Ashin
Ashin
خواندن ۱۱ دقیقه·۵ روز پیش

مقالاتی درباب علم-محمدرضا توکلی‌صابری

این‌ها مقالاتی براساس کتاب دکتر محمدرضا توکلی‌صابری است که در مورد مباحث علمی و شبه‌علمی بسیار قلم زدن و این رو از کتاب دانشورزی ایشون برداشتم.

کتاب منبع
کتاب منبع

علم چیست؟

علم عبارت است از شیوه‌ی فهم و کسب معلومات قابل اعتماد (که البته این معلومات خطاناپذیر نیست) از جهان مادی، از جمله توصیف پدیده‌های قابل مطالعه که به ترتیب زیر فراهم می‌آید: از راه مشاهده دقیق و روشن (تا حد امکان)، ثبت هوشمندانه‌ی آن، طبقه بندی موضوعی آن، استخراج احکام و قوانین عمومی از آن که مبین نظم و ترتیب است، استنتاج احکام دیگر از این قوانین با روش استقرا، تایید این احکام با مشاهده‌ی بیشتر، و ارائه‌ی فرضیه‌ها و تئوری‌هایی که بیشترین تعداد ممکن قوانین را به هم مرتبط می‌کند و به شرح آن‌ها می‌پردازد. یعنی علم به چگونگی و چرایی امور می‌پردازد و آن‌ها را توصیف می‌کند و توضیح می‌دهد.

علم به توضیح و توصیف جهان مادی می‌پردازد و برای تصرف در آن شیوه‌هایی ارائه می‌دهد. این قدرت تصرف در طبیعت به آن حقانیت و عینیت می‌دهد. توضیحات علمی انعکاسی از واقعیات هستند که بیشتر از معارف دیگر واقعیات را منعکس می‌کنند و آزمایش آن‌ها برای هر کسی امکان پذیر است. علم جهان طبیعت را آنچنان که هست توصیف می‌کند، نه آن چنان که باید باشد، و نه آنطور که می‌خواهیم باشد. تفاوت علم با فلسفه و هنر نیز در همین است. از آنجا که علم یک حرفه‌ی دموکراتیک است، برجسته ترین دانش‌ورزان، از نیوتن گرفته تا اینشتن، باید به کوچکترین انتقاد پایین ترین عضو جامعه علمی پاسخ بدهند و او را از نظر علمی قانع کنند. در این حرفه هیچ‌گونه ولی امر، مراد، مرجعیت، و رهبری وجود ندارد. اگر ادعای برجسته ترین پژوهشگر با مدرک تجربه و آزمایش همراه نباشد رد می‌شود. بر همین بنیان است که نظريات دانش‌ورزان عمده‌ای نظیر نیوتن در زمینه‌ی کیمیاگری، یا لینوس پاولینگ در زمینه‌ی اهمیت ویتامین ث در افزایش طول عمر پذیرفته نشده است.

معیارهای علمی چیست؟

چه چیزی علم را از شبه علم، ضدعلم، و غیرعلم (مانند فلسفه) جدا می‌کند؟ برای پاسخ به این سوال باید معیارهایی پیدا کنیم که بر سر آن‌ها به توافق برسیم، تا بعد بتوانیم بگوییم که چه چیزی علم است و چه چیزی علم نیست. به طور کلی با پنج معیار عمده می‌توانیم یک نظریه‌ی علمی را از نظریه‌ای غیرعلمی جدا کنیم. این معیارها عبارتند از:

