی به نام «روسکو دیلن» که با همان تاپ شناخته می‌شد هم جان خود را از دست داده بود و این بار در بدن پدر بری به زندگی بازگشته بود. بری بعد از اینکه تاپ را از داخل بدن پدرش بیرون آورد، او را بالای سر قبر همسر خود دید که در حال کندن آن قبر بود.

به همین دلیل هم بری از زاتانا خواست که تاپ را به سمت جنبه خود خود ببرد؛ آن هم با استفاده از قدرت‌های ذهنی‌ای که زاتانا داشت. اما همین کار باعث شد تا او روانی و مجنون شود. با رخ دادن این ماجرا، بری تمام اتفاقات را در یک نامه برای والی نوشت و برایش همه چیز را توضیح داد. در آخر هم از والی خواست تا کاری کند که تاپ هوش و عقل خود را به دست بیاورد. بری آلن که در حال گشت‌و‌گذار ذر زمان بود، دوباره زمانی‌که والی وست توسط ریورس فلش مورد حمله قرار گرفته بود، به کمک او آمد و از او دفاع کرد. در همین حین، بری آلن به والی کمک کرد تا گذشته را تغییر دهد و به نجات دوقلوی خود برود. بری به این موضوع اشاره کرد که این دو نفر (والی و بری)، دوباره یکدیگر را در آینده خواهند دید. او به محض اینکه بازگشت، گردن ریورس فلش را هم شکست.

  • بحران نهایی:

در اواخر قسمت دوم سری کتاب کمیک Final Crisis، ما شاهد این بودیم که بری آلن در یک تونل زمانی‌که توسط صندلی زمان «مترون» ساخته شده بود، در حال فرار کردن از دست «بلک ریسر» است. بری در تلاش بود تا با مسابقه گذاشتن و دویدن، یکی از خدایان جدید به نام «اوریون» را از دست یک گلوله رادیونی نجات دهد؛ ظاهرا این گلوله به سمت برعکس، آن هم در سلسله‌ی زمان شلیک شده بود. والی و جی که هر دو بری را دیده بودند، به سمت او دویدند تا بتوانند به او کمک کنند اما درنهایت شکست خوردند. جی از دو اسپیدستر دیگر عقب افتاد. زمانی‌که بری و والی از دویدن دست برداشتند و متوقف شدند، زمانی‌که به سیاره زمین ارتباط داشت، دچار تغییرات شد. به همین دلیل هم آن‌ها به زمانی پرتاب شدند که به‌تازگی چند هفته از هجوم آوردن نیروهای دارک ساید و تسخیر کردن زمین گذشته بود.

بری و والی بعد از یک تجدید دیدار مجدد، به‌دنبال آیریس وست گشتند که تبدیل به یکی از قربانیان معادله آنتی مانیتور شده بود و یکی از برده‌های بدون ذهن و عقل او محسوب می‌شد. بری با همسر خود ارتباط برقرار کرد و به طریقی توانست او را از آن معادله مخصوص آنتی مانیتور نجات دهد. بری و والی دوباره با جی دیداری تازه کردند؛ کسی که در طی چند هفته اخیر مشغول نجات دادن مردم مختلف بود. بری توضیح داد که یک سری نیروی ناشناخته و مرموز او را برگردانده بودند؛ احتمالا هدف این نیروها هم این بود که دارک ساید متوقف شود. اعضای گروه به این نتیجه رسیدند که آن تجسم واقعی مرگ یا همان بلک ریسر (کسی که بلک فلش هم محسوب می‌شد)، همچنان به‌دنبال بری بود. از طرف دیگر هم سقوط دارک ساید باعث رخ دادن یک سری هرج‌و‌مرج در جهان شده بود. بری و والی نقشه کشیده بودند که به طریقی، بلک ریسر را به سمت دارک ساید هدایت کنند. در نبرد نهایی با دارک ساید، بری و والی نقشه خود را عملی کردند و بلک ریسر را به سمت دارک ساید فرستادند. همین اتفاق هم باعث شد تا آن‌ها بتوانند دارک ساید را شکست دهند.

  • تولد دوباره:

شهرهایی که یک زمانی بری آن‌ها را خانه خطاب می‌کرد، رسما و به‌صورت دائمی به زندگی بازگشتند و مردم آن این اتفاق را جشن گرفتند. این در حالی بود که خود آلن مدام به این موضوع فکر می‌کرد که چرا دوباره به زندگی بازگشته است. هنوز مدت خیلی کمی از این ماجراها نگذشته بود که بری با «ساویتار» برخورد کرد؛ یک اسپیدستر شرور. او توانست خود را به این شرور برساند اما زمانی‌که ساویتار را لمس کرد، این شخصیت تبدیل به گرد و غبار شد. او به آلن گفت که او نه‌تنها آغاز محسوب می‌شود، بلکه پایان همه چیز هم هست. در همین لحظه، چند تن از قهرمانانی که با اسپید فورس در ارتباط بودند، دچار یک درد بسیار شدید و غیرقابل تحمل شدند. خیلی زود مشخص شد که آلن در طی این مدت تبدیل به بلک فلش جدید شده بود.

بری تنها فرزند خانواده خود محسوب نمی‌شد و یک برادر دوقلو هم به نام مالکوم داشت که به یک زوج هنرمند به نام ثاون داده شد

به همین ترتیب هم او به سمت اسپید فورس فرار کرد تا غیر ارادی به هیچ انسان بیگناهی آسیب وارد نکند. بری در اسپید فورس، با قهرمانان دیگری برخورد کرد. آن‌ها مدام به بری می‌گفتند که تبدیل شدن به بلک فلش، اشتباه او نیست. هنوز مدت زیادی نگذشته بود که پروفسور زووم در آن‌جا ظاهر شد. او اعلام کرد که خودش مسئول همه چیز بودن است؛ نه‌تنها احیا و بازگشت بری آلن، بلکه یک سری اتفاق غم‌انگیز و فاجعه که در زندگی‌اش رخ داد، مانند قتل مادر بری. به همین دلیل هم بری بلافاصله مبارزه خود را با این شرور آغاز کرد، آن هم با کمک چندین اسپیدستر دیگر. در طی این فرایند که همه به‌دنبال زووم می‌دویدند، بری، والی و همچنین خود پروفسور زووم، تبدیل به کمربند رعد و برقی شدند که اولین‌بار به آلن قدرت‌هایش را داده بود. آن‌ها که به سمت زمان کنونی می‌دویدند، توانستند ارتباط زووم با اسپید فورس منفی را قطع کنند و آلن بالاخره توانست بازگشت خود به زندگی را جشن بگیرد.

  • تاریک‌ترین شب:

در این برهه زمانی، بری آلن و هال جوردن بر سر قبر بروس وین با یکدیگر دیدار کردند. آن‌ها در این دیدار، درباره شرایط کنونی دنیا و همچنین مرگ‌های مختلف صحبت کردند. این دو نفر بعد از مدتی صحبت و بحث کردن درباره مرگ نزدیک‌ترین دوستان خود، از یکدیگر جدا شدند و مسیر خود را در پیش گرفتند؛ آن هم درحالی‌که امیدوار بودند تا دوستانی را که از دست دادند، خیلی زود دوباره به دست بیاورند. بعد از گذشت مدتی، این دو نفر با یک بلک لنترن که همان جان جونز بود، برخورد کردند؛ این بلک لنترن در تلاش بود تا این دو نفر را به قتل برساند. از آنجایی که این دو در گذشته هم جان خود را از دست داده بودند و دوباره به زندگی بازگشتند، ارتش بلک لنترن به این نتیجه رسیده بودند که آن‌ها باید دوباره بمیرند تا آن تعادل ضروری به جهان بازگردد.

بری و والی، بلک لنترنی را که برای کشتن آن‌ها ارسال شده بود، شکست دادند و با سرعت زیاد به دویدن در سرتاسر دنیا پرداختند تا به تمام ابرقهرمانان در رابطه با تهدید بلک لنترن‌ها اخطار دهند. در همین حین، آلن با پروفسور زوومی برخورد کرد که تبدیل به بلک لنترن شده بود. برای مدت کوتاهی بری با دشمن دیرینه خود مبارزه کرد و بعد به گوریلا سیتی رفت. آن‌جا هم مورد حمله یک بلک لنترن که در اصل همان رهبر قدیمی یعنی سولووار بود، قرار گرفت. آلن بلافاصله بعد از این اتفاق خود را به Coast City رساند و شاهد ورود و رسیدن «نکرون» و همچنین شاگردانش به آن‌جا بود. نکرون آشکار کرد که تمام قهرمانان احیا شده، به او ارتباط دارند. زیرا این او بوده که به آن‌ها اجازه برگشتن و قیام کردن را داده است. او توانسته که یک سری قهرمانان مرده را به زندگی بازگرداند و آن‌ها تبدیل به اعضای ارتش بلک لنترن کند.

آلن توانست خودش و همچنین جوردن را از دست آن حلقه نجات دهد؛ آن هم با منتقل کردن خودشان به دو ثانیه در آینده. بعد از این اتفاق، بری آلن انتخاب کرد که ارتش بلو لنترن‌ها بپیوندد و مقابل ارتش بلک لنترن بایستد. او قصد داشت تا با کمک همین حلقه قدرتی جدید خود، به مبارزه با اعضای ارتش شرور مقابل خودش برود. در لحظات پایانی خط داستانی تاریک‌ترین شب، او برای یک مدت کوتاهی هم تبدیل به یکی از اعضای ارتش وایت لنترن شده بود.

  • مرگ وحشتناک روگ‌ها:

در این برهه زمانی، یک «میرر مستر» جایگزین، در خیابان‌های شهر سنترال سیتی ظاهر شد و مشخص شد که اون مرده است؛ ظاهرا دقیقا پیش از همین اتفاق هم بری آلن احیا شده بود و باری دیگر به زندگی بازگشت. خیلی زود، یک سری افراد که نام خود را Renegades گذاشته بودند و شباهت ظاهری خیلی زیادی هم به روگ‌ها داشتند، در آن‌جا ظاهر شدند. آن‌ها آلن را متهم به قتل یکی از اعضای گروه خود یعنی Mirror Monarch کردند. او خیلی زود توانست تهدید آن‌ها را از بین ببرد و تعداد خیلی زیادی از مردم را که در یک ساختمان قرار داشتند، از دست آن‌ها نجات دهد؛ ساختمانی که اعضای این گروه به‌صورت اتفاقی آن را نابود کرده بودند. بری که شاهد این ماجراها بود، مصمم شد که تمام وقت خود را صرف جست‌وجو و پیدا کردن قاتل اصلی بکند.

بااین‌حال، تلاش‌های او به خاطر حضور دوباره‌ی Renegades متوقف شد. مدت خیلی زیادی نگذشت که اعضای این گروه خودشان توسط کاپیتان بومرنگ مورد حمله قرار گرفتند؛ بومرنگ هم به اعضای گروه Renegades و هم به بری آلن حمله کرد. در پایان این ماجرا، آلن توسط گروه Renegades دستگیر و به قرن بیست و پنجم برده شد. او متوجه شد که تمام این ماجراها، بخشی از نقشه بزرگ تاپ بوده است تا آلن را متوقف کند؛ زیرا آلن در تلاش بود تا جد جنایتکار تاپ را افشا کند. آلن بعد از اینکه از زندان خود فرار کرد، به‌دنبال تاپ گشت و به‌شدت او را مورد ضرب و شتم قرار داد. بری بعد از انجام این کارها، تاپ را تحویل به عدالت و مقامات داد و مطمئن شد که جد او هم به خاطر جرم و جنایت‌هایی که انجام داده، به سزای عملش می‌رسد.

  • فلش پوینت:

در این دوران، بری آلن در دنیایی بیدار شد که تفاوت خیلی زیادی با آن نسخه‌ای که در آن زندگی می‌کرد و آن را می‌شناخت، داشت. تعداد بسیار زیادی از قهرمانان این جهان، ناشناخته بودند؛ از جمله خودش. در این خط داستانی مادرش زنده بود و بتمن هم به‌جای اینکه بروس وین باشد، توماس وین بود. بری در این خط زمانی با وین، در یک بت کیو بسیار کوچک و ساده برخورد کرد. او درحالی‌که در تلاش بود تا ماجرا (یعنی هویت مخفی خودش و همچنین جهان متناوب) را توضیح بدهد، مورد حمله وین قرار گرفت. بازگشت ناگهانی خاطرات برای بری مشخص کرد که این جهان در اصل همان جان مخصوص به خودش است. او تلاش کرد تا لباس خود را در درون انگشترش فعال کند اما متوجه شد که در داخل این انگشتر لباس مخصوص ریورس فلش قرار دارد نه لباس قرمز خودش.

بری آلن درست همانند بروس وین یک کاراگاه عالی محسوب می‌شود. حتی خود بروس وین هم به این موضوع اعتراف کرده است

بری به این نتیجه رسید تا برای اینکه بتواند همه چیز را به حالت اصلی و واقعی خود بازگرداند، باید در مرحله اول قدرت‌هایش را به دست بیاورد. برای این منظور، او به همراه وین دستگاهی را ساختند که شباهت خیلی زیادی به صندلی برقی داشت. این صندلی توسط رعد و برق مورد اصابت قرار گرفت و از طرف دیگر هم آلن به آتش کشیده شد. زمانی‌که وین آتش‌ها را از بین برد، مشخص شد که آلن بیهوش شده است و در سرتاسر بدن او سوختگی‌های شدید وجود دارد. مدتی بعد از این اتفاق، بری آلن در بت کیو به هوش آمد؛ آن هم درحالی‌که تمام نقاط بدن او با بانداژ پوشیده شده بود. وین به بری اعلام کرد که آزمایش صندلی برقی باعث شده تا چیزی بیش از ۷۵ درصد از بدن او دچار سوختگی شود. با وجود این اتفاق، آلن تلاش کرد تا وین را متقاعد کند که بتواند آن آزمایش را انجام دهد.

به همین دلیل هم این دو قهرمان دوباره به پشت‌بام بازگشتند. بااین‌حال، پیش از اینکه این دو بتوانند باری دیگر آزمایش را انجام دهند، آلن دوباره مورد اصابت رعد و برق قرار گرفت. همین اتفاق باعث شد تا او بتواند دوباره قدرت سرعتی خود را به دست بیاورد. آلن و وین با سایبورگ ارتباط برقرار کردند و قصد داشتند تا احتمالات مختلف را بررسی کنند و ببینند که آیا سوپرمن در این جهان هم فرود آمده است یا خیر. آن‌ها در همین حین به پروژه مخفی Project Superman برخورد کردند؛ چیزی که نشان می‌داد این کریپتونی مدت کمی بعد از فرود روی زمین، دستگیر و زندانی شده است. آلن که دچار یک تشنج شده بود، به سمت بیلی بتسون برده شد و آن‌ها امیدوار بودند که او بتواند بری را کمک کند. در عوض، بتسون یک چشم‌انداز و تصویرهای مختلف از خط زمانی اصلی آلن را دید.

آلن همان لحظه به هوش آمد و تلاش کرد که داستان زندگی خود را برای او شرح دهد. در همین حین، گزارش‌هایی در صحبت‌های آن‌ها مداخله کرد که یک ماجرای قتل عام در انگلستان را نشان می‌داد. ظاهرا این ماجراها به خاطر جنگ بزرگی که بین واندر وومن و آکوامن به وجود آمده بود، رخ داد. از همین رو بری تلاش کرد تا به این جنگ پایان بدهد. زمانی‌که او در منطقه جنگی حضور داشت، با پروفسور زووم برخورد کرد. او اعلام کرد که در اصل آلن مسئول به وجود آمدن خط زمانی جدید بوده است؛ آن هم زمانی‌که اسپید فورس را به سمت خود جذب کرده است. پروفسور زووم کاری کرد تا لرزش‌های داخلی آلن مجددا تنظیم شود. زیرا قصد داشت تا با این کار، بری به‌صورت کامل به خاطرات خود دسترسی داشته باشد. بعد هم تلاش کرد تا آلن را به قتل برساند.

پیش از اینکه زووم بتواند بری را به قتل برساند، خود او توسط وین کشته شد. بعد از این اتفاق، وین به آلن اعلام کرد تا تمام تلاش خود را بکند که جدول زمانی را به حالت قبل بازگرداند. آلن پیش از انجام هر کاری ابتدا با مادر خود صحبت کرد و بعد هم به جدول زمانی سفر کرد. در آن‌جا، او شاهد سه خط زمانی مختلف بود؛ خط داستانی‌هایی که در دنیای دی سی، ورتیگو و همچنین وایلد استورم وجود داشت. داستان آن هم توسط یک زن کلاهپوش مرموز بازگو می‌شد. این زن مرموز اعلام کرد که هر سه‌ی این دنیاها باید با یکدیگر متحد شوند. به همین ترتیب، او شاهد ادغام شدن هر سه خط زمانی بود؛ اتفاقی که باعث به وجود آمدن دنیای دی سی کنونی شده است. بعد از این اتفاق، آلن در دفتر خود به هوش آمد؛ این اتفاق با صحنه‌هایی که در ابتدای خط داستانی فلش پوینت رخ داده بودند، شباهت خیلی زیادی داشتند.

  • The Rogues:

در طی خط داستانی Mob Rule، آیریس وست که در گذشته و مجموعه قبلی دنیای دی سی همسر بری محسوب می‌شد، به زندان آیرون هایتز رفت؛ آن هم در طی مدت زمان انفجار E.M.P. زمانی‌که همه تشکیلات امنیتی تحت تاثیر این انفجار قرار گرفتند، آیریس شاهد این بود که چندین تن از ابرشرورها، از جمله کاپیتان کلد که اخیرا قدرت‌های ابرانسانی را به دست آورده بود، از زندان فرار کردند. بعد از پایان یافتن همان خط داستانی، دکتر الیاس به فلش اطلاع داد که دلیل اصلی انفجار E.M.P در اصل در محیط اسپید فورس قرار داشت یا به‌طور ویژه، در داخل خود فلش. الیاس که شدیدا از این می‌ترسید که انفجاری درست همانند این یا چیزی بدتر و بزرگتر از آن، دوباره در سطح شهر رخ دهد، به فلش اطلاع داد که مواظب قدرت‌های سرعتی خود باشد تا بعدها مشکل دیگری به وجود نیاید.

روز بعد از این ماجرا، کاپیتان کلد به ملاقات خواهر بیمار خود رفت که در بیمارستان قرار داشت. او در طی این ملاقات، یک لیزر را هم از آزمایشگاه آن‌جا دزدید که می‌توانست در روند بهبودی خواهرش کمک بسیار زیادی بکند. بااین‌حال، پزشک مربوطه به کاپیتان کلد اطلاع داد که به علت قطعی برق، آن‌ها نمی‌توانند عمل را انجام دهند. کلد هم درست مانند سایر افرادی که در سنترال و کیستون سیتی قرار داشتند، به خوبی می‌دانستند که فلش علت اصلی انفجار E.M.P است. به همین دلیل هم تصمیم گرفت که انتقام خود را از این قهرمان بگیرد. کلد با استفاده از قدرت‌های جدید خود، به قایق‌هایی حمله کرد که بری، پتی و همچنین آیریس در آن‌ها قرار داشتند. به همین دلیل هم فلش مجبور شد که خودی نشان دهد.

در طی نبردی که رخ داده بود، فلش تصمیم گرفت که به همان مرز خطرناک قدرت خود به سمت اسپید فورس پیش برود. او با انجام این کار یک پورتال مخصوص به وجود آورد و آیریس را به همراه چندین شهروند دیگر، به اسپید فورس منتقل کرد. بعد از این ماجراها، فلش به سراغ تردمیل خاصی رفت که توسط الیاس ساخته شده بود. او با استفاده از این تردمیل قصد داشت یک سری انرژی اضافی اسپید فورس را خارج کند. فلش قول داد که آن مردم را به زمین بازگرداند. به همین دلیل هم یک پورتال دیگر باز کرد و از آن‌جا ناپدید شد. به همین ترتیب هم الیاس را با یک منبع قدرتی که با انرژی اسپید فورس پر شده بود، تنها گذاشت. این منبع قدرتی بعدها برای برگرداندن برق شهر سنترال و کیستون استفاده شد.

افکار عمومی به غلط اینگونه باور دارند که سوپرمن دقیقا به اندازه‌ی فلش سریع است اما این موضوع اصلا حقیقت ندارد

فلش درحالی‌که در اسپید فورس قرار داشت، با مردی به نام «توربین» برخورد کرد؛ یک خلبان مربوط‌به جنگ جهانی دوم که در اسپید فورس گم شده بود. توربین از ماهیت اصلی اسپید فورس توضیح داد و اینکه دقیقا نقش بری در آن چه چیزی است. در طی این مکالمه، توربین توضیح داد که چندین بار تلاش کرده تا از اسپید فورس خارج شود؛ آن هم با استفاده از قدرت‌های شبیه به طوفانِ خودش. در اصل همین کار، دلیل اصلی انفجار E.M.P در شهر سنترال سیتی و همچنین نقاط دیگر در سرتاسر بعد زمان بود (لازم به ذکر است که اسپید فورس خارج از سلسله زمان وجود دارد). فلش بعد از شنیدن این حرف، تلاش کرد تا با توربین که حسابی عصبانی شده بود، مبارزه کند. به همین دلیل هم به گوریلا سیتی، آن هم در زمان حال پرتاب شد.

بری با پادشاه گراد که اخیرا به این جایگاه منصوب شده بود، برخورد کرد. در همین حین مشخص شد که بری در اصل همان «رانر» آن‌ها است؛ یک نماد که مربوط‌به اسطوره‌شناسی خود گوریلا می‌شد و براساس اسپید فورس بود. ظاهرا همین رانر و اسپید فورس باعث تکامل و تبدیل شدن آن‌ها به ای وضعیت فعلی بود. فلش سرانجام با خود گراد که توسط قدرت‌های او دیوانه شده بود، به مبارزه پرداخت. مدت زیادی طول نکشید که بری فرار کرد و به سمت شهر سنترال سیتی خودش رفت. در طی مدتی که بری در شهر حضور نداشت، اعلام شده بود که در طی مبارزه فلش و کاپیتان کلد، جان خود را از دست داده است. از طرف دیگر هم الیاس به‌عنوان قهرمان واقعی سنترال سیتی شناخته می‌شد. زیرا برق و الکتریسیته شهرها را بازگردانده بود و فلش را هم در ظاهر بسیار بدی قرار داد.

به همین ترتیب هم بری مجبور شد تا یک شخصیت جدید برای خودش خلق کند. او در یک رستوران که The Rogues در آن‌ها شهرت زیادی داشتند، مشغول به کار شد. پتی که حسابی از مرگ بری وحشت‌زده شده بود، تصمیم گرفت که به پرونده‌ای که هنگام مرگ بری روی آن کار می‌کرد، ادامه دهد. به همین دلیل هم به مکزیکو سفر کرد و در آن‌جا به کارتلی که توسط «Weather Wizard»، در جایگاه برادر خودش اداره می‌شد، برخورد کرد. پتی در تلاش بود که درباره مرگ برادر این جادوگر تحقیق و بررسی‌هایی را انجام دهد. اما در همین حین، جان خودش هم به خطر افتاده بود. از همین رو هم فلش بلافاصله خود را به آن‌جا رساند تا پتی را نجات دهد. آن‌ها با کمک هم به ویزارد نشان دادند که نامزد خود او دستور قتل برادرش را داده است.

