سیلام♡
چخبر
امروز اومدم یه خاطره بامزه رو بهتون نشون بدم ???(الان حتما میگین مگه اینجا دفتر خاطراته برو خودت جم کن بابا://///)
خوب حالا شما به بزرگی خودتون ببشخید دیگه??
خوب بریم سر اصل مطلب?
امروزم مثل هر روز عادیه دیگه ای(هیچ کدوم از شنبه ها عادی نیس:/)صبح مثل یه دختر عادی از خواب پا شدم?(با تکون دادن ها و ترور های مادر عزیز°-°)و گوشی مبارک را در دست گرفتم و وارد اسکای روم شدم تا کلاس عربی رو برگزار کنیم.(از عربی متنففففففرم?)
اواخر کلاس خانم مثلثی عزیز(معلم عربی مون^^)یک خبر مهم رو اطلاع داد که"-"
شنبه هفته بعد امتحان دارید???
و از اون لحظه به بعد داستان ما شروع شد??(حالا دوتا چت کردن مثلا چه داستان بزرگیه >-<)(خودمم نمیدونم ولی بامزه بود گفتم پستش کنم??)
1-
2-
3-
4-
5-
6-
?
خوب...
دیگه همین دیگه گفتم یکم بخندیم^~^
خدافظ??