۱. آزمون پذیری عمومی: موضوعات، قوانین، تئوری‌ها و توضیحات علمی باید نزد عموم دانشمندان قابل آزمایش باشد. اگر نتوان قضایا و احکامی مانند توضیحات، قوانین، و تئوری‌های علمی را که ادعای علمی بودن دارند آزمایش کرد، صحت یا کذب آن‌ها را نیز نمی‌توان ثابت کرد. حتی روشی برای اثبات خطا یا واقع بودن آن‌ها نداریم. باید خاطر نشان ساخت که «آزمون پذیری» و «قابل آزمایش بودن» فرق دارد با این که «آزمایش شده است». مثلا پیش از سفر انسان به ماه این جمله «در سطح تاریک ماه کوه‌هایی وجود دارد» یک قضیه و حکم قابل آزمایش بود، گو این که در آن زمان امکان آزمایش آن وجود نداشت و هنوز آزمایش نشده بود. اما بعدها با پیشرفت پژوهش‌های فضایی این کار انجام شد. در حالی که جمله‌ی «فرشته‌ها موجودات مهربانی هستند» یا «ارواح در سرنوشت انسان‌ها دخالت دارند» قابل آزمایش نیستند.

علم برای آزمایش تئوری‌ها و فرضیه‌های ذهنی است و این که آیا این تئوری‌ها و فرضیه‌ها در علم خارج واقعیت دارند یا نه و اگر واقعیت دارند آیا دیگران هم با آن توافق دارند یا نه. بنابراین آزمون پذیری به توافق عمومی در مورد یک مسئله کمک می‌کند. بدین معنی که نیوتن با فرضیه‌ی جاذبه‌ی خود و ارائه‌ی شیوه‌هایی برای آزمایش نظریات خود به توافق عموم دانشمندان بر سر آن کمک کرد. همینطور لویی پاستور که وجود میکروارگانیسم‌ها را عامل عفونت می‌دانست، با آزمایش‌هایی که تکرار آن برای همه ممکن بود واقعیت داشتن تئوری ذهنی و شخصی خود (تئوری میکروبی) در عالم خارج را به همه نشان داد.

عینیت علوم نیز به همین معیار وابسته است. علم فارغ از تعصبات فرهنگی، شخصی و نژادی است، و هر کسی با شیوه‌ی مشاهده و آزمایش می‌تواند یک مسئله‌ی علمی را تأیید یا رد کند. روش علم روش تجربه و مشاهده‌ی همگانی است، نه تجربه‌ی شخصی و درونی. بنابراین بررسی و تحقیق در مورد آن دست از «واقعیات» و «حقایق» که فقط بعضی افراد «برگزیده»، «ربانی»، «الهی» یا «برجسته» به آن دسترسی دارند (مانند عرفا، صوفیان، اولیاالله) و دیگران را امکان بررسی آن‌ها نیست، از عهده‌ی علم خارج است. محصول معرفت این اشخاص متعلق به خودشان است و نمی‌توانند دیگران را در آن شریک کنند و باید حرف‌هایشان را دربست و بر اساس درجه‌ی ایمان به آن‌ها باور کرد.

جذبه‌ی عرفانی، شور عشق، الهام هنرمند، و حتی برق اشراق یک دانشمند را نمی‌توان فعالیت علمی خواند. موضوعات علمی باید قابلیت تبادل بين افراد گوناگون داشته باشند و همه‌ی افراد به گونه‌ای یکسان آن‌ها را دریابند، و در مرحله‌ی بعد همه‌ی این افراد بتوانند آن‌ها را آزمایش کنند. عقاید و باورهایی که ورای مشاهده، آزمایش، اندازه گیری، و تحلیل‌های آماری باشند، جزو موضوعات کلامی یا ماورا الطبیعه و فاقد معانی هستند که به موضوعات علوم تجربی نسبت می‌دهیم.

۲. اعتبار: تنها آزمون پذیر بودن برای یک نظریه‌ی علمی کافی نیست. هر نظریه پس از آزمایش باید با واقعیت مطابقت و اعتبار داشته باشد، یا بیشترین احتمال نزدیکی با واقعیت را داشته باشد. آزمون پذیری نشان می‌دهد که می‌توان خطا یا درست بودن نظریه را تعیین کرد. اعتبار بر نتیجه‌ی این آزمون پذیری تاکید می‌ورزد. نتیجه‌ی آزمون پذیری اعتبار یا بی‌اعتباری یک نظریه را معین می‌کند. ادعاهای بسیاری قابل آزمایش هستند؛ ولی ما پس از آزمایش آن‌هایی را که واقعیت و اعتبار دارند می‌پذیریم و آن‌هایی را که صحت ندارند کنار می‌گذاریم.

با این معیار می‌توانیم فرق بين «عقیده» و «باور» شخص را با «معرفت واقعی» مشخص کنیم. مثلا طالع بینی و کیمیاگری اعتباری ندارند زیرا مدارک علمی به طور قاطعی واقعیت آن‌ها را رد می‌کنند. روش‌های علمی آزمایش و تحلیل‌های آماری ابزارهای توانمندی برای تمییز «تصادف» از «قانون» و بهترین شیوه برای تقویت اعتبار علم هستند.

۳. روشنی و دقت: مفاهیم علمی باید روشن و دقیق و خالی از ابهام و رمز باشند. مفاهیمی مانند الکترون، وزن مخصوص، و جرم همگی تعریف دقیق و مشخصی دارند.

۴. یکپارچگی و وحدت ساختاری: نظریه‌های علمی باید نظام یکپارچه و یک دستی داشته باشند و از تضاد عاری باشند. بنابراین مجموعه‌ای قضایای نامربوط و ناپیوسته و متضاد مشخصات نظریه‌ی علمی را ندارد. علم به شیوهی فرضی - استنتاجی (hypothetico - deductive) کار می‌کند. این شیوه شامل مراحل زیر است:

▪️الف) برخورد با یک مسئله؛

▫️ب) ابداع و اظهار یک فرضیه، نظریه، یا قانون که مسئله را توضیح می‌دهد و به حل آن می‌انجامد؛

▪️ج) استنتاج احکامی از (ب) که به حقایق قابل مشاهده اشاره دارند؛ و

▫️د) آزمایش این احکام استنتاجی و تعيين صحیح یا خطا بودن آن‌ها.

با این شیوه سعی می‌کنیم تا به شبکه‌ای از قضایای متحد و منسجم برسیم، نه به یک سلسله اطلاعات صحیح اما متفرق و ناپیوسته. شاید تی. اچ. هاکسلی به همین نکته اشاره دارد که می‌گوید «علم عبارت است از عقل سلیمی که سازمان یافته است». فرق علم با معلومات عمومی یا سایر دانستنی‌ها و هر معرفت دیگر در همین جاست. سیستم‌های متافیزیکی و کلامی غالبا سعی کرده‌اند که این شیوه‌ی علم را تقلید کنند و مجموعه‌ای از احکام را گرد هم آورده‌اند، اما مهم‌ترین فرقشان با علم این است که دو معیار علم را که پیش از این ذکر کردیم ندارند: یعنی یا آزمون پذیر نیستند و یا به مفهومی که ما تعریف کردیم بی‌اعتبار هستند.

۵. جامعیت و فراگیری: مسئله‌ی علمی باید حداکثر قدرت توضیحی را داشته باشد و چیزهایی را که نظریه‌های دیگر نمی‌توانند توضیح دهند، بیان کند. این فراگیری و جامعیت نه تنها باید توضیح دهنده‌ی احکام قبلی باشد، بلکه باید توضیح مسائل ناشناخته و جدید دیگری را هم در برگیرد. نظریه‌ی جاذبه‌ی نیوتن نه تنها سقوط سیبی از درخت را توصیف می‌کند، بلکه حرکات اجرام سماوی و قوانین جذر و مد را نیز روشن می‌سازد. باید یادآوری کرد که منظور از جامعیت علم، علم کنونی ماست که البته آخرین و نهایی‌ترین گزارش علمی از جهان برای حال یا آینده نخواهد بود. این فراگیری و جامعیت همیشه در حال افزایش است و پیوسته علم ما را به پدیده‌ها افزایش می‌دهد.

علم نه تنها با فرضیه‌ها و نظریات خود، بلکه با وسایل و ابزارهای متعدد به منظور آزمایش این فرضیه‌ها، امکاناتی فراتر از حواس انسانی در اختیار ما می‌گذارد. میکروسکپ، اسپکتروسکپ، تلسکوپ، و رادیو تلسکوپ و هزاران ابزار علمی دیگر حواس ما را تقویت می‌کند و ما را قادر می‌سازد به جهان‌های بسیار کوچک میکروارگانیسم‌ها و دنیای بی‌نهایت بزرگ و دور ستارگان و دنیای پنهان و نادیدنی ملکول‌ها راه یابیم و بدین ترتیب دانش خود در باب جهان را تکمیل کنیم و جامعیت و فراگیری بیشتری به آن بدهیم.

دیدگاه علمی با تلاش و کوشش مداوم همه‌ی دانشمندان با روش‌های فوق به دست می‌آید و حاصل صدها سال کار پیگیر فکری و عملی است و با «معرفت متعالی» متکلمان و متافیزیسین‌ها که همیشه تصویر کاملی از جهان ارائه می‌دهند به کلی فرق می‌کند. تفاوت جهان بینی دانشمند با جهان بینی افراد معتقد به معارف گروه اول در همین است: دانشمندان هیچگاه شناخت کامل و متعالی از این جهان ندارند و نخواهند داشت. دانشمندان به جای این که جهان بینی خود را کامل ببینند، همیشه فرضیه‌ها و نظریات خود را آزمون پذیر می‌دانند و آماده‌اند اگر مدارک و شواهدی بر خلاف فرضیه‌هایشان پیدا شد، آن‌ها را تصحیح و تهذیب کنند، تغییر دهند، و حتی دور بیندازند. گزارش علمی آن‌ها از جهان هیچ گاه به پایان نمی‌رسد و کتاب معرفت آن‌ها همیشه ناتمام است؛ زیرا علم از دیدگاه دانش ورزان جست وجو و طلب حقیقت است نه وصول به آن. در این جست وجو هیچ‌کس به سرمنزل حقیقت نخواهد رسید، و همگی همیشه در راهند. همچو آن سی مرغ هستند که سیمرغ نخواهند شد. برخلاف متکلمان که ادعای معرفت کامل از جهان دارند، دفتر علم همیشه باز است و هیچ داستانی به پایان نرسیده و هر دانشمندی سعی دارد بر حسب بضاعت خود کلمه‌ای، سطری، عبارتی، یا فصلی به آن بیفزاید. در این دفتر هیچ کلام مقدس و تغییرناپذیری وجود ندارد. چه بسا که فصل‌هایی از آن حذف و دوباره نوشته شود. دانشمندان همیشه در حال نگارش و ویرایش دفتر علم هستند.

این خودپاسبانی و خود پیرایی مهم ترین خصیصه‌ی علم است و هنگامی که به جامعیت و وحدت توصیف علمی جهان اشاره می‌کنیم باید آن را در نظر داشته باشیم. این علامت بلوغ علم است که خاضعانه اعلام می‌دارد که هنوز تصویر کاملی از عالم ندارد و همچنان مشغول تهیه‌ی آن است، بر خلاف کوشندگان معارف گروه اول همچون متکلمین، فلاسفه، و متافیزیسین‌ها که همیشه ادعای ارائه‌ی کامل ترین، برترین، و واقعی‌ترین تصویر از جهان را دارند.

نتیجه آن که اگر یک قانون، فرضیه، یا نظریه‌ی علمی با پنج معیار فوق هماهنگی داشته باشد می‌توان گفت علمی است، وگرنه غیرعلمی خواهد بود. وقتی می‌گوییم نظریه‌ای غیرعلمی است منظورمان این نیست که بی‌فایده، ناپسند و بی ارزش است، بلکه منظور این است که پنج معیار مربوط به علم را ندارد و در نتیجه خارج از دایره‌ی علم است. چنین نظریاتی ممکن است جنبه‌ی دیگری از فعالیت و معرفت انسانی باشند: فلسفه و هنر علمی نیستند، اما جنبه‌ی دیگری از فعالیت‌های انسانی هستند. با این معیارهاست که نظریه‌ی جاذبه‌ی نیوتن و تئوری اتمی دالتون را یک نظریه‌ی علمی، و ماتریالسیم دیالکتیک، اقتصاد توحیدی و نظریه‌ی قبض و بسط تئوریک شریعت را غیرعلمی می‌دانیم.

ضوابط و اصول علمی

۱- ارزش یک نظریه یا فرضیه علمی به هیچ وجه نباید به خصلت و شخصیت دانشمندی که آن نظریه را ارائه داده ارتباط پیدا کند. قدرت و ضعف فرضیه باید براساس محتویات علمی آن و مدارکی باشد که دانشمند در تایید آن می‌آورد و مستقل از خود دانشمند است. نیوتن کارهای زیادی در زمینه‌ی کیمیاگری کرد، ولی امروز ذره‌ای به آن اهمیت نمی‌دهند؛ اگر چه وی یکی از بزرگترین دانشمندان همه اعصار است. مرجعیت آن در فلان موضوع علمی دلیل پذیرفتن نظریات آن در موضوعی دیگر بدون توجه به روش‌های علمی نمی‌شود. بر همین روال اگر دانشجویی نظریه نسبیت را به هر دلیلی نپذیرد، به او گفته نمی‌شود که این نظریه‌ی دانشمند نابغه‌ای است و همه آن را پذیرفته‌اند و تو هم باید آن را بپذیری، بلکه به او می‌گوییم که آثار اینشتین را بخواند و نتیجه پژوهش‌ها را دوباره بررسی کند.

۲- یافته‌ها و اکتشافات یک دانشمند باید بطور آزادانه و آشکارا به کل جامعه علمی ارائه شود. دانشمندان انسان‌هایی هستند از ملیت‌ها، سنین، جنس‌ها، مذاهب، علایق سیاسی و فلسفی گوناگون با سلیقه‌ها، عواطف و روحیات متفاوت که معمولا یک چیز آن‌ها را گرد هم آورده است و آن کنجکاوی و استفاده از روش علمی برای شناخت طبیعت و کشف حقیقت است.

۳- دانشمندان باید یافته‌های همکاران خود را با شک سازمان یافته بررسی کنند. هر دانشمندی باید آثار دیگران را در زمینه تخصصی خود بررسی و نقد خود را بصورت کتبی در نشریه‌ها، مجلات، روزنامه‌های علمی و نیز بطور شفاهی در سخنرانی‌ها و نشست‌های مجامع علمی ابراز کند. این شیوه خودپاسبانی و خودپیرایی و اصلاح علم ضروری است، زیرا در معبد علم مرد مقدسی وجود ندارد و آرا و اقوال همه با یک معیار سنجیده می‌شود. دانشمندان باید با دقت مقالات علمی همکاران خود را که برای یک نشریه‌ی علمی ارسال شده بخوانند و اشتباه‌ها و خطاهایی را که در مشاهده یا آزمایش این پژوهشگران صورت گرفته یا ضعف استدلال و نتیجه‌گیری آن‌ها را نشان دهند.

۴- تحقیقات و پژوهش‌های دانشمندان نباید در جهت کسب منافع شخصی باشد. یعنی علت و راهنمای تحقیق علمی نباید کسب منافع اقتصادی، شهرت علمی دریافت مدال و جایزه باشد. اگر چه در بسیاری از موارد پس از یک کشف مهم علمی معمولا همه‌ی این‌ها برای دانشمند فراهم می‌آید. امروزه که علم و تکنولوژی به حرفه‌ای پرسود تبدیل شده متاسفانه اصل اخیر کمتر مورد توجه دانشمندان قرار دارد و بسیاری از دانشمندان آشکارا از این اصل تخلف می‌کنند.

علمجهان بینی
«هیچ‌کس را تا زمانی که نَمُرده نمی‌توان خوش‌بخت نامید» ×سولون حکیم خطاب به کروزوس،شاه لودیا×
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید