Atefe
Atefe
خواندن ۴ دقیقه·۶ سال پیش

هرات ایرانی در لوزان سوئیس

سوئیس
سوئیس

صبح شنبه سی ام تیرماه، دوازدهمین روز سفر‌، از کمپ ویسپ نزدیک لوزان به طرف لوزان حرکت کردیم. جاده و مناظر خیلی قشنگ بود. کوه ها و دشت های سرسبز و همون تاکستان های ردیفی توی دامنه کوه ها، خیلی جاها هم کنار جاده میوه های باغهاشون رو میفروختند. از یکی شون زردآلو خریدیم که حسابی درشت و خوشمزه بود. یکی دوبار دیگه هم توقف کردیم و از مناظر و فضا فیض بردیم.

تاکستانهای انگور  در سوئیس
تاکستانهای انگور در سوئیس

نزدیک ظهر به لوزان رسیدیم، توی پارکینگ مجاور یک پارک، ماشین رو گذاشتیم و گشتی در پارکش زدیم، قشنگ بود اما نکته یا منظره خیلی خاصی نداشت. پیاده به سمت رستوران حلالی که پیدا کرده بودیم، حرکت کردیم تا شهر و مسیر رو ببینیم و هم نهار بخوریم.

پارک لوزان
پارک لوزان

لوزان شهر قشنگی بود. و طبق طبیعت کوهستانی سوئیس، خیابون هاش اغلب شیب دار بودند و سر بالایی و سرازیری داشتند. یا بعضی قسمت ها با پله های زیاد به هم وصل میشدند.

لوزان سوئیس
لوزان سوئیس

بعد از حدود بیست دقیقه پیاده روی به رستوران هرات رسیدیم که در واقع فقط رستوران نبود. یک سوپر مارکت بود با اجناس ایرانی و رستورانش هم به صورت یک سالن تو در تو، کنارش بود.

از اسمش میشد حدس زد که صاحبانش افغانی هستند و اینطور که معلوم بود یک کسب و کار خانوادگی راه انداخته بودند.‌ خانم مسن محجبه، سرآشپز بود و وقتی ما رسیدیم پشت پیش خوان ایستاده بود و دختر جوانی هم سر میز سفارش میگرفت و میزها رو میچید و جمع میکرد. چند نفر دیگه هم بودند توی آشپزخونه و پدر خانواده هم اینطور که از احوالپرسی مشتری ها فهمیدیم، مسافر ایران بود برخورد گرمی داشتند و سلام و علیک کردیم و نشستیم. یک زن و شوهر ایرانی دیگه هم سرمیز،‌ مشغول غذا خوردن بودند.

توی ویترین یخچال انواع غذای ایرانی چیده شده بود: شله زرد، قیمه، قورمه سبزی و کشک بادمجان و ... اقلام مغازه هم تقریبا همشون ایرانی بود از پفک چی توز گرفته تا انواع سبزی خشک و حبوبات بسته بندی برتر! بستنی سنتی زعفرونی حاج عبدالله و حتی پلوپز و آسیاب برقی پارس خزر!!! خلاصه حسابی حس وطن گرفتیم وسط لوزان!

بچه ها، متعجب شده بودند که چطور وسط سفرمون یهو همه دارند فارسی حرف میزنند؟ نکنه رسیدیم ایران؟

چلو کباب سفارش دادیم و حس وطنمون تکمیل شد! غذاش نسبتا خوب بود. ولی هم غذا توی سوئیس گرون تر بود و هم اینکه اونجا به دلیل تک بودنش احتمالا نرخش بالاتر بود. و سه پرس غذا بیشتر از ۵۰ فرانک، برامون تموم شد. نان بربری تازه پخت خودشون داشتند دونه ای ۳/۵ فرانک. و یک سری نان لواش هم چیده شده بود روی هم و میگفت امروز از ایران آمده دونه ای ۲ فرانک!

لواش ها که از ایران تا لوزان، حسابی خشک شده بودند! ولی یک بربری تازه خریدیم که انصافا کیفیت خیلی خوبی داشت.

تقریبا همه ی مشتری ها ایرانی بودند؛ و ظاهرا همشون همدیگه رو می شناختند. دو سه تا خانواده اومدند، یک خرید مختصر کردند و رفتند. و بعد چند مرد میانسال که با هم دوست بودند و دور میز نشستند و غذا سفارش دادند. یک خانم سوئیسی هم اومد برای غذاخوردن، و چون جای خالی نبود ؛دختر رستوران دار از مردای ایرانی که حسابی صحبتشون گل انداخته بود، اجازه گرفت و خانم سوئیسی بوژو گفت و نشست سرمیز شون ( اون بخش از سوئیس فرانسوی زبان هستند).

مردا هم در جواب یک صدا گفتند بوژو مادام و به بحث گرم خودشون ادامه دادند.

پرسیدم ایرانی اینجا زیاده؟ خانم مسن که لهجه ی ایرانی داشت( شاید نزدیک به همدانی، برام عجیب نبود چون اینورا، افغانی های زیادی هستند که سالها توی ایران زندگی کردند و لهجه یکی از شهرهای ایران رو دارند ولی در نهایت به خاطر نداشتن حق و حقوق در ایران، مجبور به مهاجرت به کشورهای اروپایی شدند)‌

گفت بله، زیاد هستند. ‌از بچه های ای پی اف ال هم‌ زیاد میان اینجا. شما تازه اومدین اینجا؟

گفتیم‌ که مسافریم و ازشون آدرس یک پارک ساحلی لوزان رو گرفتیم. تشکر و خداحافظی کردیم و از هرات ایران خارج شدیم.

پیاده راه افتادیم به سمت کلیسای بزرگ شهر، که اصلی ترین و معروف ترین ساختمان لوزان بود.

داخل کلیسا رو دیدیم، مثل اغلب کلیسا های بزرگ، سقف بلند و دیوارهای پوشیده از نقاشی و پنجره ها و درهایی با نقش های شیشه رنگی داشت.

کلیسای لوزان
کلیسای لوزان

آدمهای زیادی مشغول بازدید از کلیسا بودند؛ دو خانم فارسی زبان هم اتفاقا اونجا بودند و داشتند با هم حرف میزدند، نمی دونم مسلمان یا مسیحی بودند ولی هر چه بود، ظاهرشون، از سوئیسی ها هم‌ خارجی تر بود و اگر کلمات فارسی، توجهم رو‌ جلب نمیکرد، اصلا فکر نمی کردم ایرانی باشند.

کلیسا در جای مرتفعی قرار داشت و بعد از کلی پله نوردی از پیاده رو به کلیسا رسیده بودیم.‌ محوطه جلوی کلیسا، یک کافه ی شلوغ و باز و مشرف به نمای شهر بود. ساختمان کلیسا رو دور زدیم و از یک خیابون کاملا شیب به طرف پایین و پارکینگ حرکت کردیم.

مقصد بعدی مون، پارک و اسکله مشرف به دریاچه ژنو لوزان بود که آدرسش رو از رستوران هرات گرفته بودیم.

https://t.me/rozy_rozegary_Sweden

✍عاطفه

لوزان سوئیسسفر به سوئیسخاطرات سفررستوران حلال در سوئیس
خاطرات و مشاهدات زندگی ام در سوئد را اینجا می نویسم، برای خودم و همه ی کسانی که از خواندن و نوشتن و دانستن، لذت می برند.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید