برتراند راسل . اسمی آشنا . همو که در کتاب درباره معنای زندگی ویل دورانت به اونامه نوشته بود و از او خواستار شد که معنای زندگی اش را بازگو کند .
اغلب مترجمان عنوان کتاب را در ستایش بطالت پنداشته اند و شاید به نوعی صحیح باشد . درستایش بطالت یا در ستایش فراغت تنها بستگی به دیدگاه شما دارد که عنوان را چگونه بپندارید.
راسل از کار بیش از حد می گوید . از این می گوید که این شیوه حکومت هاست که مارا آنچنان مشغول نگه دارند که از کار خود خسته، دلزده و پریشان حال شویم . او مثالی می زند . کارگران یک کارخانه سنجاق سازی روزی هشت ساعت کار می کنند و در طی چندروز خواهند توانست تعداد مورد نیاز سنجاق برای تمام مردم جهان را فراهم کنند . یک نفر دستگاهی اختراع می کند که تعداد تولیدی سنجاق را دوبرابر کند . حال تعداد سنجاق بیش از تعداد مورد نیاز است ، به مرور به دلیل زیادی، سنجاق ارزان می شود تعدادی از سرمایه داران و کارفرمایان ورشکست و نیمی از کارگران اخراج می شوند . نیمی دیگر از دیگر کارگران به جبران این خسارت ساعت کاری شان افزایش و خسته و ملول می شوند .سوال اساسی این است که چرا ساعت کاری را کاهش ندهیم و جهار ساعت نکنیم تا همه هم کار داشته باشند و هم فراغت .
او از نظام سرمایه داری می گوید . اینکه انقلاب کارگران فرانسه بی شباهت به تجمعات برای حقوق برابر زن و مرد نیست و از سیاستی می گوید که افراد نسبت به مسئله کارگر و زنان اتخاذ می کنند.
کتاب ساده ای نیست و بعضی از جملات راباید چندین بار بخوانید تا متوجه شوید . از دیدگاه جالبی و منحصر به فردی که راسل نسبت به مسائل می گوید نمی توانید صرف نظر کنید و در کل دید جدیدی نسبت به این مسئله که چرا ساعات کاری مردم این قدر زیاد است در صورتی می توان با کاهش ساعت کاری نه تنها فراغت بیشتری برای آنان فراهم کرد بلکه می توان دید آنها را از آن کار که طاقت فرساست را عوض کرد و دید بهتری نسبت به شغل شان داشته باشند.
در بخشی از کتاب می خوانیم :
در نهایت به دوستداران حقیقت و علاقمندان فلسفه توصیه می شود .