Ashin
Ashin
خواندن ۱۳ دقیقه·۱ سال پیش

هاپلایت و فالانژ(فالانکس)-کابوس ارتش پارس در ماراتِن و ترموپیل

هاپلایت‌ها(Hoplite ، ὁπλίτης) سربازان دولت‌شهر و پادشاهی‌های یونان باستان بودند که سلاحشان اغلب نیزه و سپر بود. هاپلایت احتمالا از واژه "هاپلون"(Hoplon) برگرفته شده که به معنای "سپر گِرد" است. این سربازان قسمت عمده ارتش‌های یونانی را تشکیل میدادند. بیشتر این افراد در اغلب اوقات سال مشغول کشاورزی بودند اما عده ای نیز به صنعتگری و تحصیل علم میپرداختند‌ و با آغاز جنگ به کارزاز میرفتند.بعضی هاپلایت‌ها تشکیلات فالانژ(Phalanx) را سازمان میدادند که بسیار موثر تر بود. آن‌ها در وهله اول شهروندان ثروتمندی بودند که توانایی تهیه یک زره( کتان یا برنز) و سلاح(نیزه چوبی با سپر برنزی) را داشتند. پس از نبرد ماراتِن در سال 490 قبل از میلاد که دولت‌شهر آتن و متحدش پلاته [شهری کهن در جنوب تِبای] بر هخامنشیان(پارس ها) پیروز شدند، هاپلایت‌ها بیش از بیش به تشکیلات فالانژ روی آوردند.

ساختار سیاسی پراکنده یونان باستان و شهرهای رقیب، تعداد درگیری‌ها را افزایش میدهد اما در عین حال مقیاس جنگ را محدود میکند. نیروی انسانی محدود به بیشتر شهرهای یونان اجازه نمیداد ارتش های بزرگی تشکیل دهند و برای مدت طولانی فعالیت کنند؛ زیرا معمولا از سربازان حرفه‌ای شکل نگرفتند.

شهروندان دولت‌شهر اسپارت(لاکادمونی‌ها) به دلیل تمرینات رزمی مادام‌ العمر، قدرت فوق‌العاده ای داشته و در تمام یونان زبانزد بودند. این در حالی بود که هاپلایت‌ها در دولت‌شهر آتن فقط فصل تابستان را به تمرینات رزمی میگذراندند و در فصول دیگر به فعالیت های روزمره مشغول بودند.

ارتشها در آن دوران مستقیماً به مقصد میرفتند و در برخی موارد پیش از شروع، طرفین درباره محل درگیری به موافقت میرسیدند. هاپلایت‌ها ترجیح میدادند در میان تپه‌ها یا گذرگاه مبارزه کنند تا دشمن به راحتی آنها را دور نزند. نمونه آن نبرد ترموپیل بود، جایی که اسپارت‌ها به فرماندهی لئونیداس(Λεωνίδης) یک گذرگاه باریک را انتخاب کردند تا در برابر ارتش عظیم خشایارشا ایستادگی کنند.

هنگام وقوع درگیری، هاپلایت‌ها متمرکز بوده و هر دسته هدف مشخصی داشت. این نبرد‌ها معمولا کوتاه بود و به نظم و انظباط بالایی نیاز داشت. زمانی که سواره‌نظام حضور داشت، نقش آنها محدود به حفاظت از پهلوهای فالانژ، تعقیب یک دشمن شکست خورده و در صورت لزوم پوشش عقب نشینی بود.

ساختار نظامی ایجاد شده توسط اسپارت‌ها، شکل‌گیری فالانژ مستطیلی بود. این آرایش از ۸ الی ۱۰ ردیف هاپلایت تشکیل میشد. این ردیف‌ها حین نبرد گاهی فشرده تر میشدند تا ضربات نیزه‌ عملکرد بهتری پیدا کند.

