Asra.p
Asra.p
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

گام هشتم :لاموزیکا ( خواندن یا نخواندن؟)

یکی از نمایشنامه هایی که استاد نمایشنامه نویسی ام زیاد به آن تاکید می کرد نمایشنامه لاموزیکا اثر مارگریت دوراس بود. اثری که استاد معتقد بود برای خلق صحنه به نمایشنامه نویس بسیار کمک میکند . برای کسی که به خلق نمایشنامه خودش فکر میکند شاید مفید باشد اما برا مخاطبی که دنبال معنا و مفهوم است خواندنش وقت تلف کردن است.

متاسفانه ترجمه خوب نبود و شاید به همین خاطر کمی بهم ریخته ام.

و بعد باید بگویم باب سلیقه من نبود . به شیوه ای که می پسندم درباره موضوع اصلی نمایشنامه به آن پرداخته نشده بود . محور اصلی داستان حول خیانت و احساسات می گردد و این موضوع مرا یاد اتلو اثر ویلیام شکسپیر انداخت و شاید به همین خاطر بود که دائم این دو اثر را باهم مقایسه می کردم . شاید اگر اولین نمایشنامه ای بود که میخواندم برایم توصیف صحنه هایش جالب بود اما اکنون وضع فرق دارد. موضوع خیانت را با دیالوگ ها پیش می برد و شخصیت ها با وجودی که توصیف صحنه در آن به کار رفته بود که (مثلا میشل عصبانی می شود یا آن ماری به مکالمه آن دو گوش می دهد ) اما این حس را بعضی جاها نمی داد که شخصیت ها واقعا آن احساسات را دارند یا این کار را می کنند چون دیالوگشان لحن بیان شان این را نشان نمی داد. اما در اتلو ویلیام شکسپیر به جز بعضی قسمت ها از گفتن این جملات که اکنون دزدمونا پریشان است یا اتلو دندان قروچه کرد پرهیز می کرد و تمام احساسات و عواطف و افکار شخصیت ها را با کلمات به تصویر می کشید . به طوری که حتی اگر نمیدانستی کل ماجرا چگونه پیش می رود و یک صفحه از کتاب را باز می کردی متوجه می شدی که این حرفا را کسی به همسرش یا به رفیقش نمی زند و اکنون شخص اصلی ماجرا دارد فریاد میکشد یا زجه میزند .شکسپیر موجز می گوید و یکی از دلایل اصلی مشهور بودنش هم همین است اینکه میتوانی در نمایشنامه اش زندگی کنی .

دومین چیز و مهمترین چیز برای من این بود که علاقه ای به خواندن آثاری درباره خیانت مگر موارد خیلی خیلی خاص. من دنبال یک اثر مفهومی و پرمعنا می گردم مثلا در انتظار گودو اثر ساموئل بکت نمونه بسیار خوبی از آن است . از آن کتاب ها که تا چندین روز و هفته یا حتی سال به آن فکر میکنی و هربار با خواندن آن به نکته جدیدی می رسی . به قول معروف زندگی برا خواندن کتاب های کثیف زیادی کوتاه است . پس چرا وقت مان را ارزشمتدتر نگذرانیم. (منظور از کتاب های کثیف کتاب هایی است که وقت رو تلف می کنه)

سوالی که ذهن مرا درگیر کرده است آیا واقعا در اروپا و یا خارج مردم بعد از طلاقشان باهم ملاقات می کنند و تظاهر می کنند که چه قد کار خوبی کردیم؟ یا باهم درد و دل می کنند و حرف های نگفته شان به جای قبل طلاق بعد طلاق می زنند؟تا جایی که من دیدم چه زندگی ها که به ویرانه بدل شده ، طرفین خشمگین و کودکان تقاص اشتباه والدین را پس می دهند و درک این موضوع برایم سخت است و هیچ وقت هم نمیخواهم درک کنم . پس دیدگاه یک ایرانی به این کتاب ممکن است این باشد که :واقعا مضحکه.

از حق نگذریم ...

شاید در ابتدا کمی با متن ارتباط برقرار نمی کردم اما به مرور با نمایش تضاد دوشخصیت ، ارتباط بین شان و اعترافاتشان جذب شدم.

هرچند درباره توصیف صحنه ها گفته بودم زیاد بود اما با این حال در بخش های زیادی خودم را در وسط صحنه حس میکردم .

و نکته آخر همونطور که گفتم این احتمال هست با یک ترجمه بهتر نظر مساعدتری داشته باشم و باید گفت که من فقط با دانش محدودم به این اثر نگاه کردم و یک منتقد واقعی یا یک نمایشنامه نویس حرفه ای نکات جالب توجه زیادی در این اثر ببیند.

مارگریت دوراسنمایشنامهشکسپیردر انتظار گودو
در جستجوی حقیقت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید