در این قسمت از سری مقاله معرفی شخصیت کتابهای کمیک، به سراغ بهترین دزد گربهای دنیای دی سی کامیکس و عشق واقعی بروس وین/بتمن، یعنی سلینا کایل یا همان کت وومن رفتیم.
من باید اعتراف کنم... من دلم برای این تنگ شده بود. این حجم از آدرنالین. این حرکات و انرژیای که به من میدهد. دانستن اینکه پول دزدیده شده، همیشه بهتر از پول درآورده شده است.
کت وومن نام مستعار سلینا کایل است که با ظاهر و شکلی گربهای، به دزدی و سرقت میپردازد. او یک ارتباط احساسی و عاشقانه هم با بتمن دارد؛ رابطهای که مدام قطع میشد و بعد از مدتی دوباره از سر گرفته میشد. سلینا کایل بهعنوان زنی نشان داده شده که یک اراده بسیار قوی دارد، مستقل است و چارچوب اخلاقی خاصی دارد. کت وومن یک شخصیت ضدقهرمان است که در کتابهای کمیکی که توسط شرکت دی سی کامیکس منتشر میشوند، حضور پیدا میکند. این شخصیت توسط بیل فینگر و باب کین خلق شده است و اغلب اوقات هم با محافظ شهر گاتهام یعنی بتمن در ارتباط است.
کاراکتر کت وومن برای اولینبار در قسمت اول سری کتاب کمیک Batman که در بهار سال ۱۹۴۰ منتشر شده بود، بهصورت کامل ظاهر شد. او ماندگارترین و مشهورترین عشق بتمن محسوب میشود و ارتباط پیچیده عشق و نفرت آنها با یکدیگر، خیلی در کتابها کمیک مشهور شده است. او در ابتدا بهعنوان یک شخصیت ابرشرور در کتابهای کمیک ظاهر شده بود و یکی از دشمنان اصلی بتمن به حساب میآمد. اما تقریبا از دهه ۱۹۹۰ بود که قالب شخصیتی او تغییر کرد و دیگر بهعنوان یک ضدقهرمان ظاهر میشد؛ او اغلب اوقات کارهای بدی را برای رسیدن به اهداف خوبی انجام میداد.
این شخصیت خیلی زود رونق پیدا کرد و محبوب شد. اما در برههای از زمان یعنی از سپتامبر ۱۹۵۴ تا نوامبر ۱۹۶۶ وقفه بزرگی در روند ظهور او ایجاد شد؛ آن هم به خاطر توسعهای که در سال ۱۹۵۴ در Comics Code Authority انجام میشد. شاید خیلی از شما که در حال خواندن این مقاله هستید، کت وومن را با هویت سلینا کایل بشناسید. اما باید بدانید که درکنار او، دو فرد دیگر یعنی «هالی رابینسون» و همچنین «ایکو هاسیگاوا» هم نقش کت وومن را در دست گرفته بودند. کاراکتر کت وومن در آثار اقتباسی خیلی زیادی که حول محور بتمن ساخته میشد، حضور داشته است. سایت محبوب آی جی ان، در لیستی که از ۱۰۰ شرور برتر تاریخ کتابهای کمیک تنظیم کرده بود، کت وومن را در رتبه ۱۱ قرار داد. از طرف دیگر هم مجله ویزارد در فهرست ۱۰۰ شرور بزرگ تاریخ کتابهای کمیک، کت وومن را در رتبه ۵۱ قرار داد. در انتها هم این شخصیت در فهرست ۱۰۰ قهرمان برتر تاریخ کتابهای کمیکِ سایت آی جی ان، در جایگاه ۲۰ قرار گرفت.
در طی این سالها، چندین بار داستان گذشته و منشاء کت وومن، آن هم به شکلهای متفاوت، در کمیکهای مختلف تعریف شده است. اما جزئیات خاصی از داستان او اینگونه نشان میدهد که پدر و مادر سلینا کایل، برایان و ماریا نام داشتند و او در زاغههای شهر گاتهام به دنیا آمده بود. مادر این خانواده، اصلا ارتباط نزدیکی با دختران خود یعنی سلینا یا خواهرش مگی نداشت. ماریا اغلب اوقات ترجیح میداد که وقت خود را با گربههای خود بگذراند تا فرزندان خود. از طرف دیگر هم پدر آنها یک فرد سوءاستفادهگر و معتاد بود که همیشه با ماریا جنگ و دعوا داشت. سلینا در اوقات فراغت خود به سالن ورزش میرفت؛ نه برای اینکه یک درس اضافی به برنامه خودش اضافه کند، بلکه قصد داشت با این کار، از آن خشونت داخلی خانه خودش دوری کند.
یک روز، زمانیکه سلینا تازه از مدرسه به خانه بازگشته بود، مادرش را پیدا کرد که در وان حمام پر از خون دراز کشیده بود. ظاهرا، ماریا با بریدن مچ خود با استفاده از یک تیغ، خودکشی کرده بود. بعد از این ماجراها، نفرت پدر خانواده، به سمت سلینا تغییر مسیر پیدا کرد؛ زیرا سلینا فوقالعاده شبیه مادرش بود و مدام برایان را به یاد همسرش میانداخت. درنهایت هم برایان آنقدر نوشیدنی الکلی نوشید که به مسمومیت ناشی از الکل دچار شد. سلینا با پلیس تماس گرفت تا به سراغ پدرش بیایند. اما به محض اینکه تلفن را قطع کرد، کیفش را با وسایلش پر کرد و از آنجا رفت. زمانیکه پلیس به آنجا آمد، مگی را بلافاصله به پرورشگاه برد؛ این در حالی بود که سلینا در خیابانها زندگی میکرد. او خیلی زود تبدیل به یک دزد کوچک شد و مواد غذایی از فروشگاههای مختلف میدزدید.
سرانجام سلینا هم دستگیر شد و به یتیمخانه رفت. سلینا بعد از رفتن به آن یتیمخانه آنقدر دردسر و مشکل ایجاد کرد که خیلی زود به کانون اصلاح و تربیت فرستاده شد. زمانیکه سلینا ۱۳ سال سن داشت، دوباره به همان یتیمخانه فرستاده شد. او خیلی زود متوجه شد که از آن محل برای اختلاس و دزدیدن پول میشود. مسئولان این اختلاس زمانیکه فهمیدند سلینا از کارهای آنها خبردار شده است، با او برخورد کردند و سعی داشتند که با غرق کردن او با یک کیسه که در رودخانه انداخته بودند، روی کارهای خود سرپوش بگذارند. اما سلینا توانست جان خود را نجات دهد و دوباره به همان یتیمخانه فرستاده شد. او بلافاصله اسنادی را که اثبات میکرد آنها در حال اختلاس کردن هستند، دزدید و یک مقدار از آن پولها را هم برای خودش برداشت تا بتواند زندگی کند.
سلینا کایل در طی خط داستانی Keeper of the Castle، وارث اصلی خانواده جنایتکار کالابریسی محسوب میشد
سلینا این اسناد را برای نیروهای پلیس فرستاد تا آنها را افشا کند. زمانیکه سلینا بزرگ شد، روزها به کار مخصوص خود مشغول بود و شبها بهصورت مخفیانه دزدید میکرد. او در طی ساعات شب جواهرات و الماسها را از موزهها و همچنین خانه افراد ثروتمند میدزدید. یک شب او یک توتم ارزشمند را از یک موزه دزدید اما زمانیکه در حال فرار کردن بود، یک نینجای کلاهپوش به آنجا آمد و آن جسم ارزشمند را برای خودش برداشت. سلینا آن نینجا را تعقیب کرد و به یک انبار رسید؛ او متوجه شد که آن انبار، یک آکادمی مخفی هنرهای رزمی است. این نینجا که با نام «کای» شناخته میشد، به «سنسی» خود گفت که سلینا یک متجاوز و دزد است و باید بهشدت مجازات شود. بااینحال، زمانیکه این سنسی، سرعت و رفلکسهای سلینا را دید، نظرش عوض شد.
این سنسی محترمانه از سلینا خواست تا به آکادمی آنها بپیوندد تا بتواند نقش مفیدی در میان آنها داشته باشد. سلینا هم بعد از شنیدن این پیشنهاد، خیلی زود آن را قبول کرد. چندین هفته گذشت و سبک مبارزهای سلینا فوقالعاده بهبود پردا کرد و پیشرفت او کاملا چشمگیر بود. اما ارتباط او با مافوق خود یا همان کای اصلا جالب نبود. کای از سلینا (او در این آکادمی نام مستعار «نکو-چان» را گرفته بود) نفرت خیلی زیادی داشت و در طی آموزش مدام از قصد، به او آسیب وارد میکرد. زمانیکه کای متوجه شد که سنسی حتی بیشتر از دانشآموزان دیگر به سلینا لطف میکند، بیشتر از قبل عصبانی شد. چند شب بعد، خبری در یک برنامه تلویزیونی منتشر شد که اعلام میکرد بتمن آخرین بار در پارک رابینسون دیده شده است.
سلینا هم که بسیار کنجکاو شده بود، به آن پارک رفت و به مدت چند لحظه شوالیه تاریکی را در میدان نبرد دید که با استفاده از گلایدر خود غیب شد. او متوجه شد که بتمن در حال خونریزی است و یک دنباله خون از او را دید. همان لحظه هم یک چیز جدید در ذهنش جرقه زد؛ اگر کسی بتواند با پوشیدن یک لباس افرادی را خوشحال کند یا بترساند، پس خودش هم میتواند این کار را انجام دهد. بتمن تبدیل به منبع الهام سلینا شد و او هم تصمیم گرفت که درست همانند بتمن، تبدیل به یک شخصیت لباسپوش شود. به همین ترتیب هم او با استفاده از تمام پولهایی که برایش باقیمانده بود، یک لباس گربهای خرید. سلینا با استفاده از این لباس، همان حرفه دزدی خود را ادامه داد؛ با این تفاوت که او این بار تواناییهای جدیدش را هم دخیل کرد.
زمانیکه او تلاش میکرد تا از یک فروشگاه محلی دزدی کند، توسط یک گروه از نگهبانان متوقف شد که با نام «کت وومن» او را مورد خطاب قرار میدادند. سلینا عاشق این اسم شد و به همین ترتیب هم هویت و شخصیت کت وومن به دنیا آمد.
القاب و اسامی مستعار: سلینا کایل، سلینا فالکون، سلینا وین، بت وومن، بلیندا، الوا بار، ایرنا دابروونا، کیتی گریمالکین، مادام مدرن، مارگریت تن، روکسی راکت، سیدی کلوسکی، کت، کت برگلر، کت برد و غیره.
تیمها: آرگس، زندانیان تیمارستان آرکهام، خانواده بتمن، Batman Inc.، پرندگان شکاری، Dark Arcana، فیمیل فیوریز، سایرنهای شهر گاتهام، لیگ بیعدالتی، اینسرجنسی، لیگ عدالت آمریکا، لیگ عدالت آرکهام، لیگ عدالت متحد، Mankind Liberation Front، رژیم زمین اول، بیگانهها، انجمل مخفی ابرشروران، جوخه انتحاری، نتوورک، خانواده وین و غیره.
متحدان: آلیس تسلا، آریزونا، آرتور لایت، باربارا گوردن، بتمن، بلایند ساید، کت گرل، کلی فیس، داروین، دیک گریسون، داگ وومن، ایکو هاسیگاوا، الی استرنج، جنتل من، هارلی کویین، هاوک گرل، هاوک من، هی-من، هلنا کایل، هیتمن، هالی رابینسون، هیوستون، هانترس، جین مککیلن، جنا دافی، کارون، کاتانا، کینگ آو کتس، لگز پارکر، لزلی تامپکینز، ما پارکر، مد داگ پارکر، مادام زودیاک، مگی کایل و غیره.
دشمنان: الکساندر لوتر سونیور، آماندا کانر، انجل من، انسون، اتومیکا، بین، بتمن، بت وومن، بیلی وو، برد، قناری سیاه، بلک ماسک، بون، بون بلستر، بانی هافمن، کارمن لنو، کارماین فالکون، کارنیوورا، کت من، چیتا، کلاو همر، کلی فیس، کانستنس هیل، سایبر کت، سایبریوس، دفنه بلیک، دردویل، دارک کان، دارک وولف، دیزاینر، دیک گریسون، دال هاوس، نورا اسمیتی، دکتر موون، ادی کانوی، الکترا، فیلم فریک، فرد جونز و غیره.
شخصیت کت وومن برای اولینبار در ژانویه سال ۱۹۴۰ و در قسمت اول سری کتاب کمیک Batman حضور پیدا کرد. او توسط دو هنرمند به نام بیل فینگر و همچنین باب کین خلق شد. کین برای خلق این شخصیت، تا حدودی از یکی از اعضای فامیل خود به نام «روث استیل» الهام گرفت. هم این شخصیت (در ابتدا او با نام کت شناخته میشد) و هم جوکر، اولین دشمنان بتمن به حساب میآمدند. البته این نکته هم لازم به ذکر است که کت وومن با اینکه با بتمن بد بود، اما مخالف همیشگی و دشمن خونین او محسوب نمیشد. همانطور که در مقدمه هم به این موضوع اشاره شد، کت وومن خیلی زود به شهرت زیادی رسید اما از سال ۱۹۵۴ تا ۱۹۶۶ وقفهای در حضور او به وجود آمد. اولین حضور کت وومن در دوران نقرهای، قسمت ۷۰ و ۷۱ سری کتاب کمیک Superman's Girl Friend, Lois Lane بود. لازم به ذکر است که تاریخ تولد سلینا کایل در کتابهای کمیک، ۱۴ مارس ۱۹۷۵ عنوان شده است. این شخصیت در ۲۵۰۴ کتاب کمیک حضور داشته است که در هیچ کدام از آنها جان خود را از دست نداده است.
در دوران طلایی کتابهای کمیک، سلینا کایل نقش یکی از کارکنان هواپیما را داشت. در طی یکی از پروازهای آنها، هواپیما سقوط کرد و سلینا توسط جسمی از ناحیه سر مورد اصابت قرار گرفت. با اینکه او از این فاجعه جان سالم به در برد، اما دچار فراموشی شد. فراموشی او نتیجه بازگشت او به جرم بود. سرانجام سلینا با بتمن برخورد کرد و آنها تا حدودی با هم درگیر شدند. مدت زیادی طول نکشید که سلینا خودش را اصلاح کرد. او به این موضوع اعتراف کرد که داستان ماجرای فراموشی، دروغی بود که او تعریف کرد تا بتواند از زندگی گذشته خود که سراسر جرم و جنایت بود، فرار کند. سلینا برای چندین سال همینطور اصلاح شده باقی ماند و حتی در شرایط مختلف به بتمن هم کمک میکرد. سرانجام او دوباره به زندگی مجرمانه خود بازگشت.
آخرین باری که او در دوران طلایی کتابهای کمیک حضور پیدا کرد، قسمت ۲۱۱ سری کتاب Detective Comics بود. شخصیت کت، اولین اسم مستعار کت وومن، در قسمت ۲ سری کتاب کمیک Batman اعلام کرد که اصلا علاقهای به کشتن کسی ندارد؛ آن هم زمانیکه جوکر تهدید کرد که رابین، پسر شگفتانگیز را مسموم میکند. پیش از این، سلینا به شوالیه تاریکی علاقه پیدا کرده بود و در قسمت سوم همان مجموعه، محبتش آشکار شد. در اواخر دهه ۴۰ بود که کت وومن همان لباس بنفش کلاسیک خود را دریافت کرد؛ لباسی که شامل یک نقاب و شنل هم میشد. در طی دوران نقرهای بود که شرکت دی سی یک زمین موازی دیگر به نام زمین دوم را خلق کرد. اینگونه تصمیم گرفته شد که زمین دوم، جایی باشد که قهرمانان دوران طلایی در آن ساکن شوند و فعالیت خود را ادامه دهند.
به همین ترتیب هم سلینای دوران طلایی زندگی خود را در زمین دوم ادامه داد؛ جایی که مشخص شد او در دهه ۱۹۵۰ اصلاح شده است و با بروس وین هم ازدواج کرده است. خیلی زود سلینا و بروس صاحب یک فرزند دختر به نام «هلنا وین» شدند؛ کسی که بعدها در سن بزرگسالی تبدیل به هانترس شده بود. بعدها سلینا دوباره به زندگی مجرمانه بازگشت و دلیل اصلی این اتفاق هم این بود که او در گذشته با یک همسر سوءاستفادهگر ازدواج کرده بود. زمانیکه سلینا همسر خود را ترک کرد، او تمام جواهرات سلینا را در یک مخزن قفلشده نگه داشته بود. سلینا هم تصمیم گرفت که جواهرات خود را بدزدد. همین روند سرقت هیجان و آدرنالینی را در خون او به وجود آورد که او به آن هیجان معتاد شد.
به همین ترتیب هم تصمیم گرفت که زندگی خود را بهعنوان یک سارق و جنایتکار ادامه دهد. سلینا کایل زمین دوم/دوران طلایی که زندگی خیلی خوب و شادی را به همراه بروس و دختر جدیدش داشت، دوباره به زندگی جنایتکارانه خود بهعنوان کت وومن بازگشت. او در همین حین هم مدام تهدید میشد و مجبور بود که این زندگی را ادامه دهد و درنهایت جان خود را از دست داد.
