ویرگول
ورودثبت نام
Atefe
Atefe
خواندن ۴ دقیقه·۶ سال پیش

اولین شب اقامت در ایتالیا و بارون سیل آسا

دریاچه کمپ ایتالیا
دریاچه کمپ ایتالیا

کمپ ایتالیا، خیلی بزرگ نبود ولی پارک بازی برای بچه ها و یک دریاچه ی واقعا زیبا با چشم انداز کوه داشت. با خودمون گفتیم سریع چادر و وسایل رو برپا می کنیم و میریم کنار دریاچه و پارک گشتی میزنیم.

هوا آروم و معمولی بود، نه باد و نه بارون، نه سرد و نه گرم! و ما نمی دونستیم که چی در انتظارمونه و این، آرامش قبل از طوفانه!

ابراهیم مشغول چادر شد و منم وسایل رو پایین میگذاشتم که یکی از همسایه ها اومد و گفت چادرتون رو کمی اونور تر بزنید. اینجا گود هست و آب جمع میشه، و هر چه سریع تر این کار رو بکنید چون بارون شدیدی در راهه!

با اینکه اصلا به هوا نمی اومد، به حرفش گوش دادیم. اما ده دقیقه نگذشته بود و ما هنوز مشغول چادر و وسایل بودیم که بارون شروع شد و ظرف سه دقیقه شدید شد. ابراهیم داشت بندهای چادر رو میبست و هنوز میخ های زمین مونده بود. بچه ها هم بیرون از چادر بودند و انتظار می کشیدند که بریم پارک!

طی یک دقیقه، بارون به طرز غیر قابل باوری شدید شد!! اول بچه ها رو بردیم تو، ابراهیم در چادر رو باز نگه داشته بود و من با سرعت وسایل رو از ماشین برمیداشتم و میدویدم به سمت چادر! بعد از اینکه وسایل و من و بچه ها رفتیم توی چادر، ابراهیم مشغول بستن چادر و زدن میخ هاش شد، زمین خیلی سخت بود و میخ ها به سختی فرو می شد. بعد از زدن میخ ها، با یک ارزیابی مهندسی? یک جوی آب هم دور چادر کند، که آب بارون رو به سمت پایین و بیرون از چادر هدایت کنه، دیگه هوا کاملا تاریک و بارون خیییلیی شدید شده بود که ابراهیم در حالیکه کاملا خیس بود اومد تو و لباس هاش را عوض کرد و ملافه پوشید!بعد هم اجاق سفری رو در قسمت جلویی چادر گذاشتیم و برای شام نیمرو درست کردیم و خوردیم. بارون هم سیل آسا می بارید و رعد و برق های وحشتناک میزد. صدای بارونی که به چادر میخورد هم خیلی بلند و شدید بود. یکی از شدیدترین بارون هایی بود که توی عمرم دیده بودم. آدم فکر میکرد این بارون هیچ وقت قطع نمیشه! مدام چادر رو چک میکردیم که از جایی خیس نشده باشه و خودمون رو آماده کرده بودیم که اگر اوضاع وخیم شد. چادر رو همونجا بذاریم و خودمون بریم توی ماشین. یکی دو ساعتی به همین منوال گذشت و ساعت از یازده شب گذشته بود که بارون قطع شد و آرامش برگشت. بر خلاف تصورمون شب آرومی بود و تا صبح راحت خوابیدیم.

صبح تونستیم کمپ و آدم هاش رو بهتر ببینیم. ایتالیایی ها، توی روابط اجتماعی، گرمتر از آلمانی ها بودند، حتی بیشتر از سوئدی ها تمایل به حرف زدن داشتند. سلام میکردند و دوست داشتند گپی بزنند، اغلبشون فقط ایتالیایی حرف میزدند و انگلیسی بلد نبودند، در نتیجه از حرف هاشون ما فقط چا او ( ciao ) اولش رو میفهمیدیم!! و البته یاد گرفته بودیم و خیلی وقتها پیشدستی میکردیم و زودتر از اونا میگفتیم!

کمپ های ایتالیا امکاناتش کمی ضعیف تر از آلمان بود. توی کمپ های قبل، استفاده از حمام محدودیت نداشت. اما کمپ ایتالیا، به هر کس دو سکه دادند که هر سکه چهار دقیقه کار میکرد.( مینداختی توی دستگاه و ‌آب حمام وصل میشد) یعنی ظرف هشت دقیقه باید حمام میکردی! و بیشتر از اون آب گرم نداشتی! دمای آب هم متعادل تنظیم شده بود و قابل تغییر نبود. مسئول پذیرش گفت که بچه ها هم با مادرشون حمام می کنند و همون دو سکه کافیه! اگرچه در آخر، دو سکه هم اضافه واسه بچه ها داده بود. خلاصه اینم تمرین خوبی بود برای استفاده بهینه از آب! و چه قدر خوب میشه اینجوری در مصرف آب و همینطور منابع انرژی مثل برق و گاز صرفه جویی کرد. اولش گفتم نه اصلا نمیشه اینجوری رفت حموم! ولی در عمل وقتی خواستیم و مجبور بودیم که با مقدار محدود آب، حمام کنیم، ممکن شد، اونم به راحتی و نه به سختی!

از نکات جالب دیگه ی ایتالیا، وجود سنگ توالت شبیه ایران بود که قبلا توی هیج کشور اروپایی دیگه ای ندیده بودم. دخترم، تا دستشویی ها رو دید گفت : وااای مامان مثل دستشویی های ایران! و اما نکته ی خیلی بد اغلب سرویس های ایتالیا نداشتن دستمال توالت و مایع دستشویی بود، که برای سرویس بهداشتی های اروپا که آب نداره، در حد فاجعه است!!

صبح، بعد از جمع کردن چادر و وسایل، به ساحل دریاچه ی کمپ رفتیم که واقعا زیبا بود. آماده ی حرکت به سمت ونیز بودیم، گرچه دوست نداشتیم از منظره دریاچه ی زلال و آبی و کوه های بلند و سبزی که در انتهاش بود، چشم برداریم، ولی وقت زیادی نداشتیم و به طرف ونیز حرکت کردیم.

https://t.me/rozy_rozegary_Sweden

✍ عاطفه

اقامت در ایتالیابارونونیزدریاچه
خاطرات و مشاهدات زندگی ام در سوئد را اینجا می نویسم، برای خودم و همه ی کسانی که از خواندن و نوشتن و دانستن، لذت می برند.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید