تاکاکو دختری که از زندگی کردن میگریزد و بعد از رها کردن شغلش به یک کتابفروشی می آید تا مغازه را به کمک دایی اش بگرداند . ماجراهایی که او می گذاراند و شخصیت دایی تاکاکو برایم جالب بود .
این که تویه کتابفروشی زندگی کنی خیلی جذابه اینکه تادستت رو دراز کنی کتاب تودستت باشه وهمه جا پرکتاب باشه سبک زندگی جذابیه . خود تاکاکو می گه :هیچ چیزی اینجا اضافه نیست . دستت رو دراز می کنی و کتاب ها آن جا هستن . شگفت انگیز نیست؟
یه مکالمه هست بین تاکاکو و داییش ساتورو که میگه :خلاصه اش اینه که میخواستم همه دنیا رو به تنهایی ببینم .می خواستم تمام ناشناخته ها رو ببینم .زندگی ات مال خودته . واسه هیچ کس دیکه نیست . میخواستم بدونم زندگی کردن طبق معیارهای خودم چه معنایی داره .
شخصیت ماجراجو و منحصر به فرد ساتورو رو دوست داشتم . داستان به شیوه ساده و قابل فهم نوشته شده بود و جملات قشنگی داشت. مگه نه اینکه میگن : تو سادگی قشنگیه ؟
کتاب حال خوب کنی هست و درباره تغییره . اینکه مشکلات هست ولی راه حل مشکلاتم هست ، شاید اون راه این باشه شغلتو رها کنی یا این باشه که به خودت زمان بدی . زمان بهبود .
اگه تو شرایط روحی خوبی نیستین شاید این کتاب بتونه یه شفادهنده باشه . پس پیشنهاد میشه .
از نقاط ضعفش شاید انتظار یه کتاب با روند پیچیده رو داشته باشین اما اینطور نیست . کمی قابل حدسه .
ترجمه خیلی خوب بود به نظرم .
