دین مسیحیت در اول یکی از جریانات و فِرَقِ یهودی بوده که در آن زمان در بین یهودیان وجود داشته و در طی 300 سال به یک دین تبدیل شده و البته شکلی که الان میشناسیم برآیند 2000 سال مجادلات کلامی و دینی فرق مسیحی و یهودی با فلسفه یونانی و ادیان یونانی و رُمی و البته مجادلات با مشرکین ژرمن هم هست و یکشبه ایجاد نشده. و این چیزی که از مسیحیت داریم رو میشود بهش گفت مسیحیت نیقیه که در شورای نیقیه اصول ایمانی آن ریخته شد و به تصویب کنستانتین امپراتور روم رسید.
دین مسیحیت با عیسی ناصری شروع میشود که خود را مسیح معرفی میکرد. مسیحیان مسیح را پسر خدا و بلکه خود خدا میدانند اما خب یه انسان چگونه خداست؟ در اعتقادات مسیحی ما تثلیث را داریم که آنها میگویند که خدا یکیست اما خود را به سه شکل نشان میدهد که یکی همان شکل خدای اصلی یا شکل آسمانی اوست که به آن پدر میگویند و دیگری شکل زمینی او یا همان شکل است که عیسی با آن روی زمین به دنیا آمد که به آن پسر میگویند و شکل سوم خدا آن شکلیست که با آن به مسیحیان کمک میکند و آنها را راهنمایی میکند بدون اینکه او را ببینند که او را روحالقُدُس میخوانند و روحالقُدُس در کلیساها و بین کشیشها و مومنین وجود دارد و به آنها کار درست و عقیدهی درست را تلقین میکند و در آثار هنری مسیحی تصویر کبوتر کنایهای از روحالقُدُس است و مسیحیان باور دارند که عیسی ناصری از طریق همین روحالقُدُس در رحم مریم قرار گرفت بنابراین عیسی یک پدر انسانی نداشت بلکه پدرش همان خداست و خودش هم شکل دیگری از خدا برروی زمین است و خب این را بگم که خود مسیحیان اعتراف میکنند که مفهوم تثلیث را درک نمیکنند و آنهایی که ادعا میکنند که میدانند در سوال و جواب معلوم میشود که نمیدانند و خب البته این تثلیث در اصل در شورای نیقیه وارد مسیحیت شد و همه مسیحیان باور به خدایی عیسی ندارند و مثلا آریوسیها عیسی رو خدا نمیدانند و یک بشر میدانند که البته در اون شورا مرتد شناخته شدند و توسط کنستانتین امپراتور مسیحی روم قلع و قمع شدند.
داستان عیسی در اناجیل اربعه آمده و البته کتاب مقدس مسیحیان از دو بخش عهدعتیق که تورات و کتب یهودیان است که 39 کتاب است و قسمت دوم اناجیل اربعه و رسالات رسولان است که از سال 50 تا 100 بعد از میلاد و البته تا سال 300 میلادی نوشتن آنها طول کشیده که البته باید گفت که بعد قرن چهارم میلادی چون در شورای نیقیه بود که چهار انجیل از میان صدها انجیل تایید شد و برای همینم میشه گفت اینها برای چندقرن بعد از زندگی عیسی است و از 24 کتاب تشکیل شده. طبق داستانهای اناجیل اربعه بعد از اینکه عیسی ادعا کرد که او همان مسیح موعودست معجزاتی هم به مردم نشان داد مثلا آب را به شراب تبدیل کرد و چند مرده را زنده کرد و چند کور را بینا کرد و چند بیمار را شفا داد و چند روح بد را از بدن اشخاص خارج کرد. در زمان قدیم مردم فکر میکردند کسانی که دچار بیماریهای اعصاب و روان شدند توسط ارواح بد تسخیر شدند یعنی ارواح بد نمیگذارند که آنها مثل آدمهای معمولی رفتار کنند و آن ارواح رفتار آن افراد را کنترل میکردند بنابراین شفای افراد را در بیرون کردن آن ارواح بد میدانستند و برای همینم حتی اسم این افراد رو هم برای همین مجنون(جنزده) و یا دیوانه(دیوزده) میخواندند. از دیگر معجزات عیسی راه رفتن بر روی آب و سیر کردن چند هزار نفر با غذایی اندک است و از همه مهمتر زندهشدن خودِ عیسی ناصری بعد از مرگ بود یعنی اینکه بعد از اینکه او را به صلیب کشیدند زنده شد. ایمان به اینکه دوباره مسیح زنده شد یکی دیگر از اصول مهم عقاید مسیحی است و به این زنده شده او پس از مرگ «رستاخیز اول» میگویند و به عقیدهی مسیحیان مسیح پس از به صلیب کشیدهشدن دوباره زنده شده و عدهای از یارانش این را دیدهند.
در ادیان مختلف دستوراتی برای چگونه زندگی کردن و چگونه با مردم رفتار کردن و چگونه خوردن و چگونه پوشیدن وجود دارد و گفته میشود مکه اگر کسی اینها را انجام دهد درست زندگی کرده و لایق زندگی خوبی در جهان بعد از مرگ میشود اما در هر دینی یک شرط میگذارند و اینه که در صورتی این اعمال و رفتارها انسان را سعادتمند میکند و به بهشت میبرد که او به چند چیزِ خاص ایمان داشته باشد و اینها اصول عقاید هستند. در مورد مسیحیان یکی از اینها ایمان به وجود خدای یگانه است و دیگری ایمان به این است که عیسی پسر خدا بود و بعد از اینکه بر روی صلیب مُرد دوباره زنده شد و اگر کسی اینها را باور نکند هرچقدر هم که کارهای خوب انجام دهد باز هم لایق رفتن به بهشت نیست بلکه به جهنم میرود و دلیل این هم گناه اول است. طبق کتاب عهدعتیق خدا در ابتدا جهانی کامل و بینقص که همهچیز آن خوب بود را خلقکرد و خدا آدم را که اولین انسان بود در باغ عدن جای داد و گفت هرکاری میتواند انجام دهد به جز اینکه از میوهی درخت دانش بخورد و البته میوه درخت زندگی و سپس خدا حوا را که اولین زن بود خلقکرد تا همسر آدم باشد. حوا از یک مار فریب خورد و از میوهی آن درخت خورد و به آدم داد تا آن هم بخورد و در نوبت بعدی که خدا باغ را تماشا کرد متوجه شد که آنها نافرمانی کردند پس آنها را از باغعدن خارج کرد. خدا همچنین خوردن میوهی درخت زندگی را هم ممنوع کرد، میوهای که هرکس از آن بخورد همیشه زنده میماند و اگر آدم و حوا میوهی آن درخت زندگی را میخوردند انسانها برای همیشه زنده میماندند و جهانی که برای همیشه در آن زندگی کنند و زنده باشند یک جهان کامل و بینقص است و البته عهد اول خدا با انسانها عهد خدا با آدم بود که به خاطر نافرمانی آدم مجازات ابدی انسانها را مرگ قرار داد که برای گناه اول انسانها بود. آدم و حوا روی زمین آمدند و گناه خود را با خود به زمین آوردند و آنها دیگر از خدا دور شده بودند و چون اثر گناه آنها به فرزندان آنها هم منتقل میشد پس تمام نسل بشر از خدا دور شد یعنی آنها شر و بدی را با خود به جهانی که کامل بود آوردند و این چیزیست که ما در ازای عقل از دست دادیم و رستگاری خدا را از دست دادیم.
تا قرن 13 میلادی کلیسای کاتولیک عقیده داشت که کسانی که غسلتعمید نشده باشند و بمیرند به جهنم میروند و این به خاطر گناه نخستین است و غسلتعمید گناه اول را پاک میکند که مراسمی است که در آن شستشوی خاصی با آب و روغن برروی یک نوزاد یا یک فرد تازه مسیحی شده انجام میشود و او تبدیل به یک مسیحی میشود و نوزدانی که قبل از غسلتعمید میمردند به جهنم میرفتن و البته در قرن 13 یک متفکر مسیحی پاپ را قانع کرد که نوزادان و کسانی که قبل از عیسی به دنیا آمده بودند و غسلتعمید نمیشدند به جهنم نمیروند و البته این افراد لیاقت رفتن به بهشت را هم نداشتن و بلاتکلیف بودند.و چندسال پیش بندیکت شانزدهم(قبل پاپ فرانسیس) اعلام کرد که نوزدان مرده به بهشت میروند.
مسیحیت مذهبهای گوناگونی دارد که سهتا از بزرگترین آنها پروتستانت و کاتولیک و ارتدکس است. پاپ رهبر کاتولیکهای جهات است که عقیده دارند آنچه او میگوید حاصل همان هدایتیست که روحالقُدُس(شکلِ سوم خدا) به روشهای مختلف انجام میدهد که در واتیکان در وسط رُم زندگی و حکومت میکند.
دو اعتقاد اساسی مسیحیان این است که
1-خدا عشق است(واقعا اینو میگن)
2-برای رفتن به بهشت غسلتعمید لازم است
با گناه اول انسانها از خدا دور شدن و رابطه شکستهی انسانها با خدا با مرگ عیسی دوباره بهبود پیدا کرد و مرگِ مسیح تاوان(کفاره) گناهان مردم بود و کاری بود که با آن گناهان مردم پاک شد اما نه برای همه و هنوز هم انسانها گناه اول را دارند و به صلیب کشیدهشدن عیسی مسیح تنها گناه اول کسانی را پاک میکند که
1-عیسی مسیح را بهعنوان پسر خدا قبول داشته باشند
2-نه مرگ او و دوباره زندهشدن او را ایمان داشته باشند
که خب انگار همه مسلمانها و یهودیان و باقی مردم دنیا با گناه اول میمیرن و مستقیم میرن جهنم.
حال مسیح در رستاخیز دوم خود چه میکند؟ در کتاب مکاشفات که یکی از کتب عهد جدید است شرح مفصلی از اتفاقاتی که در زمان نزدیک به آمدن عیسی و بعد از آمدن او میافتد گفته شده اما با این حال عقیدهی مسیحیان دربارهی چگونگی آمدن عیسی تفاوتهایی دارد و در طول تاریخ مسیحیان همیشه فکر میکردند که پایان دنیا و آمدن دوباره مسیح نزدیک است(ظهور نزدیک است) و عدهای از آنچه در انجیل آمده به این نتیجه رسیدند که مسیح 1000 سال بر دنیا حکومت خواهد کرد و این حکومتی نیک خواهد بود و همه مردم دنیا او را به عنوان یگانه پادشاه قبول خواهند کرد و در پایان این هزارسال مردگان و زندگان به وسیلهی مسیح قضاوت خواهند شد(قضاوت نهایی-روز قیامت) و معلوم میشود که چه کسی باید به بهشت برود و چه کسی به جهنم و البته مسیحیان معتقدند که الان فقط روح افراد به بهشت و جهنم میرود و البته یکسری دیگه از مسیحیان معتقدند که روح مردگان به بهشت اصلی نمیرود بلکه به بهشت جهان بزرخ(شئول) که زیرزمین است میرود و به باور مسیحیان تنها کسی که هم روح و هم جسمش به بهشت رفت مریم مادر عیسیست و بعد از روی داوری(قضاوت نهایی-روز قیامت) بقیه هم با بدنشان به دنیای بعدی میروند و این گروه فکر میکنند که پیش از ظهور دوم مسیح دورهای از نابودی و جنگ و بلایای طبیعی برروی زمین اتفاق میافتد که به آن دورهی محنت(رنج) میگویند و این دوره با شکست خوردن لوسیفر(شیطان) از خدا[مسیح] در نبرد آرماگدُن تمام میشود و این نبرد در کتاب مکاشفات یوحنا آمده است. مسیح با سپاهی به جنگ افراد بد میرود و آنها را میکشد و در این دیدگاه پیش از ظهور دوم مسیح همهچیز روز به روز بدتر میشود تا آنجا که تحمل خدا تمام میشود و وارد عمل میشود و برای بشر فاجعه به بار میآید. کسانی که به این وقایع باور دارند چندان برایشان مهم نیست که کاری کنند که جهان جای بهتری برای زندگی شود چرا که قرار است خدا جهان را با نابود کردنِ بسیاری از انسانها از بدیها پاک کند و در حقیقت آنها فقط به تبلیغ و تبشیر مسیحیت فکر میکنند تا افرادی بیشتر با به مسیحیت درآورند تا آنها برای روز داوری خدا آماده شوند و عدهی کمتری به جهنم بروند و این افراد عقیده دارند که کلیسا نباید در امور سیاسی و کشورداری دخالت کند و یا در امور مردم و برای بهبود وضع جامعه دخالت کند و دربرابر اقدامات یسری از مسیحیان که اینکارو میکنن عصبانی میشوند چرا که فکر میکنند که این طرح خداوند است که جامعه به سمتِ بدترشدن برود. در انجیل عهدجدید آمده که پیش از وقوع دورهی رنج بزرگ مسیح به زمین میآید و با خودش همهی مومنین واقعی چه آنها که زندهاند و چه آنها که مردهاند را به آسمان میبرد. در طول آن رنجها و جنگها مومنین در بهشت هستند و مسیح به همراه مردم بنیاسرائیل(یهودیها؟) کارها را انجام میدهد و آنها با ضدمسیح(مسیح دروغین-دجال) که دشمن خداست میجنگند.ضد مسیح در سالهای پایانی جهان ظاهر میشود و جهان را تخت اختیار خودش درمیآورد و او یک فرمانروای قدرتمند و ظالم است که تظاهر میکند که خداست و معجزاتی هم دارد و در دید مسیحیان او هماکنون روی زمین زندگی میکند و بزودی میفهمیم که او کیست. مسیحیان در طول تاریخ افراد شرور زیادی را به ضد مسیح بودن متهم کردند و یسری از مسیحیان هم ضدمسیح را یک نفر نمیدانند بلکه یک مجموعه و سازمان میدانند و مثلا گفته شده که واتیکان ضدمسیح است و بعضی اسلام را ضدمسیح میدانند و در جنگ سرد یکسری شوروی رو ضدمسیح میدونستن و یسری آمریکا رو و الان یسری اُباما و بایدن رو ضدمسیح میدانند و یسری هم ترامپ رو ضدمسیح میدونن.
درباره ظهور مسیح عدهی کمی از مسیحیان فکر میکنند که اگرچه روزی مسیح خواهد آمد ولی ما همین الان هم تحتِ حکومت عیسی مسیح هستیم و حکومت عیسی مسیح از همان روز اولین رستاخیز شروع شده و جهان به تدریج به سوی صلح و نیکوکاری میرود و مسیح از آسمان و با تلقین روشهای درست به افرادِ مومن و کشیشان کلیسا در حال پیشبردن جهان به سوی پاکی است که در نتیجه کشورها باید توسط حکومتهای مذهبی و کلیسایی اداره شوند و کلیسا باید در امور مردم دخالت کند تا حکومت مسیح بتواند رشد کند و خواستههای او اجرا شود.
منبع:سفر به دل ادیان(محتوا از کتاب تاریخ ادیان جان ناس)