ویزارد که حسابی عصبانی شده بود، تلاش کرد تا هم خودش و هم آن زن را نجات دهد اما به طریقی جان سالم به در برد. در همین لحظه، او توسط «گلدن گلایدر» استخدام شد. بری زمانی‌که به سنترال سیتی برگشته بود، شاهد این بود که «هیت ویو» با عصبانیت بسیار زیادی وارد رستورانی شد که بری در آن کار می‌کرد و به سمت کلد حمله‌ور شد. زیرا هیت ویو، کلد را مقصر قدرت‌های جدید خود می‌دانست و آن‌ها را یک طلسم می‌پنداشت. به همین دلیل هم فلش مداخله کرد و هر دوی آن‌ها را به آیرون هایتز فرستاد. بااین‌حال، زمانی‌که آن‌ها در مسیر مخصوص قرار داشتند، گلایدر خود را به آن‌جا رساند و هیت ویو را نجات داد و با این کار نشان داد که هیچ حس کوچکی به برادرش ندارد. بااین‌حال، کلد توانست به‌لطف کمک‌های «پاید پایپر» و همچنین «تریکستر» جان سالم به در ببرد.

روگ‌های جدید که زیر نظر گلایدر هدایت می‌شدند، به سمت الیاس حمله کردند؛ کسی که مقصر اصلی قدرت‌های جدید آن‌ها محسوب می‌شد. در همین حین که اعضای این گروه و گلایدر مشغول بودند، کلد خود را به آن‌جا رساند و به همراه فلش، مبارزه‌ای را با روگ‌ها آغاز کرد. بااین‌حال، همان‌طور هم که انتظار می‌رفت، کلد به فلش خیانت کرد. کلد بعد از اینکه فلش را بیهوش کرد، باری دیگر کنترل اعضای گروه روگ‌ها را در دست گرفت.

  • Gorilla Warfare:

گوریلا گراد به همراه گوریل‌های دیگر از شهر گوریلا سیتی در این برهه به سنترال سیتی حمله کردند. گراد در تلاش بود تا قدرت بیشتری به دست بیاورد و از همین رو، خبردار شد که اسپید فورس انرژی خاصی دارد و می‌تواند آن را به دست بیاورد. به همین ترتیب، فلش مجبور شد که با The Rogues متحد شود و به مبارزه با گوریل‌های مهاجم برود. در همین حین هم بود که او به نقشه‌های گراد پی برد.فلش بلافاصله خود را به آزمایشگاه دکتر الیاس رساند و همان لحظه دید که گراد با انرژی اسپید فورس شارژ شده است. این دو شخصیت در سطح شهر با یکدیگر مسابقه گذاشتند، آن هم با سرعتی یکسان و مشابه. اما از آنجایی که گراد قدرت بیشتری داشت، در حال سبقت گرفتن از فلش بود و به خاطر همین ماجرا هم او توانست برتری بیشتری نسبت به فلش به دست بیاورد.

پیش از این، پتی که در سنترال سیتی قرار داشت، به ملاقات توربین رفت؛ کسی که بالاخره بعد از نبردش با فلش، توانست از محیط اسپید فورس فرار کند و جان خود را نجات دهد. این مرد اعلام کرد که شاید راهی را سراغ داشته باشد که بتواند به واسطه‌ی آن، بری آلن را پیدا کند. همین موضوع، پتی را تشویق و وسوسه کرد که به‌دنبال او بگردد. عشق زیادی که او نسبت به بری داشت، باعث شده بود که تا حد زیادی روی اعمال و رفتار او تاثیر بگذارد. در طی حمله گوریلا، پتی و توربین به باغ وحش سنترال سیتی رفتند؛ جایی که در آن، با اولین گوریلی که توسط اسپید فورس تحت تاثیر قرار گرفته بود، برخورد کردند. این گوریل هم کسی نبود جز «سولووار». براساس دستورالعمل‌های او، این سه نفر به سمت شهر رفتند تا بتوانند این حملات را متوقف کنند.

آن‌ها زمانی به شهر رسیدند که کم کم نزدیک بود فلش ضربه مرگبار و نهایی خود را از گراد دریافت کند. به همین ترتیب هم سولووار به میان آن دو پرید و خودش آن ضربه بسیار محکم را دریافت کرد. فلش که بیهوش شده بود، بلافاصله به کما رفت. همین اتفاق هم باعث شده بود تا ماسک او کنار برود و پتی صورت واقعی او را ببیند.

  • ریورس:

یک ریورس فلش ناشناخته و مرموز در این برهه زمانی ظاهر شد و در تلاش بود تا هر کسی را که در طی ماجرای Gorilla Warfare با اسپید فورس ارتباط برقرار کرده بود، به قتل برساند. بعد از مرگ آلبرت، بری فیلم‌هایی را که از دوربین‌ها ذخیره شده بود و سقوط و مرگ آلبرت را ضبط کرده بود، تماشا کرد. او در همین حین، فردی را پیدا کرد که لباسی را با علامت فلش که روی سینه‌اش قرار داشت، پوشیده بود؛ اما برعکس. او تصور می‌کرد که این فرد همان بارت آلن (کسی که با نام کید فلش شناخته می‌شد)، است. بری بعد از ملاقات با این فرد، متوجه شد که او در هیچ ماجرایی دخالت ندارد و از همین رو هم تصمیم گرفت که فعلا درباره این فرد نگران نباشد. در همین حین هم ریورس فلش یک غیرنظامی دیگر را که قدرت‌های ابرانسانی از اسپید فورس گرفته بود، به قتل رساند.

ارتباط بسیار نزدیک فلش و وایب اصلا در کتاب‌های کمیک وجود ندارند؛ در حقیقت باید گفت که این دو شخصیت ارتباط بسیار کمی با هم دارند چه برسد به اینکه دوست صمیمی و برادر باشند

از آنجایی که آیریس هم با اسپید فورس ارتباط برقرار کرده بود، فلش تصمیم گرفت که احتیاط به خرج دهد و یک لباس مخصوص در اختیار آیریس قرار دهد؛ لباسی که می‌توانست اسپید فورس و ارتباط آیریس با آن را از ریورس فلش مخفی نگه دارد. در همین حین، ریورس فلش به آزمایشگاه دکتر الیاس رفت و انرژی‌ای را که او از اسپید فورس ذخیره کرده بود، به دست آورد. او متوجه شد که با تمام انرژی‌ای که به دست آورده، نه‌تنها می‌تواند با سرعت بسیار بالایی بدود، بلکه می‌تواند زمان را هم برگرداند و «همه چیز را برعکس کند». بری با او مقابله کرد و هر دوی آن‌ها وارد یک نبرد شدند. آیریس وست بالاخره قدرت‌های خود را از اسپید فورس دریافت کرد و خودش را میان بری و ریورس فلش انداخت و در نبرد بین آن‌ها آسیب دید.

این دو نفر همچنان به درگیری ادامه دادند اما بری آلن کم کم داشت بازنده این میدان می‌شد. در همین حین مشخص شد که ریورس فلش در حقیقت برابر آیریس یعنی «دنیل وست» بود. او ادعا داشت که قصد دارد «همه چیز را تغییر دهد». ظاهرا ریورس فلش در بعد زمان به گذشته بازگشته بود و پدر خود را به قتل رساند.

  • Futures End:

در این دوران فلش توانست ریورس فلش را شکست دهد و به برهه زمانی حال بازگردد. دنی وست (ریورس فلش) حالا دیگر در زندان به سر می‌برد. بااین‌حال، ۵ سال بعد از این ماجرا، زمانی‌که بری آلن از پاکستان برمی‌گشت، متوجه شد که دنی وست از زندان فرار است و سعی دارد دوباره هرج‌و‌مرج و نابودی را به راه بیاندازد. اما در آخر جان خود را از دست داد؛ آن هم به خاطر نسخه آینده بری آلن. ظاهرا این نسخه از آلن، به خاطر اتفاقاتی که ۱۲ سال بعد رخ می‌داد، به گذشته آمده بود و دنی وست را به قتل رساند تا از رخ دادن آن‌ها جلوگیری کند. بری آلن بعد از دیدن نسخه آینده خود به این نتیجه رسید که در آینده تبدیل به چه آدم پیچیده‌ای می‌شود.

  • تولد دوباره دی سی:

در طی دوران مجموعه تولد دوباره دی سی، بری تنها فلش محسوب نمی‌شد. در این دوران مشخص شد که والی وست در اسپید فورس ناپدید شده بود و برای ۱۰ سال کسی از او خبر نداشت. او همچنین متوجه شد که خودش مقصر اصلی تغییر دادن خط زمانی، بعد از بحران فلش پوینت نبوده است. بلکه یک موجود ناشناخته از توانایی سفر در زمان بری به‌عنوان یک فرصت استفاده کرده بود تا بتواند به‌صورت پایه‌ای و اساسی واقعیت را تغییر دهد. ماجراهایی که بعد از جنگ اخیر دارک ساید رخ داده بود، به والی اجازه داد که تلاش کند و صدای خود را به دوستان سابقش برساند. او امیدوار بود که با انجام این کار، یا بتواند به زندگی سابقش بازگردد یا اینکه درباره حقیقت اصلی به آن‌ها اخطار بدهد. اما هر تلاشی که او می‌کرد، باعث می‌شد تا بیشتر و بیشتر در اسپید فورس غرق شود.

درست است که بری آلن سریع‌ترین انسان جهان است اما این موضوع ممکن است در خط داستانی‌های مختلف، فرق داشته باشد؛ در حال حاضر اعلام شده که والی وست سریع‌ترین انسان است

والی بعد از اینکه متوجه شد که حتی لیندا هم او را به یاد نمی‌آورد، کم کم به سمت نابودی رفت و به‌شدت ناراحت شده بود. او تصمیم گرفت که باری دیگر تلاش کند و مقابل بری ظاهر شود تا بتواند برای آخرین بار از او، به خاطر زندگی‌ای که در اختیارش قرار داد، تشکر کند. درست پیش از اینکه والی ناپدید شود، بری او را به یاد آورد و بلافاصله او را به بیرون از اسپید فورس کشید. والی که سراسر غرق گریه بود، برای آخرین بار به بری اخطار داد که منبع تغییر جهان در کجا قرار دارد و اینکه چه اتفاقاتی در حال آمدن است. بری به واسطه‌ی والی متوجه شد که بعد از فلش پوینت، خط زمانی به‌صورت کامل و درست بازنشانی نشده است و از همین رو، یک خط زمانی جایگزین به وجود آمده است. بااین‌حال، او هنوز هم نمی‌توانست زندگی پیش از فلش پوینت خود را به یاد بیاورد؛ مثلا افرادی مانند جی گریک، زندگی و ازدواج هود با ایریس و همچنین جزئیات اختلافاتی که با ریورس فلش/ایوبارد ثاون داشت.

جالب است بدانید که ریورس فلش تاریخچه و زندگی پیش از فلش پوینت خود را به‌صورت کامل به یاد دارد. با اینکه والی اعلام کرد که فرد دیگری مقصر تمام این اتفاقات و تغییرات است، اما بری باز هم خودش را به خاطر این مشکلات مقصر می‌دانست. او به‌دنبال راهی بود که این افراد مقصر را پیدا و متوقف کند تا بلکه به این طریق بتواند اشتباهاتش را جبران کند. بری و والی تصمیم داشتند که بازگشت والی را از آیریس پنهان نگه دارند؛ آن هم به خاطر تجربه شخصی‌ای که خود والی با لیندا داشت. اما بااین‌حال، بری، والی را تشویق کرد تا دوباره به تیم تایتان‌ها بازگردد. او همچنین به والی پیشنهاد داد که لباس جدیدی برای خود طراحی کند و نشان دهد که فلش است، به‌جای اینکه کید فلش باشد.

در همین حین، بری به ملاقات بتمن رفت تا درباره نیروهای خارجی‌ای که به آن‌ها حمله می‌کردند و مدارک جدیدی که به دست آورده بود، با او صحبت کند. با وجود خطر بالقوه‌ای که وجود داشت، این دو قهرمان تصمیم گرفتند که تحقیقات خود را فعلا مخفی نگه دارند، تا اینکه مطمئن شوند و به نتیجه برسند که مقابل چه چیزی قرار دارند. بعدها، زمانی‌که ایوبارد ثاون به آیریس و والاس حمله کرد، آیریس تصاویر کوتاهی از زندگی پیش از فلش پوینت خود با بری دید. او در همین حین به رازهای بری پی برد و متوجه شد که او فلش است. از طرف دیگر هم بری، متوجه شد که در خط زمانی دیگری، متاهل بود. در طی این اتفاق، آیریس به واسطه‌ی ثاون متوجه شد که تمام زندگی او به‌شدت تغییر کرده است و بری هم به‌صورت غیر مستقیم، به خاطر سفرهای مداوم در زمان، در آن مقصر بوده است؛ به همین دلیل دیگر کاملا نسبت به بری بی‌اعتماد شده بود.

ریورس فلش تلاش کرد تا همه چیز را برای بری بدتر کند. او کاری کرد تا بری کم کم وارد اسپید فورس منفی شود. بری هم به محض اینکه وارد اسپید فورس منفی شد، به نگتیو فلش تبدیل شد که همین موضوع باعث شده بود تا او چندین برابر نسبت به نسخه اصلی خودش مرگبار شود؛ او دیگر در این شرایط هم خیلی خطرناک و هم واقعا غیرقابل کنترل شده بود. بری بعد از خلاص شدن از دست اسپید فورس منفی، تصمیم گرفت که ماجرای مرگ توربین را بررسی کند. اما به‌لطف کمک‌های گاد اسپید، بری متوجه شد که کاپیتان کلد کسی بوده که توربین را به قتل رسانده است؛ زیرا او به‌دنبال رستگاری بود. او بعد از این ماجراها و وقتی تاپ را شکست داد، به ملاقات والی رفت و با او درباره این صحبت کرد که به آیریس اطلاع دهد که زنده و به زندگی بازگشته است.

زمانی‌که بری در تلاش بود تا ارتباط خود را با آیریس خوب و همانند گذشته بکند، شهر توسط گوریلا گراد و سازمان مخصوص او به نام Black Hole مورد حمله قرار گرفت. آن‌ها بعد از اینکه گوریلا گراد را شکست دادند و والی را به ملاقات با آیریس بردند، با Renegades روبه‌رو شدند. اعضای این گروه، فلش‌ها را به همراه آیریس گرفتند و به قرن بیست و پنجم بردند. آن‌ها قصد داشتند تا از آن‌ها بازجویی کنند و متوجه شوند که چرا آیریس، ایوبارد ثاون را به قتل رسانده است. در همان لحظه، آن‌ها متوجه شدند که هانتر زالامون تمام این مدت، همه را فریب داده است. او قصد داشت تا با انجام بین کار، برای سرنوشت اسپید فورس، اختلافی را بین بری و والی به راه بیاندازد. بعد از اینکه والی، هانتر را شکست داد، بری او را در Sanctuary تحت نظر قرار داد. بعد از اینکه Force Barrier شکست و نابود شد، برسی جستجوی خود را برای پیدا کردن نیروهای دیگر مانند Sage Force و همچنین Strength Force آغاز کرد. او در پایان به این نتیجه رسید که چهار نیروی موجود در کشمکش و درگیری هستند تا بتوانند کنترل Forever Force را به دست بیاورند.

از جمله قدرت‌ها و توانایی‌های بسیار بری آلن/فلش می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • تولید اسپید فورس
  • چابکی ابرانسانی
  • استقامت ابرانسانی: اینگونه می‌توان گفت که او توانایی این را دارد که برای همیشه بدود و خسته نشود.
  • رفلکس‌های ابرانسانی
  • سرعت ابرانسانی:

قدرت اصلی و اولیه‌ی بری، همین سرعت ابرانسانی است. او با برقراری ارتباط با اسپید فورس توانسته این توانایی را به دست بیاورد. زمانی‌که بری می‌دود، اسپید فورس را به وجود می‌آورد؛ بنابراین می‌توان گفت که خود او، موتور اصلی است. هر چیزی که اطراف او وجود دارد (همان‌طور که در کمیک‌ها هم دیده شده بود)، سرعت پایینی دارند. اما هنوز هم می‌تواند کارهای مربوط‌به خود را انجام دهد و همچنین دیده شده که در سرعت بسیار بالا هم می‌تواند با افراد صحبت کند. ارتباط فعلی بری با اسپید فورس، به او این اجازه را می‌دهد که با سرعتی بالاتر از سرعت نور بدود. اما هنوز هم این احتمال وجود دارد که او بتواند سریع‌تر از این حرف‌ها بدود. او معمولا از سرعت حدود ۱۰ ماخ بالاتر نمی‌رود زیرا اگر چنین کاری را انجام دهد، می‌تواند محیط اطراف او را در معرض خطر قرار دهد.

بری سرعت دویدن معمولی خود را در سطح ساب سونیک نگه می‌دارد. به این شکل مطمئن می‌شود که برای افراد و ساختمان‌ها آسیبی به وجود نمی‌آورد. او توانایی این را دارد که روی آب بدود و همچنین از ساختمان‌ها بالا برود. بری برخی اوقات هم از قدرت ابرانسانی استفاده می‌کند تا آسیب‌هایی را که به وجود آورده بود، بازسازی کند. او همچنین می‌تواند در یک چشم به هم زدن، اشیاء را نابود کند. فلش یکی از قدرتمندترین ابرانسان‌ها به شمار می‌رود. لازم به ذکر است که بری آلن، سریع‌ترین فلش هم محسوب می‌شود.

  • لمس ناپذیری/نابود کردن اشیاء:

بری آلن آنقدر کنترل بدن خود را در اختیار دارد که می‌تواند آن را در سطح مولکولی هم کنترل کند. همین توانایی به او اجازه می‌دهد که آنقدر در بدن خود ارتعاش ایجاد کند تا از درون اشیاء محکم و جامد عبور کند. زمانی‌که او در این وضعیت لمس ناپذیری قرار دارد، می‌تواند نفس بکشد و دربرابر هرگونه ویروسی که در هوا وجود دارد، مصون است. او می‌تواند آنقدر سریع و زیاد در بدنش ارتعاش ایجاد کند که دیگر نور روی او تاثیری نمی‌گذارد و ظاهر او منعکس نمی‌شود. به همین دلیل هم در مقابل چشم انسان‌ها نامرئی می‌شود. او حتی در همین وضعیت هم بینایی خود را درست همانند قبل دارد و می‌تواند همه چیز را ببیند. بری با استفاده از این قدرت، توانایی این را دارد که از درون هرگونه ماده‌ای عبور کند.

این فلش بود که اسپید فورس را به وجود آورد و بزرگ‌ترین دشمن او، همان ریورس فلش است

اما خب استفاده از این توانایی، تا حد زیادی او را خسته می‌کند. به همین ترتیب هم هرچه قدر که اندازه شیء بزرگتر باشد، میزان خستگی او هم بیشتر است. جالب است بدانید که در کتاب‌های کمیک اینگونه نشان داده شده که او می‌تواند لمس ناپذیری انجام دهد و از درون یک هواپیمای کامل و مسافران آن عبور کند؛ البته آن هم در مدت زمان محدود. همان‌طور که در مجموعه‌های New 52 و Rebirth، بری می‌تواند با لمس ناپذیری و عبور از درون اشیاء مختلف، می‌تواند آن‌ها را منفجر کند.

  • گرداب‌های هوایی:

بری می‌تواند به‌صورت دایره‌وار بدود و یک گرداب هوایی را به وجود بیاورد. این گرداب هوایی می‌تواند برای مقاصد مختلف زیادی مورد استفاده قرار بگیرد. به‌عنوان مثال، می‌توان درون آن هوا را به سمت مرکز جذب کرد تا یک دشمن را خفه کرد، هر چیزی که در درون آن قرار دارد شناور شود، ارسال یک فرد به مرکز آن و انتقال او به یک بعد دیگر، ازبین‌بردن گازهای سمی و ایجاد یک مانع و غیره را از جمله آن‌ها دانست. او همچنین می‌تواند بادهای شبیه به طوفان را به وجود بیاورد؛ آن هم با چرخاندن دستانش با سرعت فوق‌العاده زیاد.

  • فاکتور بهبودی و بازسازی
  • ایجاد رعد و برق:

بری توانایی این را دارد که از درون بدنش، مقدار خیلی زیادی از نیروی الکتریکی اسپید فورس را ایجاد کند. این اتفاق باعث می‌شود که فلزهای اطراف او، واکنش عجیبی داشته باشند. رعد و برق بری یک انبساط حرارتی ایجاد می‌کند که باعث می‌شود لباس او جمع شود و در انگشتر مخصوصش قرار بگیرد. بری توانست مقدار زیادی از الکتریسیته و رعد و برق را ایجاد کند تا بتواند پروفسور زووم را بیهوش کند. بری در یک خط داستانی، چندین رعد و برق بزرگ را از دستان خود خارج کرده بود.

  • هوش و نبوغ بسیار زیاد:

ذهن بری آلن درست همانند خودش، سریع کار می‌کند. این به این معنی است که او می‌تواند فوق‌العاده سریع فکر کند. او می‌تواند با سرعت بسیار زیادی کتاب بخواند و اطلاعات زیادی را در حافظه کوتاه مدت خود ذخیره کند. البته این اطلاعات را می‌تواند آنقدر نگه دارد که آن‌ها را در جایی ذخیره کند. او یک دانشمند پزشکی قانونی بسیار ماهر محسوب می‌شود. او بارها و بارها ثابت کرده که اطلاعات بسیار زیادی در زمینه شیمی و جرم‌شناسی دارد. او در عرض چندین ثانیه می‌تواند چندین سال را تجربه کند. بری همچنین توانایی این را دارد که در گذر زمان، المان‌های محیط اطراف خودش را تغییر بدهد.

  • نامرئی بودن
  • سفر در اسپید فورس
  • سفر در زمان/ابعاد مختلف
  • مصونیت تله پاتیکی
  • دستکاری زمان
  • مقاومت ابرانسانی
  • مبارزه تن به تن
  • مصونیت دربرابر آسیب فیزیکی
  • توانایی در ادغام شدن با ماده
  • در انتها به چند مورد از انیمیشن‌ها و بازی‌هایی و آثاری اشاره می‌کنیم که شخصیت بری آلن/فلش در آن حضور داشت:
  • فیلم Batman v Superman: Dawn of Justice محصول سال ۲۰۱۶ با بازی ازرا میلر
  • فیلم Suicide Squad محصول سال ۲۰۱۶ با بازی ازرا میلر
  • فیلم Justice League محصول سال ۲۰۱۷ با بازی ازرا میلر
  • انیمیشن Justice League: The New Frontier محصول سال ۲۰۰۸ با صداپیشگی نیل پاتریک هریس
  • انیمیشن Justice League: Crisis on Two Earths محصول سال ۲۰۱۰ با صداپیشگی جاش کیتون
  • انیمیشن Lego Batman: The Movie – DC Super Heroes Unite محصول سال ۲۰۱۳ با صداپیشگی چارلی اشلتر
  • انیمیشن Justice League: The Flashpoint Paradox محصول سال ۲۰۱۳ با صداپیشگی جاستین چیمبرز
  • سریال The Flash محصول سال ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۱ با بازی جان ویسلی شیپ
  • سریال Smallville محصول سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۱ با بازی کایل گالنر
  • دنیای تلویزیونی Arrowverse محصول سال ۲۰۱۲ تاکنون با بازی گرانت گاستین
  • بازی Injustice 2 محصول سال ۲۰۱۷ با صداپیشگی تالیسین جفی
  • بازی Lego Batman 3: Beyond Gotham محصول سال ۲۰۱۴ با صداپیشگی سم ریگل
  • بازی Injustice: Gods Among Us محصول سال ۲۰۱۳ با صداپیشگی نیال مک‌دوناف

امید وارم از خواندن این مقاله لذت برده باشید از شما بخاطر همراهی با ما سپاسگزاریم

فلشبری النکمیکمعرفی شخصیتدی سی
غرق در افکار بی انتها با نتایج نامعلوم ...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید