موج[ مکتوبات دانشکده علوم اجتماعی علامه طباطبایی]
موج[ مکتوبات دانشکده علوم اجتماعی علامه طباطبایی]
خواندن ۵ دقیقه·۱۰ ماه پیش

آموزش دینی یا بوروکراتیزه شدن دین

یکی از سوال هایی که امروز با آن مواجهیم اینست که چگونه ممکن است از دل نظام آموزش و پرورشی
که به مدت دوازده سال در آن بخش زیادی از اصول و عقاید و احکام دینی به دانش آموزان آموزش داده
می شود، بلوایی بیرون بیاید که شامل همان دانش آموزان باشد اما هیچ نسبتی با دین نداشته و حتی شعار
هایش بر ضد همان تعلیمات دینی باشد؟
آیا واقعا در مدرسه پروش دینی به خوبی صورت گرفته است؟ یا حتی سوال اساسی تر ، آیا مدرسه مکان
مناسبی برای پرورش دینی است؟
مدرسه به شکل امروزی محصول دوران مدرن است. نهادی بوروکراتیک که با آموزش پایه علوم تجربی
و علوم ریاضی به افراد، آن ها را برای ورود به دانشگاه و سپس ورود به جامعه صنعتی آماده می کند تا
افراد بتوانند قسمتی از کار را در اجتماع به عهده بگیرند.
بوروکراسی به عنوان مجموعه و ساختار پیچیده وگسترده ای که مناسبات انسانی را بر پایه عقل گرایی
حسابگرانه سودا پیشه مدرن اداره می کند کاملا محصول عصر جدید است . در واقع نمی توان مدرنیته
را بدون بوروکراسی تصور کرد. به این ترتیب طبیعی است که برای اینکه بخواهیم افرادی را برای ورود
به ساختار بوروکراتیک جامعه مدرن تربیت کنیم و آن ها را با نظمی که در آن وجود دارد سازگار کنیم،
نیاز به نهاد تربیتی ای داریم که خودش بوروکراتیک باشدو افراد را با علوم مدرن آشنا کند. با این نگاه
می توان به منطق مدرسه و سازوکار های بوروکراتیک آن پی برد. سازوکار ها و نظم حاکمی که در
بوروکراسی وجود دارد خالقیت را از انسان سلب می کند و انسان را تنها برای رسیدن به سود به کار می
گیرد. بوروکراسی هیچ ارزشی برای اراده و خالقیت فردی و معنویت افراد قاِئل نیست. برای همین وبر
هر آنچه که انسان را از عقلانیت خشک حاکم بوروکراسی می رهاند، تحت عنوان مفهومی به نام افسون
جمع آوری می کند. «افسون» شامل چیزهایی است که انسان را از عقلانیت مدرن رها می سازد و باعث
رشد خالقیت و معنویت در او می شود. هنر باعث رشد خالقیت در افراد می شود و دین نیز فرد را از
دنیای خشکی که مدرنیته برایش به ارمغان آورده رها می سازد و باعث رشد و تعالی روح انسان می شود.
فطرت خداگرایانه ای که انسان دارد اگر سرکوب نشود بر ضد نظم بوروکراتیک قیام می کند و سازوکار
آن را برهم می زند. برای همین سرمایه داران که سردمدارن حقیقی جهان مدرن هستند آزادی کاذبی را
برای افراد جامعه به وجود می آورند که به طغیان علیه نظام بوروکراتیک منجر نشود. در این جوامع با
شعار لیبرالیسم با میدان دادن به امیال شهوانی و غضبی نفس اماره به طرق مختلف در اشکال بیمارگونه
و مبتذل معنایی «توهم» آزادی به وجود می آورند تا از خطر طغیان اعتراضی فطرت انسانی نسبت به
استبداد بی رحمانه بوروکراتیک جلوگیری نمایند.
از مجموعه این بحث به این نکته می رسیم که تربیت و پرورش دینی در نهاد بوروکراتیک امری امکان
ناپذیر است و حتی همانطور که در ادامه اشاره می کنیم می تواند به ضد آن تبدیل شود زیرا ماهیت دین با
ماهیت بوروکراسی تخاصم دارد.
در نظام آموزشی امروز ما، دین در کنار دروس ریاضی و علوم تجربی تدریس و از آن امتحان گرفته می
شود. و به طور ناخواسته میزان دینداری دانش آموران از طریق نمره اندازه گیری می شود. دانش آموز
برای این که بتواند در ساختار آموزشی پیشرفت کند باید کتاب های دینی را حفظ کند و خودش را درگیر
نکات تستی کند، بدون اینکه آموزش دینی باعث رشد و تعالی روح او بشود.
کالایی کردن دین در مدارس توسط معلم های پرورشی به این معنا که برای انجام اعمال دینی مانند شرکت
در نماز جماعت، برای دانش آموزان نمره مثبت در نظر می گیرند یا خواندن قرآن و انجام مراسم دینی در
قالب تظم پادگانی با نام مراسم صبحگاهی از جمله مثال هایی است که باعث بوروکراتیزه شدن دین برای
نوجوانان می شوند.
در سال های آخر دبیرستان نیز با درگیر شدن دانش آموز در فرآیند کنکور ضربه آخر به دین زده می شود
و دین و معنویت که می تواند به ارتباط نوجوانان با خدا و توکل منجر شوند، خودشان را به صورت تست
به نوجوان عرضه می کنند و به بخشی از اضطراب او تبدیل می شوند.
از آنجایی که دین برای نوجوان در دوران تحصیل بوروکراتیزه و به بخشی از ساختار بوروکراتیک تبدیل
شده است که او را 12سال در مدرسه اسیر کرده، طبعا برای رهایی از این ساختار به دین و معنویت روی
نمی آورد. زیرا فایده امر دینی برایش تعریف نشده بلکه دین از نگاه او سازوکاری تحمیلی و ابزاری برای
سرکوب است. برای همین نتیجه این می شود که به سوی آزادی های کاذبی می رود که امروز در کشور
های غربی جریان دارد که می توان به ولنگاری های جنسی و رهایی امیال شهوانی و اصالت نفس اماره
اشاره کرد. در این زمان است که آزادی در جامعه به معنای رهایی از دین بروکراتیزه شده تعریف می
شود و هرچه از سوی دین ارائه شود سودمند و دارای فایده نیست بلکه سرکوب گر است. بی حجاب فقط
یکی از نتایج این رهایی است و تنها نظام حکومتی ای که می تواند با این نوع آزادی سازگار باشد لیبرال
دموکراسی است. برای همین بی حجابی را می توان نوعی کنش سیاسی علیه جمهوری اسلامی معنا
کرد.
می توان نتیجه گرفت که آموزش و پرورش مهمترین وزارتخانه حکومت است زیرا نسل آینده جامعه و
نیروی محرکه آینده جامعه اسلامی را تربیت می کند. عدم کارایی و مدیریت و ساختار ضعیف آموزش و
پرورش به جای تربیت نوجوان او را امروز به وسط خیابان و آشوب می آورد.
علی متشرعی

دانش آموزاندینیآموزش پرورش
موج، مکتوبات دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی علامه طباطبایی ره
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید