ریچارد باخ .اولین تصوری که درباره او می کنید چیست ؟ به یاد باخ مشهور موسیقی دان افتاده اید درست است؟ بله ،جالب است بدانید که او از نوادگان باخ بود . او علاقه ویژه ای به خلبانی و همچنین نوشتن داشت . دوچیزی که بخش عمده کتاب را تشکیل می دهد . پرواز و نوشتن .
جاناتان شخصیت اصلی ماجرا ماست . مرغ دریایی که می خواهد پا را فراتر بگذارد و از پرواز لذت بیشتری ببرد . بارها در طول داستان ناامیدی براو غلبه می کند و مارا پا در هوا میگذارد که آخر ماجرای او چه می شود .
آیا حاضریم در قبال رسیدن به معنای زندگی مان ، طعنه ها و کنایه های جامعه را برخود تحمیل کنیم و روزگار سخت را بگذرانیم یا که مانند عبارت ( خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو )می شویم ؟ شاید بهتر باشد با جاناتان مشورت کنید . باخواندن داستانش .
نکته جالب دیگری که درباره جاناتان هست ، اسم اوست . هدیه خداوند، یا کسی که عشق می ورزد . چطور می شود از سوی مردمی طرد شد اما باز به آنان عشق ورزید ؟ چه طور می شود به جایگاه والا رسید اما گذشته خود را فراموش نکرد . چطور می توان نه تنها برای خود بلکه برای دیگران هدیه و معجزه باشی؟ خب می توان گفت که شخصیت جاناتان با معنای اسمش هم خونی کاملی دارد .
و در آخر شیفته این بخش شدم:
نه جاناتان ،چنین جایی وجود ندارد . بهشت یک مکان نیست ، زمان هم نیست . بهشت یعنی رسیدن به کمال .
به علاقمندان داستان های نمادین و تقریبا فلسفی ، جستجوگران حقیقت زندگی خود ،توصیه می شود .