زره

هر هاپلایت تجهیزات خود را مهیا میکرد. بنابراین فقط کسانی که توانایی تهیه جنگ‌افزار را داشتند، به عنوان هاپلایت میجنگیدند. در وهله اول، تجهیزات استاندارد نشده بودند؛ گرچه البسه هر دولت‌شهر با دیگری تفاوت داشت اما زره بیشتر افراد کویراس‌های (زره منقش برنجی یا فولادی یونانی) برنجی بود که تا ۳۲ کیلوگرم وزن داشت. گاه این زره با نماد هایی از قبیله فرد یا خدایان تزئین میشد. این زره ها از پدر به پسر ارث میرسید زیرا ساخت آن هزینه زیادی داشت.

"کویراس عضلانی"(Muscle Cuirass) یک نوع زره نیم تنه یا زره پوششی سینه بود که به شکل خاصی از بدن طراحی شده و اولین بار در یونان باستان در قرن پنجم پیش از میلاد استفاده شده است.این زره ابتدا از صفحه برنزی چکش خورده ساخته میشد که با مرور زمان تبدیل به صفحه فولادی شد.در یونان باستان معمولا این زره بر تن تندیس خدایان دیده میشود مانند "آرس" خدای جنگاوری و یا مورد استفاده ژنرال ها و جنگاوران نامی قرار میگرفت برای مثال الکساندر مقدونی به آن علاقه ی زیادی داشت.رومیان نیز پیش از تشکیل لژیونر ها از زره کویراس استفاده میکردند که برای جذابیت آن در سطح زره و تندیس سازی خود همانند یونانی ها، به آن خطوط و برجستگی سینه و شکم میدادند.از زره کویراس در طول قرون باستان تا میانه شکلهای گوناگونی ساخته شد که از جمله آن میتوان به نوع نیمه چرمی کویراس اشاره کرد.زره کتان هاپلایت، لینوتوراکس(linothorax) نام داشت، زرهی ارزان و به صرفه که در بیشتر تمدن‌های باستان مورد استفاده قرار میگرفت.

کویراس
کویراس

کلاه‌خود

طراحی کلاه خود هاپلایت متفاوت بود، کلاه‌خود کورنِتی(Corinthian helmet) بعد‌ مدت‌ها استاندارد شده و یک طراحی موفق از آب درآمد که بطور وسیع مورد استفاده قرار گرفت.

کلاه‌خود کلسیدی(Chalcidian helmet) شکل سبک شده از مدل کورنتی سابق بود و در دوره هلینیستی [دوره‌ ای که از لشکرکشی های اسکندر مقدونی آغاز شد] طرفدارانی پیدا کرد.

کلاه‌خود‌ پیلوس(Pilos helmet) شکلی لبه‌دار داشت و از قرن پنجم‌ پیش‌از میلاد مورد استفاده برخی هاپلایت‌های یونانی یا غیریونانی قرار گرفت.

اغلب کلاه‌خود ها را نقاشی کرده و با تاجی از موی اسب یا شاخ حیوانات تزئین میکردند. بعلاوه، زره ساق‌پا و مچ‌دست نیز آنهارا مصون میداشت.

در مقابل هاپلایت‌ها، سایر پیاده‌نظام ملل معاصر(به عنوان مثال پارسی) مایل به پوشیدن زره نسبتا سبک، استفاده از سپر‌های حصیری و نیره های چوبی کوتاه بودند. مشهورترین این پیاده‌نظام سبک، پلتست(Peltasts) نام داشت؛ پلتست‌ها دارای یک سپر حصیری هلالی شکل به نام " پِلتِ " (pelte) بودند که نام آنها از این سپر برگرفته شده بود.