سلینا کایل دوران نقرهای جنایتکاری بود که مدام افراد مختلف را به قتل میرساند. او در برخی از داستانهای خود، افراد مختلف را به قتل میرساند. بااینحال، این نسخه از کت وومن به زمین بی نقل مکان کرد؛ این زمین شامل شخصیتها و داستانهایی بود که از ابعاد طبیعی خود خارج بودند و ماجراهای عجیبی داشتند. از آنجایی که کت وومن یک فرد قاتل نبود، این زمین تنها راهحل برای خلاص شدن از دست داستانهای دوران نقرهای او بود.
بعد از ماجراهای رویداد بحران در زمینهای بینهایت، تاریخچه شخصیت سلینا بالاخره در خط داستانی Batman: Year One از فرانک میلر دستخوش تغییرات قرار گرفت. این نسخه از سلینا هم درست همانند قبل عاشق گربهها بود و بعد از اینکه بتمن را برای اولینبار دید، تبدیل به یک دزد گربهای شد. سلینا در طی همین دوران با یک دختر جوان فراری به نام هالی رابینسون آشنا شد؛ کسی که بعدها تبدیل به کت وومن جدید میشد. سلینا، هالی را با خود برد و آنها تبدیل به هماتاقی شدند. شغل اصلی سلینا باعث شد تا او کم کم به دردسر بزرگی دچار شود. ظاهرا همکار سابق او که «استن» نام داشت، خواهرش مگی را ربوده بود و بهشدت او را مورد ضرب و شتم قرار داد. سلینا هم در مقابل استن را به قتل رساند و خواهرش را نجات داد.
بعد از گذشت مدتی، ماجراهای مختلف دست به دست هم دادند تا سلینا به این باور برسد که او دختر جنایتکار بزرگ شهر یعنی کارماین فالکون است؛ اما اصلا نمیتوانست ثابت کند که این حقیقت دارد یا خیر. این بخش از زندگی سلینا کاملا برایش یک رمز و راز بود و مدام باعث میشد که سلینا به سراغ کشف آن برود اما اصلا نمیتوانست ارتباط درست و محکمی بین خودش و خانواده فالکون پیدا کند. در این دوران، شرکت دی سی تصمیم گرفت که شغل اصلی سلینا را تغییر دهد و اعلام کند که او در پوشش این شغل، پول مردان مختلفی را میدزدیده است. در همین حین هم کت وومن یک مجموعه جدید به دست آورد؛ آن هم بعد از موفقیت خیلی زیاد فیلم Batman Returns. در این مجموعه جدید، کت وومن ماجراجوییهای مختلفی را تجربه کرد.
در طی خط داستانی کراس اوری که بین شرکت دی سی و مارول ایجاد شده بود، کت وومن به مبارزه با الکترا پرداخت اما نتوانست پیروز آن میدان باشد
او به دور دنیا میچرخید و گنجینههای گرانبهای مختلف را میدزدید. او با این کارها بهدنبال گرفتن انتقام و همچنین تحقق اهداف مختلف دیگر بود. بتمن هم در این دوران حضور بسیار کمی داشت. سلینا در طی این خط داستانی یک نوجوان فراری به نام «آریزونا» را زیر بال و پر خود گرفت و موارد لازم را به او آموزش داد؛ آریزونا هم برای مدت کوتاهی دستیار سلینا شده بود. سلینا در طی این دوران برای مدت کوتاهی تبدیل به یکی از ماموران دولت شده بود و برای آنها کار میکرد. در این مجموعه ما شاهد افشای موارد جدیدی از دوران گذشتهی سلینا بودیم؛ از آغاز کار او بهعنوان یک دزد جوان و زمانی را که او در کانون اصلاح و ترتیب گذرانده بود. همچنین آشکار شد که او زیر نظر «وایلد کت» آموزش دیده بود.
سرانجام سلینا به شهر نیویورک نقل مکان کرد و جایگاه مدیر عاملی را در شرکت صنایع رندالف به دست آورد؛ البته او با استفاده از ترفند باجگیری و تهدید توانست به این جایگاه برسد. او دیگر در نظر داشت تا در همین شهر نیویورک، برای رسیدن به جایگاه شهرداری هم اقدام کند. اما زمانیکه جنایتکاری به نام «تریکستر» توانست ارتباط بین سلینا و هویت کت وومن را پیدا کند، همه چیز خراب شد. این سری کتاب کمیک، موفقیت و محبوبیت خیلی زیادی را به دست آورده بود. اما جیم بالنت بعد از انتشار ۷۷ قسمت، شرکت دی سی کامیکس را ترک کرد تا شرکت مخصوص به خودش را راه بیاندازد. زمانیکه هنرمندان جدیدی جایگزین او شدند، جو و فضای مجموعه را به مسیر تاریکتری بردند و رویکردهای دراماتیک خود را چاشنی آن کردند.
در این دوران، کمیسر گوردن که شاهد رخ دادن ماجراهای دزدی خیلی زیادی در شهر گاتهام بود، تیمی را تشکیل داد. این تیم که متشکل از نیروهای خبره و حرفهای بود، به منظور شکست دادن کت وومن تشکیل داده شده بود. آنها از بتمن هم درخواست کردند که اصلا در این ماجرا دخالت نکند. آنها موفق شدند که کت وومن را به داخل یک موزه بکشانند و زمانیکه او در حال انجام یک فرار جسورانه بود، دستگیرش کردند. کت وومن بلافاصله به زندان مخصوص زنان فرستاده شد و هنوز مدت زیادی نگذشته بود که به روانگسیختگی کاتاتونی دچار شد. سلینا حکمی را که در زندان برایش در نظر گرفته بودند، قبول نکرد و دیوانه شد؛ او به زندانیان دیگر حمله کرد و اصلا همکاری نمیکرد. به همین ترتیب هم نگهبانان چارهای جز زندانی او در سلول انفرادی پر از قفل نداشتند.
او هم به محض رسیدن به این سلول یکجا نشین شد و از غذا خوردن امتناع میورزید. مدتی بعد از این ماجراها، کت وومن بالاخره فرصتی برای فرار از آنجا پیدا کرد و یک ماجرای بزرگ راه انداخت. او بلافاصله تمام زندانیان دیگر را هم آزاد کرد و کنترل زندان را در دست گرفت. در طی این مدت، کت وومن با یک زندانی بینام و نشان بلوند هم دوست شد که در نقشههایش به او کمک میکرد. ناگهان، همه چیز از کنترل کت وومن خارج شد و او بعد از یک درگیری با چاقو، از ناحیه گردن آسیب دید و شروع به خونریزی کرد. به همین ترتیب هم دوست بلوند سلینا، بلافاصله او را به داخل یک آمبولانس برد؛ کسی که مشخص شد در اصل همان هارلی کویین است. مجموعه اختصاصی کت وومن در قسمت ۹۴ به پایان رسید؛ این خط داستانی با یک انتهای درگیر کننده که کت وومن مورد حمله قرار گرفته بود و ظاهرا جان خود را از دست داد، به پایان رسید.
در طی این سالها، کت وومن افراد زیادی را به خود علاقمند کرده بود و آنها را تحت تاثیر قرار داده بود. اما بتمن، اولین فردی محسوب میشد که خود سلینا بهطور واقعی عاشقش شده بود و به او دل بست. در حقیقت، خود شوالیه تاریکی بود که به سلینا انگیزه واقعی را برای تبدیل شدن به همان دزد گربهای معروف و مشهور، داد. از همان زمان، بتمن و کت وومن یک ارتباط طولانی مدت داشتند که مدام یا به پایان میرسید یا دوباره از سر گرفته میشد.
در ماه سپتامبر سال ۲۰۱۱، شرکت دی سی کامیکس تصمیم گرفت که تمام مجموعهها و عنوانهای خود را دوباره منتشر کند؛ این فرایند The New 52 نام داشت که کل سلسله و دنیای دی سی را ریبوت کرد. مجموعهی ماهانهی اختصاصی کت وومن که حالا دوباره در حال انتشار بود، بهجای اینکه روی گذشته و منشاء این شخصیت تمرکز داشته باشد، روزهای اولیهی سلینا را بهعنوان کاراکتر کت وومن بررسی میکرد. خط داستانی این مجموعه از زمانی آغاز شد که سلینا به طرز خیلی بدی از آپارتمان خود فرار کرد؛ زیرا یک سری مردان ماسکدار بینام و نشان به آپارتمان او حمله کرده بودند. سلینا بعد از مدتی فرار کردن و دویدن از روی یک پشتبام به روی پشتبام دیگر، به پشت سر خود نگاه کرد و درست در همان لحظه منفجر شدن آپارتمان خود را دید.
بعد از این اتفاق، سلینا به سراغ خبرچین خود که «لولا» نام داشت رفت؛ کسی که اغلب اوقات برای کت وومن اطلاعات مخصوص یا کارهای مختلفی را فراهم میکرد. در طی این ملاقات، لولا یک پنت هاوس را به سلینا پیشنهاد کرد که کسی در آن ساکن نبود و او میتوانست برای چند هفته در آن زندگی کند. از طرف دیگر هم لولا شغلی را برای سلینا فراهم کرد که او باید یک نقاشی را از یک سری خلافکار روسی میدزدید. سلینا برای انجام این کار خود را به شکل یک باریستا جا زد و به یک کلاب روسی نفوذ کرد. او در آنجا یک مرد را دید که مربوطبه گذشتهاش میشد؛ زمانیکه او یک نوجوان بود، این مرد دوستش را به قتل رساند. به همین ترتیب هم سلینا خیلی زود انتقام خود را گرفت. سلینا به محض اینکه متوجه شد که پوششاش فاش شده است، لباس مخصوص کت وومن خود را بر تن کرد.
او با تمام افرادی که مقابلش قرار میگرفتند مبارزه کرد تا راه خود را به خارج از کلاب پیدا کند و در همین حین هم کار روسیها را یکسره کرد. زمانیکه سلینا به پنت هاوس خود رسید، بتمن به ملاقات او رفت. زیرا نسبت به حال و وضعیت سلینا نگرانیهایی داشت. به واسطه صحبتهای درونیای که سلینا با خودش داشت، خواننده به این نتیجه میرسد که او و بروس پیش از این هم با هم برخورد داشتند و ارتباط آنها آغاز شده بود. در این دوران، سلینا کایل یکی از اعضای غیررسمی گروه لیگ عدالت آمریکا به حساب میآمد؛ تیمی که توسط استیو ترور و همچنین آماندا والر هدایت میشد.
سرانجام پولی که سلینا دزدیده بود به پایان رسید و برای مدت طولانیای مورد استفاده قرار نگرفت. در همین برهه زمانی رهبر یکی از باندهای سرقت بزرگ به نام «ماما فورچونا»، سلینا را به داخل باند خود برد تا از او استفاده کند. رهبر این باند، سلینا را مورد آموزش و تربیت قرار داد و سلینا به واسطهی او، ترفندهای دیگر را آموخت؛ بهعنوان مثال اینکه چگونه دزدی کند. بااینحال، ماما فورچونا از اعضای باند خودش درست همانند یک سری برده استفاده میکرد و فقط تحقق هدف خودش برایش اهمیت داشت. بالاخره سلینا از این وضعیت خسته شد و به همراه یکی از دوستانی که در آن باند با او آشنا شده بود و «سیلویا» نام داشت، از آن گروه فرار کرد. آنها نتوانستند مدت زمان زیادی را بهتنهایی زنده بمانند و همیشه پول کم میآوردند.
به همین ترتیب هم تصمیم گرفتند که شغلی برای خود دست و پا کنند. سیلویا خیلی خوب میتوانست افراد مختلف را به سمت خود جذب کند اما سلینا اصلا توانایی جذب هیچکس را نداشت. سرانجام کار به جایی رسید که شرایط سخت شد و نفرت سیلویا نسبت به سلینا بیشتر و بیشتر شد؛ آن هم به خاطر تمام اتفاقاتی که برایشان رخ داده بود. زمانیکه سلینا بالاخره توانست تبدیل به یک سارق موفق شود، همان شغل را ادامه داد. بعد از گذشت مدتی، سلینا در طی یکی از مأموریتهای خود، اشتباه کوچکی را مرتکب شد و مجبور شد که برای مدتی فعالیت خود را کنار بگذارد و بیسروصدا باشد. در طی این مدت سلینا در شهر گاتهام زیر نظر آرملس مستر قرار گرفت و هنرهای رزمی را آموخت. در همین حین هم بود که سلینا آن شلاق معروف خود را به دست آورد و دیگر از آن به بعد همیشه همراهش بود. سرانجام این مجموعه از کت وومن متوقف شد.
سلینا کایل در زمانی به شهر گاتهام بازگشت که زلزله بسیار بزرگی در آن رخ داده بود. بعد از این زلزله، این شهر تبدیل به یک جای متروکه شده بود و همه جا برچسب No Mans Land را روی آن زده بودند. او در طی این مدت، به بتمن کمک کرد تا مقابل لکس لوتر بایستد و بتواند شهر گاتهام را دوباره بسازد و همانند قبل کند. اما هنوز مدت زمان زیادی نگذشته بود که او توسط کمیسر جیمز گوردن دستگیر شد. سرانجام او از زندان فرار کرد اما باز هم خیلی زود برای یک ماجرای قتل دیگر، مظنون شناخته شد. با اینکه سلینا توانست نام خود را از هرگونه اتهامی پاک کند، اما حسابی به خاطر این اتهامات و ماجراها اذیت شده بود؛ از همین رو هم تصمیم گرفت که برای مدتی ناپدید شود. زمانیکه مجموعه او متوقف شد، اینگونه به نظر میرسید که او توسط یک قاتل به قتل رسیده است.
سلینا کایل تنها کت وومن در دنیای دی سی محسوب نمیشد. یکی دیگر از آنها، دوست نزدیک خود سلینا یعنی هالی رابینسون بوده است
بااینحال، بعد از گذشت مدتی کت وومن دوباره در کتابهای کمیک بتمن ظاهر شد و در خط داستانیهای کوچک و ماجراهای فرعی او هم حضور داشت؛ در طی یکی از همین خط داستانیها توضیح داده شد که چه بلایی واقعا سر سلینا آمده بود. در این خط داستانی ما شاهد این بودیم که یک کاراگاه خصوصی به نام «اسلم بردلی» مصمم شده تا به این پی ببرد که دقیقا چه اتفاقی برای سلینا رخ داده است. سرانجام مشخص شد که سلینا زنده و سلامت است و همین موضوع هم باعث شد تا مجموعه اختصاصی او دوباره از سر گرفته شود و داستان ادامه پیدا کند. در این برهه زمانی، سلینا باری دیگر با هالی که فراری شده بود و خود اسلم بردلی متحد شد؛ آنها قرار بود تا با کمک یکدیگر از بخش شرقی شهر گاتهام محافظت کنند.
در طی خط داستانی Hush، کت وومن با بتمن تیمی را تشکیل داد تا با یکدیگر کار کنند؛ در همین حین هم بود که آنها دوباره یک رابطه احساسی را آغاز کردند. بتمن که حسابی به سلینا اعتماد داشت و علاقهاش به او چند برابر شده بود، هویت واقعی خود را برای او فاش کرد. بااینحال، هنوز مدت زیادی از این رابطه احساسی نگذشته بود که خود بتمن به آن پایان داد؛ آن هم زمانیکه گمان میکرد تمام این ماجراها، دسیسهی خود هاش باشد. در این دوران به نظر میرسید که کت وومن واقعا خودش را اصلاح کرده باشد و دلبستگیاش به بتمن واقعی باشد. سلینا خیلی زود به این پی برد که دلیل اصلی اصلاح شدنش، ترفند زاتانا بوده است؛ زیرا زاتانا ذهن سلینا را به همراه یک سری اعضای دیگر لیگ عدالت آمریکا، پاک کرده بود.
زمانیکه سلینا به این حقیقت پی برد، بهشدت عصبانی و خشمگین شد؛ به همین دلیل هم دهان زاتانا را با چسب محکمی بست و او را از یک پنجره به بیرون پرتاب کرد. بعد از گذشت مدتی، سلینا در موقعیتی قرار گرفت که مجبور بود یک جنایتکار را به قتل برساند (همانطور که قبلا هم به این موضوع اشاره شده بود، سلینا اصلا علاقهای به کشتن هیچ انسانی نداشت). این جناتکار در اصل همان بلک ماسک بود که تهدیدی برای افرادی که سلینا آنها را دوست داشت، محسوب میشد؛ زیرا بلک ماسک قصد داشت تک تک آنها را به قتل برساند. سلینا بلافاصله بلک ماسک را به قتل رساند؛ آن هم با شلیک کردن به سمت او، در ناحیه سر.
یک سال بعد از ماجراها و رویداد بحران بینهایت، سلینا کت وومن بودن را کنار گذاشت و بهنوعی خودش را بازنشسته کرد. او بعد از بازنشسته شدن بخش شرقی شهر گاتهام را ترک کرد و دیگر تحت عنوان «ایرنا دابروونا» زندگی میکرد. تغییرات زندگی سلینا زمانی به اوج خود رسید که او صاحب یک فرزند دختر به نام هلنا شد. هالی که شاهد کنار گذاشته شدن هویت کت وومن توسط سلینا بود، تصمیم گرفت که خودش این هویت را در دست بگیرد؛ این در حالی بود که سلینا مشغول بزرگ کردن دختر کوچکش بود. بااینحال، سلینا بالاخره دوباره تصمیم گرفت که به همان بخش شرقی گاتهام بازگردد. سلینا که دیگر نمیتوانست دربرابر هیجان و آدرنالین کت وومن بودن مقاومت کند، تصمیم گرفت که دوباره لباس این شخصیت را بر تن کند و فعالیتش را از سر بگیرد.
در همین حین، دو فرد به نام «فیلم فریک» و همچنین «انجل من» تصمیم گرفتند که با یکدیگر متحد شوند و با کمک هم کت وومن را شکست دهند. آنها توانستند از هر دو کت وومن فیلمبرداری کنند و با استفاده از ترفندهایی که به کار بردند، متوجه شدند که سلینا دقیقا کجا زندگی میکند. زمانیکه سلینا بالاخره به خانه بازگشت، متوجه شد که فیلم فریک و انجل من در خانهاش قرار دادند و هلنا را ربودند. سلینا خیلی زود و راحت توانست دختر خود را نجات دهد. بعد از این اتفاق، او به سراغ زاتانا رفت و از او خواست تا ذهن این دو جنایتکار را پاک کند؛ او قصد داشت تا با انجام این کار شانس دوبارهای به خود بدهد و زندگیاش را بدون هیچ مشکل و تهدیدی ادامه دهد. انجل من خودش را به نیروهای پلیس تحویل داد اما این در حالی بود که فیلم فریک یک وحشیگری مرگبار را آغاز کرد.
بعد از گذشت مدتی، وایلد کت برای سلینا توضیح داد که هالی به خاطر قتل بلک ماسک دستگیر و به دردسر افتاده است. به همین دلیل هم سلینا مخفیانه به ایستگاه پلیس وارد شد تا بتواند هالی را نجات دهد. در همین حین، سلینا دوباره با فیلم فریک درگیر شد و توانست برای آخرین بار او را شکست دهد. زمانیکه او به خانه بازگشت، متوجه شد که اسلم آنجا منتظر او است. اسلم اعلام کرد که متوجه شده چه کسی پدر واقعی هلنا است؛ او کسی نبود جز پسر خود اسلم یعنی «سم بردلی». در طی رویداد حمله آمازونها، بتمن از سلینا خواست در قالب یک جنایتکار قرار بگیرد. قرار بر این بود که سلینا در این قالب اعتماد فردی به نام «بانا آمازونز» را به دست بیاورد. به همین ترتیب هم سلینا توانست با انجام همین کار، حملهای را که قرار بود در شهر گاتهام رخ دهد، متوقف کرد.
بعد از اینکه حملهی آمازونها به پایان رسید، هالی و هارلی کویین که دیگر اصلاح شده بود، به پناهگاه زنان آتنا رفتند. آنها بعد از اینکه چندین آزمون و آزمایش مختلف را پشت سر گذاشتند، توانستند به گروه آمازونها بپیوندند و در میان آنها فعالیت کنند. سلینا کم کم به این فکر افتاد که آیا میتواند با وجود تمام ماجراجوییهایی که دارد، یک مادر خوب باشد یا خیر. به همین دلیل هم بتمن مرگ سلینا و هلنا را جعل کرد تا بتواند به این طریق خودش سرپرستی هلنا را به دست بیاورد. به محض اینکه بروس وین توانست سرپرستی هلنا را به دست بیاورد، سلنا به سراغ زاتانا رفت و از او خواست که تمام خاطرات مادر بودنش را از ذهنش پاک کند. زاتانا پیش از انجام این کار، به سلینا نگفت که این کار در حق خودش یا هلنا عادلانه نیست و اینکه او نمیتواند طرز فکر سلینا را تغییر دهد؛ زیرا خودش میتوانست بهتنهایی تبدیل به یک قهرمان شود و به فرد دیگری نیاز نداشت.
بعد از این ماجراها، کت وومن به تیم جدید بیگانههای بتمن پیوست. اما هنوز مدت زیادی نگذشته بود که او در حین یک مبارزه با OMAC که تغییر پیدا کرده بودند، این گروه را ترک کرد. او اصلا نمیتوانست با ایده کنار بیاید که با شرورانی در این سطح مبارزه کند. از طرف دیگر هم در طی خط داستانی Salvation Run سلینا آشکار کرد که بلاک باستر در حقیقت همان مارشن من هانتر بوده است. او زندگی و جان خود را به خطر انداخته بود تا به شروران سر بزند و از وضعیت آنها خبردار شود.
در طی خط داستانی Heart of Hush، سلینا توسط هاش مورد حمله قرار گرفت. هاش با نشان دادن صورت خود به سلینا، او را شگفتزده کرد. هاش صورت خود را به واسطه عملهای جراحی تغییر داده بود و خودش را دقیقا شبیه به بروس وین کرده بود. هاش بلافاصله قلب سلینا را از سینه بیرون کشید و او را به قتل رساند. اما بتمن خیلی زود قلب سلینا را به بدن او بازگرداند و از طرف دیگر هم زاتانا یک کرم مخصوص به او زد که خیلی سریع، آسیبها و زخمها را بهبود داد. کت وومن زمانیکه بهصورت کامل بهبود پیدا کرد، به سراغ هاش رفت و با دزدیدن همه پولهای او، انتقامش را از این شرور گرفت. سلینا پیش از اینکه آنجا را ترک کند، یک ویدیو برای هاش باقی گذاشت و به او گفت که او حالا یک فرد بیپول شده است. از طرف دیگر هم گفت که هاش کاملا در اشتباه بوده است و او توانسته از آن واقعه جان سالم به در ببرد.
بعد از خط داستانی قبلی، کت وومن توانست هاش را در جنگل پیدا کند. سلینا او را دستگیر کرد و بهشدت او را مورد ضرب و شتم قرار داد؛ در حقیقت سلینا از هاش بهعنوان یک «کیسه بوکس برای یک کرگدن» استفاده کرد. در مرحله بعد سلینا او را آغاز کرد تا حواس شکارچیانی را که در حال سفر با آنها بود، پرت کند. سلینا دو مسیر و راهنمایی را در اختیار هاش قرار داد که در حقیقت این دو مسیر به نایت وینگ و رابین ختم میشدند. در همین حین هم او تمام حیوانها را آزاد کرد تا حسابی هیجان ماجرا را بالا ببرد. درنهایت هم نایت وینگ و رابین، هاش را دستگیر و زندانی کردند.
کت وومن یکی از اعضای گروه فیمیل فیوریز بود که در رویداد بحران نهایی فعالیت میکرد. او در این خط داستانی یک نقش جزئی داشت و زیر نظر یکی از فیوریهای آمازونی یعنی همان واندر وومن فعالیت میکرد. این ماجراها زمانی رخ داد که دارک ساید کنترل سیاره زمین را در دست گرفته بود.
بعد از ماجراهای رویداد بحران نهایی، کت وومن به خاطر از دست دادن بروس وین تمام امید خود را از دست داده بود. در همین حین هم بتمن جدید کنترل شهر گاتهام را در دست گرفت. سلینا درحالیکه به غم از دست دادن بروس وین و همچنین ضعف فیزیکی غیرقابل توصیف خود فکر میکرد، توانست دو رهگذر را از دست یک ابرشرور به نام «بون بلستر» که شهرت زیادی برای خود دست و پا کرده بود، نجات دهد؛ با اینکه در این دوران تمام آسیبهای فیزیکی سلینا بهصورت کامل بهبود پیدا کرده بود، اما او هنوز هم یک ضعف بزرگ در خودش احساس میکرد. بااینحال، زمانیکه سلینا نتوانست به خوبی قبل با بون بلستر مبارزه کند و نتیجه جالبی داشته باشد، بیشتر از قبل متوجه ضعیف فیزیکی آشکارش شد.
سلینا کایل هم یکی از شخصیتهایی بود که اصلا تمایلی به کشتن مردم نداشت و همین موضوع باعث میشد که همیشه در سمت خوب خودش باقی بماند. اما بهعنوان کسی که از کشتن بدش میآید، افراد زیادی را به قتل رسانده است
خوشبختانه پیش از اینکه بون بلستر بتواند آسیب جدی و دائمی به سلینا وارد کند، پویزن آیوی بهصورت ناگهانی در آنجا ظاهر شد و دوست خود را نجات داد. آیوی که حسابی نگران وضعیت فعلی کت وومن بود و ضعف بسیار زیاد او را میدید، سلینا را به جایی که خودش در آنجا سکونت داشت، برد. در این دوران، آیوی در خانه ادوارد نیگما (همان ریدلر که اصلاح شده بود)، زندگی میکرد. سلینا به این موضوع پی برد که آیوی پنهانی با استفاده از گیاهان مخصوص خود، ادی را فریب داده بود تا بتواند از او استفاده کند. او همچنین متوجه شد که پویزن آیوی، هارلی کویین را هم درست مانند خود سلینا به همان پناهگاه جدید خود آورده است. سلینا که شاهد اتفاقات مختلفی بود، پیشنهاد داد که این سه نفر درکنار یکدیگر بمانند تا بتواند در شرایط جدید شهر گاتهام، جان سالم به در ببرند.
آیوی پیش از اینکه ایده سلینا را قبول کند، ازطریق گیاهان مخصوص خود، بهصورت مخفیانه به ملاقات زاتانا رفت. او در طی این ملاقات قصد داشت به این موضوع پی ببرد که آیا زاتانا ارتباطی با ضعف آشکار سلینا دارد یا خیر. زاتانا اعلام کرد که به احتمال خیلی زیاد این ضعف مربوطبه طبیعت خود سلینا است و ریشه روانشناختی دارد. اما پیش از اینکه آیوی و سلینا بتوانند بیشتر از این درباره موضوع مورد بحث خود صحبت کنند، بون بلستر خود را به آنجا رساند. او یک بار دیگر تلاش کرد تا شهرتی برای خود دست و پا کند. از همین رو هم بهصورت همزمان، به آیوی، هارلی و سلینا حمله کرد و در تلاش بود تا آنها را شکست دهد. درحالیکه آیوی و هارلی در تلاش بودند تا حواس بون بلستر را پرتا کنند، سلینا به تهدید این شخصیت شرور پایان داد؛ آن هم با وصل کردن یک جریان الکتریکی به دستکشهای مخصوص بون بلستر.
سلینا به این نتیجه رسیده بود که این شرور، خیلی به فناوری اعتیاد پیدا کرده است و نتوانسته به درستی دستکشهای خود را عایق کند؛ به همین دلیل هم با این روش، کارش را به پایان رساند. در پایان این نبرد، آپارتمان ادی نیگما بهطور کامل نابود شد. بعد از این ماجرا، سلینا به واسطه مردی که نام «بروکر» را روی خود گذاشته بود، یک پناهگاه حیوانات متروکه را پیدا کرد تا بتوانند بهعنوان خانه جدید خود از آن استفاده کنند. آیوی و هارلی هم به این خانه جدید نقل مکان کردند اما پیش از اینکه آیوی بتواند موافقت نهایی خود را با پیشنهاد سلینا اعلام کند، او را غافلگیر کرد و هاگهای سرم مانند خود را به سلینا تزریق کرد؛ او قصد داشت تا با این کار، حقیقت را از زیر زبان سلینا بیرون بکشد. درحالیکه سلینا در یک وضعیت گیجی قرار داشت، آیوی گفت که آنها صداقت کامل را از سلینا میخواهند تا بتوانند به یکدیگر اعتماد کنند.
زمانیکه سلینا تحت تاثیر این سرم قرار داشت، آیوی از او خواست تا هویت واقعی بتمن را برایشان فاش کند. از آنجایی که سلینا در گذشته یک سری نظم و انضباطهای خاصی را زیر نظر تالیا الغول آموخته بود، بهصورت کامل هوشیاری خود را در اختیار داشت. از همین رو هم او از پاسخ دادن به این سؤال اجتناب کرد و یک سری داستانهای ساختگی را به آیوی و هارلی تحویل داد؛ داستانهایی که ادعا داشت در طی سالهای اخیر، بتمنهای مختلفی وجود داشتهاند و او با نسخههای مختلفی از این شخصیت ارتباط داشته است. آیوی و هارلی پاسخ سلینا را برای این سؤال پذیرفتند. بعد از این جلسه بازجویی، هارلی به خرید رفت و آیوی هم تلاش کرد که این کار خود را برای سلینا جبران کند و بهنوعی از دل او در بیاورد. هنوز مدت زیادی نگذشته بود که سلینا یک پیغام روی موبایل خود دریافت کرد.
در گذشته، شخصیت کت وومن توسط The Comics Code Authority از حضور در کتابهای کمیک منع شده بود. به همین دلیل هم برای مدتی وقفهای در حضور منظم او افتاده بود
این پیغام حاوی تصویری از هارلی به همراه بروس وین بود. سلینا که مطمئن بود بروس واقعی مرده است، به این نتیجه رسید که مرد همراه هارلی، در حقیقت همان توماس الیوت یا هاش است. به همین ترتیب هم سلینا خیلی زود به همراه آیوی خود را به همان رستورانی که تصویر در آن گرفته شده بود، رفتند. زمانیکه آنها به آنجا رسیدند، متوجه شدند که یک عروسک دلقک روی میز قرار دارد که چاقویی در سر او فرو رفته است. تلفن هارلی هم درکنار این عروسک قرار داشت. در پایان این خط داستانی، سلینا و آیوی توانستند هارلی را نجات دهند. اما بعد از این نبرد، همه چیز دوباره به همان شکلی بازگشت که در ابتدا قرار داشت و این سه نفر دوباره به همان شکل قبلی بازگشتند؛ جدا از هم.
در این خط داستانی، بلک ماسک بهعنوان یکی از اعضای ارتش بلک لنترن احیا شد و دوباره به زندگی بازگشت. حالا که بلک ماسک زنده شده بود، سعی داشت که انتقام خود را از کت وومن بگیرد. بلک ماسک بعد از یک مبارزه علیه سلینا، تصمیم گرفت که به ملاقات خواهر سلینا یا همان مگی کایل برود. در همین حین، کت وومن با کمکهای پویزن آیوی و هارلی کویین توانست مقابل بلک ماسک بایستد و او را شکست دهد؛ در اصل پویزن آیوی از یک گیاه مخصوص استفاده کرد که باعث متلاشی و تجزیه شدن بلک ماسک شد. بعد از گذشت مدتی، مگی کایل که دیگر از کما بیرون آمده بود، تصور میکرد که سلینا تحت تاثیر و نفوذ یک شیطان گربهای قرار گرفته است. مگی تلاش کرد که روح خواهر خود را آزاد کند. به همین دلیل هم سعی کرد که ترفند تطهیر کردن و جنگیری را انجام دهد. زمانی هم که این روشها جواب ندادند، تلاش کرد تا خواهر خود را به قتل برساند؛ همین اتفاق هم آسیب احساسی و عاطفی بزرگی را در سلینا به وجود آورد.
تقریبا در اوایل خط داستانی The Return of Bruce Wayne، سایرنهای شهر گاتهام به زاتانا کمک کردند تا یک آتشسوزی خیلی بزرگ را در یک پارک محلی نزدیک خانه خودشان به راه بیاندازند. آنها قصد داشتند که با انجام این کار، یک موجودی را که از گل ساخته شده بود، از مخفیگاه خود بیرون بکشند. کت وومن بعد از کشیده شدن زیر خاک توسط همان موجود، در یک اتاق تاریک بیدار شد که با دهانی بسته و وضعیتی بد، روی زمین افتاده بود. هنوز مدت زیادی از به هوش آمدنش نگذشته بود که توسط اسیرکنندههای خود، وارد یک توهم شد. در دنیای واقعی، تالیا الغول برای سایرنهای توضیح داد که چند ساعت پیش از این ماجراها، یک نیکوکار ناشناس یک پاداش بسیار گسترده را برای کت وومن در نظر گرفته بود؛ این پاداش بزرگ به فردی تعلق میگرفت که میتوانست کت وومن را دستگیر و به او تحویل دهد.
این فرد به ظاهر نیکوکار در تلاش بود تا با انجام این کار بتواند به ذهن کت وومن دسترسی داشته باشد و به هویت واقعی بتمن پی ببرد. پیش از اینکه این اطلاعات از ذهن سلینا بیرون کشیده شود، دیگر سایرنها بالاخره خود را به آنجا رساندند و اسیرکنندههای سلینا را شکست دادند؛ مشخص شد که این افراد «شرایک» و یک شرور جدید به نام «سمپای» بودند. به محض اینکه سلینا از آن وضعیت راحت شد، تالیا به زاتانا دستور داد که هویت بروس را از ذهن و خاطره او پاک کنند. دلیل تالیا هم این بود که این آدمربایی نشان میداد که این اطلاعات خیلی خطرناک است و سلینا نمیتواند از آن محافظت کند. این دو زن در ابتدا سلینا را مهار کردند تا بتوانند این اطلاعات مهم و خطرناک را از ذهن او پاک کنند. اما زاتانا در لحظه آخر از انجام این کار صرفنظر کرد و همین اتفاق باعث شد تا او برای محافظت از سلینا با تالیا درگیر شود.
تالیا پیش از اینکه از آنجا ناپدید شود، تلاش کرد تا سلینا را به قتل برساند. اما او جان سالم به در برد و درنهایت دوباره با بروس متحد شد؛ کسی که اخیرا به برهه زمانی حال بازگشته بود. سلینا بعد از دزدیدن محتویات یک گاو صندوق که به خانواده جنایتکار فالکون تعلق داشت، به خانه خود بازگشت و با فردی به نام «کیترینا» برخورد کرد که وارد اتاقش شده بود؛ یک نوجوان هنرمند فراری که دختر گمشدهی کارماین فالکون هم محسوب میشد. سلینا بلافاصله به سمت او حمله کرد و در تلاش بود تا او را شکست دهد. در همین حین، کیترینا به سلینا گفت که ناآگاهانه نقشهای را دزدیده است که محل دقیق و جزئیات مربوطبه مخفیگاه زیرزمینی جدید بلک ماسک را دارد. سلینا به این نتیجه رسید که میتواند خودش از این نقشه برای دستگیر کردن بلک ماسک و دریافت جایزه ۵۰ میلیونی مخصوص او، استفاده کند.
به همین دلیل هم سلینا، کیترینا را یک اتاق قفل شده رها کرد تا بتواند خودش بهتنهایی از این نقشه استفاده کند. او در همین حین هم به بتمن زنگ زد و قصد داشت که این نوجوان فراری را به نیروهای پلیس تحویل دهد. اما متوجه شد که کیترینا توانسته از آنجا فرار کند و دوباره همان نقشه را بدزدد. همین اتفاق، حسابی سلینا را تحت تاثیر قرار داد. او حتی عنوان کرده بود که این کودکی را با یک گره «غیرقابل باز شدن» بسته بود؛ مدلی که بروس سالها پیش مدلش را به سلینا آموزش داده بود. مبارزه با بلک ماسک و همچنین افراد حرفهای او آنقدر سخت و دشوار شد که هیچ کدام از این زنان نتوانستند آن جایزه مخصوص بلک ماسک را دریافت کنند. به همین دلیل هم سلینا قبول کرد که کیترینا را بهعنوان دستیار و همکار جدید خود بپذیرد و بعد هم اسم او را «کت گرل» گذاشتند.
بروس وین به محض اینکه از گذشته به زمان حال آمد، تشکیلات Batman Incorporated را ساخت؛ یک تیم جهانی که از بتمنهای مختلفی تشکیل میشد. در یکی از مأموریتها که بتمن قرار بود به زرادخانه دکتر سیوانا برود، سلینا هم او را همراهی کرد. بعد از این مأموریت هم سلینا به همراه بتمن به توکیو رفت؛ زیرا بتمن قصد داشت که یک نماینده ژاپنی برای تیم Batman Incorporated جذب کند. از طرف دیگر هم زمانیکه بتمن قصد داشت هارلی کویین را متوقف کند، کت وومن دوباره به او پیوست تا با هم این کار را انجام دهند؛ در حقیقت هارلی کویین قصد داشت جوکر را از تیمارستان آرکهام فراری بدهد. کت وومن بعد از اینکه هارلی و جوکر را شکست داد، به پویزن آیوی اعلام کرد که آنها دیگر دوست نیستند؛ آن هم بعد از اینکه آیوی، سلینا را در معرض یک مواد خاص قرار داده بود تا به هویت اصلی بتمن پی ببرد.
مدت خیلی کوتاهی بعد از آن ماجراها، پویزن آیوی و هارلی کویین از زندان فرار کردند. آنها با کمک هم نقشهای را کشیده بودند که بتوانند از کت وومن انتقام بگیرند؛ آن هم برای اینکه او، آنها را تنها در زندان رها کرده بود و بهدنبال زندگی خود رفت. این دو نفر بالاخره توانستند کت وومن را پیدا و با او مبارزه کنند. درحالیکه آنها مشغول مبارزه بودند، کت وومن اعلام کرد که او، خوبی را در آنها دیده بود و فقط قصد کمک کردن به آنها را داشت. بتمن که خودش را به آنجا رسانده بود، قصد داشت تا آنها را دستگیر کند اما کت وومن به دوستان قدیمی خود کمک کرد که از آنجا فرار کنند.
در یک خط داستانی خاص، قلب سلینا کایل از سینهاش بیرون کشیده شد اما بتمن خیلی زود توانست او را به محل مناسبی ببرد و به واسطه زاتانا جانش را نجات دهد
در طی خط داستانی Road Home، کت وومن درکنار همکاران خود یعنی پویزن آیوی و هارلی کویین دیده شد که مراقب «ویکی ویل» بودند و او را تعقیب میکردند. در این دوران، اوراکل یا همان باربارا گوردن از سلینا خواسته بود تا ویکی را تعقیب کنند و تمام مدارکی را که او علیه تک تک اعضای خانواده بتمن داشت، نابود کند. در همین حین، سلینا با یک شیء خاصی برخورد کرد که مدتها قبل آن را دزدیده بود. همین خاطره حس خوبی را در او به وجود آورد و یادآور این بود که تعقیب شدن توسط بتمن چه حسی داشت. این فلش بک و این یادآوری خاطرات با ورود ناگهانی هارلی کویین خراب شد. او قصد داشت که کفتارهای مخصوص خود را پس بگیرد زیرا آنها این کفتارها را از او دزدیده بودند. همین اتفاق باعث شد تا پوشش سلینا و آیوی از بین برد و ویکی ویل بلافاصله با سرعت زیادی از آن اتاق خارج شود. با اینکه سلینا رد پای مورد نظر خود را گم کرد، اما خوشبختانه توانست شماره تلفن ویکی را پیدا کند.
او با استفاده از این شماره تلفن، تلهای را ایجاد کرد که ویکی را از آپارتمانش بیرون بکشد. دقیقا در همین حین که این اتفاقات در حال رخ دادن بود، سلینا مخفیانه وارد آپارتمان ویکی شد و شروع به عکس گرفتن از دیوار مخصوص خانواده بتمن کرد. این دیوار، تمام اطلاعاتی را که شخصیت اینسایدر (یا همان بروس وین) و همچنین اوراکل نیاز داشتند، داشت. زمانیکه اینسایدر به محل ملاقات رسید، بروس به حرف زدن افتاد و درباره «دو قلب تپنده» صحبت کرد؛ موضوعی که به خط داستانی Heart of Hush ارتباط داشت. سلینا بعد از شنیدن این حرف، از خود بیخود شد و نام بروس را بر زبان آورد اما اینسایدر دیگر از آنجا رفته بود. در پایان این خط داستانی، بروس اعلام کرد که سلینا صلاحیت لازم را برای کمک کردن به او دارد و آنها میتوانند درکنار هم به مبارزه خود علیه جرم و جنایت ادامه دهند.
در خط داستانی Night of the Owls، سلینا به همراه فرد دیگری به نام «اسپارک» منتظر پنگوئن بود تا از پنت هاوس خود خارج شود. زیرا آنها در تلاش بودند تا یک سری خنجرهای خاصی را که متعلق به پنگوئن بود، از او بدزدند. اما درست زمانیکه او در حال خارج شدن از آنجا بود، یک تالن به آنجا آمد. به همین ترتیب هم سلینا و اسپارک مجبور به دخالت شدند تا بتوانند پنگوئن را نجات دهند. این تالن، فردی بود که بهدنبال رستگاری میگشت زیرا او بارها و بارها محفل را ناامید کرده بود. اما زمانیکه سلینا تلاش کرد تا از درِ صحبت و آرامشبخشی وارد ماجرا شود، پنگوئن به سمت این تالن شلیک کرد. بعد از اینکه این نبرد به پایان رسید، سلینا و اسپارک خنجر مورد نظر خود را برداشتند و پنگوئن را ترک کردند.
در این دوران، شرکت دی سی یک مجموعه جدید ماهانه برای کت وومن معرفی کرد. همانطور که در بخش تکامل شخصیت هم توضیح داده شده بود، این خط داستانی بیشتر روی سالهای اولیهی کار سلینا بهعنوان کت وومن تمرکز داشت نه داستان زندگی او. سلینا بعد از دیدن انفجار ساختمان خود، به سراغ دوست و خبرچینش یعنی لولا رفت و به واسطهی او توانست یک پنت هاوس خالی از سکنه را پیدا کند که میتوانست چند هفته در آن بماند. او همچنین قرار بود که یک نقاشی را از یک سری خلافکار روسی بدزدد. در همین حین که مشغول انجام این مأموریت بود، مردی را دید که یکی از دوستانش را به قتل رسانده بود و حس انتقام چشمانش را کور کرد. بعد از گذشت مدتی، کت وومن با استیو ترور برخورد کرد.
یکی از افرادی هم که به دست کت وومن کشته شد، بلک ماسک بود. زمانی هم که بلک ماسک تبدیل به بلک لنترن شد، تلاش کرد تا انتقام خود را بگیرد
استیو پیشنهاد داد که به گروه جدید لیگ عدالت آمریکا که توسط خودش و آماندا والر هدایت میشد، بپیوندد. سلینا در ابتدا این پیشنهاد را رد کرد اما زمانیکه ترور قول داد که به او کمک میکند، پیشنهادش را پذیرفت. سلینا بهدنبال زنی بود که خودش را بهجای او جا زده بود و ترور قول داد که در پیدا کردن این زن به او کمک میکند. بعد از گذشت مدتی مشخص شد که کت وومن، به منظور زمین زدن و شکست دادن بتمن به آن گروه آمده بود. ظاهرا لیگ عدالت آمریکا برای روی کار آمدن، محبور بود که نسخه اصلی گروه لیگ عدالت را شکست میداد. در نهات همین ماجراها منجر به رخ دادن کراساور Trinity War شد.
در ماه ژوئن سال ۲۰۱۶، شرکت دی سی کامیکس، رویداد DC Rebirth را راهاندازی کرد که در این جریان، کل مجموعههای کتابهای کمیک این شرکت بهصورت مجدد چاپ شد. در طی این رویداد، کت وومن نقش بسیار مهم و برجستهای را در ولوم سوم مجموعه بتمن داشت. در دسامبر سال ۲۰۱۷، شرکت دی سی کامیکس به برند تولد دوباره پایان داد و تصمیم گرفت که دیگر همه چیز را تحت عنوان برند بزرگتری به نام دنیای دی سی چاپ کند. در این مجموعه، ما ازطریق یک سری فلش بکهای مخصوص و همچنین نامههایی که بین او و بروس رد و بدل میشد، شاهد داستان منشاء و گذشته سلینا کایل بودیم. در این خط داستانی، پدر و مادر سلینا زمانیکه او هنوز سن زیادی نداشت، از دنیا رفتند؛ به طوری که او به سختی والدین خود را به یاد دارد.
او بلافاصله به مرکز توماس و مارتا وین برای پسران و دختران گاتهام فرستاده شد. با اینکه سلینا به خانه والدین ناتنی مختلفی فرستاده میشد، اما او از تک تک آنها فرار میکرد تا دوباره به یتیمخانه بازگردد. سرانجام هم سلینا به همان هویت کت وومن رسید. او در طی از ماجراهای سرقت خود، با فردی به نام «کایت من» برخورد کرد؛ کسی که در یک نبرد خلافکارانه بزرگ، به جوکر کمک میکرد تا دربرابر ریدلر پیروز شود. کایت من به سلینا پیشنهاد داد که به آنها بپیوندد اما او قبول نکرد. بعدها، او با بتمن متحد شد که در کارهای جوکر جاسوسی کند. او در همین حین، از داخل یک پنجره مورد اصابت گلوله قرار گرفت اما آسیبی ندید. در یک برهه زمانی خاصی، یتیمخانه دوران کودکی سلینا، توسط گروه تروریستی به نام Dogs of War منفجر شد.
بتمن تصور میکرد که کت وومن مقصر اصلی این انفجار و کشته شدن آن ۲۳۷ نفر بوده است. به همین ترتیب هم با بیمیلی و اکراه او را دستگیر کرد؛ با وجود اصرارهای خود کت وومن مبنی بر مقصر نبودن. اولین حضور کت وومن در قسمت ۹ سری کتاب کمیک Batman، زمانی بود که مشخص شد او در تیمارستان آرکهام زندانی است. بنا بهگفتهی برخی افراد، کت وومن اعضای گروه Dogs of War را به قتل رسانده بود و به همین منظور هم زندانی شده بود. بتمن مصمم بود که بیگناهی سلینا را اثبات کند. به همین دلیل هم یک قرار با آماندا والر گذاشت تا او را از مسیر مرگ بیرون بکشد. بتمن هم در مقابل قرار بود با کمک کردن به والر در ماموریتی در سانتا پریسکا، به عهد خود عمل کند. هدف اصلی مأموریت، پیدا کردن «سایکو پایرت» بود که با موفقیت هم انجام شد.
بعد از این مأموریت، کت وومن و بتمن به شهر گاتهام بازگشتند. پیش از اینکه بتمن بتواند کت وومن را به محل زندانیاش ببرد، او فرار کرد. بتمن که چاره دیگری نداشت، پرونده مرگ این تروریستها را بررسی کرد تا ببیند که گناه سلینا در آن میان دقیقا چیست. او متوجه شد که در حقیقت این هالی رابینسون بود که این قتلها را مرتکب شده بود؛ آن هم بعد از اینکه آنها دقیقا همان یتیمخانهای را که او و سلینا در آن بزرگ شده بودند، به آتش کشیدند. در همین حین بود که هالی رابینسون به بتمن حمله کرد اما سلینا توانست خودش را به موقع به آنجا برساند و او را نجات دهد. در قسمت ۲۴ همین سری کتاب کمیک بود که دیگر بروس احساسات خود را به رسمیت شناخت و از سلینا خواستگاری کرد. در قسمت ۳۲ این مجموعه، سلینا از بروس خواست تا دوباره درخواستش را اعلام کند و او این بار پاسخ مثبت را به این خواستگاری داد.
این دو نفر بعد از پشت سر گذاشتن تمام ماجراها، شهر گاتهام را به مقصد خدیم ترک کردند؛ جایی که هارلی رابینسون به سمت آن فرار کرده بود. این دو نفر در تلاش بودند تا نام سلینا را از هرگونه اتهامی پاک کنند. در قسمت سالیانه دوم ولوم سوم مجموعه Batman که در ژانویه سال ۲۰۱۸ چاپ شده بود، ما شاهد یک خط داستانی جذاب بودیم که حول محور ماجراهای احساسی بتمن و کت وومن میچرخید. در اواخر این خط داستانی، قصه یک پرش بلند به چند سال آینده برداشت؛ آیندهای ما در آن شاهد سالهای بعد بروس وین و سلینا کایل بودیم. این دو دیگر یک زن و شوهر محسوب میشدند و سالهای طلایی خود را پشت سر میگذاشتند. در همین دوران، پزشکان تشخیص دادند که بروس یک بیماری لاعلاج دارد و سلینا هم تا زمان مرگ همسرش، از او مراقبت کرد.
سلینا بعد از گذراندن این سختیها، شهر گاتهام را ترک کرد تا بالاخره یک زندگی جدید را در یکی از شهرهای کالیفرنیا به نام ویلا هرموسا آغاز کند؛ این ماجراها مربوطبه خط داستانی قسمت اول ولوم پنجم سری کتاب کمیک Catwoman است. او در طی این دوران، با دشمنانی مانند خانواده کریل که تشنه قدرت بودند و ویلا هرموسا را کنترل میکردند، برخورد و مبارزههایی داشت؛ خصوصا با بانوی اول این خانواده یعنی راینا کریل.
ممکن است سلینا کایل هیچ قدرت ابرانسانیای نداشته باشد، اما یک انسان معمولی هم به حساب نمیآید. او توانایی فوقالعاده زیادی در هماهنگ کردن دست و چشمهای خود دارد و حافظه فیزیکی او هم بسیار چشمگیر است؛ این حرف به این معنا است که اگر سلینا حرکتی را ببیند، تا ابد آن را در حافظه خود ثبت میکند. علاوهبر این، او تواناییهای دیگری مانند مخفیکاری، ورزشکاری، روشن کردن ماشین با استفاده از سیم، باز کردن قفلها، دزدی، آکروباتیک و همچنین هنرهای رزمی را هم آموخته است. سلینا هنرهای رزمی را از فردی به نام «آرملس مستر»، فنون بوکس و مبارزههای خیابانی را از فردی به نام «وایلد کت» و همچنین نظم و قوانین تمام سبکهای هنرهای رزمی را هم از سنسی آموخته است. سنسی در طی آن دوران یک سبک مبارزهای خاص که ترکیبی از هنرهای رزمی مختلف بود، به سلینا آموزش داد.
سلینا از تمام دزدهایی که فعالیت میکنند پیشی میگیرد و بهترین دزد گربهای شهر گاتهام محسوب میشود. کت وومن، همانطور که از اسم او هم میتوان نتیجه گرفت، ارتباط بسیار نزدیکی به گربهها دارد و بسیار به آنها وابسته است. اغلب اوقات، زمانیکه سلینا به کمک نیاز داشته باشد، آنها بهصورت خودکار به کمکش میآیند و بلافاصله متوجه میشوند که او دوستشان است. علاوهبر این، سلینا خیلی خوب میتواند با حرفهای خود دیگران را فریب دهد. او معمولا از این ترفند استفاده میکند تا خودش را از شرایط خطرناک نجات دهد. او همچنین متخصص تغییر چهره هم محسوب میشود و میتواند خیلی راحت خود را شبیه به هرکسی در بیاورد و از هویتهای مختلف استفاده کند.
در انتها به چند مورد از انیمیشنها و بازیهایی و آثاری اشاره میکنیم که شخصیت سلینا کایل/کت وومن در آن حضور داشت:
امید وارم از خواندن این مقاله لذت برده باشید از شما بخاطر همراهی با ما سپاسگزاریم