در این قسمت از سری مقاله معرفی شخصیت کتابهای کمیک، به سراغ عاشق همیشگی جوکر و دستیار نابغه او یعنی هارلین کویینزلِ روانشناس یا همان هارلی کویین دیوانه میرویم.
شما فکر میکنید که من فقط یک عروسک هستم. یک عروسک صورتی و معمولی. یک عروسک که شما میتوانید آن را به هر شکلی که دوست دارید، در بیاورید. شما اشتباه میکنید؛ خیلی زیاد. چیزی که شما فکر میکنید، تنها برای یک مدت زمان خیلی کمی درست است. من خطرناک هستم و به شما نشان میدهم که در موقع مناسب، چقدر خطرناک و دارک میشوم.
هارلین کویینزل یکی از روانپزشکهای تازهکاری بود که در تیمارستان آرکهام فعالیت میکرد؛ همانجا هم با جوکر که یکی از زندانیان تیمارستان بود، برخورد کرد. زمانیکه هارلین عاشق جوکر شد، تصمیم گرفت که این بیمار را از زندان فراری بدهد. بعد از گذشت مدتی هم او به خاطر عشق زیاد به جوکر، تبدیل به عاشق و دستیار وفادار او یعنی همان «هارلی کویین» معروف شد. هارلی کویین یا همان دکتر هارلین فرانسیس کویینزل یک شخصیت ضد قهرمانی/شروری محسوب میشود که در آثار مختلفی که از شرکت دی سی اینترتینمنت منتشر میشوند، حضور پیدا میکند. این شخصیت توسط پاول دینی و همچنین بروس تیم خلق شده است.
جالب است بدانید که برخلاف شخصیتهای دیگر کتابهای کمیک، هارلی کویین برای اولینبار در سپتامبر سال ۱۹۹۲ و انیمیشن سریالی Batman: The Animated Series ظاهر شد. بعد از این اتفاق، او آنقدر محبوبیت زیادی به دست آورد که پا به کتابهای کمیک دی سی کامیکس هم گذاشت. میتوان اینطور گفت که هارلی کویین در دنیای رنگارنگ کمیکی، اولینبار در سپتامبر سال ۱۹۹۳ و قسمت ۱۲ سری کتاب کمیک The Batman Adventures برای اولینبار حضور پیدا کرد. این کاراکتر در طی داستانهای مختلف، بارها و بارها با شخصیتهای شرور دیگری مانند کت وومن و پویزن آیوی دوست و متحد شده است.
این سه نفر معمولا با نام سایرنهای شهر گاتهام هم شناخته میشوند. پویزن آیوی یکی از دوستان نزدیک هارلی محسوب میشود که اغلب اوقات این دو با هم متحد میشوند. از زمان مجموعه The New 52، هارلی کویین دیگر بهعنوان یک ضد قهرمان به حساب میآید؛ کسی که ارتباط مسموم و یک طرفهی خود را با جوکر رها کرده است. او همچنین دیگر گذشتهی خود بهعنوان یک ابرشرور را هم کنار گذاشته است تا فرد دیگری باشد. بااینحال، او هنوز هم در برخی رسانههای مختلف، بهعنوان یک ابرشرور به تصویر کشیده میشود. در برههای از زمان، هارلی کویین بهعنوان یکی از اعضای اصلی و مهم تیم جوخه انتحاری هم شناخته میشد.
برای سالهای خیلی زیاد، داستانی که در کتابهای کمیک از گذشتهی هارلی بازگو میشد، دقیقا همان داستانی بود که یک بار ما در انیمیشن سریالی بتمن هم دیده بودیم. اما، هارلی کویین در کتابهای کمیک با نسخهای که از او در انیمیشن نمایش داده شده بود، تفاوتهایی هم داشت. این شخصیت با نام هارلین کویینزل متولد شد. مادر هارلی یک زن خشن اما بخشنده محسوب میشد که مدام دختر خود را با صفت شرور مورد خطاب قرار میداد و او را با قهرمانان دیگر مقایسه میکرد. برادر کوچکتر هارلی زندگی خیلی سختی داشت و دور از او هم زندگی میکرد. به همین دلیل هارلی تلاش میکرد تا پولهای زیادی را برای او بفرستد که او بتواند به زندگی خود سر و سامانی بدهد. اما او تمام این پولها را بر باد داده بود.
از طرف دیگر هم پدر هارلی، یک مرد جنایتکار حیلهگر بود و به این معروف شده بود که از زنان مختلف سوءاستفاده میکرد تا بتواند پول آنها را به دست بیاورد. هارلی اعلام کرده بود که دلیل اصلی او برای تبدیل شدن به یک روانشناس یا روانپزشک، پدر بوده است؛ اینکه دوست داشت درک کند چرا پدرش چنین کاری را با خانوادهشان کرده بود. هارلی به تحصیل رشته روانشناسی مشغول شد اما مدت زیادی نگذشت که به این نتیجه رسید که کار بسیار خستهکنندهای است. بالاخره او به روشهای مختلف توانست راه خود را به کالج باز کند و آنجا مشغول به تحصیل شود. او در طی این مدت زمان، نظریهای را مطرح کرد و گفت که عاشق شدن، شباهت خیلی زیادی با جنایتکار بودن دارد. هارلین برای توضیح دادن نظریه خود تصمیم گرفت از نامزد خود استفاده کند تا نشان بدهد که یک نفر برای عشق تا کجا پیش میرود.
نامزد هارلی که «گای» نام داشت، بهعنوان یک نمونه آزمایشی در آنجا حضور داشت. هارلی وانمود کرد که جرمهای مختلفی را انجام داده است؛ بهطور مثال یکی از معلمها را به قتل رسانده است. همین موضوع هم باعث تعجب بسیار زیاد گای شد. گای که تصور میکرد در حال مراقبت و محافظت از هارلی است، به یک مرد بیگناه شلیک کرد. گای تصور میکرد که نمیتواند با این عذاب وجدان و احساس گناه کنار بیاید و زندگی خود را ادامه دهد. از یک طرف دوست داشت که بمیرد اما از طرف دیگر هم نمیتواند خودش را بکشد. به همین دلیل هم از هارلی خواست تا او را به قتل برساند. هارلی هم این کار را از روی عشق زیاد انجام داد و این قتل را بهعنوان یک خودکشی نشان داد. هارلی به خاطر اتفاقات رخ داده بهشدت آسیب دیده بود.
هارلی کویین در ابتدا برای انیمیشن سریالی Batman: The Animated Series خلق شده بود و قرار بود که فقط و فقط در یک قسمت حضور داشته باشد
او کم کم به این باور رسید که جهان، بهصورت مداوم در یک وضعیت هرجومرج قرار دارد؛ درست همانطور که گای فکر میکرد. او احساسات غم و اندوه خود را سرکوب کرد و بعد از گذشت مدتی توانست با جوکر ارتباط برقرار کند. جوکر هم درست همانند گای به یک سری مسائل باور داشت. به همین ترتیب هم تصمیم گرفت که شغلی در تیمارستان آرکهام برای خود دست و پا کند. او خیلی زود درخواست ملاقات و گفتوگو با جوکر را کرد. او در همان جلسهی اول، جنون شکوفا شدهی خود و همچنین وسواسی را که نسبت به او پیدا کرده بود، نشان داد. جوکر از تماشای هارلی لذت برد و حتی توانست با کمک او، چندین بار از تیمارستان هم فرار کند؛ البته این فرارها برای پیش از زمانی بود که هارلی دیگر تبدیل به دستیار رسمی او شود.
درنهایت هارلی توسط بتمن دستگیر شد و درون یکی از سلولهای تیمارستان افتاد. او حتی بعد از زندانی شدن هم توانست بارها و بارها از آنجا فرار کند. در طی خط داستانی No Man's Land، هارلی بالاخره توانست بعد از مدتی تلاش از زندان فرار کند. او بلافاصله بعد از فرار خود، به جوکر پیوست تا در جنایتهای مختلف به او کمک کند.
داستان گذشتهی هارلی در انیمیشن سریالی Batman: The Animated Series برای مخاطب گفته شد. داستان از جایی آغاز میشود که دکتر هارلین کویینزل بهعنوان یک کارآموز فعالیت خود را در تیمارستان آرکهام آغاز کرد. او به وجود فردی به نام جوکر پی برد و خیلی زود، به سمت انگیزههای جنونانگیز او جذب شد. به همین ترتیب هم او داوطلب شد که خودش وضعیت او را بررسی کند و ملاقاتی نزدیک داشته باشد. در طی یکی از جلسههایی که این دو با یکدیگر داشتند، جوکر به هارلین در رابطه با گذشته غمانگیز خود توضیح داد. اینکه چطور پدرش مدام از او سوءاستفاده میکرد. هارلین بعد از شنیدن این ماجراها با جوکر همدردی کرد و خیلی زود عاشق او شد. او به جوکر کمک کرد که از تیمارستان فرار کند؛ آن هم درحالیکه در قالب هارلی کویین لباس پوشیده بود.
بعد از این ماجراها هم هارلی تصمیم گرفت که فعالیت و کار خود را بهعنوان دستیار و همکار جوکر آغاز کند. زمانیکه مدتی از آغاز این رویدادها گذشته بود، هارلی به این موضوع پی برد که جوکر درباره همه چیز دروغ گفته است؛ تقریبا تمام چیزهایی که جوکر به زبان آورده بود، یک فریب بود. او از قصد، دقیقا همان چیزهایی را میگفت که هارلین دوست داشت بشنود تا بتواند خود را به این طریق به او نزدیک کند. البته این دروغها فقط به همین نقطه ختم نشد. بلکه جوکر در تمام مدت ارتباط خود با هارلی، این کار را با او انجام میداد و مدام به او دروغ میگفت. هارلی مدام به این موضوع پی میبرد و تلاش میکرد که جوکر را ترک کند. اما درست همانند همسری که مورد آزار و اذیت قرار میگیرد، هر بار جوکر را میبخشید و دوباره به ارتباط خود با او بازمیگشت.
زمانیکه فردی به نام «جوآن لیلاند» متوجه شد که هارلی همان کسی بوده که جوکر را فراری میداده است، کاری کرد که جواز هارلین باطل شود. هارلی دقیقا از زمانیکه ارتباط خود را با جوکر آغاز کرده است، همیشه یک نقش مطیع و سربهزیر را داشت. او در طول مدت این رابطه، بارها و بارها توسط جوکر مورد سوءاستفاده و آزار قرار میگرفت؛ این ماجرا حتی تا جایی پیش میرفت که در چندین موقعیت مختلف، جان هارلی در معرض خطر قرار میگرفت. با وجود این اتفاقات، هارلی باز هم به مرد خود وفادار بود و زمانیکه همه چیز اشتباه پیش میرفت، درکنار او قرار میگرفت. ارتباط کویین با جوکر یکی از پیچیدهترین ارتباطهای عاشقانه در کتابهای کمیک محسوب میشود. جوکر همیشه رفتارهایی سوءاستفادهگرانه و مسمومانه نسبت به هارلی داشت.
ارتباط احساسی و عشق هارلی کویین فقط به جوکر ختم نمیشود بلکه او با شخصیتهای دیگری مانند ددشات هم ارتباط داشت
اما در عین حال، شواهدی هم وجود دارد که رفتار وفادارانه، عاشقانه و محبتآمیز او را نسبت به هارلی نشان میدهد. هارلی کویین تنها فردی محسوب میشود که توانسته برای مدت زمان خیلی زیادی به جوکر نزدیک بشود و رابطه صمیمانهای را با او برقرار کند. با وجود اینکه جوکر بهطور کلی ارتباط خود را با هارلی پذیرفته است، اما بارها و بارها در شرایط مختلف شاهد سردرگمی و خشم او از این وضعیت بودیم؛ شرایط که باعث میشد جوکر، چندین بار تلاش کند و هارلی را به قتل برساند.
القاب و اسامی مستعار: دکتر هالی چنس، دکتر جسیکا سیبورن، لی هارکوین، هالی کویین، هارلین فرانسیس کویینزل، هریت شانکار، جی جی هارلین، کولار وست گرل.
تیمها: زندانیان تیمارستان آرکهام، کارکنان تیمارستان آرکهام، باند هارلیها، سایرنهای شهر گاتهام، اینسرجنسی، جوکرها، لیگ عدالت آمریکا، لیگ عدالت انارکی، ارتش رد لنترن، سیکرت سیکس، جامعه مخفی ابرشرورها، ارتش سینسترو، جوخه انتحاری، تیم ویزدم، لیگ جوکر انارکی و غیره.
متحدان: افتر تات، آنیا کارت رایت، بری کویینزل، بیگ تونی، بلک اسپایدر، باد، باستر، کلندر من، کاپیتان بومرنگ، کت من، کت وومن، کوچ، کریپر، ددشات، دی دی تویینز، دیک گریسون، اگ فو، ال دیابلو، فرانکی و جانی، گیلی، گوت بوی، هک، هارلم هارلی، هارلی کویینز، هی-من، هالی رابینسون، آیس برگ، جنا دافی، جیم سالابیم، جوکر، جانی فراست، کیلر کراک، کیلر فراست، کینگ شارک، لانا لونا پارک و غیره.
دشمنان: ادم هندریکس، ادم رید، اماندا کانر، اماندا والر، ایپکس، باربارا گوردن، بارمی باگر، بتمن، بت وومن، بیگ باردا، قناری سیاه، بلک لایتنینگ، بون بلستر، بروس تیم، کت من، کت وومن، کرو جین، دفنه بلیک، دیک گریسون، دوناتلو، دورا اسمیتی، فرد جونز، ژنرال زاد، گری لورا، گروث، هارلی سین، هانترس، جیمز گوردن، جیمز گوردن جونیور، جنی اسمیت، جری، جسیکا پلاتینوم، جان برکرت، جانی کاریزما، مد داگ و غیره.
شخصیت هارلی کویین در ابتدا فقط برای انیمیشن سریالی Batman: The Animated Series خلق شده بود؛ آن هم در سال ۱۹۹۲ و توسط پاول دینی و بروس تیم. در اصل، هارلی برای این منظور خلق شده بود که تنها در قسمت Joker's Favor حضور پیدا کند. اما از آنجایی که او در یک شب به محبوبیت خیلی زیادی رسید، سازندگان تصمیم گرفتند که در قسمتهای بیشتری از او استفاده کنند. این محبوبیت حتی بهحدی رسید که او در اسپین آفهای مختلف و آثار سینمایی هم حضور پیدا کرد. علاوهبر آثار این چنینی، هارلی کویین در کتابهای کمیک هم حضور پیدا کرد؛ البته در ابتدا فقط کتابهای کمیکی که مربوطبه برنامههای تلویزیونی دی سی که با نام DCAU شناخته میشدند، میشد. در این کتابها، او اول در قسمت ۱۲ سری کتاب کمیک The Batman Adventures ظاهر شد.
منبع الهام هنرمندان برای خلق شخصیت هارلی، بازیگری به نام آرلین سورکین بود. همین بازیگر باعث شد تا ایدههای مختلف زیادی برای طراحی لباس و همچنین شخصیتِ خود هارلی به ذهن دینی خطور کند. همین ماجراها باعث شد که آن بازیگر برای صداپیشگی این شخصیت هم استخدام شود؛ صداپیشگیای که این سریال و شخصیتش را تاریخساز کرد. هارلی آنقدر محبوب و مشهور شد که شرکت دی سی بلافاصله تصمیم گرفت او را به جریان اصلی دنیای خودش وارد کند. بااینحال، به مرور زمان هارلی کویین بخشی از خصوصیاتی را که باعث شده بود او در آن سریال آنقدر محبوب شود، از دست داد. او دیگر بهعنوان یک شخصیت جدید که خیلی تاریکتر و روانیتر از نسخه انیمیشنی اولیه خود بود، شد.
اولین حضور هارلی در جریان اصلی دنیای دی سی و کتابهای کمیک آن، قسمت اول سری کتاب کمیک Batman: Harley Quinn بود که در سال ۱۹۹۹ و توسط پاول دینی نوشته شد. لازم به ذکر است که این شخصیت در ۱۷۵۳ کتاب کمیک حضور داشته که در هیچکدام از آنها جان خود را از دست نداده است.
کارهای هارلی بهعنوان دستیار جوکر اغلب اوقات در موقعیتهایی پیش میآمد که جوکر نمیتوانست خودش آن کارها را انجام دهد. جوکر از ظاهر و چهره هارلی که نسبت به خودش کمتر شناخته شده بود، استفاده میکرد تا وارد مکانهایی شود که خودش نمیتوانست؛ او با انجام این کار تلاش میکرد که از دستگیر شدنش جلوگیری کند. البته اینطور هم میتوان گفت که هارلی، یک نوع رهبر میدانی هم برای سربازان جوکر به حساب میآید؛ آن هم زمانیکه خود جوکر تصمیم میگیرد که خودش را از هرگونه عملیاتی که آنها در حال انجامش هستند، کنار بکشد. هارلی آنقدر به جوکر نزدیک بود و اعتمادش را جلب کرده بود که اکثر جزئیات نقشههای او را میدانست. اما همانطور که قبلتر هم به آن اشاره شده بود، زمانیکه جوکر به یک قربانی نیاز داشت، به هارلی خیانت میکرد.
بعد از گذشت مدتی، دیگر هارلی از جوکر خسته شده بود و نمیتوانست ارتباط مسموم خود را تحمل کند. از همین رو هم تصمیم گرفت که روی پای خود بایستد و بهتنهایی فعالیت کند. او حتی یک باند هم مخصوص خودش ایجاد کرد. البته این باند عمر خیلی طولانیای نداشت؛ زیرا مدت خیلی کمی بعد از تشکیل شدن آن، تک تک اعضای این گروه به قتل رسیدند. او همچنین با پویزن آیوی هم چند بار تیم تشکیل داد و بارها و بارها در شرایط مختلف با افرادی مانند «تورن» و سوپرمن، برخوردهایی داشت.
بعد از رویدادهای خط داستانی فلش پوینت و همچنین انتشار مجدد کمیکهای مختلف در طی مجموعه The New 52، هارلی بیشازپیش تکامل پیدا کرد و دستخوش تغییرات شد. او در این نسخه، ظاهر، داستانها و تاریخچه جدید و متفاوتی نسبت به قبل داشت. ادم گلس بود که تغییرات جدید را در هارلی کویین به وجود آورد. در این برهه زمانی، ما شاهد یک نسخه جدید از داستان منشاء هارلی کویین بودیم. براساس گفتههای نویسنده این مجموعه، این داستان قرار بود که به بررسی عمیق جنبههای روانشناختی شخصیت بپردازد. او در این نسخه، ویژگیهای آشنا و محبوب این شخصیت را تغییر نداد بلکه یک سری چیزهای جدید به او و داستانهایش اضافه کرد. گلس با گفتن حرفهای زیر، اعتقاد خود را نسبت به هارلی و اینکه او چیزی بیشتر از یک شخصیت مکمل است، اظهار کرد:
من فکر میکنم تفاوتی که بین هارلی کتاب من و همچنین نسخهای که پاول دینی خلق کرده بود، این است که من درباره هارلیای مینویسم که ارتباطی با جوکر ندارد. ممکن است افراد زیادی با این حرفی که من میگویم موافق نباشند اما من فکر میکنم که هارلی کویین، زمانیکه جوکر اطرافش باشد، فوقالعاده وفادار و وظیفهشناس است. اما زمانیکه جوکر آنجا نباشد، هارلی یک زن جوان است که تواناییهای زیادی برای انجام کارهای مختلف دارد. یعنی خودش یک شخصیت مجزا است و میتواند روی پای خود بایستد.
او به همراه شخصیتهای زیادی مانند ددشات، ال دیابلو، بلک اسپایدر، کینگ شارک و همچنین «اسپورتس مستر» در خط داستانی مجموعه Suicide Squad حضور پیدا کرد. یکی از تغییرات چشمگیری که در ظاهر کلی و همچنین لباسهای این شخصیت به وجود آمد، این بود که ترکیب رنگ آبی و قرمز از بین رفت و رنگ قرمز و مشکی که اکثرا دیگر آن را تشخیص میدهند، به میان آمد. موهای او هم دستخوش تغییرات قرار گرفت؛ این موها که قبلا با رنگ بلوند دیده میشدند، حالا با رنگ آبی و قرمز که هر کدام یک طرف سرش را تشکیل میدادند، جایگزین شدند. بهطور کلی، این ظاهر جدید بعد از رونمایی تا حد خیلی زیادی مورد انتقاد قرار گرفت. مخاطبان اعتقاد داشتند که این نسخه جدید، هیچ شباهتی به آن دلقک دوستداشتنی ندارد.
مشکل اصلیای که این ظاهر جدید داشت و اکثرا روی آن اتفاق نظر داشتند، این بود که دیگر هرگونه المانی که هارلی کویین را به دلقک شبیه میکرد، حذف شده بود؛ المانهایی که بهنوعی امضای هارلی محسوب میشدند. تنها توجیهای هم که نسبت به تغییر طراحی این شخصیت نسبت به نسخه کلاسیک بروس تیم اعلام شده بود، این بود که «مردم ظاهر او را در تیمارستان آرکهام بیشتر دوست دارند». بعد از آن هم هیچ اظهارنظر دیگری در رابطه با این موضوع اعلام نشد. منشاء هارلی هم در طی این ماجراها تغییر پیدا کرد. او همچنان بهعنوان یک پزشک کار خود را در تیمارستان آرکهام ادامه داد؛ جایی که او، جوکر را «معالجه» میکرد. اما در عین حال اصلا خبر نداشت که جوکر فقط دارد به او دروغ میگوید.
صرفنظر از تمام این حقایق، هارلین عاشق جوکر شد. در همان برهه زمانی بود که او متوجه شد، مافوقش تمام تحقیقات او را میدزدیده تا بتواند از آنها در چاپ یک کتاب استفاده کند. همین ماجراها باعث شد تا هارلین به این فکر بیفتد که جوکر را از آنجا فراری بدهد. جوکر بعد فرار، هارلی را به کارخانه شیمیاییای برد که در گذشته بتمن باعث شده بود تا بهصورت اتفاقی، پوست او نابود شود و چهرهای بد شکل پیدا کند. جوکر در همانجا، هارلی را به درون همان مواد شیمیایی خاص پرتاب کرد و باعث شد که دقیقا همان بلاها، سر او هم بیاید.
در این خط داستانی، جوکر به این نتیجه رسیده بود که دیگر از حضور هارلی لذت نمیبرد. به همین دلیل هم او را به وسیله یک راکت به نقطه دیگری پرتاب کرد. مدت زیادی طول نکشید که هارلی در پارک رابینسون سقوط کرد؛ جایی که برای اولینبار با پویزن آیوی آشنا شد. در اصل، آیوی بود که جان هارلی را نجات داد اما بلافاصله متوجه شد که او، یکی از دکترهایی محسوب میشود که در تیمارستان آرکهام فعالیت میکردند. زمانیکه هارلی هوشیاری خود را بهصورت کامل به دست آورد، آیوی تصمیم داشت که او را به قتل برساند. اما زمانیکه هارلی اصلا توجهی به این نکرد که آیوی چه کاری میخواهد انجام دهد و فوقالعاده ناراحت بود، پاملا را کنجکاو کرد. آیوی با کمی تلاش توانست هارلی را متقاعد کند که همه چیز را برایش توضیح دهد.
بعد از اینکه هارلی همه چیز را برای آیوی توضیح داد، این دو بلافاصله تبدیل به دوستان خیلی نزدیک هم شدند. آیوی قول داد که به هارلی کمک کند که انتقامش را از جوکر بگیرد؛ به خاطر تمام کارها و بلاهایی که جوکر بر سر این دختر بیچاره آورده بود. او آنقدر از دست جوکر عصبانی بود که حتی تصمیم گرفت با بتمن متحد شود تا بلکه بتواند جوکر را شکست دهد و سر جایش بنشاند. او جوکر را تحت تعقیب قرار داد و به یک ساختمان رسید؛ این در حالی بود که بتمن با افراد جوکر مبارزه میکرد تا آنها را از سر راه خود کنار بزند. هارلی کاملا آماده بود که جوکر را به قتل برساند اما زمانیکه جوکر از او معذرتخواهی کرد، او خیلی راحت و سریع جوکر را بخشید. آنها بلافاصله دوباره به یکدیگر پیوستند. آیوی فوقالعاده به خاطر این اتفاق از دست هارلی عصبانی شد اما درنهایت او را بخشید.
بعد از این ماجراها، هارلی و آیوی یک ارتباط خواهرانه با یکدیگر برقرار کردند. اغلب اوقات این آیوی بود که سنگ صبور هارلی میشد و هارلی هر زمان که به ارتباطش با جوکر پایان میداد، به سراغ او میرفت. هارلی بهعنوان یک مربی گفتار درمانی به تیمارستان آرکهام میرفت تا بتواند جوکر را ملاقات کند. جوکر بعد از اینکه مورد اصابت یک گلوله، آن هم از فاصله نزدیک قرار گرفته بود، جان سالم به در برد. اما در تیمارستان آرکهام با روشهای درمانی الکتروشاک و همچنین جراحی قرار گرفت تا آسیبهایی را که این گلوله به جا گذاشته بود، درمان کند. بعد از این اتفاق، جوکر تصمیم گرفت که خودش را دوباره بسازد، اصلاح کند و تمام ارتباطهای خود را با زندگی گذشتهاش قطع کند. او دوست داشت که در یک غسل تعمید خونی، دوباره بهدنبال بیاید؛ البته همان استثنای همیشگی هم وجود داشت که کسی نبود جز بتمن.
به همین دلیل هم به هارلی دستور داد تا تمام افرادی را که در گذشته برایش کار میکردند، به قتل برساند. هارلی هم طبق معمول بدون اینکه سوالی از جوکر خود بپرسد، کارش را بدون چون و چرا انجام داد. بعد از گذشت مدتی مشخص شد که جوکر قصد دارد هارلی را هم به قتل برساند. زیرا او هم یک ارتباط دیگر با زندگی سابق محسوب میشد. اما پیش از اینکه اتفاق بدی رخ دهد، بتمن پا پیش گذاشت و همه چیز را به هم ریخت. در نتیجه این دو بلافاصله وارد مبارزه با یکدیگر شدند. درنهایت، هارلی که حسابی دلش شکسته بود، به سمت جوکر، آن هم در ناحیه شانه شلیک کرد. همین اتفاق باعث شد تا بتمن در مبارزه برتری به دست بیاورد و جوکر را دوباره به تیمارستان آرکهام بازگرداند.
یک سال بعد از بحران بینهایت، هارلی در آرکهام قرار داشت و در تلاش بود که خیلی زود راهی برای فرار کردن از آنجا پیدا کند. در همین حین، او توسط «اسکار فیس» و همچنین «Ventriloquist» ربوده شد. آنها به هارلی پیشنهادی داده بودند تا به آنها کمک کند که حسابی پولدار و ثروتمند شوند. هارلی موافقت کرد و طبق برنامهای که تنظیم شده بود، پیش رفت. بااینحال، هارلی ناگهان تصمیم جدیدی گرفت و بدون درنظرگرفتن Ventriloquist پیر یعنی «آرنولد وسکر»، با پلیس تماس گرفت. خیلی زود بتمن خود را به آنجا رساند و آنها با کمک هم توانستند نقشه اسکار فیس را نقش بر آب کنند. بعد از این ماجراها، هارلی دوباره به آرکهام بازگشت. روز بعد از این ماجرا، هارلی توانست رأی بروس وین را به دست بیاورد و از آنجا آزاد شود.
هارلی بعد از اینکه برخورد کوتاهی با گروه سیکرت سیکس داشت، تصمیم گرفت تا کارهایی را که انجام میدهد، کنار بگذارد و به شهر مترو پلیس برود. او در نظر داشت که در آنجا، به اعضای زنان آتنی که در یک پناهگاه کار میکردند بپیوندد. این پناهگاه در واقعیت یک مرکز آموزشی برای اعضای بعدی گروه Female Furies از «گرنی گودنس» بود. هارلی در آنجا با دختر دیگری به نام «هالی رابینسون» آشنا شد؛ کسی که در گذشته در قالب کت وومن فعالیت میکرد. این دو خیلی زود تبدیل به دوستان خوب و صمیمیای شدند. این دو بعد از کمی فعالیت در این مرکز، توسط ملکه هیپولیتا انتخاب شدند تا بهصورت مخفیانه برای او فعالیت کنند. ملکه هیپولیتا در تلاش بود تا حقیقتی را که درباره آتنای دروغین وجود داشت، کشف کند؛ کسی که در سرزمین تمیسکیرا، «آمازونها» را تربیت و آموزش میداد.
هارلین کویینزل پیش از اینکه تبدیل به هارلی کویین شود هم عقیدههای نسبتا تاریکی داشت و برای نزدیک شدن به جوکر به تیمارستان آرکهام مشغول به کار شد زیرا از همان زمان عاشق او شده بود
در آپوکالیپس، بعد از اینکه مری مارول خدایان زندانی شده را آزاد کرد، توانست قدرتهای جدیدی را به دست بیاورد. هارلی که شاهد این اتفاق بود، درخواست کرد که او و هالی هم یک سری قدرت به دست بیاورند زیرا آنها هم در این موفقیت سهم داشتند و کارهایی کرده بودند. «تالیا» که از زیرکیِ هارلی خوشش آمده بود، تصمیم گرفت که یک بخش کوچکی از حیلهگریهای خودش (یعنی همان Muse of Comedy) را به او بدهد. زیرا تصور میکرد که این قدرت، با گذشته هارلی حسابی همخوانی دارد. در این برهه زمانی، لباس هارلی کویین تا حدودی یونانی شکل بود. به همین دلیل هم او یک چکش زیبای جدید به دست آورد تا بتواند درکنار تواناییهای ابرانسانی خود، از آن هم استفاده کند. بااینحال، زمانیکه هارلی در حال بازگشت به زمین بود، قدرتهای خود را از دست داد. مدتی بعد از این اتفاق، هارلی که ظاهرا اصلاح شده بود، خودش را دوباره در شهر گاتهام دید.
در همین حین بود که مقدار خیلی زیادی پول، از طرف کت وومن (سلینا کایل) دریافت کرد. ظاهرا قرار بود که هارلی با استفاده از این پول، شخصیت «هاش» را شکست دهد و با او درگیر شود. از آنجایی که سلینا با یک شخصیت ابرشرور خطرناک به نام «بون بلستر» درگیر شده بود، آیوی تصمیم گرفت که به کمک او برود و این شرور دیوانه را شکست دهد. بعد از این اتفاق، آیوی دوست خود را به خانه خودشان برد. سلینا شاهد این بود که آیوی، مغز ریدلر را شستشو داده تا بتواند در خانهی او مستقر شود و ریدلر هم خم به ابرو نیاورد. در طی همین ماجراها، بون بلستر که حسابی عصبانی شده بود و دنبال راهی میگشت تا شهرتی به دست بیاورد، به سمت آپارتمان ریدلر رفت و به آنها حمله کرد. با اینکه هارلی، آیوی و سلینا خیلی راحت توانستند او را شکست دهند، اما در طی همین ماجرا، آپارتمان کاملا نابود شد.
سلینا که دوباره به شهر گاتهام بازگشت، یک خانه متروکه و نسبتا خرابهای را پیدا کرد تا بتواند در آن زندگی کند. بعد هم از هارلی و آیوی خواست تا به او بپیوندند. زیرا سلینا اعتقاد داشت که دخترانی مثل آنها باید کنار هم باشند و یک باند تشکیل دهند. هارلی و آیوی با این حرف موافقت کردند اما اول از همه به سلینا مواد مخدر تزریق کردند تا او را مجبور کنند که هویت واقعی بتمن را لو بدهد. جالب است بدانید که سلینا کاملا هوشیار بود و میدانست که چه اتفاقی رخ داده است؛ آن هم بهلطف روشهایی که تالیا الغول به او آموزش داده بود تا بتواند از ذهنش محافظت کند. به همین دلیل هم یک سری داستانهای ساختگی از چندین بتمن مختلف برای آنها تعریف کرد. اگرچه هارلی کمی مشکوک شده بود، اما درنهایت هر دو حرفهای او را باور کردند.
هارلی به خاطر گذشتهای که داشت، اینگونه برداشت کرده بود که بتمن فقط یک نفر است و شخص واقعی احتما در کودکی «مصیبت بسیار بزرگی» را پشت سر گذاشته است. زمانیکه هارلی به خرید رفته بود، یک سری اراذل و اوباش کلاهدار را دید که بروس وین را دزدیده بودند و قصد داشتند با یک ون قرمز از آنجا فرار کنند. هارلی بلافاصله به داخل ون پرید و همه آنها را شکست داد. هارلی با این کار، سند آزادیاش را که در گذشته بروس امضا کرده بود، جبران کرد. اما هارلی اصلا خبر نداشت که این «بروس»، در حقیقت همان توماس الیوت (شخصیت هاش) بود که خودش را در قالب آن میلیاردر درآورده بود. زمانیکه هارلی یک تصویر از خودش و «بروس» برای سلینا فرستاد، او به اصل ماجرا پی برد و متوجه شد که هارلی با هاش است. به همین دلیل بلافاصله با آیوی به کمک او رفتند.
در قسمت ۴۳ مجموعه Countdown هارلی کویین تمام ظاهر دلقکی خود را کنار گذاشت و تصمیم گرفت که رفتارهای خود را اصلاح کند. به همین دلیل هم تبدیل به یکی از آمازونیها شود
زمانیکه آنها به همان کافهای که سلینا و هاش عکس گرفته بودند، رسیدند، متوجه شدند که فقط موبایل هارلی به همراه یک عروسک دلقک که چاقو خورده بود، در آنجا قرار دارد. هاش در تلاش بود تا هارلی را بهجای بلندی ببرد تا او را به پایین پرتاب بکند. این در حالی بود که هارلی در رویا سیر میکرد و حدس میزد که بروس قصد دارد او را بهجای مناسبی ببرد و احساساتش را نسبت به او ابراز کند. به محض اینکه آنها تنها در یک مکان تاریک قرار گرفتند، نور کوچکی در تاریکی به سمت آنها تابید و درست همان لحظه بود که نورافکن جوکر روی آنها روشن شد. زمانیکه نور روی آنها افتاد، افراد جوکر تیراندازی خود را آغاز کردند و این دو نفر را به گلوله بستند. مدت کمی بعد از آن، بالاخره آیوی در آنجا ظاهر شد و توانست با استفاده از گیاههای مخصوص خود، هارلی را نجات دهد.
بعد از پایان یافتن این ماجراها، آیوی، کت وومن و همچنین هارلی به مخفیگاه جدید خود بازگشتند. به محض رسیدن به آنجا، هارلی سخنرانی خود را درباره اینکه جوکر حتما او را دوست دارد که این کار را کرده، آغاز کرد. درست همان لحظه بود که ماشین مخصوص جوکر از داخل پنجره به درون اتاق آنها آمد و خرابی به بار آورد. زمانیکه این ماشین توقف کرد، یک جوکر رباتی از خودرو بیرون آمد و منفجر شد. دختران جان سالم به در بردند و بعد از اینکه آتش را خاموش کردند، تصمیم گرفتند که جوکر را به قتل برسانند؛ هارلی که اصلا راضی نمیشد، به خاطر داد و فریادهای کت وومن و آیوی رضایت داد. به محض اینکه آنها به مخفیگاه جوکر رسیدند، توسط گلولههای مخصوص جوکر، مورد استقبال قرار گرفتند. هارلی بلافاصله متوجه شد که این جوکر، همان جوکر واقعی نیست.
اما به این فکر میکرد که اشتباه میکند و این طرز فکر به خاطر این است که خیلی به جوکر آسان میگیرد. آیوی اصلا به هارلی فرصت نداد که حرفی بزند و با گیاههای خود دهان او را بست. به محض اینکه هارلی توانست دهان خود را باز کند، اعلام کرد که این مقلد، همان «گَگی» است؛ دستیار سابق جوکر که از هارلی به خاطر تسخیر جایگاهش، نفرت داشت. گگی مقابل هارلی چاقو کشید و قصد داشت که او را بکشد. اما هارلی شروع به صحبت کرد تا بتواند کمی برای خودش زمان بخرد؛ در همین حین هم به سمت اتاق دیگری رفت. هارلی به تمام حرفهای گگی که درباره خودش و جوکر میگفت، گوش کرد و در همین حین هم به یک موشک بسته میشد. اما پیش از اینکه اتفاق بدی رخ دهد، آیوی و کت وومن به همراه «جنا دافی» به آنجا رسیدند و هارلی را نجات دادند.
درست زمانیکه هارلی آزاد شد، مشتی را حواله صورت گگی کرد و بعد هم او را به همان موشک بست و به سمت آسمان پرتاب کرد. زمانیکه آنها در حال بازگشت به مخفیگاه خود بودند، هارلی دوباره قسم خورد که از جوکر گذشته است و دیگر کاری با او ندارد. اما بلافاصله باری دیگر درباره این صحبت کرد که او چگونه میتواند تغییر کند؛ درنهایت هم دوباره توسط آیوی دهانش بسته شد. هرچقدر هم که هارلی و دیگر سایرنها درست زندگی میکردند و خرابی به بار نمیآوردند، به نظر میرسید که مشکلات آنها را دنبال میکنند تا ماجرای جدیدی به وجود بیاید. در همین برهه زمانی بود که آنها با فردی به نام «Doctor Aesop» برخورد کردند؛ کسی که در تلاش بود تا محل اسکان آنها را تسخیر کند. بعد آنها پروندهای درباره یک سگ گمشده را بررسی کردند که در آخر متوجه شدند کفتارهای هارلی در حال خوردن آن سگ بودند.
هارلی با دیدن این ماجرا، دیگر تصمیم گرفت که آنها را به باغوحش اهدا کند. دوباره ماجرای جدیدی برایشان رخ داد و درگیر خواهر کت وومن یعنی «مگی کایل» شدند. در طی همین واقعه، هارلی حتی تسخیر هم شد. بعد کار به جایی رسید که نزدیک بود هارلی و کت وومن توسط آیوی به قتل برسند؛ آن هم زمانیکه یک گیاه بیگانه به نام Alstairean کنترل بدن او را در دست گرفته بود. مدت زیادی هنوز نگذشته بود که تالیا الغول و همچنین «زاتانا» به ملاقات سایرنها رفتند. بعد از اینکه سایرنها به خاطر ماجرایی از یکدیگر جدا شدند، مشخص شد که تالیا برای آنها نقشه داشته است. در حقیقت تالیا، زاتانا را فریب داده بود تا بتواند سلینا را جدا کند و بهصورت کامل هرگونه خاطرهای که او از بروس/بتمن داشت، پاک کند.
زیرا تالیا در تلاش بود تا با این کار، بروس را بهصورت کامل برای خودش کند. آیوی و هارلی که به این حقیقت پی برده بودند، خیلی زود به نجات سلینا رفتند. حالا بحث مسائل عشقی به میان آمده بود، هارلی ناگهان دوستان خود را رها کرد و به پایگاه متروکهی جوکر رفت. آیوی و کت وومن هم بهدنبال هارلی راه افتادند اما توسط خود او و به خاطر گاز خوابآور، بیهوش شدند. هارلی گفته بود که «این بار من میخواهم جوکر را بکشم». بعد هارلی به سمت تیمارستان آرکهام رفت تا ماجراجویی خود را برای کشتن جوکر ادامه دهد. در این بین، او چندین نگهبان را شکست داد و خیلی زود کلی فیس را آزاد کرد. او در تلاش بود تا به واسطه کلی فیس، دیگر زندانیان را آزاد کند و یک حواسپرتی بزرگ به وجود بیاورد. هارلی بعد به یکی از نگهبانان مهم یعنی «آرون کش» اعلام کرد که جوکر اولین پسرش را به قتل رسانده بود.
به همین ترتیب هم آرون کش به هارلی اجازه داد تا به منطقهای که جوکر در آن زندانی شده بود، وارد شود. به محض اینکه هارلی چشمش به جوکر افتاد، ذهنش با تمام خاطرات بد و دردناکی که از او داشت، پر شد اما مدت زیادی طول نکشید که خاطرات خوب به ذهنش جاری شدند. هارلی دوباره بلافاصله عاشق جوکر شد و تمام اهداف اصلی خود را فراموش کرد. در طی همین هرج و مرجی که به وجود آمده بود، جوکر با یکی از جنایتکاران دیگر درگیر شد. در همین حین، پویزن آیوی خودش را به آنجا رساند که قصد داشت هارلی را نجات دهد. زمانیکه آیوی از حقیقت ماجرا خبردار شد، به او گفت که یک بار برای همیشه انتخاب خود را انجام دهد؛ یا جوکر را انتخاب کند یا آیوی را که مثل خواهرش بود. هارلی هم بالاخره انتخاب خود را کرد و از آیوی پرسید که چه چیزی از این رابطه به دست میآورد که انقدر خودش را به خاطر هارلی به دردسر و ریسک میاندازد.
از آنجایی که هارلی در یکی از مأموریتها به بتمن کمک کند، توانست جواز آزادی خود را با امضای بروس وین به دست بیاورد و از تیمارستان آرکهام آزاد شود
در همین حین که حواس آیوی حسابی پرت شده بود، هارلی فرصت را غنیمت شمرد و به سمت او حمله کرد و آیوی را بیهوش کرد. در انتها، تلاشهای هارلی برای فرار از آرکهام، آن هم به همراه جوکر با شکست روبهرو شد. آنها به همراه آیوی به سلول زندانی خود بازگردانده شدند. هنوز زمان زیادی نگذشته بود که آیوی از آنجا فرار کرد تا کت وومن را بکشد اما بعد به سلول مخصوص هارلی رفت تا او را به قتل برساند. اما زمانیکه آیوی وارد اتاق شد، نقاشیهای توهمآوری را از جوکر دید که در تمام قسمتهای دیوارها و زمین کشیده شده بود. آیوی با دیدن آنها به این نتیجه رسید که هارلی فقط از یک وضعیت بد رنج میبرد. آیوی به این پی برد که هارلی تنها کسی است که او را بهعنوان یک دوست واقعی میبیند؛ در اصل بدون آیوی، هارلی هیچوقت رشد نمیکند و بزرگ نمیشود. به همین ترتیب هم به این نتیجه رسید که او هیچوقت نمیتواند هارلی را بکشد یا او را رها کند؛ آیوی از هارلی خواست تا به او بپیوندد و با هم فرار کنند و این کار را هم کردند.
در طی این برهه زمانی، بعد از یکی از مشاجرههایی که هارلی با جوکر داشت، وارد یک دوران جنونآمیز و مرگبار شد که بهصورت مستقیم به سراغ افرادی میرفت که مسئول زندانی شدن جوکر بودند. در همین حین، قناری سیاه هم به سراغ هارلی رفت و او را دستگیر کرد. همین دستگیری و زندانی شدن باعث شد تا هارلی به زور و توسط آماندا والر وارد تیم جوخه انتحاری شود. بااینحال، زمانیکه او متوجه شد که جوکر جانش را از دست داده است (هرچند که یک شایعه بود)، عقلش را بهصورت کامل از دست داد و خیلی بدتر از دوران قبل شد. او خیلی راحت به تیم جوخه انتحاری خیانت کرد و امنیت و اسرار خود را در معرض خطر قرار داد. هارلی خودش را تحویل نیروهای پلیس داد تا نقشهاش را عملی کند. او تصمیم داشت که با این کار، به پوست صورت جوکر که کنده شده بود، دسترسی پیدا کند.
نقشه هارلی با موفقیت انجام شد و او توانست صورت را به دست بیاورد. اما ماجرا به همین نقطه ختم نشد و وضعیت بدتری به وجود آمد. هارلی در طی اقدامی وحشیانه، ددشات را دستگیر کرد و دست و پایش را بست و بعد هم پوست صورت جوکر را روی صورت ددشات گذاشت. او قصد داشت تا با این کار، با عشق مرده خودش، «گفتوگو» کند. ددشات هم در مقابل هارلی را فریب داد و او را به سمت خود کشید و در طی همین مکالمه، به سمت او شلیک کرد و به او آسیب زد. بعد از اینکه جوکر در خط داستانی Death of the Family به شهر گاتهام بازگشت، هارلی را مجبور کرد تا لباس سابق رد هود را بپوشد. جوکر در تلاش بود که با این کار، بتمن را فریب دهد و او را به همان کارخانه شیمیاییای که اولینبار یکدیگر را دیده بودند، بکشاند.
زمانیکه بتمن به درون یک مخزن افتاد، از هارلی خواست تا به او محل استقرار جوکر را بگوید. بااینحال، هارلی فقط این حرف را، آن هم درحالیکه به پهنای صورت اشک میریخت، زد که جوکر دیگر آن فردی که هارلی عاشقش شده بود، نیست. در سال ۲۰۱۳ بود که شرکت دی سی یک مجموعه جدید از هارلی را معرفی کرد. این مجموعه دیگر بهطور ویژهای از «خانواده بتمن» فاصله گرفته بود؛ به معنای واقعی کلمه. در این خط داستانی هارلی دیگر نه با بتمن و نه با جوکر، اصلا ارتباط خاصی نداشت؛ این خط داستانی به بعد از ماجرای Death of the Family ارتباط دارد. در این مجموعه اختصاصی، هارلی کویین در جزیره کانی مستقر شده بود و نقش یک زن مهمانخانهدار را برعهده داشت. او بهصورت موقت، در یک تیم اسکیت هم مشغول بود.
هارلی کویین آنقدر باهوش است که مثل جوکر در جنون غرق نشد. او در همه لحظات میدانست که چه کاری درست است و چه کاری اشتباه. به همین دلیل هم بود که در برههای از زمان از بد تبدیل به خوب شد
او در این دوران، تحت یک نام مستعار، دوباره به همان حرفه روانشناسی خود بازگشته بود. در این مجموعه جدید، هارلی دوباره در قالب یک ضدقهرمان فعالیت میکرد؛ کسی که بعد از آزاد شدن از جوخه انتحاری و همچنین پاک شدن سوابق عمومیاش، حالا دیگر ارزش و اهمیت بیشتری برای زندگی انسانها قائل بود. هارلی تلاش میکرد که بهصورت موثر، زندگیاش را در محله جدید خود بهبود ببخشد که نتیجههای مختلفی هم دریافت میکرد. در قسمت ۱۱ و ۱۳ این مجموعه، هارلی برای مدت کوتاهی با «پاور گرل» که دچار فراموشی شده بود، اتحادی برقرار کرد تا با هم به مبارزه با «کلاک کینگ» و اسپورتس مستر بروند. بعد از این اتفاق، پاور گرل حافظه خود را به دست آورد و هارلی را بالای برج ایفل تنها گذاشت؛ آن هم برای کارهایی که کرده بود، مجازات شود.
هارلی با حمایتهای آیوی توانست درسی از مشکلاتش بگیرد و به واسطهی اینترنت، زنان جوان و قدرتمند دیگری را پیدا و استخدام کند. او قصد داشت که برای همین فعالیت مبارزه با جرم و جنایت، تیمی را تشکیل دهد و از این زنان استفاده کند. این تیم، باند هارلیها نام داشت و همه اعضای آن لباس و اسمهایی شبیه به هارلی انتخاب کرده بودند. این تیم بعد از تشکیل، بلافاصله به سراغ یک کاپیتان دریایی به نام «کاپیتان هوراتیو استرانگ» رفتند. این کاپیتان بعد از اینکه یک گیاه دریایی بیگانه که اعتیادآور هم بود، مصرف کرد، قدرت فوقالعاده زیاد و ابرانسانیای را به دست آورد. بعد از این ماجرا، هارلی تصمیم گرفت تا به زنی کمک کند که دختر او در هالیوود توسط یک باند ربوده شده بود. در بین همین قسمتها، هارلی کویین در یک سری قسمتهای ویژه مستقل هم حضور پیدا کرده بود که بهصورت مستقیم با مجموعه اصلی ارتباط نداشتند.
در یک قسمت سالانه، هارلی برای مدت کوتاهی به شهر گاتهام بازگشت تا پویزن آیوی را نجات دهد؛ زیرا او در تیمارستان آرکهام مورد آزار و اذیت قرار میگرفت. زمانیکه هارلی در جزیره کانی قرار داشت، بتمن به او اطلاع داد که سعی او برای تبدیل شدن به یک قهرمان را تحسین میکند و در تلاش است که در کارهایش دخالت نکند؛ اما در عین حال، هنوز هم به او اعتماد ندارد. در خط داستانی مجموعه Futures End، سری کتابی که مربوطبه ۵ سال بعد میشود، هارلی در یک هواپیما قرار داشت و به نقطه دیگری میرفت. درست همان هواپیما درحالیکه داخل یک طوفان پرواز میکرد، در اقیانوس سقوط کرد. زمانیکه هارلی خود را به ساحل رساند، با ساکنان آنجا برخورد کرد که از یک قبیله ناشناس بودند. این قبیله بلافاصله، هارلی را بهعنوان یک الهه خطاب کردند.
آنها مصمم بودند تا هارلی را به ملاقات پادشاه خدایی خود ببرند؛ خیلی زود مشخص شد که این پادشاه هم کسی نیست جز جوکر. هارلی بعد از یک نبرد و آشتی، به این موضوع پی برد که جوکر مدتی است که در آن جزیره بهعنوان یک خدا زندگی میکند. جوکر کاری میکرد تا ساکنان آن جزیره شبیه به قهرمانان مختلف لباس بپوشند و بهدنبال او بگردند؛ این در حالی بود که خود جوکر هم فریبهای مختلفی را بر رویشان پیاده میکرد. همان موقع اعلام شد که هارلی کویین و جوکر باید با یکدیگر ازدواج کنند. هارلی در ابتدا خیلی برای این مراسم هیجان داشت اما بعد به حقیقت اصلی پی برد. براساس رسی که وجود داشت، آنها باید بعد از مراسم ازدواجشان، در آتشفشان جزیره قربانی میشدند. در سال ۲۰۱۵ بود که یک اسپین آف از هارلی و پاور گرل معرفی شد.
این مجموعه ۶ قسمت داشت و داستانش هم از این قرار بود که در آن هارلی، پاور گرل را متقاعد کرده بود که آنها یک زوج مبارزه با جرم و جنایت هستند. در این خط داستانی، این دو نفر به یک بخش عمیق از فضا که با نام La Galaxia Del Sombrero شناخته میشدند، رفتند. او حتی در یک مجموعه جدید دیگر هم با پاور گرل و همچنین دستیار جدید او یعنی «ترا» تیمی را تشکیل دادند. او در طی این خط داستانی، با چندین شخصیت شرور مختلف برخورد کرد؛ از پنگوئن تا شهردار فاسد شهر نیویورک. زمانیکه شهردار قبلی تلاش کرد تا مشکل بیخانمانها را با تحویل دادن آنها به آدمخوارها حل کند، هارلی تصمیم گرفت که او را کنار بزند و خودش برای شهرداری اقدام کند. او در این دوران دوباره یک گروه «پارتیزانها برای استخدام» به راه انداخت.
او برای تشکیل این تیم، با اعضای باند هارلیهای سابق و همچنین یک سری متحدان دیگر از جمله «رد تول» که یک پارودی از ددپول بود و همچنین «هارلی سین» که یکی از دشمنان سابق محسوب میشد، تماس برقرار کرد؛ هارلی از آنها خواست تا در گروه جدید به او بپیوندند. اعضای این گروه با هم با شهردار برخورد کردند (زیرا او، دوست هارلی یعنی «میسن» را ربوده بود و به قتل رسانده بود) و هارلی هم از او انتقام گرفت. بعد از این ماجرا، هارلی به همراه آیوی به ملاقات خانواده خود رفت. زمانیکه هارلی در حال بازگشت به خانه خود بود، یک «من-بت» حول و اطراف شهر دیده شد و در همان حین هم یکی دیگر از دوستان نزدیک هارلی یعنی «بیگ تونی» ربوده شد. هارلی که اصلا به خاطر مرگ میسن حس و حال خوبی نداشت، به اعضای باند خود دستور داد که خودشان را درگیر این ماجرا نکنند و آن را نادیده بگیرند.
آنها خیلی زود به تیمارستان آرکهام رفتند تا از «لنگ استورم» بپرسند که آیا او مقصر اصلی این ماجراها است یا خیر؛ متوجه شدند که او در سلول خود تقریبا دیوانه شده است و حرفهای نامفهومی را به زبان میآورد. بااینحال، لنگ استورم در میان حرفهای نامفهومی که میزد، به این اشاره کرد که «یک نفر دیگر» هم وجود دارد. در همین حین، هارلی تصمیم گرفت که به سراغ من بت برود و او را شکار کند؛ بعد از اینکه او را هم پیدا کرد، متوجه شد که همان دوست خود یعنی تونی است. آنها درست چند لحظه بعد ربوده شدند و زمانیکه به هوش آمدند، متوجه شدند که در آزمایشگاه لنگ استورم قرار دارند. آنها در آزمایشگاه به این پی بردند که همسر لنگ استورم یعنی «فرانسی» در اصل من-بت جدید است. در همان لحظه هم این زن، معجون مخصوص من-بت را به هارلی خوراند.
او به خاطر همین هوش بسیار بالای خود، بعد از اینکه انسان خوبی شد، دوباره همان حرفه روانپزشکی را آغاز کرد
بعد از آن فاجعهای که مدتی قبل پیش آمده بود و هارلی دوست خود یعنی میسن را از دست داده بود، در غم و اندوه بسیار زیادی قرار داشت. از همین رو، یک سری دوستان جنایتکار سابق او یعنی پنگوئن، مد هتر، اسکرکرو، سالومون گراندی، فالس فیس، مستر فریز و چندین تن از دشمنان دیگر بتمن تصمیم گرفتند که از این شرایط به نفع خودشان استفاده کنند. آنها قصد داشتند که با نقشهای، از همین وضعیت هارلی سوءاستفاده کنند و او را از اعضای تیمی که تشکیل داده بود، جدا کنند. بااینحال، این اتفاق فقط یک اقدام موقت بود زیرا هارلی خیلی زود توانست خودش را از آن کنترل ذهنی خلاص کند؛ بعد از آن هم درحالیکه تحت تاثیر سرم حقیقت بود، برای انجام یک سری کارها عذرخواهی کرد.
بعد از این ماجراها، هارلی دوباره به همراه یک سری دوستان و متحدان دیگر خود مانند کیلر کراک، پویزن آیوی و پاور گرل، تیمی را تشکیل داد و با موفقیت اعضای این باند را شکست داد. چند هفته بعد از این ماجراها، زمانیکه هارلی و اعضای تیم خود در حال غذا خوردن در یک رستوران بودند، ریدلر ظاهر شد و جنگ مسخرهای را با آنها به راه انداختند؛ جنگی که در آن اعضای گروه هارلی خیلی راحت توانستند ریدلر را شکست دهند.
در ماه سپتامبر سال ۲۰۱۳ بود که شرکت دی سی کامیکس یک مسابقه برای طرفداران و هنرمندان برگزار کرد. در این مسابقه قرار بود شرکت کنندگان، هارلی را در چهار سناریوی انتحاری مختلف بکشند. این مسابقه جنجال زیادی را برپا کرد. نهتنها این مسابقه به هفته ملی پیشگیری از خودکشی نزدیک بود، بلکه برخی هنرمندان با نحوه تصویرگری هارلی در این چهار سناریو مشکل داشتند. بعد از اینکه ماجراهای مختلفی به وجود آمد و واکنش زیادی بهدنبال داشت، دی سی از همه معذرتخواهی کرد و گفت که این صحنه قرار بود تنها یک سکانس رویایی باشد؛ در اصل قرار نبود اصلا بهصورت واقعی رخ دهد. در نسخه نهایی هم صحنه خودکشی تغییر پیدا کرد و اینگونه کشیده شد که هارلی روی یک راکت قرار دارد و به سمت فضا میرود.
در این خط داستانی جالب، هارلی با تعداد زیادی از شخصیتهای مهم دنیای دی سی از جمله زاتانا، واندر وومن، سوپرمن، لوبو و یک نسخه از خودش و همچنین دیگر شخصیتهای قهرمانی دنیا متحد شد و تشکیل تیم داد. این قهرمانان در تلاش بودند که در طی فرصتی مناسب، هیتلر را به قتل برسانند.
در پی رویدادهایی که در مجموعه تولد دوباره دی سی رخ داد، هارلی کویین دوباره در مجموعه دنیای دی سی ظاهر شد و این بار، ظاهر جدید و متفاوتی داشت. در این دوران، هارلی همچنان شخصیت تیرهای داشت و هیچ تلاشی نمیکرد که برچسب قهرمان بودن را به خود بزند؛ اصلا برایش مهم نبود که جان چند نفر را نجات میداد یا اینکه چندین بار پا پیش گذاشته است و کنترل وضعیت را در دست گرفته است. تا به این لحظه، رویدادهایی که در مجموعه اسکواد رخ داده است، تاثیر خیلی کمی روی دنیای دی سی و خارج از دنیای مأموریت خودشان داشته است. هارلی هنوز هم هیچ حس رمانتیکی به جوکر ندارد و ارتباط بسیار نزدیک او با پویزن آیوی پایدار است. در ولوم پنجم این مجموعه ما شاهد این هستیم که هارلی کویین تبدیل به یکی از زندانیان غیرقابل پیشبینی و خطرناک زندان Belle Reve شده است.
او در هر فرصت خوبی که پیدا میکند، به سمت نیروهای امینیتی این مرکز حملهور میشود. در قسمت ۲۰ همین مجموعه، بعد از مرگ آشکار ریک فلگ، این هارلی کویین است که رهبری جوخه انتحاری را در دست میگیرد. حال اعضایی که در این تیم مانده بودند، مانند کاپیتان بومرنگ، ددشات، ساحره، کاتانا و همچنین کیلر کراک، تحت نظر و هدایت هارلی قرار داشتند.
هارلی کویین در کتابهای کمیک مجموعه جدید شرکت دی سی، یکی از شخصیتهای مهم محسوب میشد. مجموعه مخصوص هارلی کویین که Harleen نام داشت، به بررسی جنبه جدیدی از این شخصیت و داستان گذشته او میپرداخت. در اصل این مجموعه، اولین سری اختصاصی او، در مجموعه ایمپرینتی جدید محسوب میشد. علاوهبر داستان اصلی گذشته این شخصیت، هارلی در داستانهای دیگر هم حضور داشت. در این مجموعه، ما شاهد حضور هارلی کویین بودیم که دوباره بهعنوان یک پزشک به تصویر کشیده میشد. این بار او نقش یکی از پزشکان قانون برعهده داشت و به پلیس کمک میکرد که در پرونده پیدا کردن جوکر، بیشتر پیشرفت کنند.
هارلی با هیچ قدرت خاصی کار خود را آغاز نکرد. بااینحال، زمانیکه جوکر تلاش کرد تا هارلی را به واسطهی یک موشک به نقطه دیگری پرتاب کند و او را به قتل برساند، موفق نشد و پویزن آیوی او را پیدا کرد. آیوی بعد از پیدا کردن هارلی، یک «معجون» به او داد. همین معجون باعث شد تا قدرت، سرعت و چابکی او بسیار زیاد شود. این معجون همچنین یک ایمنی هم دربرابر هرگونه سمی به او داد. هارلی به واسطه این دارو، یک فاکتور بهبودی کوچک هم به دست آورد. البته در داستانهای مختلف میزان این فاکتور بهبودی متنوع بود. در مجموعه اختصاصی خود هارلی نشان داده شد که او بعد از اصابت یک گلوله، توانست زخم آن را در عرض چند ثانیه درمان کند؛ البته بعد از اینکه گلوله از بدن او بیرون آمد. او همچنین یک مبارز حرفهای هم محسوب میشود. اغلب اوقات از تواناییهای آکروباتیکی خود که در زمان جوانی آموخته بود استفاده میکند.
هارلی با اینکه مانند دیگر ابرانسانها قدرت ماورایی ندارد، اما به خاطر معجونی که توسط آیوی خورده بود، قدرت، سرعت و استقامت بسیار زیادی به دست آورده بود که حتی از ورزشکاران المپیکی هم پیشی میگرفت
او از سلاحها و گجتهای منحصربهفرد و غجیب زیادی استفاده میکند؛ مثل همان پتک معروف خودش یا یک تپانچه بزرگ که یک چوب پنبه بزرگ در آن قرار دارد. هارلی از هر دوی این سلاحها بیشتر برای غافلگیری استفاده میکند و اغلب اوقات هم به نظر میرسد که کارامدتر از آن چیزی که نشان میدهند، عمل میکنند. پویزن آیوی یک دمکردهی عجیب و غریب به هارلی داد که هم قدرت و هم سرعت او را تا حد زیادی افزایش داد. هارلی هیچ قدرتی که وضعیت او را از یک انسان معمولی فراتر ببرد، ندارد. اما وضعیت و قدرت فیزیکی او، حتی ورزشکاران المپیکی هم بیشتر است. او توانایی این را دارد که هر مردی را تنها با یک یا دو ضربه، به زمین بزند و نابود کند. به نظر میرسد که او، پاهای بسیار قدرتمندی دارد.
هارلی میتواند بدون هیچ زحمت و تلاش خاصی، با ارتفاع خیلی زیادی بپرد. زمانیکه این قدرت پرشی با تواناییهای آکروباتیکی او ترکیب میشود، منجر به این میشود که او یک آکروباتیک و ژیمناست بسیار فوقالعاده و یک تهدید «خطرناک» به شمار برود. البته دراینمیان هم لازم است دوباره به این نکته اشاره شود که هارلی درکنار تمام این موارد، از سلاحهای قدرتمندی مانند چکش مخصوص خودش هم استفاده میکند. علاوهبر این، هارلی یک استاد در تغییر هویت و چهره محسوب میشود. بارها این موقعیت پیش آمده که در نقشههایش، از هویتها و چهرههای مختلف استفاده کند. در موقعیتهای مختلف، او خودش را به شکل منشی، یکی از عوامل تولید فیلم، یک افسر پلیس، یک خواننده اپرا، یک سرپرست پرواز و همچنین یک نگهبان زندان درآورده است.
او با انجام این کار، تلاش میکند تا یک سرقت را انجام دهد یا اینکه قربانیان خودش را دستگیر و زندانی کرده است تا بتواند خودش را جای آنها قرار دهد. از همه مهمتر، هارلی برای یک مدت زمان طولانی، خودش را در قالب یک داستاننویس رمانتیک به نام «دکتر هالی چنس» قرار داده بود. بعدها هم هویت فرد جدیدی به نام «دکتر جسیکا سیبورن» را به خودش نسبت داد. زیرا او تصمیم گرفته بود که درست مثل قبل، یک بار دیگر تبدیل به یک پزشک شود.
در انتها به چند مورد از انیمیشنها و بازیهایی و آثاری اشاره میکنیم که شخصیت هارلین کویینزل/هارلی کویین در آن حضور داشت:
امید وارم از خواندن این مقاله لذت برده باشید از شما بخاطر همراهی با ما سپاسگزاریم