پلتست سمت چپ و پیاده نظامِ پارس ها(هخامنشیان) راست
پلتست سمت چپ و پیاده نظامِ پارس ها(هخامنشیان) راست

سِپر

هاپلون
هاپلون

هاپلایت‌ها دارای یک سپر گِرد، مقعر و بزرگ به نام هاپلون(Hoplon) یا آسپیس(Aspis) بودند. ۸۰-۱۰۰ سانتی‌متر قطر آن و ۵-۸.۵ کیلوگرم وزن آن بود. این سپر به دلیل شکل خاص خود از شانه تا ران پا را پوشش میداد. سپر هاپلون در ۳ لایه مونتاژ شده بود: لایه میانی از چوب ضخیم، لایه خارجی رو به دشمن از برنز و لایه داخلی از جنس چرم بود.دستگیره داخلی آن آرگیو(Argive) نام داشت که بازوبند آن از مُچ تا آرنج را پوشش میداد. اینگونه احتمال تاب خوردن سپر پس از ضربه را از بین میبرد و سربازان به ندرت سپر‌های خود را از دست میدادند. برخی افراد هنگام نبرد، انواع شکل از پارچه را روی این سپر میبستند تا زانو و ساق پای خود را مخفی نگه دارند. اینگونه امکان خطا در ضربه فرد مهاجم به پا بیشتر میشد. سپر هاپلون مهم ترین جنگ‌افزاز یک هاپلایت محسوب میشد.

نیزه

سلاح اصلی تهاجمی مورد استفاده هاپلایت یک نیزه به نام دوری(dory or doru) بود که طول آن ۲،۵-۴،۵ و قطر آن ۲،۵ سانتی‌‌متر بود. این نیزه با دست راست نگه داشته میشد و دست چپ سپر هاپلون قرار داشت. سربازان معمولا هنگام نزدیک شدن نیزه های خود را پایین نگه میداشتند و هنگام برخورد دشمن، با گارد بالا حمله میکردند.سرنیزه اغلب به شکل یک برگ خمیده بود و قسمت ابتدایی نیزه، تیغه بُرنده‌ی کوتاهی به نام سائوروتر (Sauroter-مارمولک) قرار داشت. از سائوروتر برای ایستادن نیزه بر زمین استفاده میشد و یا به عنوان سلاح ثانویه هنگام دویدن هاپلایت، موثر بود. اینکه از سائوروتر برای پرتاب نیره استفاده میشد بین مورخین اختلاف نظر وجود دارد.

هاپلایت‌ها به هنگام دفاع، به شکل یک دیوار سپری، جهت نیزه‌ را با حرکت زیربغل خود کنترل میکردند(Doru-Aspis). معمولا در برابر تیر‌های دشمن، به زانو مینشستند و زاویه سپر را بالا قرار میدادند.

شمشیر

سیفاس و کوپیس
سیفاس و کوپیس

هاپلایت‌ها عمدتا شمشیری کوتاه به نام سیفاس(Xiphos) بهمراه داشتند که با گذشت زمان انواع بلند تر و سنگین تر آن ساخته شد. این شمشیر سلاح جانبی هاپلایت بود که درصورت شکسته‌شدن یا از دست رفتن نیزه، مورد استفاده قرار میگرفت.سیفاس دارای تیغه ای به طول ۶۰ سانتی‌متر بود ولی مدل اسپارتی آن ۳۰-۴۵ طول داشت. با برخورد دو گروه متخاصم هاپلایت و درگیری نزدیک، فرد با استفاده از سیفاس میتوانست از شکاف میان سپر دیواری دشمن استفاده کرده تا گلو یا کشاله ران را مورد هدف قرار دهد. پس از جنگ‌های پلوپونزی، برخی هاپلایت‌ها استفاده از شمشیر کوپیس(Kopis) را به سیفاس ترجیح دادند. زیرا انحنای کوپیس به راحتی وارد زره فرد متخاصم میشد و شکافی عمیق برجای میگذاشت. و کلاً هرچه شمشیر انحنا داشته باشه برش بیشتر و ضربه مهلکتر میکنه مثل شمشیرهایِ کج که به اشتباه شمشیر عربی بهش میگن در صورتی که عربی نیست بلکه ریشه ترکی داره و اعراب شمشیرهای صاف داشتن. و شمشیرِ صاف برای فرو کردن و ضربه مستقیم مهلکه و در ضربه مهلک نیست(مگه اینکه با قدرت زده بشه). معمولا هاپلایت‌های اسپارتی هردو شمشیر را بهمراه داشتند.

فالانژ

فالانژ یا فالانکس(φάλαγξ)، در یونان و مقدونیه باستان به آرایشی نظامی متشکل از هاپلایت‌ها گفته میشد که در خطوط فشرده، حالت مستطیلی به خود میگرفتند. فالانژ از واژهٔ یونانی phalangos برگرفته‌شده که معنای انگشت میدهد و شیوه آرایشی فالانژها هم نمادی از جای گرفتن انگشت‌های دست و پا در کنار یکدیگر بود. فالانژ به یک یگان یا واحد نظامی متمایز اشاره نمیکند، بلکه به نوع تجهیزات و آرایش اشاره دارد.

تاریخ

اولین تصویر شناخته شده از آرایش فالانژ، نقاشی سنگ  سومری مربوط به قرن ۲۵ پیش‌از میلاد است. در این نقاشی به نظر میرسد که نیروها مجهز به نیزه، کلاه‌خود و سپرهای بزرگی بوده اند که تمام بدن را پوشانده است.مورخان امروزی در رابطه با شکل گیری فالانژ یونانی و پیشینیان به اجماع نرسیده اند. اصول دیوار سپری و حصار نیزه، در بین ارتش های تمدن های بزرگ در طول تاریخ شناخته شده بود، بنابراین این شباهت ها ممکن است تقلید نباشد و به تکامل همگرای این آرایش مربوط شود.

نقاشی گلدانی فالانژ
نقاشی گلدانی فالانژ

طبق شواهد، آرایش فالانژ در قرن هفتم پیش‌از میلاد و پس از استفاده از سپر گرد هاپلون(Hoplon)، توسط دولت‌شهر آرگوس ابداع شده است. این امر توسط نقاشی گلدانی مربوط به سال 650 قبل از میلاد، نشان میدهد که هاپلایت‌ها مسلح به هاپلون و نیزه دوری(Dory)، در آرایش فالانژ قرار گرفتند.

فالانژ تاکتیکی بود که در آن هاپلایت‌ها به ترتیب در ردیف‌هایی فشرده و مستطیلی قرار می‌گرفتند. هاپلایت‌ها سپرهای خود را به هم قفل میکردند و در چند ردیف اول، سربازان نیزه های خود را بر روی سپرهای ردیف اول قرار میدادند.بنابراین فالانژ یک دیوار سپری و انبوهی از نیزه‌ها را به دشمن نشان میداد و حمله‌‌ی مستقیم را بسیار دشوار میکرد. همچنین به نسبت بیشتری به سربازان اجازه میداد تا در یک زمان معین، به طور فعال درگیر نبرد باشند.

نبرد بین دو فالانژ معمولا در دشت‌های هموار و باز رخ میداد که در آن پیشروی و حفظ آرایش آسان‌تر بود. زمین های ناهموار یا مناطق تپه ای حفظ یک خط ثابت را دشوار میکرد و هدف یک فالانژ را از بین میبرد. در نتیجه، نبردهای بین دولت‌شهرهای یونان در هر مکانی رخ نمیداد و به مناطق استراتژیک معطوف بود. بارها پیش آمده که طرفین، مناسب‌ترین قطعه زمین را پیدا میکردند تا درگیری در آن شکل گیرد. به طور معمول، نبرد با فرار یکی از دو طرف به محل امن پایان می‌یافت.

در انتهای نیزه یک فالانژ، قنداق های میخ دار قرار داشت. هنگام حرکت، هاپلایت‌های ردیف های عقب از میخ‌ها، برای خلاصی سربازان نقش بر زمین شده‌ی دشمن استفاده می کردند.

یک فالانژ معمولا با سرعت و به صورت قدم-رو راهپیمایی میکرد. فالانژ ممکن بود در چند متر باقیمانده به صفوف دشمن، سرعت خود را افزایش میداد. یکی از دلایل اصلی این رویکرد حفظ آرایش بود؛ اگر فالانژ با نزدیک شدن به دشمن در ردیف های نامنظم قرار میگرفت، این آرایش بی‌فایده میشد و حتی میتوانست برای یگان در حال پیشروی زیان‌آور باشد. 

هرودوت درباره هاپلایت‌های یونانی در نبرد ماراتِن اینگونه مینویسد:

" آنها اولین یونانیان شناخته شده ای بودند که دشمن خود را در حال دویدن مورد حمله قرار دادند".

 بسیاری از مورخان بر این باورند که این تاکتیک یونانیان در نبرد ماراتن، به دلیل تمایل آنها برای به حداقل رساندن تلفات خود از تیرهای کمانداران پارسی صورت گرفته است. و نقطه ضعف استراتژی نظامی پارسها جلوی یونانی ها هم همین فالانژها بودن که میتونستن جلوی تیراندازی مقاومت کنن و سنگین زره بودنشون باعث میشد که پیاده نظام بدون زره و یا سبک زره که حتی جاویدان ها هم سبک زره بودن بسیار آسیب پذیر باشن در برابرشون.

هل دادن

تئوری "مسابقه هل دادن" که هرودت آن را مطرح کرده، نظریه ای است که بر شجاعت سربازان خط مقدم دلالت دارد. در حالی که سربازان خطوط عقبی با سپرهای خود به آنها فشار وارد میکنند و کل ترکیب به طور مداوم تلاش میکند به جلو فشار بیاورد. برای شکستن آرایش دشمن، این پذیرفته‌شده‌ترین تفسیر منابع باستانی است، بنابراین هنگامی که دو گروه فالانژ درگیر میشدند، مبارزه اساسا به یک مسابقه فشاری تبدیل میشد.

این نظریه منجر به شکل گیری موجی از انتقادات متقابل به موافقان فشار فیزیکی در فالانژ شده است. مورخ آدریان گلدزورثی، در مقاله خود تحت عنوان (The Othismos, Myths and Heresies) مینویسد:

ماهیت نبرد هاپلایت‌ها نشان میدهد که مدل مسابقه هل دادن با میانگین آمار تلفات جنگ فالانژ‌ها مطابقت ندارد. در کل صحت این نظریه هنوز میان مورخان حل و فصل نشده است.

سپر‌ها و محافظت

هر هاپلایت در یک فالانژ، سپر خود را در دست چپ میگرفت که نه تنها از خود، بلکه از سرباز سمت چپی نیز محافظت میکرد. این بدان معنیست که فقط مردان سمت راست فالانژ نیمه محافظت شده بودند. در نبرد، فالانژهای مخالف در تلاش برای همپوشانی جناح راست دشمن، از این ضعف سوء استفاده میکردند.همچنین به این معنی بود که در نبرد، یک فالانژ به سمت راست خود حرکت میکرد و هاپلایت‌ها قصد داشتند در پشت سپر همسایه خود باقی بمانند.

در هر دسته از فالانژ، یک رهبر و یک افسر دستیار به نام اوراگوس(Όραγоς) وجود داشت که عقب ایستاده و نظم دسته را کنترل میکردند.‌ فالانژ‌ها مجبور بودند به همسایگان خود جهت محافظت از جناح راست اعتماد کنند و به نوبه خود، مایل به محافظت از همسایگان خود باشند.بنابراین یک فالانژ به قدر ضعیف‌ترین عناصرش قوی بود. اثربخشی فالانژ به این بستگی داشت که هاپلایت‌ها چگونه میتوانستند این آرایش را هنگام نبرد حفظ کنند و چگونه در موضع خود بایستند، به ویژه هنگامی که با فالانژ دشمن درگیر میشدند. به همین دلیل، این تشکیلات عمدا برای دوستان و آشنایان سازماندهی میشد، تا سربازان انگیزه عاطفی برای حمایت داشته باشد و دلیل مرگ دوستان خود را، خودخواهی بدانند.

تاریخ اولیه فالانژ، محدود به نبردهای بین هاپلایت‌ها از کشورهای رقیب یونانی است. نتیجه معمول این بود که تاکتیک‌ها تقریبا یکسان و انعطاف ناپذیر بودند و آنقدر به یکدیگر فشار می آوردند، تا اینکه یکی از آنها عقب نشینی کند.

پتانسیل فالانژ نخستین بار در نبرد ماراتون (490 قبل از میلاد) به نمایش درآمد. آتنی‌ها در مواجهه با ارتش بزرگ‌ داریوش هخامنشی، فالانژ خود را باریک نموده و در نتیجه، جبهه خود را طولانی‌تر کردند تا از حمله جناحین در امان بمانند. پس از نابودی جناحین ارتش پارسی، هاپلایت‌های دو بال ارتش آتن، به سمت داخل چرخیدند و گارد جاویدان هخامنشی را در مرکز سپاه پارس، عقب رانده و در نتیجه یک پیروزی بزرگ برای آتن رقم خورد. در طول جنگ‌های یونان و پارس، تشکیلات فالانژ برتری خود را نسبت به پیاده نظام سبک پارسی نشان میداد.

نبرد ماراتن(آبی آتنیها و قرمز پارسها)
نبرد ماراتن(آبی آتنیها و قرمز پارسها)

فلیپ دوم مقدونی در طول دوران پادشاهی خود(359_336 قبل از میلاد)، یک تشکیلات جدید از فالانژ را سازماندهی کرد که قرار بود چهره جهان یونان را تغییر دهد. فالانژ های فیلیپ، اولین نیروی حرفه ای بودند که قدرتمند تر از فالانژ اسپارتی در یونان باستان دیده شدند. آنها به نیزه های بلندتری به نام ساریسا(Sarissa) مسلح شده و با تاکتیک ها و مانورهای پیشرفته و پیچیده تر آشنا بودند. مهم‌تر از همه، فالانژ فیلیپ بخشی از یک نیروی چند وجهی و ترکیبی بود که شامل انواع پیاده‌نظام و سواره نظام سنگین و سبک بود.

نقاط ضعف

فالانژ در هنگام رویارویی با دشمنی که نیروهای سبکتر و تیرانداز داشت، بدون پشتیبانی در ضعیف ترین حالت بود. نمونه ای از این، نبرد لخائوم(Battle of Lechaeum) است، جایی که نیروهای آتنی به رهبری ایفیکراتس، ۶۰۰ فالانژ اسپارتی را شکست دادند. آتنی‌ها دارای بخش قابل توجهی از نیروهای تیرانداز سبک، مجهز به نیزه و کمان بودند که موفق شدند با حملات مکرر، اسپارتی ها را از پا در آورند. فالانژ مقدونی نیز نقاط ضعفی مشابه نوع یونانی داشت؛ از نظر تئوری از جلو شکست ناپذیر بود، اما پهلوها و عقب آن بسیار آسیب پذیر بود و پس از درگیر شدن ممکن بود به راحتی از هم گسیخته شود. بنابراین، یک فالانژ در نبرد با واحدی غیر فالانژ، به حفاظت از جناحین خود نیاز داشت و این نیروی پوششی میتوانست پیاده‌نظام سبک یا سواره نظام باشد.

منبع:مطالعات تاریخ و فرهنگ روم

یونان باستانفالانژلئونیداسارتش اسپارتاسکندر مقدونی
وقتی قبول کنی جهان خانه‌ی در حال سوختنه به حقیقت میرسی. هیچ خوشی نداره و زیبایی درش نیست و سعادتی هم نیست.نابودی و رنج و مرگ است.(خلاصه‌ای از تمثیل بودا از زندگی)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید