نگاهی به زیست جمعی پیآریها در اکوسیستم استارتاپی ایران
«اکوسیستم استارتاپی ایران» عبارت ترکیبی نامأنوسی که ۵ سال پیش همزمان با مهاجرت شغلیام از رسانه به روابط عمومی زیاد به گوشم میخورد و مدام در محافل مختلف تکرار میشد. تازهوارد بودم و کنجکاو و جویای شناخت زیر و بم این جامعهی نوپا. جامعهای که به لطف ثبات اقتصادی و رونق مراودات جهانی آن سالها جان تازهای از سرمایهی انسانی و مالی به آن تزریق شده بود و با سرعتی باورنکردنی در حال رشد و توسعه بود. در آن زمان پیدا کردن هژمونیهای این جامعه کار چندان دشواری نبود، اخبار مربوط به چند رویداد و گردهماییهای سالانه و مرور چند سایت خبری تخصصی در حوزهی فناوری تا حد زیادی معرف بازیگران اصلی و چالشها و دغدغههایشان بود. به خصوص که خط فکری، رویاها و بلندپروازیهای فعالان این حوزه را به سادگی میشد در شبکههای اجتماعی پیدا کرد.
روایتها در مورد تاریخ شکلگیری اکوسیستم استارتاپی ایران متفاوت است، اما به واسطهی وابستگی آن به تاریخ ورود و توسعهی فناوریهای دیجیتال در کشور در نهایت ید طولایی ندارد و هنوز جوان است، جوان اما با تجربه. سرعت رشد جمعی در تک تک اورگانهای حیاتی این اکوسیستم به حدی زیاد است که امروز از من با ۵ سال سابقه کار پیآر دعوت میشود تا از تجربههایم بگویم. به پشت سر که نگاه میکنم میبینم پُر بیراه هم نیست. در کنار خود نسلی از اهالی رسانه و ارتباطات را با تحصیلات و تخصصهای متفاوت میبینم که دست بر قضا هر کدامشان روزی در گوشهای از این اکوسیستم سُکان پیآر کسبوکاری را برعهده گرفتهاند و به این ترتیب تجربهی زیستهی متفاوتشان آغاز شده است. امروز به جرئت میتوانم بگویم که اصطلاح «روابط عمومی» پیش از حضور و بلوغ ما یک کلیشه بود و با آنهایی که معتقدند این ترکیب در توصیف شغل ما الکن است هم نظرم. البته ما بیشتر به شهیدان گمنام شبیهایم و همچنان وقتی بر سر کلاس اساتید مارکتینگ ایران مینشینید -شاید به سبب اختلاف دیرینهی این دو حوزه- از روابط عمومی با همان تصویر کلیشهای یاد میکنند که کارش چاپ بنر در عرضِ خیر مقدم به ورود مدیرعامل ادارهی متبوعه است. این اساتید هنوز باورشان نمیشود که نسل تازهای از روابطعمومیها در اکوسیستم استارتاپی ایران پا گرفته که به دانش روز دنیا دسترسی دارد، هر کدام از مخاطبان هدف خود را به خوبی میشناسد و برای انتقال پیام به هر یک از آنها استراتژی خاص خودش را دارد.
القصه، در تعاریف ارائه شده از اکوسیستم استارتاپی آن را به محیط زیست کسبوکارهای نوپا تشبیه میکنند و میگویند یک موجود زنده برای ادامهی حیاتش در یک اکوسیستم نیازمند خوراک و محیط مطلوب و مناسب است و اگر یکی از اینها نباشد رو به نابودی میرود. برای پیآریها که به عنوان قلب این موجودات زنده فعالیت میکنند همیشه هم شرایط آنقدرها مطلوب و مهیا نبوده، چه از لحاظ دانش و اعتبار منتقل شده از نسلهای قبل و چه از لحاظ مطلوبیت محیطی؛ با این اوصاف احتمالا دلیل زنده ماندن ما بیشتر به جانسختیمان برمیگردد تا هر عامل حیاتی دیگر. این موجودات جانسخت که یاد گرفتهاند از پس هر بحران و طوفانی سر خم نکنند، در این سالها به یک نکتهی آموزندهی دیگر هم رسیدهاند، آنها به خوبی دریافتهاند که برای بقا نیازمند تعامل با سایر بازیگران و رشد جمعی هستند و نمیتوان اجزای یک اکوسیستم را مستقل از کُل بررسی کرد. برای همین هم همواره سعی میکنیم همزیستی با سایر همتایانمان را حتی اگر با هم در رقابت تنگاتنگ باشیم فراموش نکنیم. امروز راز ماندگاری و بقای ما شبکهسازی صحیح بینمان و حفظ ارتباط دوطرفه و بُرد بُرد است. به این ترتیب میتوانیم از پس چالشهای پیچیدهای همچون تطابق نداشتن قوانین سنتی با ماهیت کسبوکارمان، نگاههای تهدیدی و ضدرقابتی، فقدان آگاهی در مورد پتانسیلهای کسبوکارمان، تجهیز نبودن زیرساختها و گاه نیاز به اختراع دوبارهی چرخ، فقدان فرهنگ مواجهه با فناوری و مشخص نبودن حوزهی مسئولیت در پلتفرمها برآییم و باور داریم که گذر از هیچ سختی برای ما ناممکن نیست.
سخن را با یک شوخی کمی تلخ کوتاه میکنم، اگر روزی به یکی از ما جانسختهای فعال در اکوسیستم استارتاپی برخوردید و قصد داشتید کمی شناخت خود را در مورد شغلمان به رُخمان بکشید، هرگز این جمله را در وصف مشکلات یک پیآری به زبان نیاورید: «آنچه شما را نکشد، قویترتان میکند.»