شمار خوندن بابالنگ دراز از دستم دررفته . داستانی ملموس و نام آشنا برای همه اونایی که با جودی ابوت آشنان و کسانی که میخوان آشنا شن.
دختری به نام جروشا ابوت ۱۷ ساله که درنوانخانه بزرگ شده فرصت آن را می یابد که زندگی خود را تغییر دهد . تنها فرصت برای تغییر. مردی که اسم او نامعلوم است و خود را ژان اسمیت می نامد از انشای او خوشش می آید و تصمیم می گیرد خرج تحصیل او را در یک دانشکده بدهد تا جروشا یک نویسنده شود . جروشا تنها یک برخورد با ژان اسمیت داشته و تنها متوجه پاهای بلند او یا لنگ های دراز او می شود و این میشود اسم آن مرد نآشنا :بابا لنگ دراز .
این کتاب پراست از نامه های جروشایی که تصمیم میگیرد خود را جودی بنامد به بابا لنگ دراز . او با دنیای ناشناخته ای مواجه شده و از اتفاقات پیرامونش می نویسد . گاه شیرین است و گاه تلخ . نامه های او سراسر نشاط و گاه تامل برانگیز است و سادگی شخصیت جودی برایم دلپذیر چراکه از همان ابتدا خاکی است و تا انتها خاکی می ماند .مثل تازه به دوران رسیده ها نمی شود و گذشته خود را از یاد نمی برد . با آنکه یک شبه از فرش به عرش می رسد .
با چیزهای ساده میتوان شاد بود گاهی فقط کافیه دیدمونو به مسائل عوض کنیم . این درس بزرگی بود که شخصیت جودی بهم یاد داد . اینکه میشه متفاوت فکر کرد حتی اگه عجیب به نظر برسه . اینکه همه ما شاید تو زندگیمون مادام لیپیتی داشتیم که زندگی رو به کاممون تلخ کرده اما کافیه سرگرم نوشتن 《چهارشنبه شوم》باشیم هرچند که مادام لیپیت اوقاتش تلخ میشه اما کی میدونه شاید همین ، بند تلخی رو از زندگیمون باز کنه .
خیلی جاهای کتابو دوست دارم مثلا این بخشش:《آسمان بالای سرمن به هررنگی باشد من برای هرگونه سرنوشتی آماده ام 》یا《بابا من سرخوشبختی را پیدا کرده ام و آن اینست برای 《حال》زندگی کن. افسوس گذشته را خوردن و به انتظار آینده به سربردن غلط است بلکه باید از این لحظه حداکثر استفاده را کرد .من می خواهم وقتی که خوش هستم بدانم که خوش هستم .》
این کتاب به کسایی که به خنده تو زندگیشون نیازدارن توصیه میشه (حالا نه اونقدر خنده ولی حال و هوای آدمو از فشار روزگار عوض میکنه ) همچنین به کسایی که کلاسیک می خونن توصیه میشه .
درآخر جین وبستر نویسنده ای که به اندازه کافی مینویسه نه کم و نه زیاد به اندازه وهمین ویژگیش و نثرای قشنگ و دید جالبی که به مسائل داره باعث میشه آدم با خیال خوش از اینکه وقتشو تلف نکرده کتابو تموم کنه . کتاب دشمن عزیز که ادامه بابالنگ دراز هست هم توصیه میشه . تو دشمن عزیز نامه های سالی مک براید هم اتاقی جودی به جودی هست که ماجراهای مختلفی رو پشت سرمیذاره که اونم قشنگه .
این کتابو میشه تو یک روز خوند همونطور که من از دیشب شروع کردم و الان تمومش کردم . شاید کل وقتی بگیره دو تا چهارساعت باشه . بستگی داره چه قد سرتون شلوغ باشه.